گذری بر فضای شعر و شاعری در گفتوگو با دکتر رشیدکاکاوند، شاعر نام آشنای کشور
تعداد بازدید : 58
شاعر «بودنی» است نه شدنی!
با خواندن کتابهای شعر یا شعرهایی که در صفحات مجازی پست میشود، این سوال در ذهن آدم مطرح میشود که آیا شعر سرودن کار سادهای است؟ آیا من هم میتوانم شاعر باشم و افکار و احساسات و حرف هایم را در قالب شعر با دیگران در میان بگذارم؟ برای پاسخ به این سوالات و سر درآوردن از دنیای سرودن شعر و چگونگی کشف و رشد استعداد شعر گفتن، گفتوگوی مفصلی با چهرهای نامآشنا داشتیم؛ دکتر رشیدکاکاوند، پژوهشگر ادبی و استاد دانشگاه، شاعر و داستاننویسی که اگر اجراهایش را در رادیو و تلویزیون دنبال کرده باشید میدانید که پیشینه بلند بالایی در زمینه فرهنگ و ادب دارد. رشید کاکاوند با همان خلق و خویی که در برنامههایش (رادیو هفت، دو قدم مانده به صبح و...) از او سراغ داریم، آرام، دقیق و باحوصله، گفتوگو را پیش برد.
جناب دکتر چطور میشود استعداد شعرگفتن را کشف کرد؟ از کجا بفهمیم طبع شعر داریم؟
برای پاسخ به این سوال باید تعریف درست و دقیقی از شعر داشته باشیم و چون در روزگاران مختلف، قطعیتی در تعریف شعر نبوده، برای تشخیص شاعر بودن یا اینکه کسی چقدر شاعر است و چه کسی شاعر بهتری است، متر و معیار مشخصی وجود ندارد. در دورهای شعری با استقبال رو به رو میشود و در دوره ای دیگر از اعتبار میافتد. با اینحال میتوان گفت افرادی که بتوانند با واژهها، احساسات نهفته و غیر معمول خود را بیان کنند، وارد فضای سرودن شعر شدهاند و هرکسی قلم به دست بگیرد و با کلمات احساسات خود را بیان کند، دارد رفتار شاعرانه انجام میدهد. در روزگار ما شاعر بودن به فرد، هیچ درجه و اعتباری نمیدهد. چه فرقی میکند شاعر باشیم یا نباشیم. شعر در فرهنگ ما، مقبولیتی تاریخی دارد و مردمِ ما شعر را دوست دارند و برایش احترام قائلاند. میشود شاعر نبود و از شعر لذت برد.
آیا میتوان برای شاعر شدن، روش ها و مراحلی در نظر گرفت؟
اولا گفته شما را اصلاح میکنم. شاعر «بودنی» است نه «شدنی». یک نفر شاعر است و میتواند مرتبهاش را با تجربه و مطالعات بالاتر ببرد. اینطور نیست که کسی با توانایی خواندن و نوشتن، بتواند شاعر شود. نمیشود کسی تمرین کند و کلاس برود و تبدیل به شاعر شود. مگر اینکه استعداد در وجودش باشد و تقویتش کند. پس توانایی شعر گفتن، ذاتی است. اما این هم که شما اگر با استعداد شعر گفتن به دنیا آمدید، بدون هیچ مطالعه ای، همانطور دستنخورده شعر غریزی بگویید، اگرچه گاهی دلنشین هست اما متعلق به دوره و زمانه ما نیست. روزگار ما از شاعر، درجهای از روشنگری و تعهد را توقع دارد. منظورم از تعهد، صرفا ایدئولوژی نیست. تعهد یعنی انسان نسبت به جهان اطرافش حساس باشد و این حساسیت میتواند با مطالعه، دقت در فراز و نشیبهای دنیا، رویدادهای ملی، بررسی نزدیک و مداومِ آثار هنری و... روزبهروز بیشتر شود.
بر فرض که استعداد و توانایی سرودن شعر داشتیم، یک شاعر خوب چه ویژگیهایی دارد؟
شاعری که میخواهد در شعر رشد کند باید نگاهش به اطراف و دریافتش را از جهان گسترده کند. از کنار مسائل ریز و درشت جهان، ساده عبور نکند. منظورم از جهان هر چیزی در دنیای اطراف ما از مسائل اخلاقی، خانوادگی، روابط فردی بگیرید تا طبیعت، جغرافیا و... است. نگاهمان باید دقیق و تا جایی که ممکن است منحصر به خودمان باشد به طوری که از تکرار نگاه دیگران پرهیز کنیم. وقتی من نگاه ویژه خودم را به جهان دارم، بیان ویژه خودم را هم خواهم داشت. آن وقت کلمات، عبارات و ظرفیتهای زبان و شعر، تازه میشود. البته باید منِ شاعر قابلیت این کار را هم داشته باشم. دایره واژگانم باید گسترده باشد و محدود به چند واژه، تصویر و بیان خاص نباشم و اهل مطالعه باشم. مطالعه میتواند مرور متون قدیم و جدید باشد. میتواند مطالعه علوم انسانی، تاریخ، جامعهشناسی، فلسفه و روانشناسی باشد. همچنین تا جایی که میشود شعر بخوانم و روی شعری که میخوانم فکر کنم. گاهی هم مطالعه ممکن است بدون قرائت متن اتفاق بیفتد. یعنی مثلا شما فیلم ببینید. نمایشگاه نقاشی بروید. در خیابان قدم بزنید. گفت و گوی مردم، لحن، نگاه، لبخند و خشم مردم را مشاهده کنید و خیلی موارد دیگر.
این وسط نقش فضای مجازی، کانال های تلگرامیِ شعر و پستهای اینستاگرامی و شعروارهها و فتوشعرها چیست؟ آیا این فضاها میتواند به کشف و رشد قریحه شعرمان کمک کند یا برعکس، بدهبستانهای الکی، افراد را دچار توهم شاعری میکند؟
از کوزه همان برون تراود که در اوست. مردم ما اگر در محافل رسمی، شب شعر و انجمن ادبی توانستند عمیق نظر بدهند، مطمئنا در فضای مجازی هم این را خواهیم دید. در فضای مجازی آدمها چشمدرچشم نیستند. گاهی بیپروا میشوند چون کسی نمیشناسدشان و همین باعث میشود منِ رشید کاکاوند هم که خودم را در صف اهل ادب جا زدهام یکوقتهایی پایینترین سلیقه و بدترین برخورد را بروز دهم. پس آیینه تمامنمای جامعه را میتوان در فضای مجازی دید. جامعه باید متری داشته باشد که بتواند از کار قوی استقبال و کار ضعیف را اصلاح کند. اگر میبینید کارهای ضعیف و سطحی محبوبیت پیدا میکنند و کارهای درجه یک، چندان شناخته نمیشوند، مربوط به فضای واقعی جامعه است. از طرفی، من شاعران خوبی را میشناسم که به هر دلیلی، امکان چاپ آثارشان را ندارند اما شعرهای خیلی خوبی در فضای مجازی دارند. این کمک کننده است اما وقتی این سلیقه سالم پیش نرود، آنجا هم باعث سرخوردگی است. من فکر میکنم فضای مجازی فرصت خوبی است برای اینکه ما جامعه ادبی و شعرمان را بدون محدودیت و سانسور، به شکل کامل ببینیم. در فضای مجازی بارها عباراتی دیدم که اصلا در چارچوب شعر نمیگنجد اما همینکه فرد احساس میکند میتواند با کلمات بازی کند، وارد مقوله شعر شده. حال اگر از آن استقبال میشود، این بیماری روزگار ماست که معیار دقیق و سالمی برای شناخت اثر متعالی از اثر سطح پایین نداریم. متاسفانه معیارها سطحی و سست شده و شاید تقصیر همه ماست. هنرمندان در صف اول و بعد هم رسانهها. صداوسیمای ما شعر خوب، فیلم خوب، موسیقی خوب کم پخش میکند. کدام روزنامه یا مجله پرتیراژ را سراغ دارید که انرژی مضاعف برای شعر بگذارد؟ روزگار ما روزگاری بحرانی است که مردم ناگزیرند و به سمتی حرکت داده شدهاند که همهچیز در سطح بگذرد و چون مبانی نیازهای مردم مرتفع نشده، گرفتار نیازهای اولیهاند و این موارد را باید آسیبشناسی کرد. با این همه، شعرِ خوب چه در فضای مجازی، چه در فضای حقیقی همچنان وجود دارد.