چین و چینیها از دو زاویه نگاهِ مختلف
روایت حجتالاسلام «شهاب مرادی» از یک صفتِ نیکوی چینی
صبر و آرامش
حجت الاسلام «شهاب مرادی»، که در پاییز89، سفری به کشور چین داشته، در وب سایت شخصی اش، روایت جالبی از برخورد با چینی ها را بیان می کند: «روز اول از فرودگاه بزرگ، ساده و زیبای «اروم چی»، مرکز استان مسلمان نشین سین کیانگ، عازم شانگهای بودیم. وقتی سوار هواپیمای بویینگ شرکت CZ -صندلی من یک ردیف مانده به آخر بود- و آماده پرواز شدیم، پس از حدود نیم ساعت با یک اعلام کوتاه معلوم شد پرواز تاخیر دارد و مجموعا حدود دوساعت و نیم در هواپیما بودیم تا موتورها روشن شد. اما در این مدت ابداً کسی اعتراض و حتی غرغر نکرد و چینیهای مسافر همه آرام نشسته بودند و بی تابی و نگرانی هم نداشتند. در حالی که چین بیش از 2000 هواپیما دارد و تحریم هم نیست و مشکلات عدیده هواپیمایی ما را هم اصلا ندارند... گذشته از این که مردم شرق آسیا به آرام و صبور بودن معروف هستند و این خصلت برای سلامت فرد و اجتماعشان نافع است اما این خاطره را بهانه ای قرار دادم برای توجه دادن به یک واقعیت تلخ فرهنگی: برخی از ما اساسا و دائما به صورت فرهنگی و گویی ناخواسته «حق به جانب» هستیم و به شکل پیش فرض ، تصور می کنیم همیشه حق با ماست و طرف مقابل هر که می خواهد باشد، مقصر است! لطفا به جای تحلیل نابه جا یا فرافکنی، این مسئله را در روابط خودتان، منصفانه بررسی کنید.»
روایت طنز «مهراب قاسم خانی» از سبکزندگیِ چینی
زبانِ عجیب و غذاهای بیمزه
مهراب قاسم خانی، نویسنده، فیلم نامه نویس و طنز پرداز کشورمان هم از سفرش به چین در شهریور 95 ، روایت طنازانه ای در فضای مجازی به اشتراک گذاشته که خواندنی است: «اگه یه روز تصمیم گرفتید یه چینى رو بترسونید، باهاش انگلیسى صحبت کنید. نود درصدشون وقتى باهاشون انگلیسى حرف می زنید به سرعت فرار میکنند. اون ده درصدى هم که فرار نمی کنند، در جواب سوال انگلیسى شما یه ربع باهاتون چینى حرف می زنند. زبان اشاره هم اینجا هیچ کاربردى نداره. مثلاً شما اگه سه تا از یک چیزى بخواهید و با انگشت عدد سه رو بهشون نشون بدید، قطعاً دو تا از اون چیز بهتون می دن! نکته دیگه این که زبانشون یه جوریه که هى فکر می کنید یکى داره فارسى حرف می زنه. به جانِ خودم من چند بار شنیدم یکى گفت «محسن بدو بیا اینجا» یا «آقا مهراب چطورى؟» یا «رختخوابو جمع کن» ولی وقتی برگشتم دیدم یه چینى داره با یه چینى دیگه، چینى حرف می زنه! تا حالا شده شیشه هاى ماشین رو با کهنه خیس بشورید و آبش رو بچلونید توى سطل؟ توى چین [از نظر ظاهر] بهش می گن سوپ! با این تفاوت که نه بو داره و نه مزه. یکى دیگه از عادات غذایى مردم چین اینه که همون طور که توى تایلند هر چیزى رو که سیخ توش فرو بره می خورن، هر چیزى رو که توى قابلمه جا بشه روش آب می ریزن، می جوشونن و می خورن... اصلاً قابلمه نکته انحرافى بود. مهم اینه که اون چیز قابل جوشوندن باشه. هیچ اعتقادى هم به نمک و فلفل و ادویه جات ندارند. همین که بجوشه کافیه! البته یه سرى شیرین کارى متنوع هم بلدند. مثلاً برعکس همه جاى دنیا که مرغ رو از روى مفاصلش قطعه قطعه می کنند، اینجا با ساطور میفتن دنبال مرغ، از هر جاش که ساطور گرفت قطعش می کنند. در نتیجه شما در چین هیچ وقت نمی فهمید کجاى مرغ رو دارید می خورید. یا مثلاً تخم مرغ رو می ذارن می گنده، بعد می پزنش که نتیجهش یه تخم مرغ سبز خوش رنگه که هیچ رقمه نمیشه خوردش!»
منابع: بوردپاندا/ گاردین/ نشنال جئوگرافیک/ وال استریت ژورنال/ مهر/ دنیای اقتصاد