- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شهید مطهری با این مقدمه که از کجا بفهمیم که عبادت ما «عبادت» است نه «عادت» می فرمایند:
«اخلاق معنایش این است که انسان اراده خودش را بر عادات و بر طبایع خود غلبه بدهد یعنی اراده را تقویت کند به طوری که اراده بر آن ها حاکم باشد. حتی اراده باید بر عادات خوب هم غالب باشد، چون کار خوب اگر کسی به آن عادت پیدا کرد خوب نیست. مثلا ما باید نماز بخوانیم اما نباید نماز خواندن ما شکل عادت داشته باشد. از کجا بفهمیم که نماز خواندن ما عادت است یا نه؟ باید ببینیم آیا همه دستورات خدا را مثل نماز خواندن انجام می دهیم؟ اگر این طور است، معلوم می شود که کار ما به خاطر امر خداست. اما اگر ربا را می خوریم و در عین حال، نماز را هم با نافله هایش می خوانیم، یا اگر خیانت به امانت مردم می کنیم ولی زیارت عاشورایمان هم ترک نمی شود، می فهمیم که این ها عبادت نیست، عادت است.
برگرفته از کتاب اسلام و نیازهای زمان، ج1، ص211
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
زن و مردی مشکلات متعددی در زندگی مشترک شان داشتند و در نهایت تصمیم گرفتند بعد از مدت کوتاهی به زندگی مشترک خود پایان بدهند. بعد از تلاش های مختصری که همراه با یک مشاور برای حفظ زندگی شان داشتند، در نهایت تصمیم گرفتند به دادگاه مراجعه کنند و از یکدیگر جدا شوند. قاضی از مرد پرسید: «چه چیزی باعث شد که به این مرحله برسید که نتوانید به زندگی مشترک خود ادامه دهید؟» مرد پاسخ داد: «در طی این شش هفته که ما با یکدیگر زندگی کردیم ما حتی نتوانستیم درباره یک موضوع با یکدیگر به توافق برسیم.» زن گفت: «البته هفت هفته بود نه شش هفته!»
ترجمه: فرنگیس یاقوتی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در کتاب نزهة المجالس است که شاگردی گمان قوی داشت که استادش اسم اعظم دارد و اصرار میکرد که استاد او را تعلیم دهد. روزی استاد برای آزمایش، کوزهای سربسته به او داد تا برای فلان شخص هدیه برد و او امانتداری کند. شاگرد در وسط راه خواست ببیند که درون کوزه چیست؟ چون سر کوزه را باز کرد، دید موشی زنده بیرون پرید. شاگرد با کمال غضب نزد استاد رفت و لب به اعتراض گشود. استاد تبسمی نمود و گفت: می خواستم با این آزمون به تو بفهمانم کسی که این قدر امانتدار نیست که موشی را حفظ کند، چطور میتواند اسم اعظم را حفظ کند.
برگرفته از کتاب «وسیلة النجاه»، صفحه ۱۰۷
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دوست داشتن که عیب نیست بابا جان. دوست داشتن دل آدم را روشن میکند اما کینه و نفرت دل آدم را سیاه میکند. اگر از حالا دلت به محبت انس گرفت، بزرگ هم که شدی آماده دوست داشتن چیزهای خوب و زیبای دنیا هستی. دل آدم عین یک باغچه پر از غنچه است ،اگر با محبت غنچه ها را آب دادی باز میشوند، اگر نفرت ورزیدی غنچه ها پلاسیده میشوند.
برگرفته از کتاب «سووشون»، اثر «سیمین دانشور»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
چای دم کن
خسته ام از تلخی نسکافه ها
چای با عطر هل
و گل های قوری بهتر است
حامد عسکری
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
با نگاه طنز، زیر هر تصویر، کلمه معناداری نوشتیم. بعدش هر حرف الفبا رو به علامتی تبدیل کردیم. شما بگین کلمات چی هستن! پاسخ رو تا ساعت 23 فقط به خط اختصاصی 300072252 پیامک کنین. جایزه نقدی به قید قرعه برای کسانی واریز می شه که پاسخ صحیح 3مسابقه پیاپی رو فرستاده باشن. پاسخ در ستون «ما و شما»ی بعدی! متن کل پیامک های رسیده در وب سایت!
از «3سوت» تا « 11ساعت»!
سلام.
توی این مسابقه، هم شرکت کننده «عام» زیاد داریم هم شرکت کننده «خاص»! یکی از خواص 146...09370 هستن با 108 پیامک که آخریش اینه:
«ترشرویی، گوگرد، برشته.زمان:7دقیقه. اگر زمان های الاحقر را مبنا قرار دهید می فهمید که کدام خفن آسان یا مشکل بوده.عزت زیاد».
تصمیم گرفتم بعضی از پیامک های قبلی شون رو برای شما هم منتشر کنم:
سیمرغ،بدرود، افسرده. 8دقیقه
معمار،سرسام آور،وروجک. 4دقیقه
تندیس بلورین،خرچنگ،گلابی. 3سوت
شمایل،دالبر، تکمیل. 6ساعت!
ناچیز،خرابه، آسیاب. 15دقیقه
ناهار،کابین،چکیده. 6ساعت!
غریزه، پیرزن، دسیسه چینی. 15دقیقه
پیاده سازی،یخچال،بستنی. 11ساعت!
نوسازی، انسداد،گلخانه. 20ثانیه!
فقط می تونم بگم ممنونم بابت این همه پیگیری و تلاش. فعلا!
طراح: محمدمهدی رنجبر
تصویرساز: سعید مرادی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
آن چه گذشت
رفت اصغر سرِ قرارِ خودش
داد یک شاخه گل به یار خودش
گفت کبری «شما که دامادی
مهر را می دهی به میلادی؟»
گفت اصغر: «به روی چشمانم
ای تو زیدانِ توی میدانم»
بعد خواندند هر دو شعرِ سپید
گشت آغاز زندگیِ جدید
اصغر و کبری چو کردند ازدواج
گشت از این کار، صغری هاج و واج
چون که صغری جنبه خوبی نداشت
بعد چندی مهر را اجرا گذاشت
ثروتِ انبوهِ اصغر را گرفت
از کبوتر یک شبی پر را گرفت
قسمت سوم ماجرا به سبک سریال های مناسبتی!
چون که شد اصغر خراب و ورشکست
رفت چون سابق سرِ کوچه نشست
«هرکسی کو دور مانْد از اصلِ خویش
باز جوید روزگار وصل خویش»
فکرش از حرکاتِ کبری هنگ بود
پاچه شلوارِ او هم تنگ بود
رد شد از آن کوچه صغری ناگهان
داد اصغر اندکی خود را تکان
هول شد اصغر لباسش پاره شد
از خجالت خیس چون فواره شد
کرد اصغر با سری پایین سلام
گفت صغری: «وَ علیکم با مرام»
گفت اصغر: «پاره شد پیراهنم
اصغرِ بی آبرو حالا منم»
گفت صغری: «گشته ام خیاط؛ من
رفته ام در کارِ تعمیرات من
می برم پیراهنت را اصغرک
زود می دوزم که گردد بهترک
بعد می آیم تو هم آن را بپوش»
ماند اصغر منتظر با زیرپوش
بود اصغر مثل سابق آس و پاس
بعد آن صغری بیامد با لباس
اصغرک پیراهنش تعمیر شد
پس نگاه آن دوتا درگیر شد
گفت اصغر: «من پشیمانم عزیز
مثلی برگی لای سیمانم عزیز
من خطاها کردم من را ببخش
می شوم دیگر برایت مثلِ رخش»
گفت صغری: «بنده هم بد کرده ام
هر که آمد بعد تو، رد کرده ام»
الغرض کردند آن دو ازدواج
کارشان دوزندگی گشت و حراج
با موتور رفتند هرجایی که شد
گشت اصغر کشمش و صغری نخود
امیرحسین خوش حال
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ساخت خانه با کانتینر در یکی از شهرهای غربی کشور
* ولی صبح رو آغاز کردن با شروع کردن خیلی فرق داره. مثلا من ساعت ۷،صبح رو تو رختخواب شروع می کنم ولی آغاز شدنش می کشه برای 12!
* هر وقت فکر کردم چیزی برای از دست دادن ندارم، یک چیزی از دست دادم!
* ما هر وقت چای مون حاضر نیست با گل و شیرینی می ریم خونه همسایه، خواستگاری دخترش. چای میارن، شیرینی ها رو هم می خوریم و برمیگردیم!
* آسیبی که نخوردن پیتزا به روحم می زنه خیلی بیشتر از آسیبی است که خوردنش به جسمم میزنه!
* سر شام یکهو دیدیم نصف تهدیگ نیست، نگو یکی همون اول نصفش رو برداشته برعکس گذاشته تو بشقاب، کسی نفهمیده. اینه تاکتیک!
* این هایی که میگن رتبه شون به پزشکی می رسه ولی می خوان یک سال دیگر هم بخونن تا بهتر شه، همون هایی هستن که تیزهوشان قبول شدند و نرفتند!
* روال سلفی گرفتن من این طوریه که اول عکس میگیرم، یکم نگاهش می کنم، باخودم می گم البته مهم اینه که شخصیت خوب و مهربونی داری، بعد عکس رو پاک می کنم!
* به درجه ای رسیدم که گوشی رو بذارم زمین، مادرم می گه خدا رو شکر!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
فروش قطعات موتور به جای خودش!
آدیتی سنترال/ یکی از معروف ترین شرکت های ساخت موتورسیکلت در انگلیس، شرکت «هارلی دیویدسن» است که موتورهای تشریفاتی می سازد و با قیمت های بسیار گران روانه بازار می کند. حالا این شرکت به دلیل این که بسیاری از مردم علاقه مند به استفاده از این موتورها هستند اما توان مالی خرید آن را ندارند، دست به کار عجیبی زده است و قطعات موتور را به صورت جداگانه می فروشد! قیمت هر بطری از این قطعات که در محلول خاصی نگهداری می شود و تاییدیه سازمان بهداشت جهانی را دارد، هزار دلار است!
عاشق پیر دیده شدن!
آدیتی سنترال/ افراد زیادی در دنیا هستند که هزینه های گزافی برای جوان تر نشان دادن خودشان می کنند اما یک مرد لهستانی عاشق این است که پیرتر دیده شود و از این که دیگران سن او را بالاتر از سن واقعی حدس بزنند، لذت می برد. این جوان 35 ساله، به صورت مدام موهایش را رنگ سفید می زد و بیش از 330 هزار فالوئر اینستاگرامش او را 50 تا 60 ساله می دانند. حالا و به سرعت محبوبیت «پاول» در شبکه های اجتماعی به دلیل همین کارش رو به افزایش است!
شسته شدن لباس همزمان با دوش گرفتن!
تاکسل/ شاید یکی از آرزوهای بشر این بوده است که همزمان با دوش گرفتن، لباس هایش هم شسته و خشک شود و بتواند دوباره همان ها را بپوشد. به تازگی یک شرکت ساخت وسایل خانگی در آلمان دست به خلاقیت جالبی زده و دوش قابل حمل ساخته است که یک ماشین لباس شویی هم به آن متصل است. جالب تر این که آب مورد نیاز این ماشین لباس شویی از آب هدر رفته برای دوش گرفتن، تامین می شود. حداکثر زمان مورد نیاز برای شسته و خشک شدن لباس 20 دقیقه است!
برخورد شهاب سنگ با حیاط خانه!
میرور/ فرض کنید در خانه تان نشسته اید و ناگهان صدای بسیار مهیبی، آرامش تان را به هم می زند. به طور طبیعی از پنجره بیرون را نگاه می کنید تا دلیل آن را بفهمید و شاید اگر متوجه دلیل صدای بلند نشوید، از خانه خارج شوید تا دور و برتان را نگاهی بیندازید. این ماجراها برای «جی سیلون» آمریکایی اتفاق افتاده است. او به تصور این که تصادف شدیدی بیرون از خانه اش رخ داده، بیرون آمده اما با دیدن یک گودال 50 سانتی متری در حیاط خانه اش شوکه می شود. کمی آن طرف تر هم سنگی بزرگ، توجه اش را جلب می کند و متوجه می شود که دلیل این صدا، برخورد شهاب سنگ با حیاط خانه اش بوده است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
زمین های کشاورزی در اطراف روستایی در آلمان، عکس از گاردین
یکی از شرکت کنندگان در مسابقات خوردن فلفل قرمز بسیار تند در چین، عکس از شینهوا
مسابقات بین المللی اتومبیلرانی با خودروهای شخصی ساز در مجارستان، عکس از رویترز
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
امشب دوباره 90 دارد و بسیاری از فوتبال دوستان پای تلویزیون ها میخکوب می شوند تا بعد از شرکت در نظرسنجی به امید برنده شدن یک میلیون تومان، کمی هم با تماشای دعوای فوتبالی ها دل شان خنک شود از این همه پولی که آن ها می گیرند و ما نمی گیریم! تا این جا همه چیز خوب پیش می رود تا یکهو عادل فردوسی پور می گوید: «فلان بازی را بچه های آنالیزور ما زحمت کشیدند و نگاه متفاوتی بهش داشتن، ببینیم و بعدش برمی گردیم تا برای اولین بار نتایج نظرسنجی رو ببینیم!» اگر تا این جای 90 کسل و خواب آلود بودین، از این جا به علت ترک برداشتن سقف از تعجب و سوختن کولر به دلیل شاخ در آوردن از دست این تحلیل ها، خواب تان همچون برق 3 فاز از سرتان می پرد! با این حال، من چند خط از زندگی سر صبح خودم را برای آن ها فرستادم تا آنالیز کنند و افقی جدید به رویم باز شود! و آن چند خط از زندگی من: «صبح از خواب بیدار شدم و موبایلم رو که داشت زنگ می خورد به زمین کوبیدم. داشتم از تشنگی هلاک می شدم و یک لیوان آب نوشیدم. چون دیر شده بود، با سرعت نور لباس هایم را پوشیدم و سر کار رفتم که دیدم جورابم را برعکس پوشیدم!» و تحلیل آنالیزورهای محترم: «او بعد از سالروز تولدش، آدم دیگری شده است. با طلوع خورشید، پلک هایش را به آرامی باز می کند. به علت کرخی بدن در سر صبح، تلفن همراه از دستش لیز می خورد و با زمین برخورد می کند. مزایای نوشیدن آب به صورت ناشتا بر هیچ فردی پوشیده نیست و این یکی از عادت های خوب است که نشان دهنده توجه ویژه اش به سلامتی است. بسیار با برنامه است و همیشه زمانی بین 10 تا 15 ثانیه برای پوشیدن لباس صرف می کند تا بتواند از زندگی اش بهره عالی ببرد. نکته جالب دیگرش، دقت باور نکردنی اش به اسراف نکردن است. او روز در میان جوراب را برعکس می پوشد تا نیاز کمتری به شسته شدن و مصرف آب داشته باشد. او آدم فوق العاده ای است، این طور نیست؟».
مجید حسین زاده
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* ۱۲ حقیقت جالب درباره افراد چپ دست اصلا جالب نبود. یعنی چی؟ ماها جادوگر و مجرمیم؟ کمی هم از راست دست ها بگین. یک چپ دست
* در صفحه اول زندگی سلام اصلا از مطالبی که درباره دهه هشتادی ها گفتین، خوشم نیومد چون یک جورایی به ما توهین کردین. چه از نظر درس، چه تیپ.
* لطف کنید توی روزنامه تون مطالب مزخرف و ترسناک نذارید. گذاشتن عکس های متعلق به روح در صفحه زندگی سلام یا هر جای روزنامه تون اصلا کار جالبی نیست. چرا باعث ایجاد ترس و دلهره می شوید؟ واقعا که.
* من یک نوجوان 16ساله ام و وقتی دیدم در صفحه اول روزنامه تون واسه دهه هشتادی ها مطلب نوشته بودید خیلی خوشحال شدم. ممنون. علیرضا، مشهد
* ممنون به خاطر پرونده تون درباره کریستوفر نولان.
* من از شما خیلی متشکرم به خاطر روزنامه خوبتون و مطالب شماره ۸۲۹ درباره نوجوان ها خیلی خوب بود.
زینب خجسته، ۱۳ ساله، بیرجند
* مطالب پرونده «اژدهای پرکار» در زندگی سلام فوق العاده بود و دقیقا می توان گفت که مصداق شعر سعدی است که می گوید: «نابرده رنج، گنج میسر نمی شود» کاظمی، کاشمر
* مطلب نوجوانی به وقت امروز جالب بود. اگر میشه همین مطلب را برای خانم های دوران مختلف چاپ کنید. متشکرم!
* اون خواندنی ها درباره چپ دست ها عالی بود. همیشه از این چیزها بنویسید. محمد، مشهد
* داستانک چاپ شده به نام «کادوی کم درد» را خواندم و متحول شدم. چیزی که باعث تعجبم شد این بود که معمولا نشریات داستان هایی با چنین مفاهیمی را روز قبل از «روز پدر» چاپ می کردند تا شیرینی روز پدر را به کام پدران تلخ کنند.
* عکس پاندا در دنیا به روایت تصویر خیلی خوشگله و روحیه آدم رو لطیف می کنه.
* بعد از خوندن این که چقدر به گاوها تو هندوستان احترام می ذارن، چمدون هام رو بستم و دارم میرم هند به خاطر لقبی که بابام به من داده!
* پدر و مادر عزیزم، ممنون بابت همه زحمت هایی که برام کشیدین .از طرف پسره سربازتون محمدرضا
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.