- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
آیت ا... جوادی آملی درباه افرادی که اسلامی حرف می زنند ولی قارونی فکر می کند، می گویند:
آن چه در مسئله توحید مشکل ماست یا قارونی فکر کردن است یا فرعونی فکر کردن، مشکل ما همین دو غُدّه است؛ بعضی از ما هر کار خیری که انجام دادیم خودمان را می بینیم و آن مبدأ خلاق و فیاض را نمی بینیم! میگوییم من خودم درس خواندم، من خودم تلاش کردم، با این که اصلِ هویت ما، این هوش ما، این عقل ما، این درایت ما، این حافظه ما، این توفیقات پدر و مادر و داشتن استاد خوب، شاگرد خوب، رفیق خوب، همحجره خوب همه این ها نعمت هایی است که خدا به انسان داده. اگر کسی خدای ناکرده این چنین فکر کند بگوید من خودم زحمت کشیدم به این جا رسیدم این اسلامی حرف می زند ولی قارونی فکر می کند چون قارون هم همین را میگفت، میگفت من خودم درس اقتصاد می دانستم لذا ثروت پیدا کردم. ما حق نداریم که اسلامی حرف بزنیم و بگوییم مسلمانیم ولی قارونی فکر کنیم و بگوییم من خودم 10 سال زحمت کشیدم و به این جا رسیدم!
پایگاه رسمی آیت ا... جوادی آملی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در دوران اخیر بعضی گمان کرده اند که «تصفیه حساب» غلط است و به جای آن باید «تسویه حساب» بگویند. بعضی از افراد از جمله «سعید نفیسی» نیز در کتاب مکتب استاد صفحه ۶۴ بر این تصور غلط صحه گذاشته اند. کلمه «تصفیه» در زبان عربی به معنای «پاک کردن» است و «تصفیه حساب» در موردی به کار می رود که «حساب پرداخته و پاک شده باشد» و دیگر کسی طلبکار نباشد. همین ترکیب مجازا به هر نوع اقدام عملی برای انتقام جویی و کینه کشی اطلاق می شود ولی واژه «تسویه» به معنی «مساوی کردن»، «یکسان کردن» و «هم سطح کردن» است. پس ترکیب «تسویه حساب» به معنای «ایجاد تعادل و موازنه در حساب» است. این ترکیب به معنای مجازی به کار نمی رود و با «تصفیه حساب» مترادف نیست.
برگرفته از کتاب «غلط ننویسیم» اثر «ابوالحسن نجفی»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
زن از شوهرش پرسید: «چرا مامانت از من خوشش نمیاد؟».
مرد پاسخ داد: «موضوع را شخصی نکن! مامانم از هیچ کدوم از مواردی که من می خواستم باهاشون ازدواج کنم خوشش نمی اومد! حتی یک بار تصمیم گرفتم با یکی دقیقا شبیه مادرم ازدواج کنم اما این کار هم فایده نداشت و به ازدواج ختم نشد.» زن با تعجب پرسید: «چرا، مگه چی شد؟». مرد پاسخ داد: «پدرم از او خوشش نیومد!».
ترجمه: فرنگیس یاقوتی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حسِ تنهایِ درونم میگوید:
تو خدا را داری
و خدا اول و آخر با توست
و خداوند عشق است...
سهراب سپهری
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
زیباترین اسب جهان!
آدیتی سنترال/ «فردریک بزرگ» نام اسب زیبایی است که از سال ها پیش وقتی بسیار کوچک بود و شش سال بیشتر نداشت از هلند به آمریکا آورده شد. صاحبش می گوید که از همان ابتدا، زیبایی خیره کننده این اسب مشخص بود. حالا این اسب زیبا 16 ساله است و به خاطر زیبایی اش حسابی مشهور شده و مردم برای دیدن او صف می کشند! صاحب این اسب در قبال مبالغ بالا هم حاضر به فروش او نشده است.
تبدیل خانه به پناهگاه حیوانات!
آدیتی سنترال/ یک خانواده هندی، خانه شان را تبدیل به پناهگاهی برای حیواناتی کوچک کرده اند که والدین شان شکار شده اند و غذایی ندارند! اهالی روستا برای این حیوانات یتیم، آب و غذا می آوردند! سال ها پیش زمانی که دکتر «پراکاش» و همسرش در حال قدم زدن در جنگل بودند، متوجه بچه میمونی شدند که مادرش توسط یک قبیله کشته شده بود و در جنگل سرگردان بود. او از همان موقع تصمیم گرفت تا برای این حیوانات پناهگاهی بسازد و خانه خودش تنها گزینه ممکن بود!
درآمد آرایشگر رئیس جمهور فرانسه!
اسکای نیوز/ «امانوئل مکرون»، رئیس جمهور فرانسه در ماه های نخست ریاست جمهوری اش، 26 هزار یورو(تقریبا 120 میلیون تومان) به آرایشگرش پول داده است! مدیر دفتر مکرون، هزینه های زیبایی او را که توسط مجله «لپوینت» منتشر شده بود، تایید کرد. مکرون، رئیس جمهور 39 ساله فرانسوی عادت دارد صورتش را گریم و ابروهایش را مرتب کند. او آرایشگر مخصوص اش را با خودش به تمام سفر های خارجی هم می برد!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تو محله ما همسایه ناشناسی هست که هر روز صبح زود توی کوچهها راه میافته و پای درخت ها و کنار باغچهها یک مشت ارزن میریزه برای پرندهها. زمستون و تابستون هم نداره، هر روز کارش همینه. نمیدونم کی هست و چقدر از درآمدش رو وقف و نذر این کار کرده ولی در هر صورت تو این دوره و زمونه معنی تازهای به انسانیت داده. البته کم نیستن امثال این خیر ناشناس که به فکر حیوانات هستن ولی این روزها کمتر به چشم میان. برامون تعریف میکردن سال های قبل، زمانی که هنوز کالسکه و گاری رونق داشتن، مردم پوست هندوانهها و اضافی سبزی هاشون رو توی سطل زباله نمیریختن و جلوی در میگذاشتن تا گاریچیها اون ها رو برای اسب ها و الاغ هاشون بردارن. همونطور که مردم اضافه غذای سفرههاشون رو توی باغچه میریختن و نون ریز میکردن و لب پنجره میگذاشتن تا پرندهها هم از سفرهشون بینصیب نمونن.
ولی متاسفانه این روزها این جور کارهای خیر که منفعتش به حیوان ها برسه کمتر دیده میشه. گربههایی که از شدت گرسنگی سطل آشغالها رو زیر و رو میکنن، کلاغهایی که حتی قالب صابون لب حوض هم گیرشون نمیاد و گنجشکهایی که دلشون رو به مورچهها خوش کردن. از یک طرف هم شاید این پدیده نتیجه کم شدن اسراف تو خونههای ما باشه که دیگه مواد غذایی رو به این راحتی دور نمیریزیم، ولی دلیل نمی شه که حیوانات رو فراموش کنیم. در این روزهای گرم سال، کمترین خیری که میتونیم در حق حیوان ها بکنیم اینه که یک بشقاب آب کنیم و توی سایه بالکن یا گوشه حیاط یا روی پشت بام بگذاریم تا دست کم زبون بستهها بتونن لبی تر کنن و دعامون کنن. اگر غذایی هم براشون ریختیم که چه بهتر، خدا خیرمون بده!
علیرضا کاردار
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شیرها جزو معدود حیواناتی هستند که میزان خواب شان با سن شان تغییر آن چنانی نمی کند. آن ها به طور متوسط، روزی 20 ساعت می خوابند.
در دوره جنگ جهانی دوم، روس ها موفق به ساخت تانکی شدند که قادر به پرواز بود و از آن استفاده کردند.
اگر چشم انسان یک دوربین دیجیتالی بود، حدود 576 مگاپیکسل کیفیت داشت.
بالاترین رکورد ثبت شده برای دمای بدن یک انسان، متعلق به یک تب 46 درجه است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* آقای یزدانی ما این همه منتظر نموندیم که تو دو دقیقه کشتی رو تموم کنی، بذار ما هم لذت ببریم از تماشای کشتی داداش!
* توانایی من در ست کردن لباس هام با هم جوریه که همیشه انگار دیرم شده، هر چی دم دستم بوده پوشیدم و اومدم بیرون!
* ظاهرا در جویبار تو مغازه ها به جای باقی پول، به مشتری دوبنده کشتی میدن!
* یک جوری بابام اصرار داره که من تو کانون گرم خانواده باشم که انگار من هیزمم!
* «بریده شدن انگشت با کاغذ» با اختلاف کم از «نیش زدن پشه بین انگشت ها» به عنوان مزخرف ترین دردها پیروز میدانه!
* اگر آلزایمر دارید به کسی که نشانی می پرسه، نگید دنبال ماشین من بیا! وای از اون وقتی که میرسید دم خونه تون و یادتون میاد هنوز داره میاد دنبال تون!
* حسن یزدانی دیگه از ببر و پلنگ گذشته، این خود اژدهاست!
* یکی می گفت شما با قرمه سبزی هم ماست می خورید؟ ما با همه چی ماست می خوریم. با پیتزا هم ماست میخوریم. البته معمولا بقیه بد نگاه می کنن ولی مهم نیست!
* خوش به حال تون صداتون خوبه، جای تایپ کردن صداتون رو می فرستین. من که به هرکی صدامو می فرستم تا می شنوه، میگه: «دیگه وُیس نده کسی کنارمه!»
* حسن یزدانی یک جوری برد که تو Gif جا بشه!
* همه کشتی ها جذابه ولی کشتی حسن یزدانی یه چیزی در حد فینال چمپیونز لیگه!
* تو مراسم عقدم از هادی عامل دعوت میکنم بیاد اون جا که حلقه رو دست عروس میکنم و همه دست می زنن، بگه داماد سالن رو به غوغاکدهای تبدیل میکنه!
* حسن یزدانی باید یک دستش رو پشتش نگه داره با یک دست کشتی بگیره، بلکه تعادل برقرار شه!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
با همه فراز و نشیب هایی که داشته ایم، به سه سالگی زندگی سلام نزدیک می شویم! روزهایی در این سه سال بوده که برای ما پر از خاطرات است. خاطراتی که شما رقم زدید. روزهایی بود که مخاطبان زیادی معترض بودند از یک مطلب زندگی سلام، روزهایی که از یک مطلب خوش شان آمده بود و روزهایی که هیچ نظری درباره زندگی سلام و مطالبش نداشتند! با این حال، تمام تلاش ما این بوده که بهترین مهمان خانه تان باشیم تا از خواندن ما نهایت لذت را ببرید. بیایید حالا که حدود سه سالگی مان شده است، این بار شما برای مان از خاطرات تان با زندگی سلام بنویسید. خاطراتی که ممکن است از پرونده یا همان صفحه اول مان باشد، از صفحه سلامت باشد، از صفحه خانواده باشد یا از همین صفحه آخر یعنی همشهری سلام. اصلا شاید هم درباره همه اش باشد که می شود «زندگی سلام». توجه داشته باشید که خاطره تان می تواند متنی باشد یا تصویری، فرقی نمی کند و هرچه هست برای مان بفرستید. اوضاع ما بهتر هم می شود اگر ما را مهمان نقدهای تند و تیزتان هم بکنید. بنویسید که اگر مسئول صفحات زندگی سلام بودید، چه کار می کردید؟ در صفحات 2، 3 و 4، کدام ستون ها را حذف می کردید و چه ستون هایی اضافه می کردید؟ فرصت نیست، همین امروز دست به قلم شوید و ما را مهمان خودتان کنید. در ضمن مطالب و دست نوشته های شما با نام خودتان در روز تولد زندگی سلام یعنی 16 شهریور، چاپ خواهد شد. راه های ارتباطی ما هم علاوه بر سامانه پیامکی 2000999، شماره تلگرامی 09215203915 و ایمیل salam.khorasan@gmail.com است. ممنون که مهمان نواز هستید...
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
خاطرات و حرف های زیادی از جوانمردی های جهان پهلوان تختی منتشر شده است و باید پذیرفت که یکی از معتبرترین آن ها، خاطره ای است که دوستان و هم دوره ای هایش تعریف می کنند. هم دوره ای هایی که از نزدیک شاهد ماجرایی بوده و فقط آن را روایت کرده اند. برای خواندن چند تا از آن ها با ما باشید.
بازنده ای که برنده واقعی بود!
الکساندر مدوید، قهرمان افسانه ای کشتی جهان که در رقابت های جهانی تولیدوی (Toledo) آمریکا توانست بر غلامرضا تختی غلبه کند، می گوید: «قبل از آن که غلامرضا را به طور کامل بشناسم و او را بهترین رفیق ورزشی خود بدانم، به او فقط به عنوان یک رقیب خطرناک و مدعی احترام می گذاشتم تا این که آن ماجرای معروف پیش آمد. من از ناحیه پای راست آسیب دیده بودم و غلامرضا در حال عبور از رختکن به چشم دید که پزشک تیم شوروی در حال بانداژ پای مصدوم من است. همان لحظه دکتر به من گفت: «کارت تمام است، حریف فهمید پای راست تو آسیب دیده و راحت شکست ات می دهد.» حتی سرمربی تیم از من خواست انصراف بدهم و کشتی نگیرم اما من روی تشک حاضر شدم و غلامرضا حتی یک بار هم به پای آسیب دیده من دست نزد. او کشتی را با نتیجه مساوی و به خاطر وزن بیشتر به من باخت اما برنده واقعی او بود.»
شاد کردن مردم جنگ زده آلمان!
محمود ملاقاسمی، پیش کسوت کشتی ایران یاد آور می شود: «از المپیک 1952 با تختی از فنلاند به آلمان رفتیم. آلمان آن زمان یک ویرانه بود پس از جنگ جهانی دوم. به آن جا دعوت شده بودیم تا با جوانان آلمانی کشتی بگیریم. هر کدام از حریفان، ما را به خانه خود بردند. هیچ وقت یادم نمی رود. صبح که آمدیم، تختی گفت: «بچه ها ما نان و نمک این ها را خورده ایم. این جا هم نه عکاس هست، نه مدال و نه قهرمانی. این ها به ما محبت کرده اند، شما هم محبت کنید و یک خاک بکنید و یک خاک شوید. سفت و سخت کشتی نگیرید. بگذارید این ها هم روحیه پیدا کنند.» ما رفتیم و همین کار را کردیم. اسم یکی از بچه ها را نمی خواهم بیاورم. رفت همان اول حریف آلمانی را به زمین زد که تختی ناراحت شد و به او گفت: «آفرین! تو حق شناس هستی». تختی از آلمان تا تهران دیگر با او حرف نزد. او علاوه بر محبت به هموطنان ایرانی حتی به انسانهای خارجی هم محبت داشت و دلسوزی میکرد.
واکنش متفاوتش به زدن جیبش!
«پرویز ژافره»، یکی از اهالی رسانه می گوید: «پس از یک مسابقه در حالی که به سختی از سالن بسیار شلوغ خارج شدیم، تختی دستش را در جیبش برد و گفت: «ای داد و بیداد که جیبم را زدند.» تمام پول هایش را دزدیده بودند. ما پرسیدیم چقدر پول با خودت داشتی؟ گفت: «۲۱۰ تومان». بعد از این که به مبلغ پولش اشاره کرد، خندید و گفت: «با این حال خوشحالم.» پرسیدیم آقای تختی چرا خوشحال اید؟ جهان پهلوان با همان آرامش خاص خودش گفت: «حتما لازم داشته است.» همین چیزها بود که او را از دیگران متمایز می کرد.
نقطه ضعف و تکیه کلام تختی!
ژافره به دو سوال جالب هم پاسخ داده است. او در پاسخ به این سوال که می گویند: «تختی هیچ نقطه ضعفی نداشته؟» می گوید: «نه. هیچی. فقط زودرنج بود... خیلی زودرنج بود.» همچنین در پاسخ به این که «تکیه کلام تختی چه بود؟»، می گوید: «می گفت «جانِ سبیل ات» ... یادش به خیر ... به من می گفت: «جان سبیل ات فلان کار را بکن»...
منبع: ایسنا، آفتاب آنلاین و مهر
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
برای گرفتن یک اعتراف به سراغ بازیگری رفتیم که اواخر سال گذشته با فیلم «خوب، بد، جلف» بر روی پرده سینما بود و با استقبال خوب مردم هم رو به رو شد. «سام درخشانی» در راه بازیگری تجربه های عجیبی را از سر گذرانده که خواندنش شاید جالب باشد. «درخشانی» در یک اعتراف خاص به ما گفت: «چند سال قبل به خاطر یک شایعه تصمیم عجیب و پر مخاطره ای گرفتم. آن موقع شایعه شد که من ممنوع الکارم و به همین خاطر به دبی رفتم و آن جا در بدترین شرایط مالی زندگی کردم اما بعد از یک سال با وساطت یکی از دوستان به تهران برگشتم و متوجه شدم که هیچ ممنوع الکاری برایم وجود نداشته است». او این اتفاق را یکی از خامی های دوران جوانی خود می داند که باعث شده چند سالی طول بکشد تا دوباره به شرایط قبل بازگردد. «سام درخشانی» همچنین از شرایط سخت جوان های نسل قبل سینما صحبت کرده و می گوید: «ما الگویی نداشتیم که با آن زندگی مان را تطبیق دهیم، این قدر فاصله های زیادی بین ما و قهرمانان آن دوره سینما بود که نمی توانستیم از آن ها یاد بگیریم که چه طور خود را مدیریت کنیم» او این موضوع را این طور ادامه می دهد: «روراست اگر بخواهم بگویم، تا پیش از بازی در سریال «نابرده رنج»، من جوانی می کردم، فقط پول خرج می کردم و دنبال حال و دنیا گردی بودم. باید این کارها را انجام می دادم تا تجربه به دست بیاورم. چون باید کم کم بزرگ می شدم و خودم یاد می گرفتم اما از یک جا به بعد دیگر واقعا زندگی حرفه ای ام برایم جدی شد و اصلا با آن شوخی نداشتم. دوباره شروع کردم به کتاب خواندن، فیلم دیدن، دقیق شدن و نگاه اجتماعی ام تغییر کرد تا بتوانم بهتر بازی کنم.»
سوسن سیرجانی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* ما پول نداریم، شما پرونده درباره بورس کار می کنید؟!
* جمع بندی من از مطلب تون درباره منصوریان: «پایان باز همچون اصغر فرهادی!». آخرش نفهیدم بره بهتره یا بدتره! یک استقلالی
* می خواستم از شما خواهش کنم چند تا رمان مخصوص نوجوانان در قسمت جوانه معرفی کنید. خیلی از شما ممنونم.
* آقکمال، امیدوارم شهر همنام تو در سوریه «بوکمال» به همین زودی از چنگال داعش وحشی آزاد شود.
* کمیک گلزار خاص و باحال بود. ایول دارین. امیدوارم عاقبتش این جوری نشه! سمانه، مشهد
* آقای خوشحال، ترکوندی باز عموجان. خخخ! از صبح برای 10 نفر شعرت رو خوندم، همه ترکیدن از خنده!
* چاپ عکس خانه اسکلت ها در ستون دور دنیا برای افرادی که بیماری قلبی دارند، توصیه نمی شد. کاش می زدید که نبینند.
* گلزار بیاد تلویزیون، می خندیم همه دورهمی! گلزار بیا تبلیغ. اون یکی خندوانه اش عالی بود.
* سلام، لطفا تعداد برندگان مسابقه این کیه را دو نفر کنین.
* سلام، هنوز سیدمصطفی صابری زنده است؟! خیلی مخلصیم سید، این قدر سرم شلوغ شده که خیلی وقت نمیکنم با دقت زندگی سلام رو مرور بکنم فقط بعضی چیزهاش رو یک نگاه کلی میکنم، اونم بعضی از وقتها... ع ف م
* سلام وخسته نباشید. لطفا اگر می شه در بخش فرفره که ویژه کودکان است، مسابقه پیامکی هم بذارین.
* شهریور را خیلی دوست دارم چون تولد پسرم امیرحسین، برادرم مهدی و همسر عزیزم علیرضاجانه. دوست تون دارم و تولدتون مبارک. مریم
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.