- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حجت الاسلام رنجبر درباره تاثیر خوبی و بدی کردن بر خود انسان و سرنوشت اش نوشته اند: «شما در برابر آینه اگر خندان باشی، چهره ای خندان می بینی و اگر گریان باشی، چهره ای گریان را تماشا خواهی کرد. این دنیا هم آینه وار است، از این رو شما همان می بینی که هستی و انجام می دهی. از هر دست که دادند، با همان دست گرفتند، این فرمولی است که قرآن کریم دارد یعنی اگر خوبی کنی، خوبی می بینی و اگر بدی کنی بدی می بینی.»
منبع: سایت تبیان
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نیمه های شب بود که مرد از خواب پرید. چند لحظه ای روی تخت نشست و دید که زنش سرجایش نیست، فهمید که احتمالا دوباره همسرش دچار خواب دیدگی شده و توی خواب راه رفته و الان هم گوشه ای از خانه نشسته و دارد توی خواب حرف می زند! مرد کمی گوش داد و صدای زنش را که شنید از اتاق خواب خارج شد و او را توی آشپزخانه دید که در عالم خواب دارد با یک نفرحرف می زند. خواست طبق معمول بیدارش کند که یک مرتبه متوجه شد زنش دارد اشک می ریزد و انگار دارد با مادرش حرف می زند. «مادر من می دانم شوهرم مرد خوب و زحمت کشیه اما این انتظار بزرگیه که او با روی گشاده گاهی وقت ها یک شاخه گل برای من بیاورد...» مرد همان جا نشست و آن قدر منتظر ماند تا زنش طبق معمول برخاست و به اتاق خواب برگشت و خوابید. از فردا عصر هم وقتی مرد به خانه می آمد، با روی خوش و لبخند یک شاخه گل برای زنش می آورد. الان ۲۵ سال از اون روز می گذرد و مرد هر روز با نشاط یک شاخه گل می آورد و زن هم نگذاشته، شوهرش بفهمد که آن شب زن جوان با یک نمایش خواب به شوهرش آموخت که وظیفه یک مرد مهربان چیست.
برگرفته از کتاب «من، منم؟!» گردآور «امیررضا آرمیون»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دو حکیم درباره سلامت و امنیت بحث می کردند تا سخن آن ها به این جا رسید که سلامت بهتر است یا امنیت؟ گفت و گوی بسیار کردند تا آن که تصمیم گرفتند آن را بر روی دو گوسفند آزمایش کنند تا عملا به نتیجه برسند. دو گوسفند را آماده کردند که یکی بیمار بود و دیگری در سلامت کامل به سر می برد. هر کدام را در یک مکان جداگانهای قرار دادند و در جلوی آن ها علف گذاشتند اما در برابر گوسفندی که از سلامت کامل برخوردار بود، گرگی را هم با افسار محکم بستند و رفتند. روز بعد که به گوسفندان سرکشی کردند، مشاهده کردند گوسفند بیمار قدری علف خورده است اما گوسفندی که سالم بود هیچ علف نخورده است و علت نخوردن علف، ناامنی از سوی گرگی بوده است که در برابر او بسته شده بود. آنها از این آزمایش نتیجه گرفتند که امنیت بر سلامت مقدم است.
منبع: مجمع النورین، صفحه 544
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
رایانه تا رسید
مادر به اینترنت پیوست
پدر به رحمت ایزدی...
و شام ما
در بشقاب پشت بامِ خانه کپک زد!
میل داشتی به آدرس من ایمیل بزن
www.w.c!
اکبر اکسیر
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
با نگاه طنز، زیر هر تصویر، کلمه معناداری نوشتیم. بعدش هر حرف الفبا رو به علامتی تبدیل کردیم. شما بگین کلمات چی هستن! پاسخ رو تا ساعت 23 فقط به خط اختصاصی 300072252 پیامک کنین. جایزه نقدی به قید قرعه برای کسانی واریز می شه که پاسخ صحیح 3مسابقه پیاپی رو فرستاده باشن. پاسخ در ستون «ما و شما»ی بعدی! متن کل پیامک های رسیده در وب سایت!
همیشه ساعت 00:28 بامداد!
سلام. چند پیامک بخونین با جوابش:
* 191...09159: خفن جان سلام. در جواب دوست خفن بازی که خواهان افزایش زمان مسابقه بودن؛ من قبلا پیشنهاد داده بودم پاسخ هر مسابقه رو توی خفن بعدی چاپ کنین تا هم دوستان زمان بیشتری داشته باشن و هم هیجان دونستن جواب درست دو روزی بیشتر بشه.
- و ما مخالف بودیم چون مردم چند روز از زندگی میفتن تا جوابه چاپ بشه!
* 679...09157: فکر کنم تا حالا دیگه کسی به این زودی جوابو نفرستاده باشه! ساعت ۲ و ۲۰ دقیقه بامداد! ضمنا ۳تاش رو ی هم ۲ سوت!
- اشتباه فکر کردین! پایین تر رو بخونین.
* 965...09359: آقا نکنه ما چون 12 شب ازتوسایت حل می کنیم جزومسابقه نیستیم؟! آره؟! چیزی بگید خیالم راحت شه توروخدا. جواد علی پور
- همیشه حدود 00:28 بامداد جوابتون می رسه. شانس ندارین ظاهرا! فعلا!
طراح: محمدمهدی رنجبر
تصویرساز: سعید مرادی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اولین قدم برای یاد گرفتن شنا، نترسیدن از آب و رها شدن است. مربی همیشه میگوید: «بپر، خودتو رها کن، زیر آب چشماتو باز کن، بعد خودت آروم آروم برمیگردی به سطح آب». شرط اول، همان دست و پا نزدن است. گاهی باید واقعا بی خیال شد و رفت گوشهای نشست. باید بیخیالِ دست و پا زدن شد.
گاهی باید بگذاریم زندگی کارش را بکند. شاید بعدش آرام آرام برگشتیم به سطح آب ... به زندگی ... بی خفگی.
برگرفته از کتاب«اتوبوسی به نام هوس» اثر «تنسی ویلیامز»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
من یک مریخی هستم که به زمین آمدهام. ما آن جا سردمان بود و تصمیم گرفتیم وضعیت زمین و زمینیها را برای سکونت بررسی کنیم. گزارشهای دنباله دار من در این ماموریت را این جا میخوانید.دیشب داشتم میرفتم پشت بام، مریخ عزیزمان را تماشا کنم که توی آسانسور، آقای رانتیزاده را دیدم. خودروی جدیدش را بهش تبریک گفتم. پرسید: «چه خبر مهندس؟» تا حالا کسی با این اسم صدایم نزده بود. بنابراین پشت سرم را نگاه کردم که توی آینه خودم را دیدم. مطمئن شدم که با من بوده. جواب دادم: «هیچی». این زمینیها انگار نیمی از عمرشان را دنبال خبر هستند. بعضیهاشان بعد از «چه خبر؟» سوال بعدیشان این است که: «دیگه چه خبر؟». توی همین فکرها بودم که آقای رانتیزاده گفت: «نیستی؟ تو آسمونها دنبالت میگشتیم...» فکر کردم مریخی بودنم لو رفته. منتظر بودم هر چه زودتر برسیم تا فرار کنم که موقع پیاده شدن از آسانسور رانتیزاده دستش را به هندزفری توی گوشش فشار داد و گفت: «صدامو داری؟ میگم تو آسمونها دنبالت میگشتیم...» برگشتنی داشتم از پشت بام می اومدم که آقای عنایت را توی آسانسور دیدم. داشت کیسه زبالهاش را میبرد دم در. تا مرا دید پرسید: «چه خبر؟» گفتم: «هیچی» بعد ساعتش را نگاه کرد و گفت: «دو دقیقه نسبت به هر شب دیرتر رسیدم». به قول بهنام، زندگی آقای عنایت کلا سناریویی یک برگهای است که از رویش بارها کپی زدهاند. برایم این همه تفاوت زندگی این دو نفر جالب است. آقای عنایت یک عمر کارمند بوده هر روز راس ساعت 7 صبح بیرون میرود و بعدازظهرها توی آژانس کار میکند و شبها آشغالها را دم در میگذارد و میخوابد تا فرداصبح. بعد هنوز دارد قسط ماشین اش را میدهد اما آقای رانتیزاده هر روز ارتقای شغلی میگیرد، ماشین جدید میخرد. حتی واحد خودش و واحد بغلی و بالاییاش را هم خریده و همین طور پیش برود همه واحدها را میخرد. تحقیق که کردم فهمیدم زمینیها بر خلاف ما که همه از ژن مشترک یک موجود شش چشم و سه سر و هشت پا به وجود آمدهایم، ژنهایشان فرق دارد و خوب و بد دارد. ژن خوبها یک عمر هر طور بخواهند زندگی میکنند و ژن ضعیفها زندگیشان اساسا تکراری است. حالا تصمیم دارم درباره ژن زمینیها بیشتر تحقیق کنم و نتایج را در اختیارتان بگذارم.
پایان گزارش نهم/محمدعلی محمدپور
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
از سری ترجمه های عجیب و غریب!
* خونه ما گوشه دنج نداره، هرجا که پریز باشه قابلیت گوشه دنج شدن داره.
* بابام برگشته میگه کاش الان جای تو بودم، پدرم زنده بود یک چای دم میکردم و باهاش میخوردم؛ پدرِمن بگو چای می خوام دیگه، پای اون مرحوم رو چرا می کشی وسط!
* دیدی با بعضیها حرف میزنی، ناراحت می شن. یک هو میگن بای! بابا خب یک battery low بده اول!
* به اندازه ای که دوست های من تو اینستا لایو میدن، صدا و سیما تو طول روز برنامه لایو نداره!
* میخواستم برم سربازی تو دفترچه نوشته بودم، رنگ مو خرمایی. مسئول مون دید و گفت: «تو که موهات مشکیه». گفتم: «آره دیگه از این خرما مشکی ها.» ۲ ماه اضافه خدمت همون اول خوردم!
* دیگه تنها مربی که می تونه استقلال رو نجات بده، عموی سوباساست!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
قایقی گمشده در خشکی!
اسکای نیوز/ مقامات ساحل «بیرمنگام» در کشور انگلیس با گزارش عجیبی رو به رو شدند! یک قایق تفریحی بزرگ که مشخص بود سال ها در آب های دریا استفاده شده است، در یکی از کارگاه های مخروبه این شهر پیدا شد. تلاش برای پیدا کردن صاحب این قایق گمشده و دلیل گم شدن این وسیله غول پیکر در شبکه های اجتماعی آغاز شد تا بعد از یک هفته صاحبش اعلام کرد که سال ها پیش قایق را در دریا رها کرده و نمی داند چطور پایش به این کارگاه مخروبه باز شده است!
سایه های قلابی!
بورد پاندا/ «جیمز گلدن بورن» هنرمند آمریکایی در خیابان های شهر کالیفرنیا سایه های قلابی روی زمین طراحی کرده است. این سایه ها به قدری هنرمندانه طراحی شده که همه مردم را گیج کرده است. او سایه میله های فلزی اطراف شهر را شبیه گل کشیده و از سطل آشغال ها سایه هایی به شکل هیولا نقاشی کرده است! واکنش و تعجب و گاهی ترسیدن مردم در دیدن این سایه ها، جالب و منحصر به فرد است.
هدیه حیرت انگیز یک تاجر به کارمندانش!
فردانیوز/ یک تاجر 55 ساله الماس هندی، 400 خانه و 1260 خودرو به کارمندان و کارگرانش هدیه داد! «ساوجی دلوکیا» بنیان گذار و رئیس یک شرکت تولید و صادرات الماس در هند است که درباره این هدایا که سر و صدای زیادی در رسانه ها و بین مردم ایجاد کرده است، گفته: «هدفم این است که تمام افرادی که زیر دست من کار می کنند یک خانه، یک خودرو و یک الماس داشته باشند!»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ون بستنی فروش در ایرلند، عکس از گیتی ایمیج
یکی از شرکت کنندگان در جشنواره پریدن با دوچرخه به درون آب در روسیه، عکس از گاردین
یک رستوران متفاوت در مالزی که پای مشتری هایش در آب است، عکس از گاردین
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* هیچی از پرونده موجودات عجیب نفهمیدم. الان این ها واقعی بودن یا نه؟ فقط یک توضیحی نوشتین که نگین چیزی ننوشتیم! خوب نبود اصلا.
* مطلب عجایب الموجودات! خیلی جالب بود. خیلی از سوال هایی که تو ذهنم بود، جوابش رو پیدا کردم. کاش به شیطان دریا هم اشاره می کردید که توی موزه حرمه.
* هرچی از جوانمردی های تختی بگیم، کمه. خیلی کار خوبی کردین که یادی ازش کردین. طرح تون هم عالی بود. روحش شاد.
* اون دست هایی که تو صفحه بورس گذاشته بودید، خیلی شیک و مجلسی بودن. به طور قطع دست های ژن خوب ها بودن. ما که از اون دست ها نداریم. دست های ما زمخت و بد شکل و کار کرده است.
* از ستون بارداری که یک شنبه ها در صفحه سلامت چاپ میشه، ممنونم. خیلی به درد من می خوره.
خانم عباسی، ماه 7 بارداری
* وقتی مطلب تختی رو خوندم، فقط یک چیز تو ذهنم موج می زد، چرا ما مثلش نیستیم؟
* فکر کنم باید به بعضی از هواداران استقلال بگویم که آقای منصوریان که میگین به درد نخوره، همونیه که پارسال ایده هاش اروپایی بود. آهای استقلالی ها، این همونه پس پشت حرف و سرمربی تیم خودتون واستید. اشکان محمودی
* در صفحه همشهری سلام نوشتید که هیچ فردی جرئت نزدیک شدن به ترسناک ترین خانه دنیا را ندارد. بیایید من را ببرید، یک شب بخوابم. فقط عوضش قرض هایم را بدهند.
* اون داستان باختن مرحوم تختی واقعیه؟ این حد از جوانمردی رو هیچ وقت درک نمی کنم! تو لیگ برتر یارو روی زمین می افته، داره ازش خون میره، تیم حریف توپ رو نمیزنه بیرون، بعدش تختی اون جوری. نمی فهمم!
* کارشناس بورس در زندگی سلام شنبه از بورس کجا می گفت؟ حتما از بورس ایران نبود که یک شنبه ها با تصمیم دولتی سرمایه مردم خاکستر می شود.
* زندگی سلام، سلام! سه سالگی ات مبارک. همیشه پر بار و پر انرژی هستی. دست اون هایی که تو رو به این جا رسوندن، درد نکنه و سلامت باشن.
* از مسئولان مربوط به صفحه جوانه انتظار می رود به جای چاپ شعرهای بیمزه بعضی ها به چاپ دانستنی های جالب و داستان های زیبا بپردازند.
* واقعا کار خیلی بدی کردین که در شماره قبلی زندگی سلام، یک سوپر استار رو کردین عروسک خیمه شب بازی خودتون!
* از شعر مهزاد نبوی لذت بردم. بهشون تبریک میگم.
* همسر عزیز و مهربونم. بابت ۱۸ سال زندگی مشترک، ایثار و جان فدایی در زندگی مون، ازت ممنونم و عاشقانه دوستت دارم. همسرت ایرج
* یکی هست که جونش بره، نمی ذاره بهت سخت بگذره، اون پدره بابا یاسر. تولدت مبارک.
از طرف ابوالفضل و امیر عباس
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.