تعداد بازدید : 0
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 66
کاریکلماتور
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اندکی صبر
تعداد بازدید : 27
شادم!
ای چای! دمت گرم که دم آمده ای
ای صبح! چه خوش به جام جم آمده ای
ای دختر آفتاب! ناز قدمت
شادم که به جای هرچه غم آمده ای
شهراد میدری
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مسابقه شماره 187
تعداد بازدید : 85
خفن استریپ
با نگاه طنز، زیر هر تصویر، کلمه معناداری نوشتیم. بعدش هر حرف الفبا رو به علامتی تبدیل کردیم. شما بگین کلمات چی هستن! پاسخ رو تا ساعت 23 فقط به خط اختصاصی 300072252 پیامک کنین. جایزه نقدی به قید قرعه برای کسانی واریز می شه که پاسخ صحیح 3مسابقه پیاپی رو فرستاده باشن. پاسخ در ستون «ما و شما»ی بعدی! متن کل پیامک های رسیده در وب سایت!
می خوای بیای بزنی مون؟!
سلام. چند پیامک بخونین با جوابش:
* ۳۳۸...0915۹: این چه وضعشه! یه ذره فسفر تو کله مون بود اونم سوزوندین رفت!خیلی سخته «مریض مرخص کردن» توی مسابقه 186خفن جان! یکم آروم تر لطفا! پویاسلحشور ازشیروان
- اون مریضی که چشم و گوشش هنوز بسته نبود فلش خورده بود که می شد «چشم و گوش باز». چشم. آروم می ریم.
* ۵۰۷...۰۹۳۵۹: پدرم در اومد! این دو هفته رو کی طراحی کرده؟!!!
- اگه می خوای بیای بزنی که آدرس عوضی بدم! اگه نمی زنی راستشو بگم: طراح عوض نشده! بنده همون طراح همیشگی هستم. اسمم هم که هست اون گوشه. نیای بزنی مون صلوات!
* 734...09154: اگر هدفتان لذت بردن مخاطبه، من ودوستان لذتى در اىن کار نمى بىنىم و شرکت نمی کنىم.پىشنهاد:مسابقه هفتگى باشد. متنوع باشد. جاىزه مشخص باشد.
- ممنون. ببینیم بقیه چی میگن. فعلا!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 133
دور دنیا
دختری با اشک های پنبه ای!
آدیتی سنترال/ «ماناسی» دختر 11 ساله ای که اهل یکی از روستاهای هند است، مدت 2 هفته است که به جای اشک از چشمان اش چیزی شبیه گلوله پنبه ریز خارج می شود! در تمام این دو هفته هر روز حدود 30 تا 40 عدد از این اشک های پنبه ای از چشمان او خارج می شود و اهالی روستا عقیده دارند که جن و روح وارد بدن این دختر شده است! به دلیل همین عقاید خرافی اهالی روستا او و خانواده اش را طرد کرده اند.
محصول گران قیمت بی ارزش!
آدیتی سنترال/ یک برند معروف فرانسوی به تازگی وسیله تزیینی عجیب و گران قیمت اش را وارد بازار کرده است. این برند، سنگ های معمولی کنار رودخانه ها را جمع آوری کرده و با استفاده از یک روکش چرمی آن را تزیین کرده است! قیمت همین کالا ی به ظاهر بی ارزش، 840 دلار است! طراح این محصول ادعا می کند؛ سنگ هایی را استفاده می کند که هیچ کس در هیچ جای دنیا نمی تواند دقیقا مشابه آن را بیابد!
روباتی که به بوی پا حساس است!
آدیتی سنترال/ ژاپنی ها که هر روز در صنعت ساخت روبات قوی تر می شوند، به تازگی روباتی ساخته اند که شبیه یک سگ کوچک است و با بوی بد پاها دچار غش و ضعف می شود! بوی بد پا در ژاپن یک معضل اساسی است چرا که بر خلاف کشور های غربی مردم با وارد شدن به خانه کفش هایشان را از پا در می آورند و به همین دلیل بوی بد پا بسیار ناپسند است. این روبات شخصی در لحظه به صاحب اش کمک می کند تا از وضعیت بوی پاهای خودش با خبر شود!
وسیله ای برای تشخیص اصل از تقلبی!
دیلی میل/ صنعت کالاهای تقلبی در دنیا حدود 460 میلیارد دلار در دنیا ارزش دارد! این رقم بالا نشان می دهد که بسیاری از کالاهایی که ما به عنوان جنس اصل می خریم، تقلبی است. یک شرکت آمریکایی برای این که به افراد ثروتمند کمک کند تا کیف هایشان را با برند اصلی خود خریداری کنند، یک اسکنر قابل حمل طراحی کرده است که با وجود آن می توان جنس اصل را از جنس تقلبی تشخیص داد! قیمت برخی مارک های معروف کیف دستی آن قدر بالاست که سایر شرکت ها را وسوسه می کند تا جنسی مشابه آن بسازند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 117
دنیا به روایت تصویر
حرکت دسته جمعی پنگوئن ها در زمان طلوع خورشید
عکس روز نشنال جئوگرافی
اهالی قبیله توربجان در اندونزی در جریان یک مراسم سالانه مردگان خود را از گور خارج می کنند و به آن ها لباس می پوشانند، عکس از گاردین
پرش خیره کننده «خامس رودریگز» در بازی بایرن مونیخ و اندرلخت در لیگ قهرمانان اروپا، عکس از تلگراف
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 78
زندگی سلام
* ولی درستش این بود که پرسپولیس به عنوان یک استثنا توی لیگ قهرمانان اروپا بازی می کرد نه آسیا!
* تجربه حضور در اینستاگرام نشان می دهد که هیچ گاه اکانت دوست خود را که به تازگی ازدواج کرده، فالو نکنید!
* از تختخواب تا دست شویی تاکسی آنلاین گرفتم، مفت، ۳۵۰ تومن! باگش این بود که باید تا دم در می رفتم، در رو باز می کردم تا راننده بیاد تو! کنسل کردم!
* 5 میلیون می دید کاسکو می خرید تا ٧٠ کلمه حرف بزنه؟ یک میلیون بدید من، می شینم تو قفس براتون حافظ می خونم!
* ساکنان مناطق استوایی تو تولد یک سالگی پسرشون در گوشش میگن: «پسرم! یک تابستان، تابستان، تابستان و تابستان را دیدی، باقیش هم همینه!»
* طرف برای تموم شدن خدمت پسرش بهش لکسوز هدیه داده، داداش من تا خدمتش تموم شد ساعت 6 صبح بابام صداش کرد و گفت: «بسه هرچی خوردی و خوابیدی، پاشو برو سر کار!»
* شما هم یک تیشرت تو خونه دارین که شش جاش سوراخه ولی این قدر که توش راحتین، هنوز می پوشینش؟
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 88
زوم
مخاطبا ن گرامی، شما می توانید عکس های جالبتان را به ایمیل photo@khorasannews.com
یا در تلگرام به شماره 09215203915 بفرستید تا با نام خودتان چاپ کنیم.
استفاده ای متفاوت از زندگی سلام برای کادو کردن!
عکس: حسین مقدسی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
خودمونی
تعداد بازدید : 64
درباره زمان و لیز بودن آن!
چند روز پیش دوستی از من پرسید که پیشنهادی نداری برای گذراندن یک بعدازظهر پر ملال؟ و من بیش از حد انتظارم از غریبگی این جمله برای حال این روزهایم تعجب کردم. بعد، تمام آن روز به این فکر کردم که چقدر در روزهای پر مشغله ام به برخی آدم ها زل زده ام، به آدم هایی که در کافه ها بیکار و بی خیال نشسته اند یا توی خیابان و بازار به ویترین ها زل می زنند و من همان لحظه، توی اتوبوس شلوغ، مدام به ساعتم نگاه می اندازم و به پسرم فکر می کنم و به راه برگشت و شلوغی خیابان، به ناهاری که باید فردا بپزم، به لباس های چرک تلنبار شده ای که باید شسته و اتو شود، به خانه ای زیر خروارها اسباب بازی، به مهمانی هایی که باید بدهم و به دیگران بدهکارم و ... و بعد به این فکر می کنم که زمان، عجب مفهوم غریبی است و من چند سال پیش دقیقا کجای آن ایستاده بودم و با آن همه زمان چه می کردم؟ حالا هم هزاران زن مثل من وجود دارند که صبح تا شب با کار و بچه داری و خانه داری سر و کله می زنند و از زمان بسیار طلبکارند. زن هایی که مدت هاست یک دل سیر نخوابیده اند. زن هایی که مدت هاست یک چای ساده و بی دغدغه نخورده اند. زن هایی که... اما نه! من به آن ها فکر نمی کنم. من به زن هایی فکر می کنم که زمان در دستشان است. زن هایی که ساعت های طولانی روزشان متعلق به خودشان است. هر وقت می خواهند می خوابند و با کوک ساعت شان بیدار می شوند، نه با گریه کودکی بی تاب. هر وقت می خواهند به دیدن دوستان شان می روند. همه زمان های روز را می توانند کتاب بخوانند، رادیو گوش بدهند و فیلم ببینند. من به زمان هایی فکر می کنم که مثل ماهی سُر می خورند و از دستمان می روند. می خواهم بگویم: «لطفا مراقب زمانتان باشید. نگذارید ملال روزهای شما را ببلعد.»
الهام یوسفی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 27
ما و شما
* در صفحه اول زندگی سلام جمله «مرد پارتی بی خانه شد» حالت طنز دارد و انگار نویسنده آثار باستانی و غارت آن ها را یک جوک می داند که بهتر است دقت کنید.
* پرونده هاتون مسخره شده. همه اش در مورد حقوق و ازدواج و مهریه بازیگرها می نویسید. بابا این همه موضوع، تفکر لطفا.
* مطلب جای خالی هزاران زن در قاب سینما واقعا عالی بود! دست مریزاد! ایول!
* می خواهم بدانم مهریه کاملیا خانم همسر آق کمال عزیزمان چند سکه است؟!
* یک جوری از مهریه کم بازیگران نوشتید انگار این ها زن کارگر جماعت شدن! مخارج روزانه این بزرگواران رو هم بگید. البته ما که بخیل نیستیم. نوش جون شون!
* لطفا با آغاز سال تحصیلی جدید از حال و هوای مدارس تو بخش زندگی سلام دلنوشته چاپ کنید. فهیمه کشته گر، درگز
* همسر عزیزم «زینب»، با این که می دونی وضع مالی خوبی ندارم ولی همیشه همرامی. ازت ممنونم. شوهرت بهمن بیدکی
* دخترگلم زهراجان، قبولی ات در دانشگاه نیشابور رو بهت تبریک می گم. موفق و خوشبخت باشی. مادرت
* معصومه جان؛ ای تنها دلیل بودنم؛ خلاصه می گویم: «ای اسطوره عشق، عاشقانه دوستت دارم».
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 0
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 38
نیاز طنزی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
کله چغوکی
تعداد بازدید : 41
آق کمال خانه نویی میبرد
فریبرز پسرداییم خانه عوض کرده بود و ما رَم بهزور دعوت کرده بود. دستش درد نگیره، ولی کارش همیِه. سالی یَگ بار خانه عوض مُکنه و همه فامیل رَم خبر مُکنه تا تو رودرواسی بمانن و براش خانه نویی بخرن. زورش هم میِه اقلا شام بده. با یَگ چای و شرنی سر و تهشه هم میاره. عیال گفت: «یه چیز آبرومندانهای باید ببریم.» گفتُم: «آبرومندانه یعنی چی؟ ما باید به جیب خودمان نگاه کنِم.» کاملیاخانم گفت: «اگه قراره به جیبمون نگاه کنیم که همون بهتر چیزی نبریم!» گفتُم: «دست شما درد نگیره! یگ کاسهای، کوزهای، چیزی تو خانه ندرِم که استفاده نکرده باشِم؟» ناراحت شد و گفت: «دست بردار! دیگه این کار از مد افتاده که هرچی تو خونه داریم دست به دست کنیم و چند نسل یک دست پلوخوری رو به همدیگه کادو بدیم!» گفتُم: «خانم جان! مو ای فریبرز ره مِشناسُم. اصلا بری که کادو گیرش بیاد هی خانه عوض مُکنه. وگرنه کُخ که نِدره سالی یَگ بار هی اسبابکشی کنه» عیال با ناراحتی گفت: «پس به من مربوط نیست. ولی اونجا میگم این سلیقه کمال بوده و من توش نقشی نداشتم!» گفتُم: «آی باریکلا. شما بسپرِن به مو، مِدنُم چی کار کنُم.»
راه افتادم طرف خانهشان. عیال دل تو دلش نبود و هی مُگفت: «دست خالی نریم، زشته!» مویَم خیلی خونسرد مُگفتُم: «شما جوش نزن، بسپرش به مو!» رسیدم و رفتِم تو. داییم و زن داییم و خوش و خُسُر فریبرز هم بودن. باابهت دست کردُم تو جیبُم و یَگ پاکت درآوردُم و گفتُم: «ایَم کادوی مو و کاملیاخانم. ایشالا صابخَنه هزار ساله بشِن!» چشم همه چارتا رفت. فکر کردن سکه یا کارت هدیه یا تراوله. چشمای فریبرز برق مِزد. با ذوق در پاکت ره وا کرد و واچُرتید. همه اصرار که چیه، نشون بده. با یَگ حالی رو به همه گیریفت. گفتُم: «یکی از عکسهای دوران خُردویی مو و فریبرزجان، وقتی رفته بودم وکیلآباد و فریبرزجان سرپاییهاشه گم کرده بود. یادته؟ چقدر خوش گذشت. ای ره یادگاری نگه داشته بودُم بری همچی روزی که خاطرهها تازه بره.» عیال کلی ذوق کرد. همه با خنده عکس پابرهنه فریبرز ره دست به دست مِکردَن و مِخندیدن، ولی کارد مِزدی خون خودش درنمیآمد. آمد جلو باهام روبوسی کنه، در گوشُم گفت: «یکی طلبت!» او بَر صورتمِه چسبوندُم بهش و گفتُم: «تازه یَگ عکس هم ازت درُم که دماغت درآمده، خانه بعدیت او ره میارُم!» مرتیکه کلپِسه زورگیر!آق کمال
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در محضر بزرگان
تعداد بازدید : 40
سه عامل ذلت انسان ها
حجت الاسلام حسینی قمی درباره 3 عملی که انسان را به ذلت می کشاند، گفته اند:
امام علی(ع) میفرمایند: «هرکسی که طمع پیشه کند خود را حقیر کرده و کسی که ناراحتی هایش را (نزد این و آن بدون هیچ فایده) فاش کند به ذلت خویش راضی شده و آن کسی که زبان اش را بر خود امیر کند، شخصیت اش حقیر خواهد شد.» اولا طمع این است که انسان به امور مادی و آن چه در دست دیگران است علاقه مند باشد و برای رسیدن به آن هرگونه ذلتی را بپذیرد. ثانیا، اگر کسی سفره دلش را نزد هر کس و ناکسی باز کند خودش را ذلیل کرده است. یک وقت انسان نزد یک برادر ایمانی که می تواند مشکل او را برطرف کند، درد دل می کند، عیبی ندارد اما این که هر کجا نشستیم سفره دلمان را باز کنیم خودمان را کوچک کرده ایم. ثالثا، اگر کسی زبان اش بر او حکومت کند و اسیر زبان اش باشد، خودش را ذلیل کرده است. امیرالمونین(ع) می فرمایند: «کسی که سخن اش بسیار شود و پر حرف باشد خطای او فراوان خواهد بود و کسی که اشتباهات اش زیاد شد، باید عذرخواهی کند.»
منبع: تارنمای سمت خدا
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
یادبود
تعداد بازدید : 58
سردار موتور سوار!
23 شهریور سالروز تولد فرمانده غیور و جوانمرد خراسانی، سردار شهید «عبدالحسین برونسی» است. اگر تا به امروز فیلم «به کبودی یاس» را ندیده اید، پیشنهاد می کنیم که همین امروز به بهانه سالروز تولد «برونسی» این فیلم را تهیه و با دیدن آن، بیشتر در جریان سبک زندگی این شهید قرار بگیرید. با این حال و در ادامه 3 خاطره خواندنی درباره شهید برونسی را خواهید خواند.
توجه ویژه به فرزندان در مرخصی ها
یکی از فرزندان شهید می گوید: «مرخصی هم که می آمد، کم می دیدیمش. ولی در همان وقت کم، سعی می کرد تمام نبودن هایش را جبران کند. هم به ما محبت می کرد، هم نماز خواندن یادمان می داد، هم از درس و مشق مان می پرسید. مدرسه هم حتی می آمد. از مدیر و معلم درباره درس خواندن و درس نخواندن مان سوال می کرد. اگر چیزهایی را که انتظار نداشت، می شنید، بعدش کلی باهامان حرف می زد و نصیحت مان می کرد. هیچ وقت دستش را روی مان بلند نکرد.»
موتور خراب سردار!
یکی از هم محله ای های شهید می گوید: «طرف با یک موتور گازی آمد جلوی در مسجد. سلام کرد. جوابش را با بی اعتنایی دادم. دستانش روغنی بود و سیاه. خواست موتور را همان جلو ببندد به یک ستون، نگذاشتم. گفتم: «اینجا نمی شه ببندی عمو.» با نگرانی ساعتم را نگاه کردم. دوباره خیره شدم به سر کوچه. سه، چهار دقیقه گذشت و باز هم خبری نشد. پیش خودم گفتم: «مردم رو دیگه بیشتر از این نمی شه نگه داشت؛ خوبه برم به مسئول پایگاه بگم تا یک فکری بکنیم.» یک دفعه دیدم بلندگوی مسجد روشن شد و جمعیت صلوات فرستادند! مجری گفت: «نمازگزاران عزیز در خدمت فرمانده بزرگ جنگ حاج عبدالحسین برونسی هستیم که به خاطر خرابی موتورشان کمی با تأخیر رسیده اند.» با تعجب رفتم داخل مسجد.»
توجه ویژه در استفاده از بیت المال
همسر شهید می گوید: «پسرم از روی پله ها افتاد. دستش شکست. بیشتر از من عبدالحسین هول کرد. بچه را که داشت به شدت گریه می کرد، بغل گرفت. از خانه دوید بیرون. چادر سرم کردم و دنبالش رفتم .ماتم برد وقتی دیدم دارد می رود طرف خیابان. تا من رسیدم بهش، یک تاکسی گرفت. در حالی که در آن لحظه ها، ماشین سپاه جلوی خانه پارک بود.»
برگرفته از کتاب سالکان ملک اعظم 2 «منزل برونسی»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.