هفته گذشته که مشغول نوشتن این پرونده بودم، در رفتوآمدهای روزمره چندباری مجبور شدم مسیرم را دور کنم. تصمیم گرفتهبودم با زنان و دختران شهر درباره میزان احساس امنیت شان در وسایل نقلیه عمومی صحبت کنم، حجم نگرانیها و درددلهایشان خیلی بیشتر از چیزی بود که فکرش را میکردم؛ آنچه میخوانید فقط بخش کوتاهی از گفتوگوهایم با زنان در تاکسی، اتوبوس و مترو است.
ظاهر موجه،
رفتارِ غیرقابل پیشبینی
رضوانه، 21 ساله، دانشجو
پارسال موقع امتحانات، توی ایستگاه اتوبوس ایستادهبودم. یک مرد جوان حدودا سی ساله توی ایستگاه اتوبوس در قسمت زنانه به خانمها نزدیک میشد و با آنها تماس فیزیکی برقرار میکرد. آنقدر ظاهرش موجه بود که اصلا بهش شک نمیکردی و من وقتی متوجه این موضوع شدم که یکی از خانمها جیغ زد. روز بعد دوباره همان آقا را در همان ساعت و همانجا دیدم. خیلی ترسیدهبودم و نمیدانستم چه کار باید بکنم، فکر کردم به مسئولان مربوطه بگویم اما حدس میزدم که کسی توجهی نمیکند چون چندوقت پیش خودم توی اتوبوس دچار مشکل شدهبودم و کسی به حرفم گوش نکرد. شاید باورتان نشود اما روز سوم هم همان مرد را دیدم و از آن موقع به بعد دیگر تا مدتها جرأت نکردم سوار اتوبوس بشوم. پیش خودم گفتم من اگر یک مرد بودم و چنین ماجرایی را میدیدم، حتما دخالت میکردم اما متأسفانه الان مردها نسبت به گذشته انگار حساسیت شان را از دست دادهاند و دربرابر اتفاقات اینچنینی هیچ واکنشی نشان نمیدهند.
راننده چشمچــران
نرگس، 26 ساله، خانهدار
یکروز با دخترخالهام از استخر بر میگشتم و تازه هوا تاریک شدهبود. دخترم توی خانه تنها بود و میخواستم سریع به خانه برسم برای همین با دخترخالهام سوار تاکسی خطی شدیم. توی مسیر که دونفری با هم بودیم مشکلی نبود اما همین که دخترخالهام از ماشین پیاده شد، راننده از توی آینه شروع کرد به نگاه کردن و لبخند زدن و حرف زدن، حتی با پررویی از من پرسید خوش گذشت؟ آنقدر ترسیدهبودم که خیلی زودتر از اینکه برسم خانه، پیاده شدم و بقیه راه را دویدم. این اتفاق همین چند روز پیش رخ داد اما هنوز هم از یادآوریاش میترسم.
ورود مرد مزاحم
به خودروی شخصی
فریبا، 34 ساله، پرستار
الان نسبت به چند سال گذشته، وضعیت خیلی بهتر شدهاست اما خب هنوز همهچیز قابل قبول نیست. وقتی درباره امنیت صحبت میکنیم، لزوما بهمعنی نبود جنگ نیست. زنان باید در فضاهای عمومی بتوانند بدون ترس و نگرانی رفتوآمد کنند. من نمیخواهم بگویم همه مردان مزاحمت ایجاد میکنند اما تعدادشان هم کم نیست. همین نگاههای بد و تنهزدنهای عمدی هم که بهنظر خیلیها شاید مهم نباشد ما خانمها را معذب و ناراحت میکند. غیر از اینها، زنانی که از وسایل نقلیه عمومی استفاده نمیکنند هم در معرض خطر هستند. یکی از دوستان من توی ماشین شخصی خودش تنها بوده که چندنفر آقا برایش مزاحمت ایجاد میکنند و باعث تصادفش میشوند و دوست بیچاره من مدت زیادی توی بیمارستان بستری میشود.
صندلی تاکسی یا مبلِ راحتی؟
طاهره، 32 ساله، ارشد الهیات
من خیلی حد و مرزها را رعایت میکنم، میبینید که چادر هم میپوشم اما انگار برای بعضیها فرقی نمیکند و متوجه فضا و حریم شخصی تو نمیشوند؛ قطعا چادر نپوشیدن مجوزی برای مزاحمت نیست اما بهصورت طبیعی این نوع پوشش، باید به دیگران این پیام را بدهد که فضای حریم خصوصی من خیلی محدود است و به آن احترام بگذارید. ولی بعضی از مردان اصلا رعایت نمیکنند؛ مثلا توی تاکسی با اینکه میتوانند کمی جمعوجورتر بنشینند، خیلی راحت هستند انگار توی خانهشان نشستهاند! من در مترو و اتوبوس راحتترم چون فضای زنانه و مردانه تفکیک شدهاست.
نگاههای خیره، مصداق آزار جنسی
زهره، 38 ساله، کارشناس کامپیوتر
تعرض فقط دستدرازی نیست، نگاههای خیره هم نوعی تجاوز به حریم شخصی است. برای خود من بارها پیش آمده که توی اتوبوس متوجه شدم کسی از قسمت مردانه اتوبوس بهم زل زده و درحال وراندازی من است. این رفتار خیلی اذیتکننده است اما مشکل اینجاست که فقط از جانب مردان نیست، خود خانمها هم با نگاه قضاوتگرشان آدم را آزار میدهند. مثلا، من در دوران دانشجویی وقتی با دوستانم سوار اتوبوس میشدم، خانمها با بداخلاقی و ترشرویی با ما برخورد میکردند فقط به اینخاطر که جوان بودیم و با هم حرف میزدیم و میخندیدیم؛ درحالیکه همین رفتار نهتنها از جانب پسرها پذیرفته شدهاست بلکه آنها اگر حرف بدی هم بزنند یا در فضاهای عمومی شوخی رکیکی هم بکنند، کسی بهشان اعتراضی نمیکند.
باید نترسید و برخورد کرد
زهرا، 28 ساله، دستیار دندان پزشک
به نظر من خود خانمها هم در زیاد شدن این مزاحمتها بیتقصیر نیستند. من اگر کسی مزاحمم شود با رفتارم به او حالی میکنم که حق ندارد نه فقط با من بلکه با بقیه خانمها هم رفتار نامناسبی داشتهباشد. توی ایستگاه مترو یکبار، پسری مزاحمم شد و مدام با من حرف میزد و میگفت میخواهم با تو صحبت کنم. من هم اجازه دادم همراهم بیاید تا رسیدیم جلوی در کلانتری، بعد گفتم: «بیا بریم اینجا با هم صحبت کنیم». وقتی ما بترسیم و سکوت کنیم و اعتراض نکنیم انگار به آنها حق میدهیم به رفتارشان ادامه بدهند. من یک پسر هفت ساله دارم که یک بار با هم سوار تاکسی شدهبودیم. آقایی درشت هیکل کنار ما نشست و فضای زیادی از صندلی را گرفت. من خودم را چسباندم به خانم کنار دستم تا آن آقا راحت بنشیند، چون فکر میکردم برخورد بدنش با من عمدی نیست. کمی که از مسیر گذشت متوجه شدم حرکات آن آقا و تماسش با من کاملا عمدی است. خیلی عصبانی شدهبودم و با نگاهم سعی کردم به او بفهمانم به کارش ادامه ندهد اما خیلی بیتفاوت بهم نگاه کرد و به کار زشتش ادامه داد. من هم مجبور شدم با دست توی صورتش بکوبم، در اوج وقاحت سروصدا راه انداخت، از ماشین پیاده شد و در را محکم به هم کوبید. برخورد من خیلی تند بود اما واقعا نمیتوانستم عصبانیتم را کنترل کنم. پسرم هم مرتب از من میپرسید چرا آن آقا را کتک زدی و من نمیدانستم چه توضیحی بهش بدهم.