تعداد بازدید : 0
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
آیات نور
تعداد بازدید : 68
گروهی که خداوند قدردان آن هاست
حجت الاسلام و المسلمین قرائتی در تفسیر آیه 23 سوره شوری با این مضمون که: « ...(اى پیامبر! به مردم) بگو: من از شما بر این (رسالت خود) هیچ مزدى جز مودت نزدیکانم را نمى خواهم و هرکس کار نیکى انجام دهد، براى او در نیکویى آن مى افزاییم. همانا خداوند بسیار آمرزنده و قدردان است» نکاتی را مطرح کرده اند که می خوانید:
1-درخواست مزد از زبان خود سنگین است، لذا پیامبر(ص) مامور مى شود از طرف خداوند مزد خود را به مردم اعلام کند. 2-مودت اهل بیت(ع) بدون معرفت امکان ندارد. (پس مزد رسالت قبل از هر چیز شناخت اهل بیت پیامبر(ص) است سپس مودت آنان) 3-مودت بدون اطاعت، ریا و تملق است. (پس مودت قربى یعنى اطاعت از آنان) 4-مودت فى القربى، راهى براى کسب خوبى هاست. 5-مودت اهل بیت(ع)، برجسته ترین حسنه است. 6- دوستى اهل بیت پیامبر(ص)، زمینه دریافت مغفرت است. 7-خداوند قدردان کسانى است که به وظیفه خود در مودت اهل بیت(ع) عمل مى کنند.
تفسیر نور
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
داستان های واقعی
تعداد بازدید : 69
با تکبر راه رفتن اسیر ایرانی!
«احمد یوسف زاده» که در دوران دفاع مقدس نوجوانی 16 ساله بوده و در جبهه حضور داشته، روزهای اول اسارت خود را این گونه توصیف می کند:«از جلوی هر سنگری که عبور می کردیم، سربازان عراقی به تماشا ایستاده بودند. سرباز 16 ساله ندیده بودند؛ آن هم از نوع اسیرش. حق داشتند تعجب کنند ولی دیگر بدجوری داشت به من بر میخورد. کار از تعجب گذشته بود. داشتند مرا تحقیر میکردند. این طور فکر کردم. باید واکنشی نشان می دادم. باید حالی شان می کردم نترسیده ام و اتفاقا خیلی هم شجاعم. ولی چگونه؟ هیچ راهی برای ابراز شجاعت و بی باکی نبود، جز این که مغرورانه نگاه شان کنم و با تکبر راه بروم. سرم را گرفتم عقب، سینه ام را دادم جلو، گام هایم را استوار کردم و پا به پای افسر عراقی پیش رفتم.»
برگرفته از کتاب «آن بیست و سه نفر»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 83
یادش بخیر
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سفرنامه
تعداد بازدید : 74
سود مردم کوبا از فروش اینترنت به گردشگران!
منصور ضابطیان، نویسنده و گردشگر در سفرنامه خود به کشور کوبا درباره کسب درآمد از گردشگر توسط برخی از مردم این کشور می نویسد: «یکی از تجارت های خرد در این کشور، فروش کارت اینترنت است. کارت های اینترنت در دفاتری خاص و به قیمت ساعتی دو کوک به فروش می رسد اما همیشه یا صف تهیه اش آن قدر طولانی است که خارجی ها حوصله ایستادن در آن را ندارند یا مراکز ارائه اش آن قدر دور از دسترس است که هیچ غریبه ای پایش به آن جا نمی رسد. بنابراین محلی ها در صف می ایستند، کارت می خرند و بعد کارت ها را به قیمت سه کوک به گردشگرها می فروشند و سود 50درصدی نصیب شان می شود!»
برگرفته از کتاب «سباستین» اثر «منصور ضابطیان»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 95
فتو نکته
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اندکی صبر
تعداد بازدید : 48
حرمت نشکن
یا دست به رفاقت نده و دست نگه دار
یا تا ته خط
حرمت
این دست
نگه دار
علیرضا قنبری
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
خودمونی
تعداد بازدید : 79
معلمان عزیز، تجسس ممنوع!
وقتی ما دانش آموز بودیم، مرسوم بود که بعضی از معلمان در ابتدای سال تحصیلی و از زمانی که اولین فهرست اسامی دانش آموزان کلاس ها در اختیارشان قرار می گرفت همزمان با اولین حضور و غیاب از دانش آموزان شغل پدر و مادرشان را هم می پرسیدند. آن زمان یکی از صمیمی ترین دوستان من به این دلیل که پدرش را از دست داده بود، معمولا از جواب به این سوال طفره می رفت اما عجیب این که هرچقدر او امتناع می کرد با کنجکاوی بیشتری روبه رو می شد. مثلا یادم هست که گاهی در جواب می گفت که پدرش شغل آزاد دارد اما باز هم این پایان ماجرا نبود و تا نشانی مغازه و ریز کار پدر و مادرش را نمی گفت، ماجرا تمام نمی شد. تازه توضیح این ماجرا برای برخی دیگر که پدرشان بیکار بود یا مثلا به دلیل متارکه خبری از او نداشتند به مراتب سخت تر هم بود. آن زمان و در عالم بچگی به خاطر خجالت دوستان خیلی ناراحت می شدم و یکی از تلخ ترین خاطرات من در شروع مدرسه ها همین سوال و جواب ها بود، جوری که همیشه دوست داشتم این قسمت را مثل یک قسمت فیلم که وحشتناک است یا دوست ندارم ببینم، رد بکنم. هنوز هم بعد از این سال ها و 10 سالی که از آخرین روزهای دانش آموزی ام می گذرد از این بابت ناراحت و نگرانم. نگران از این که هنوز هم این ماجرا ادامه داشته باشد. با این که تمام معلمان دوران تحصیلم را عمیقا دوست دارم و دست تک تک شان را می بوسم، این کار را کنجکاوی بی دلیل می دانم. این که دانش آموزی به واسطه پدر و مادرش برچسب بخورد با رسالت معلمی سازگار نیست. هیچ وقت ندیدم معلمی از این رابطه ها استفاده شخصی بکند بنابراین دانستن اش هم دردی دوا نمی کند.یا لااقل مسیر دانستن اش این نیست. گذشته از همین ها همان طور که گفته شد شاید خیلی ها برای گفتن موضوعات شخصی شان به ویژه در عالم کودکی و نوجوانی معذوریت هایی داشته باشند و در روحیه شان تاثیر منفی بگذارد که این هم قطعا برای همه و به ویژه همین معلمان پسندیده نیست.
مازیار حکاک
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دیدگاه شما | 1 نظر
تعداد بازدید : 115
دور دنیا
پیش گویی با ستارگان!
آدیتی سنترال/ آیا میگرن های خسته کننده امان شما را بریده است؟! آیا به تازگی تحت حمله یک ویروس کشنده قرار گرفته اید؟ آیا دوست دارید بدانید که چه خطراتی شما را تهدید می کند تا از آن پیشگیری کنید؟ «جری سرجانت» مرد جوان آمریکایی ادعا می کند تمام مشکلات و خطرات احتمالی را که شما را تهدید می کند می تواند برایتان بازگو کند. او می گوید این قدرت را از انرژی ستارگان دریافت می کند و برای هر جلسه 15 دقیقه ای، 120 دلار دریافت می کند! جالب این جاست که پیش گویی های او در 90 درصد موارد محقق می شود.
کارشناسان گینس به دنبال پیرترین زن دنیا!
گینس ورلد رکورد/ بعد از درگذشت پیرترین زن جهان در ماه گذشته، کارشناسان رکوردهای گینس به دنبال یافتن جایگزینی برای کسب این رکورد بودند که با تحقیق بسیار، پیرترین زن دنیا را در جامائیکا پیدا کردند! نام این زن که بنا به شواهد موجود بیش از 139 سال دارد، به عنوان پیرترین زن جهان در کتاب رکوردهای گینس ثبت شد. او گفت که همه مواد غذایی را استفاده کرده و دچار بیماری های هولناکی هم شده است و نمی داند که راز این عمر طولانی اش چیست!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 120
دنیا به روایت تصویر
قسمتی از یک بزرگراه در روسیه، عکس از اسپتنیک نیوز
تلاش دو نوجوان برای پیدا کردن در چاه پس از باران شدید در هند
عکس از گاردین
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 85
زندگی سلام
* بروید نگاه کنید، ببینید اگر کتابی از کسی گرفتید، ببرید پس بدید. کتاب ها بیشتر از اون که برای آدم ها ارزش مالی داشته باشن، ارزش معنوی دارن!
* با صمیمی ترین رفیقت، اگر بیرون نرین و فقط بشینین حرف بزنین، باز هم حال تون رو خوب می کنه.
* نصف چیزهایی که شما از گرونی اش می نالید، من نمی دونم دقیقا چیه.
* هیئت مدیره استقلال از کاپلو و لیپی شروع می کنن، آخرشم صمد مرفاوی میاد.
* در واقع بیرانوند بهترین دروازه بان لیگه، اگر توپ ها تو چارچوب نیاد.
* یک بار می خواستم با اکیپ بچه هایی که میرن کوه آشغال جمع می کنن، برم که بابام گفت: از اتاق خودت شروع کن.
* نون بربری تازه و پنیر و گردو بهترین صبحانه است نه پنکیک و وافل و این جور چیزها.
* کنده شدن پوست کنار انگشت باید جزو بیماریهای خاص و بدخیم دسته بندی میشد!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اینستاگردی
تعداد بازدید : 98
داستان آشغال ها!
من وقتی بچه بودم، با دیدن یکی از رفتارهای مادرم خنده ام می گرفت. وقتی ﮐﻪ او می نشست و ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻓﺮﺵ ﺑﺎ انگشت هایش آﺷﻐﺎﻝ ﻫﺎ ﺭا ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺟﻤﻊ می کرد! ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ می گفتم، ﭼﻪ ﻣﺎﺩﺭ ساده ای ﺩﺍﺭﻡ! ﻣﮕر ﻣﺎ ﺟﺎﺭﻭ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ؟! آخر ﺍﯾﻦ ﭼﻪ کاری است که ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺖ آﺷﻐﺎﻝ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺟﻤﻊ می کنه؟ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻡ ﻭ ﻏﺮﻕ ﻏﺼﻪ ﻫﺎیم ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺑﻪ مشکلاﺗﻢ ﻓﮑﺮ می کردم، یک ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ آﻣﺪﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ هایم ﭘﺮ ﺍﺯ آﺷﻐﺎل است ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻓﺮﺵ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩه اﻡ. آﻥ ﻭﻗﺖ ﯾﺎﺩﻡ آﻣﺪ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ آﻥ ﺭﻭﺯها ﻏﺼﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺸﮑﻼﺗﺶ ﻓﮑﺮ می کرده... از کودکی تا بزرگ سالی وقت برای سوالی که از خود داشتم چه زود گذشت، آه چه دیر فهمیدم من...
منبع اینستاگرامپرویز پرستویی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 70
بریده کتاب
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 47
ما و شما
* ممنون از پرونده خوب تان برای شروع محرم. بیایید محرم امسال، همه برای هم و به خصوص مریض ها دعا کنیم.
* قبول دارین بعضی مراسم روضه خوب نیست و کیفیت لازم رو نداره؟ کاش می گفتین کجاها بریم روزه روضه که نهایت بهره رو ببریم.
* مطالب مطرح شده درباره دنیای پس از مرگ بسیار مفید بود. به تازگی یکی از بستگان نزدیکم فوت کرده بود، مطالعه آن برای خودم و بازماندگانش تسکین دهنده بود. از خراسان و به خصوص «زندگی سلام» ممنون و سپاس گزارم.
* زندگی سلام که اون پرونده رو در حمایت از خانم ها زدی، می خوام به خانم ها بگی فقط اون ها نیستن که در تاکسی یا پیاده رو دچار مشکل میشن از طرف مردها. من مردم و بارها پیش اومده از دوران دانشجویی تا الان که ۱۰ سالی میشه، با این که توی تاکسی خودم رو جمع می کنم اما خانم کناریم خودش رو بهم نزدیک کرده یا توی پیاده رو همیشه خودم رو می کشم کنار اما بعضی خانم ها میان نزدیک تر تا یک تماس بدنی تنه به تنه برقرار کنند.
* درباره مسئله مزاحمت های خیابانی، درست که عده ای از خانم ها مقصر هستن ولی آن بی غیرتان به بی حجاب و با حجاب هم رحم نمی کنند. همین شهریور، دختر ۱۵ ساله ام از نانوایی می آمد به سمت خانه که یکهو یک از خدا بی خبر با چاقو به قصد شوم به دخترم حمله می کند و دخترم مثل یک گنجشک در دستان آن سگ کثیف گرفتار می شود ولی با معجزه خداوند و امام هشتم(ع) در سلامت کامل نجات پیدا کرد. می خواستم بگویم که دختر من بدحجاب نبوده. من می گویم دولت باید جدی برخورد کند.
* با دیدن مهمون های خندوانه و دورهمی به این نتیجه رسیدم که پول آدم ها رو مهربون و با کلاس می کنه.
* زندگی سلام، دیدین چه قدر رامبد جوان و نگار جواهریان، هندونه زیر بغل هم گذاشتن در خندوانه؟
* در خصوص انواع جشن هایی که به تازگی برای دورکردن مردم ما از اصل خودشون رواج دادند و برگزار میشه، بیاییم ما هم برای بچه های خودمون و به خاطر انسانیت شون جشن ادب (هنگام ورود به مدرسه و در شش سالگی) و همچنین جشن تکلیف بگیریم تا وقتی بزرگ شدند خوی های انسانیت شون قوی تر بشه.
* آق کمال، چه خوب است مثل رامبد جوان برای نگار خویش یعنی کاملیا خانم یک فیلم بسازی و پخشکنی.
* زندگی سلام، واقعا دلم گرفت رامبد جوان گفت که نگار جواهریان مثل یک سلحشوره. تمام بانوانی که تو زندگی تموم وجودشون رو فدای فرزند و همسرشون کردن و نه تنها از اون ها قدردانی نشده حتی مورد ستم همسران شون قرارگرفتن سلحشورن نه ایشون که در رفاه بوده و همسر مهربونی داره.
* خواستم ازتون بخوام یک شماره حسابی از اون خواهری که گفته بود هنوز پسرش رو ثبت نام نکرده بدین.
* فتوشعر مناسبتی فریدون مشیری خیلی خوب بود. بازم از ایشون بزنین. ممنون
* با داستانک محرمی دلم گرفت. فقط می تونم بگم: لا یوم کیومک یا اباعبدا...
پاسخ خفن استریپ شماره قبل: آسانسور - پیشخوان – سرایدار
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
داستانک محرمی
تعداد بازدید : 66
در حاشیه تعزیه خوانی
دخترک از میان جمعیتی که گریه کنان شاهد اجرای تعزیه اند، رد می شود. عروسک و قمقمه اش را محکم بغل می گیرد. شمر با هیبتی خشن همان طور که دور امام حسین(ع) میچرخد و نعره می زند، از گوشه چشم دخترک را می پاید. او با قدم های کوچکش از پله های سکوی تعزیه بالا می رود. از کنار شمر می گذرد. مقابل امام حسین(ع) می ایستد و به لب های سفیدش زل می زند. قمقمه را که آب ِ تویش قُلُپ قُلُپ صدا می دهد، مقابل او می گیرد. شمشیر از دست شمر می افتد و رجز خوانی اش قطع می شود. دخترک می گوید: «بخور، برای تو آوردم» و بر میگردد. رو به روی شمر که حالا بر زمین زانو زده می ایستد. مردمک های چشم دخترک زیر لایه براق اشک می لرزد، توی چشم های شمر نگاه می کند و با بغض می گوید: «بابای بد!». نگاه شمر از چانه لرزان دخترش می گذرد و روی زمین می افتد. او نمی بیند که چگونه دخترک با غیظ از پله های سکو پایین می رود.
برگرفته از سایت «داستانک»، نوشته شیرین اسحاقی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.