الهام یوسفی- به طور معمول بیشترمان از میان مطالب کتابهای درسی سالهای مدرسه، کتاب ادبیات سال دوم دبیرستان را بیش از هر چیزی با داستان شیرین و خوشمزه «کباب غاز» به یاد می آوریم. داستانی که از چندین بار خواندنش خسته نمی شدیم و هربار هم که می خواندیم، لبمان به خنده باز میشد و از اصطلاحات عامیانه و توصیفات ساده و صمیمانهاش کیفور میشدیم. آن وقتها به سبب ترس از امتحان، مجبور بودیم نام نویسندهها و آثارشان را به زور در حافظه مان نگه داریم و یادمان بماند که داستان کوتاه کبابغاز را «محمد علی جمال زاده» نوشته، کسی که پدر داستان کوتاه ایرانی است! و بعد هم مدام فهرست آثارش را با خودمان تکرار کنیم تا در حافظه مان بماند: «یکی بود، یکی نبود»، «سرو ته یه کرباس»، «دارالمجانین»، «تلخ و شیرین»، «راه آب نامه»، «قصه های کوتاه برای بچه های ریش دار» و... . اما حالا دیگر مجبور نیستیم دنیای شیرین و رنگارنگ ادبیات ایران را، از زاویه دشوار امتحانات میانترم و پایانترم ببینم و وقت اش رسیده است از ادبیات، لذت ببریم. امروز به بهانه بیستمین سالگرد فوت جمال زاده، نویسنده و مترجم معاصر که آغازگر سبک رئالیسم یا واقعگرایی در ادبیات فارسی است، مروری داریم بر برشهای جالبی از زندگیاش، سبک نویسندگی او که ادبیات فارسی معاصر به آن مدیون است و البته آثار خواندنیاش. با ما همراه باشید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
وقتی قصه های جمال زاده را می خوانید انگار راه افتاده اید در کوچه و خیابان و دارید مکالمات مردم عادی را می شنوید. البته که مردم زمانه خودش! اما او در زمانه ای که روشن فکران و نویسندگان ایران نشین، ترجیح می دادند داستان های اروپایی را کپی کنند و فضاسازیهای سورئالیستی و انتزاعی را در داستان های شان به خورد ملت بدهند، قهرمان های قصه ها و سوژه های داستان هایش را از میان معمولی ترین قشر مردم انتخاب می کرد.
شخصیت های او همان «کربلایی معصوم» و «ملا قربانعلی» و «خدیجه سلطان» و «کرمعلی» و «رمضان» بودند که حتی اسامی شان هم به گوش مردم آشنا بود.
این توصیف شخصیت قصه را ببینید: «حبیبا... کلاهنمدی بروجردی بر سر، کمربند ابریشمی یزدی بر کمر، کپنک کردی بر دوش، گیوه آجیده اصفهانی بر پا... »(دوستی خاله خرسه)
پدر واقعگرایی ادبیات فارسی
جمال زاده نه فقط پدر داستان کوتاه بلکه آغازگر سبک واقع گرایی در داستان نویسی ایرانی بود. قلم او، نویسندگان بسیاری را برای نوشتن زندگی واقعی میرزاها و خاله خان باجی های ایرانی عصر خودشان، شجاع و به آن ها ثابت کرد که از دل مردم کوچه و بازار سرزمین شان باید داستان ها بیرون بکشند. مثل همین بخش از داستان کباب غاز در توصیف مصطفی: «... درست کیفور شده بودم که عیالم وارد شد و گفت جوان دیلاقی مصطفىنام آمده میگوید پسرعموی تنی تو است و برای عید مبارکی شرفیاب شده است. مصطفی پسرعموی دختردایی خاله مادرم میشد. جوانی به سن بیست و پنج یا بیست و شش. لات و لوت و آسمان جل و بیدست و پا و پخمه و گاگول و تا بخواهی بدریخت و بدقواره. هروقت میخواست حرفی بزند، رنگ میگذاشت و رنگ برمیداشت و مثل اینکه دسته هاون برنجی در گلویش گیر کرده باشد، دهن اش باز میماند و به خرخر میافتاد. الحمدلله سالی یک مرتبه بیشتر از زیارت جمالش مسرور و مشعوف نمیشدم... از توصیف لباسش بهتر است بگذرم، ولی همینقدر میدانم که سر زانوهای شلوارش - که از بس شسته شده بودند بهقدر یک وجب خورد رفته بود- چنان باد کرده بود که راستیراستی تصور کردم دو رأس هندوانه از جایی کش رفته و در آنجا مخفی کرده است...»(کباب غاز)
نوشتن به زبان ساده و عامیانه
جمال زاده با این که بیشتر عمر را در خارج از کشور بود اما همان طور که شخصیت هایش را از میان عوام الناس انتخاب می کرد، زبان و ادبیات و آداب و رسوم آن ها را هم خوب می شناخت و به جای استفاده از جملات سخت و پیچیده و اصطلاحات دهان پر کن فرنگی که با هیچ کجای زندگی این ملت همخوانی نداشت، زبان روزمره مردم عادی را در نوشته خود به کار می گرفت. خودش اعتقاد داشت داستان فقط برای سرگرمی نیست، بلکه داستان نه تنها باید به جمعآوری و حفظ «کلمات و تعبیرات و ضربالمثل ها و اصطلاحات و ساخت های کلام و لهجههای گوناگون یک زبان» بینجامد، بلکه باید مردم طبقات و مناطق مختلف کشور و دیگر مناطق دنیا را با یکدیگر آشنا کند. نمونه اش هم این: «پس از آن که دید از آه و ناله و غوره چکاندن دردی شفا نمییابد، چشم ها را با دامن قبای چرکین پاک کرده و در ضمن هم، چون فهمیده بود قراولی کسی پشت در نیست، یک طوماری از آن فحش های آبنکشیده که مانند خربزه گرگاب و تنباکوی هکان، مخصوص خاک ایران خودمان است، نذر جد و آباد این و آن کرد و دو سه لگدی هم با پای برهنه به در و دیوار انداخت.» (فارسی شکر است)
طنز تلخ و شوخیهای پر از کنایه
کسی در این موضوع شک ندارد که جمال زاده در طنازی هم سبک خودش را داشت. بلد بود چطور عادات و آداب و رسوم خرافی و برخی خصوصیات منفی مردمان زمانه اش را با زبان نیش و کنایه به نقد بکشد. آن قدر که خود مردم به این خصلت های خودشان قهقهه بزنند. در میان آثارش این دست کنایهها بسیار است: «ویلان الدوله از آن گیاه هایی است که فقط در خاک ایران سبز می شود و میوه ای بار می آورد که نخود هر آش می نامند.» «دارالمجانین»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
یکیبود، یکی نبود
«یکی بود، یکی نبود» اولین مجموعه داستان کوتاه ایرانی است. کتابی که نثر و داستاننویسی فارسی را متحول و اسم جمالزاده را در عالم ادبیات ماندگار کرد. جمالزاده در این کتاب، با نثری ساده و طنزآمیز هم قصه میگوید، هم هوشیارانه اوضاع زمانهاش را نقد میکند، هم با استفاده بهجا از ضربالمثلها و اصطلاحات عامیانه، خواننده را از شیرینیهای زبان فارسی بهرهمند میکند. این مجموعه، شامل شش داستان کوتاه است که از این بین، «فارسی شکر است»، نقطه عطفی در داستاننویسی فارسی بعد از هزار سال، به شمار میرود. جمالزاده در این داستان دغدغه زبان و سادهنویسی و سادهگوییاش را با کنار هم قرار دادن سه شخصیت از سه قشر مختلف نشان میدهد.
دارالمجانین
جمال زاده بعد از «یکی بود، یکی نبود» 20 سال هیچ داستانی ننوشت تا سال 1321 که اولین رمانش، «دارالمجانین» را نوشت. این کتاب از لحاظ نوع تکنیک ادبی و نو بودن سوژه، از نگاه منتقدان نسبت به زمان خودش اثری قابل توجه به شمار میرود. دارالمجانین خلاف اثر اول جمالزاده در حیطه ادبیات ذهنی و فردی قرار میگیرد، نه در حوزه ادبیات رئالیستی و اجتماعی. بسیاری از اتفاقات داستان هم در قالب گفتوگوی شخصیتهای داستان در دارالمجانین میگذرد که البته باز هم از عنصر طنز خالی نیست. این کتاب، قصه جوانی را روایت میکند که به دلیل درگیرشدن در ماجرایی عاطفی، سر از دارالمجانین در می آورد و این اتفاق زمینهساز طرح مباحث و رویدادهای اجتماعی گذشته میشود.
راهآبنامه
«راه آب نامه»، یکی دیگر از خواندنیترین آثار جمالزاده است. او در این کتاب، داستان مردی را تعریف میکند که برای تحصیلات، در خارج از کشور زندگی میکند و یکروز مجبور میشود برای مراسم عروسی خواهرش، به کشور برگردد. نویسنده در این داستان با لحن طنزآلودش به توصیف خلق و خوی ایرانیها از نگاه این مرد میپردازد؛ توصیفاتی که بعد از گذشت یکقرن از نوشتهشدن شان، هنوز تازگی دارند. در این کتاب با روایتی پرپیچوخم مواجه نیستیم اما دقت و تیزبینی جمالزاده در توصیف شخصیتها و شرح وقایع، قابل تأمل است و خواننده را به فکر وامی دارد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
1- از دست رفته
محمد علی خیلی کوچک بود که از خانواده دور شد و پدرش او را برای ادامه تحصیل از اصفهان، به بیروت فرستاد. وقتی می گوییم کوچک، منظورمان 18 سالگی نیست. او فقط 12 سال داشت که برای ادامه تحصیل، مملکت را ترک کرد. وقتی هم در ایران نبود، اتفاقات مهم و عجیب و غریبی افتاد. محمد علی شاه مجلس را به توپ بست و آزادی خواهان از جمله پدر محمد علی را به دردسر انداخت. تا جایی که وقتی محمد علی بازگشت، فهمید پدرش را امیر افخم، حاکم بروجرد بر سر چوبه دار برده و اعدام کرده است. این اتفاق ضربه سختی برای او بود.
2- عمری بیش از یک قرن
یک جمع و تفریق ساده بین تاریخ تولد و تاریخ فوت محمد علی جمال زاده به ما می گوید او بیش از یک قرن، عمر کرده است. سال1270 تا 1376 شمسی، یعنی حدود 105 سال زندگی در جهان قصه ها و کتاب ها. جالب این جاست که او تا آخرین سال های این عمر طولانی، همچنان سلامت بود، حافظه اش درست کار می کرد و هنوز هم خوش تیپ و خوش لباس و خوش سر و زبان بود.
3- نامزدی نوبل ادبیات
در میان نویسندگان فارسی زبان تا به امروز، تنها چهار نفر نامزد جایزه نوبل شده اند: «زین العابدین رهنما»، «حسین قدس نخعی» و «ابوالقاسم اعتصامزاده» و البته، راوی قصه های کوتاه سرزمین مان «محمد علی جمال زاده». جمال زاده که اولین مجموعه داستان کوتاهش با عنوان «یکی بود، یکی نبود» را در برلین منتشر کرده بود، در سال 1965 میلادی مطابق با 1344 شمسی، نامزد دریافت مهم ترین و با ارزش ترین جایزه ادبی جهان یعنی نوبل شد و این اتفاق بزرگی برای ادبیات ایران به شمار می رفت.
4- ازدواجهای خارجیطـور
جمال زاده در سال 1293 شمسی در شهر دیژون فرانسه، وقتی دانشجوی حقوق بود با ژوزفین، دانشجوی سوئیسی هم دانشگاهی خود آشنا شد و ازدواج کرد. همسر اولش، زنی کاتولیک مذهب بود و بر اثر بیماری استسقا درگذشت. جمال زاده بار دوم هم با یک زن خارجی ازدواج کرد؛ با یک آلمانی به نام «مارگرت اگرت». این زن بنا به قول جمال زاده، مسلمان شده و اسم اش را فاطمه گذاشته بود. یکی از دوستان جمال زاده درباره زن دومش گفته: «نمونه ای از یک زن ایده آل که علاوه بر آلمانی، فرانسه و انگلیسی و فارسی هم می داند و در خیاطی و خانه داری ماهر است.»
5- شکست عشقی استاد
اما این که چرا جمال زاده هیچ وقت زن ایرانی نگرفت را از زبان خودش بخوانید: «وقتی 12 ساله بودم، از ایران خارج شدم و آمدم بیروت و بعد آمدم این جا (ژنو). همسایه ما در ایران دختری داشت به اسم ملکه که من عاشق او بودم. به پدر و مادرم گفته بودم ملکه را برای من نگاه بدارید. اولین سفری که به ایران رفتم، مادرم صدایم زد و گفت: ملکه آمده به دیدنت. خوشحال شدم. ملکه تا مرا دید، گفت: شوهر کرده ام... این طور شد که من در همین اروپا زن گرفتم.»
6- چرا به ایران برنگشت؟
جمال زاده بیشتر عمر خود را در خارج از کشورمان سپری کرد. اما میتوان گفت که تمام تحقیقاتش درباره ایران، زبان فارسی و گسترده کردن دانش ایرانی ها بود. او دیپلم حقوق خود را از دانشگاه دیژون در فرانسه گرفت اما هیچ وقت در زمینه رشته اش کاری نکرد و عمرش را گذاشت برای ادبیات فارسی و حتی بیش از کسانی که در ایران مانده بودند، بر ادبیات ایران اثرگذاشت. با این حال همیشه برای این که مملکت اش را ترک کرده و خارج نشین شده در مظان اتهام بود. یک بار در پاسخ نامه ای که در سال 1330 به او نوشته شده و از او در این باره سوال شده بود که «چرا در دیار سوئیس نشسته و بی خبر از درد و رنج هموطنان نفرین شده، کبک اش خروس می خواند؟» چنین می نویسد: «من اگر به ایران بیایم، دیر یا زود یا وزیر خواهم شد یا وکیل و سناتور و در آن صورت، معلوم نیست کمتر از الان که دور از این عوالم در خارج هستم، مردم به من اعتراض نداشته باشند.»
7- مرگی پاییزی در آسایشگاه سالمندان
جمال زاده را در پاییز ۱۳۷۶ از خانه اش در یکی از خیابان های ژنو به یک خانه سالمندان منتقل کردند اما او خیلی آن جا نماند و در آبان همان سال از دنیا رفت. پس از درگذشت او ۲۶ هزار برگ از نامهها، دست نوشتهها و عکسهای او در خانهاش، به سازمان اسناد ملی تحویل داده شد که مجموعه بی نظیری بود. قبرستان پتی ساکونه، بلوک ۲۲، خانه ابدی جمال زاده است.
7+1 دیدار دو نویسنده بزرگ
وقتی جلال آل احمد «مدیر مدرسه» را نوشت، جمال زاده این داستان را ستایش کرد و برایش نقد نوشت. این نقد باعث رنجش جلال شد چون آن قدرها که باید، مشی جمال زاده را نمی پذیرفت. برای همین نامه نگاری هایی بین او و جمال زاده شروع شد که بسیار خواندنی است. اما سال ها بعد، جلال در سفرش به سوئیس به دیدن جمال زاده رفت. دیداری که شرح آن را در کتاب «سفر فرنگ» آورد. جلال در سفرش به اروپا تصمیم گرفته بود دو نامه نگاری تند و صریحی را که به جمال زاده داشت و در آن به شدت به دلبستگی جمال زاده به غرب و فرنگ و فراموش کردن مردم و کشورش، به او اعتراض کرده بود، به نوعی از دلش در بیاورد.
منابع:برگزیده آثار سید محمد علی جمال زاده، علی دهباشی- دانشنامه رشد - پرتال جامع علوم انسانی - وبسایت انسان شناسی و فرهنگ - وبسایت جمال زاده شناسی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
«اربعین» در لغت، به معنی «چهلم» است و به اصطلاح به بیستم ماه صفر، چهلمین روز شهادت سالار شهیدان، حضرت حسین بن علی(ع) و یارانش، گفته میشود و روزی است که «جابر بن عبد ا... انصاری»، پیرمردی از یاران پیامبر(ص) که در 18 غزوه شرکت داشت و بعد از رسول خدا، در جنگ صفین، در خدمت حضرت علی(ع) بود و در آخر عمر نابینا شده بود، برای زیارت قبر حسینبنعلی(ع) آمد. جابــر، نخستین زائر مزار مقدس امامحسین(ع) بود و سنت زیارت اربعین امام، به دست او شکل گرفت. «عطیه عوفی» از اصحاب امیرالمومنین(ع) می گوید1: «با جابر بن عبدا... به عزم زیارت قبر حسین(ع) همراه شدم و چون به کربلا رسیدیم، جابر نزدیک شط فرات رفت، غسل، ردایی بر تن و خود را معطر کرد و هر گامی که برمی داشت، ذکر خدا می گفت تا نزدیک قبر مقدس حسین(ع) رسید و به من گفت: دستم را روی قبر بگذار! چون چنین کردم، روی قبر از هوش رفت. من آب روی جابر پاشیدم تا به هوش آمد، آن گاه سه مرتبه گفت: یا حسین! سپس گفت: «گواهی می دهم که تو فرزند بهترین پیامبران و فرزند بزرگ مؤمنین هستی، تو فرزند سلاله هدایت و تقوایی و پنجمین نفر از اصحاب کساء و عبایی، تو فرزند بزرگ نقیبان و فرزند فاطمه، سیده بانوانی. و چرا چنین نباشد که دست سیدالمرسلین تو را غذا داد و در دامن پرهیزکاران پرورش یافتی و پاک زیستی و پاک از دنیا رفتی و دل های مؤمنان را از فراق خود اندوهگین کردی. پس سلام و رضوان خدا بر تو باد، تو بر همان طریقه رفتی که برادرت یحیی بن زکریا شهید شد.» آن گاه چشم اش را به اطراف قبر گردانید و گفت: «سلام بر شما ای ارواحی که در کنار حسین نزول کردید و آرمیدید، گواهی می دهم که شما نماز را بهپا داشتید و زکات را ادا و به معروف امر و منکر را نهی و با ملحدین و کفار، مبارزه و جهاد کردید و تا هنگام مردن به عبادت خدا پرداختید. به آن خدایی که پیامبر را به حق مبعوث کرد، ما در آن چه شما شهدا در آن وارد شده اید، شریک هستیم.» به جابر گفتم: ما که کاری نکردیم! اینها شهید شده اند. جواب داد: ای عطیه! از حبیبم رسول خدا(ص) شنیدم که می فرمود: «هر که گروهی را دوست داشته باشد با آنان محشور شود و هر که عمل جماعتی را دوست داشته باشد، در عمل آن ها شریک خواهد بود».2
در اهمیت اربعین
سالها از آن روزها میگذرد و همواره اربعین، بهاین سبب روز و مناسبت مهمی به شمار میرود که چه سال 61 هجری و چه سالهای بعد، فرصت مغتنمی را برای خاندان و اهلبیت سالار شهیدان و بعدها، عاشقان آن حضرت فراهم کرد تا یاد و نام شهدای مظلومی را که تن به زور و ظلم و خفت ندادند و در راه حریت و آزادگی، جانشان را فدا کردند و الهامبخش تمام آزادگان تاریخ و جهان شدند، زنده نگه دارند. اگر افشاگریهای زینبکبری(س) و امام سجاد(ع) چه در عصر عاشورا و چه روزهای بعد در راه شام و کوفه و شهر شام نبود و اگر مجاهدت امثال جابر در زیارت مرقد حضرت سیدالشهدا و گرم و روشن نگه داشتن مزار آن حضرت به عنوان میعادگاه شیعیان آزاده جهان نبود، چهبسا واقعه عبرتآموز عاشورا تا امروز، زنده و مشتعل و پرجوش و خروش نمیماند.
آثار پیادهروی معنوی اربعین
در قرآن توصیه شده است که مؤمنان، ایاما... را یادآور شوند تا این روزهای بزرگ الهی فراموش نشود. اربعین در تداوم واقعه کربلاست؛ از این رو برای پاس داشتن روز عاشورا که از اعظم ایاما... است، عاشقان حسینی در روز اربعین با حرکت امام حسین(ع) تجدید عهد و این تجدید عهد را در بهترین شکل خود، یعنی رفتن به زیارت کربلا ابراز می کنند. پیادهروی در ایام اربعین به سمت بارگاه نورانی امامحسین(ع) هم، بخشی از همین تلاش برای درک و لمس درد و رنج کاروان خاندان و یاران حسین(ع) در مسیر شام و کوفه به سمت مدینه، پاس نگه داشتن فضیلت توصیه شده زیارت قبر نورانی امام حسین (ع) و البته زنده نگه داشتن آرمانهای قیام عاشوراست: بزرگداشت کرامت و عزت نفس انسان، صداقت و عدالت و آزادگی و ظلمستیزی! پیاده روی عظیم و شورانگیز اربعین و عشق ورزی های حسینی، آثار فراوانی دارد. افراد در این پیاده روی از نزدیک ایثارگری، از خود گذشتگی و مهمان نوازی و خدمت به زائران و محبان اهل بیت(ع) را لمس می کنند و این کار، موجب نهادینه شدن این ویژگی ها در شخصیت شان می شود. افراد با سلیقه ها و فرهنگ های مختلف، در کنار یکدیگر برای رسیدن به مقصدی مشترک همکاری می کنند. در پیاده روی اربعین، باورها و اعتقادات دینی افراد تقویت می شود و تحمل سختی های مسیر، کمبود امکانات و خستگی سفر باعث تغییر نگرش به زندگی می شود. از هنگامی که نخستین زائر مضجع منور امام حسین(ع)، جابربن عبدا... انصاری در روز اربعین، از مدینه به سمت کربلا رهسپار شد، تاکنون نزدیک به 1400 سال می گذرد و در تمام این سال ها، علما و اولیای الهی برای زیارت سیدالشهدا(ع) در روز اربعین، اهمیت و جایگاه والایی قائل بودند و با پای پیاده به سوی کربلا رهسپار می شدند. میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، یکی از مراجع عالی قدر جهان تشیع، که خود بارها با پای پیاده از عتبه علویه، رهسپار عتبه حسینی شده است، درباره مراقبه و بزرگداشت روز اربعین حسینی، در المراقبات چنین می گوید: «به هر روی بر مراقبه کننده لازم است که بیستم صفر (اربعین) را برای خود روز حزن و ماتم قرار دهد، بکوشد که امام شهید را در مزار حضرتش(ع) زیارت کند، هر چند تنها یک بار در تمام عمرش باشد.»
اعمال روز اربعیـن برای جاماندهها از زیارت
در روایات معتبر آمده، امام حسن عسکری(ع)، یکی از نشانههای مومنان واقعی را به جا آوردن زیارت اربعین در روز اربعین، شامل دعایی که از امامصادق(ع) برای قرائت در این روز بهجامانده است، میداند؛ زیارتی که در کتاب مفاتیحالجنان در دسترس است. چه خوب است اگر در چهلمین روز شهادت امام حسین(ع)، امکان زیارت بارگاه این حضرت را نداریــم، با سلامی صادقانه از دور و به جا آوردن دو رکعت نماز، به آن حضرت ادای احترام و با قرائت زیارت اربعین و زیارت عاشورا، محبت و همدلی خود را اعلام کنیم.
1. تنقیح المقال-جلد2-ص253
2. بحار الانوار- جلد65-ص 130
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.