الهه توانا- بعضیها زندگی کردن را خیلی خوب بلدند؛ آنهایی که میدانند در این دنیا کاری ندارند جز بهتمامی زیستن؛ آنهایی که تلاشهایشان برای جستوجوی معنا و برای داشتن حالی خوش، چنان وسیع و عمیق است که به زندگی دیگران هم سرایت میکند؛ آنهایی که بودنشان به دنیا زیبایی و رنگ میبخشد. توران خانمِ میرهادی یکی از این آدمها بود؛ گوهر دردانهای که سال گذشته از میان ما رفت اما به برکت آثار و خدمات ارزشمندش، هنوز و تا همیشه برایمان زنده است. توران میرهادی را مادر ادبیات کودک و نوجوان ایران میدانند، او همچنین مبدع و شروعکننده بسیاری از خدمات و اقدامات فرهنگی نوین در کشورمان بود؛ مثل «مدارس پیشرفته با سیستم آموزشی اصولی»، «کانون پرورش فکری» و «فرهنگنامه کودکان و نوجوانان». چند وقت قبل، بهمناسبت اولین سالگرد درگذشت توران میرهادی، مستند «توران خانم» کار مشترک «رخشان بنیاعتماد» و «مجتبی میرتهماسب»، به نمایش در آمد؛ این فیلم به چهارسال پایانی عمر توران میرهادی، ویژگیهای شخصیتی او به عنوان یک معلم نهادگذار و دارای نگرش نو به آموزش و پرورش و مراحل تکمیل فرهنگنامه کودکان و نوجوانان پرداختهاست. در پرونده امروز؛ به این بهانه، مرور کوتاهی داریم بر زندگی، فعالیتها و اندیشههای این همیشه معلم.
زندگی
تولد در دامن مادری انسانساز
توران خانم، 90سال پیش در یکی از نادرترین خانهها و خانوادههای آن روزگار بهدنیا آمد؛ پدرش، مهندس بود و مادرِ آلمانیتبارش، «گرتا دیتریش»، نقاش و مجسمهساز. خانوادهای که رفتن به شمیرانِ خوش آبوهوا در فصلهای گرم سال، برایشان تبدیل به یک رسم شده بود و توران، چهارمین فرزند خانواده در بهار 1306 زیر چادری در شمیران، چشم به روی جهان باز کرد. گرتای هنردوست، بسیار اهل ادبیات و موسیقی بود؛ برای فرزندانش شعر و قصه و ترانههای آلمانی میخواند و بهدلیل علاقهاش به فرهنگ ایران، آنها را با ادبیات ایران هم آشنا میکرد؛ نمود این علاقه را در اسمهایی که برای فرزندانش انتخاب کرد هم میشود دید؛ رستم، فریدون، فرهاد، توران و ایراندخت. حضور چنین مادر فرهیختهای بود که تورانِ نوجوان را به خواندن زندگینامه ژاندارک و انس با شاهنامه ترغیب میکرد. علاقه توران به پرورش و تربیت هم بیشک از او تأثیر پذیرفتهبود؛ توران یکبار از مادرش پرسید چرا مجسمهسازی را رها کرده و در پاسخ شنید: «مجسمهسازی را رها کردم و شما را ساختم، این خیلی سختتر بود». توران، غیر از زبان آلمانی که از مادرش آموختهبود، فرانسوی و انگلیسی را هم بعدها یادگرفت. بعد از تمام کردن دبیرستان، در رشته علوم طبیعی دانشگاه تهران قبول شد. در روزهای دانشجویی با «جبار باغچهبان» که طرح سوادآموزی بزرگ سالان را پیش میبرد آشنا شد. او همچنین بهعنوان دانشجوی آزاد سر کلاسهای دکتر «محمدباقر هوشیار» در دانشکده ادبیات مینشست که علوم تربیتی و اصول آموزشوپرورش درس میداد. این تجربهها توران را به فکر معلمی انداخت.
سفر به اروپا و شاگردی دانشمندان علومانسانی
برای همین از رشته علوم طبیعی دانشگاه تهران انصراف داد و برای خواندن علوم تربیتی و روانشناسی راهی اروپا شد. تصمیمش آنقدر جدی بود که اوضاع نابه سامان اروپای بعد از جنگ هم نتوانست منصرفش کند؛ سال ۱۳۲۵ درحالیکه داغ جنگ و گرسنگی هنوز از چهره اروپا پاک نشدهبود به پاریس رفت، با جیره خوراک روزانه ساخت، در پروژههای بشردوستانه همراه دانشجویان شد، به «هرزگوین» و «چکاسلواکی» رفت و در بازسازی راهآهن آن مناطق مشارکت کرد. وضعیت اروپای بعد از جنگ، بین علاقه توران به آموزشوپرورش و اندیشههای انساندوستانه او پیوند برقرار کرد. توران، به «سوربن» رفت و در رشته روانشناسی فارغالتحصیل شد، بعد از آن رشته آموزش پیش دبستانی را در کالج ادامه داد. شانس بزرگ او در این دوره این بود که توانست در کلاسهای درس «هنری والون» و «ژان پیاژه»، دو غول روانشناسی کودک، شرکت کند. توران در جریان آموزشهایش با اندیشمندان بزرگ دیگری در حوزه آموزش هم آشنا شد و از آنها بسیار آموخت؛ کسانی مثل «فروبل»، «پستالوزی»، «دیویی» و «مونتهسوری». توران در همان فرانسه کار عملی با بچههای پیش دبستانی و ابتدایی را شروع کرد. در همان سالها برادر کوچکش، فرهاد درگذشت. توران در اینباره نوشتهاست: «مرگ برادر تأثیر عمیق بر روح من گذاشته بود، نمیدانستم چه کار کنم. مادرم به ما یاد داد که همیشه غم بزرگ را به کار بزرگ تبدیل کنیم. حرف مادر من را دگرگون کرد و تصمیم گرفتم بعد از بازگشت به ایران کار مهمی انجام بدهم».
فعالیتها
غم بزرگی که به حرکتی ماندگار تبدیل شد
غم بزرگی که میتواند هرکسی را، دستکم تا مدتها، مأیوس و مغموم کند توران خانم را تحت تأثیر آموزههای مادر و حمایتهای پدر، نه به کاری بزرگ که به کارهایی بزرگ وامیدارد. روزی پدر توران را صدا میزند و میگوید: «توران تو حیفی»، توران میپرسد: «منظورتان چیست؟». پدر میگوید: «تو رفتی و تحصیل کردی و دنیا را دیدی و حالا برگشتهای و به عنوان یک معلم ساده کار میکنی. نمیتوانی کار دیگری به عهده بگیری؟»، توران: «میتوانم ولی چگونه؟»، پدر: «تو هنوز به سنی که امتیاز کودکستان بگیری نرسیدهای. مادر امتیاز را برایت میگیرد. من هم برای یک سال خانه مسکونی قدیمی خیابان ژاله را بدون اجاره در اختیارت میگذارم. میز و صندلی را در کارخانه میسازم. الاکلنگ و سرسره را هم میدهم بسازند. بقیه کارها با خودت». توران فکر میکند دیگر وقت آن رسیده که برای حفظ یاد برادر از دسترفته و بهکاربستن تجربیات و دانشهای آموختهشده در فرنگ، کاری کند. او که خودش بهتازگی مادر شده کودکستان «فرهاد» را، بهنام برادرش، تأسیس میکند. این آغازی برای فعالیتهای توران در عرصه آموزش و پرورش است؛ کودکستان فرهاد با چنان استقبالی مواجه میشود که او دو سال بعد دبستان فرهاد را هم پایهگذاری میکند و در دهه 50 به فکر ایجاد مدرسه راهنمایی میافتد. صرف بنیانگذاری مدرسه ارزشمند است اما آنچه به کار توران خانم، ارج و قیمتی چندبرابر میدهد، ساختارشکنی و نواندیشی او در شیوههای آموزشی است. در بیشتر سالهای دهه ۴۰ و ۵۰ مدرسه فرهاد به واحد تجربی تعلیمات عمومی تبدیل شدهبود؛ به این معنیکه پیشرفتهترین دیدگاههای درون آموزشوپرورش ایران اول در این مجتمع بررسی و تجربه و در صورت کسب اعتبار در نظام آموزشوپرورش کشور، اجرایی میشد.
شکلگیریِ یک جمع کوچک با ایدههای درخشان
توران میرهادی، به ادبیات کودک هم نگاه ویژهای داشت؛ سال 41 بود که «شورای کتاب کودک» با ایده او و همفکری دوستانش و همکاری گروهی از فرهنگیان، کتابداران، نویسندگان و تصویرگران و مترجمان کتاب کودک شکل گرفت. توجه به ادبیات کودک که حالا بعد از گذشت 50 سال همچنان گوهر نایابی است، آنروزها بهقدری جدی قلمداد میشد که در میان اعضای هیئت موسس شورای کتاب کودک، جز آدمهای مطرح حوزه فرهنگ و ادبیات اسم دیگری دیده نمیشود؛ کسانی مثل مهدی آذریزدی (نویسنده)، مهری آهی (مترجم)، پرویز کلانتری (نقاش و تصویرگر) و مرتضی ممیز (گرافیست). از دل شورای کتاب کودک، ایده درخشان «فرهنگنامه کودکان و نوجوانان» بیرون آمد؛ یعنی تدوین دانشنامهای مخصوص کودکان که بتواند سوالات آنها را درباره مسائل مختلف جواب گو باشد. توران میرهادی سال 59 به وصیت همسرش با یک سوم از داراییهای او، تهیه و تدوین این فرهنگنامه را –نخستین دایرةالمعارف عمومی به زبان فارسی همراه با تصویر برای کودکان و نوجوانان- با کمک دوستانش در شورای کتاب شروع کرد. توران خانم اما به این کارها -که هرکدامشان بهقدر کافی مهم و بزرگ بودند- قانع نمیشد؛ او با همراهی چندنفر دیگر، در دهه 50 طرح راهاندازی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را به تصویب رساند و آموزش کودکان روستایی را با کمک آموزشیاران سپاه دانش اجرا کرد. او و همکارانش همچنین در راهاندازی نشریههای پیک دانشآموزی، دایر شدن دادگاه ویژه اطفال و نگهداری کودکان در مراکزی غیر از زندان بزرگ سالان هم نقش مهمی داشتند.
اندیشهها
کار ما ایجاد فرصت برای کودکان است
از کودکی توران خانم گفتیم و برخورداریاش از موهبت داشتن پدر و مادری دانا و آگاه؛ از روزهای جوانیاش گفتیم و بختیاریاش در آشنایی با دانشمندان زمانه؛ از میانسالیاش گفتیم و سهم پررنگ او از دوستانی باسواد و همراه. اما منصفانه نیست اگر فعالیتهای ارزشمند و خدمات بیدریغ توران خانم را تنها به همین شانسها و موهبتها مرتبط بدانیم. اندیشههای متعالی و همت بلند توران خانم بود که نام او را چنین بلند و ماندگار کرد. خواندن اندیشهها، باورها و آرزوهای توران خانم برای هر خوانندهای جالب و الهامبخش خواهدبود.
مهد و مدرسه فرهاد، ساختارشکن و پیشرو
توران میرهادی آرزو داشت کودکان با عشق بزرگ شوند، تواناییهایشان شکوفا شود و بیش از هر چیز احساس امنیت کنند. او عمیقا میخواست رقابت در محیطهای تربیتی حذف شود؛ چون رقابت را یک فریب میدانست که معنا و مفهوم هر کاری را تخریب میکند. توران میرهادی مخالف هرگونه داوری درباره کودکانِ درحال رشد بود و تلاش میکرد تا جامعه باور کند در سایه تعامل مستمر، امکان رشد کودکان فراهم میشود؛ زیرا به اعتقاد او، کار ما ایجاد فرصت برای کودکان است؛ یادگرفتن چند عبارت یا زدن چند دکمه آموزش نیست بلکه نوعی فشار بیهوده و گاه بسیار گمراهکننده است. بسیاری از باورهای توران میرهادی در شیوه متمایز اداره مدارس فرهاد، نمود پیدا میکرد. توران میرهادی دراینباره گفتهاست: «همه جا شکل سازمانی مدارس به صورت هرمی است که مدیر مدرسه در رأس هرم است و پس از آن ناظم، معلمها، اولیا و مربیان و در آخر دانشآموزان قرار دارند. در مدرسه فرهاد ما این هرم را وارونه کردیم؛ یعنی مدیر و رئیس مدرسه در پایین هرم قرار داشتند و این بچهها بودند که درباره اداره مدرسه تصمیمگیری میکردند. دانشآموزان هر مقطع تحصیلی، سه نماینده برای هر ماه و دو نماینده برای یک سال انتخاب میکردند. نمایندههایی که برای یک سال انتخاب میشدند وظیفه قانونگذاری داشتند و دیگر نمایندهها وظیفه اداره مدرسه را. یکی از قوانینی که بچهها وضع کردهبودند این بود که هیچ معلمی حق نداشت دانشآموزی را از کلاس بیرون کند. نمره، ملاک قبولی نبود و اگر دانشآموزی در یکی از درسها ضعیف بود وظیفه نمایندهها و دیگر دانشآموزان بود که ضعف او را برطرف کنند. نمایندهها مشخص میکردند چه تکالیفی به بچهها داده شود تا باعث پیشرفت آنها شود. برنامههای گردش علمی با آنها بود و پس از این گردش همه دانشآموزان با کمک هم یک کتاب درباره این سفر مینوشتند».
با رقابت و قضاوت و مقایسه، بچهها را به بند نکشیم
توران خانم خلاف خیلی از متولیان آموزش به ابزارهایی مثل مقایسه و تنبیه معتقد نبود. او خیلی خوب میدانست استعدادها و تواناییهای افراد با هم متفاوت است. او میفهمید شاگرد زرنگ کلاس، چماقی برای تحقیر بچههای درسنخوان نیست بلکه دوست و رفیق آنهاست و میتواند به پیشرفتشان کمک کند. خانم میرهادی آسیبهای آموزشوپرورش رسمی را خیلی خوب شناخته و درباره آنها گفتهاست: «مقایسه دانشآموزان با یکدیگر، به وجود آوردن زمینه رقابت مداوم، ارزشیابی دایم از طریق نمره و تعیین جایزه برای هر کار، نسل جوان ما را به بند کشیدهاست. در آموزشوپرورش ما با یک مجموعه آزمونهای سست و بیپایه، گروهی از دانشآموزان را استعدادهای درخشان مینامند، در محیطهای جداگانه امکانات تحصیلی خیلی بهتری برای آنها فراهم میکنند و گروهی را با عنوان المپیادهای علمی آموزش اختصاصی میدهند؛ این دانشآموزان استعدادهای درخشان و المپیادی نهایتا جذب کشورهای توسعه یافته میشوند». توران خانم، آبانماه سال گذشته در 89 سالگی از دنیا رفت؛ او در همه سالهای زندگی حرفهای خود برای دغدغههای تربیتی و آموزشیاش از جان و دل مایه گذاشت.
کتابشناسی
توران میرهادی، در سالهای نویسندگیاش بیشتر در تألیف کتابهای درسی دانشآموزان و کتابهای آموزشی برای معلمان و مربیان دست داشتهاست؛ کتابهایی مثل «تعلیمات اجتماعی»، «تاریخ» و «جغرافی» دبستان و همچنین «کتاب کار مربی» و «جستوجو در راهها و روشهای تربیت». آنچه در ادامه میآید، معرفی مختصر فرهنگنامه کودکان و نوجوانان و آثاری است که به شناخت این شخصیت بزرگ کمک میکند.
فرهنگنامه کودکان و نوجوانان
این فرهنگنامه، نخستین دایرةالمعارف عمومی است که با دیدگاهی علمی و با تکیه بر فرهنگ ایران تهیه شدهاست. مقالههای دقیق و مستند آن مناسب برای گروه سنی 10 تا 16 سال تدوین شدهاست؛ در تألیف این مقالهها بیش از 300 استاد و متخصص رشتههای مختلف همکاری کردهاند. فرهنگنامه کودکان و نوجوانان که کار نگارشش به کوشش اعضای شورای کتاب کودک و نوجوان و با همت توران میرهادی از سال ۱۳۵۸ آغاز شده، حاوی پنجهزار مدخل در ۲۴ جلد است که تاکنون ۱۶ جلد آن منتشر شدهاست.
گفتوگو با زمان
«گفتوگو با زمان» مجموعه مصاحبهها و سخنرانیها و پیامهای توران میرهادی در دورهای بیش از 50 سال است که «مسعود میرعلایی» آنها را گردآوری کردهاست. این کتاب در هشت بخش و با مقدمه ای از «محمدهادی محمدی»، پژوهشگر و نویسنده ادبیات کودک و نوجوان، تنظیم شدهاست. عنوان بخشهای این کتاب عبارت است از : «من کیستم ؟»، «کودک کیست و مفهوم کودکی چیست ؟»، «درباره شورای کتاب کودک»، «درباره ادبیات کودکان»، «درباره کتاب و کتابداری»، «درباره فرهنگنامه»، «درباره آموزش و پرورش» و «درباره هنر و اجتماع». در صفحات پایانی این اثر ارزشمند، توران میرهادی آرزوها و وصیت خودش را بیان کردهاست.
مادر و خاطرات پنجاه سال زندگی در ایران
این کتاب، مجموعه خاطرات توران میرهادی درباره پنجاه سال زندگی مادر آلمانیتبارش در ایران است که به صورت گفتوگو تنظیم شده و کار مشترک «سیمین ضرابی» و «توران میرهادی» است. نویسنده تلاش کرده وجوه مختلف شخصیت و تواناییها و پشتکار مادرش را در مقابله با سختیها و اهتمام او به رشد و تربیت فرزندان و نوههایش، با هدف انتقال تجربیات تربیتی نسل گذشته به نسل نو بازگو کند، در عین حال این خاطرات تصویری از شیوه زندگی مردم طبقات متوسط و تحصیلکرده ایران در نیمه اول قرن حاضر است که ارزش تاریخی هم دارد.
منابع: مهرگیتی، صدای معلم، ایسنا، تابناک