نماز باران آیت ا... خوانساری در شهریور 1320
محمد لطفی- «ویژگی آیت ا... خوانساری نمازهای ایشان بود و علمای بزرگ آن زمان که خود از مجتهدان و مراجع تقلید بودند به ایشان اقتدا می کردند؛ گویا حال ایشان در نماز قابل وصف نبوده است...در شهریور 1320 که متفقین در قم مستقر شده بودند با این که دو ماه از بهار گذشته بود باران نیامد و زمین های کشاورزی که بیشتر به صورت دیم بود هنوز تشنه و وضع بحرانی پیش آمده بود. مردم چاره را در این دیدند که به آقایان مراجع پناه ببرند تا با خواندن نماز باران برکت برگردد و خشکسالی پایان یابد بنابراین عده ای راهی خانههای آقایان صدر، حجت و خوانساری شدند.
ظاهرا آقایان صدر و حجت در پاسخ مردم گفتند اگر شما وظیفههای شرعی خود را به جا آورید، آسمان و زمین دست هایشان را بر شما خواهند گشود اما آقای خوانساری پاسخی ندادند و فقط به سخنان مردم و گلایه هایشان را گوش دادند و مجلس را ترک کردند. نمایندگان مردم این سکوت را حمل بر موافقت و اعلامیه هایی مبنی بر اقامه نماز باران توسط آیت ا... محمدتقی خوانساری در شهر نصب کردند. گروهی ایشان را ترسانده بودند که اگر باران نیاید آبروی شما و مرجعیت می رود و چنین و چنان می شود. ایشان وقتی این سخنان را شنیده بودند گفتند «حالا که این طور شد وظیفه من است نماز بخوانم، خواندن این نماز بر من تکلیف است» روز موعود، مردم از گوشه و کنار شهر به سمت مصلای قم به راه افتادند. گویا جمعیتی حدود 20هزار نفر جمع شده بودند. آیت ا... خوانساری در حالی که پابرهنه بود و تحت الحنک انداخته بود با طمأنینه و آرامش مخصوص خود، در جلوی جمعیت به مصلی رسیدند.
آن روز نماز خوانده شد اما اثری از اجابت دیده نشد. برخی ایشان را با کنایه نواختند که ما گفتیم اگر این چنین شود آبروی مرجعیت می رود و ... آقای خوانساری به نزدیکانشان فرمودند من رفتم و نماز خواندم و اصلا منتظر باران نبودم؛ درحقیقت مدتی است نفسم چموش شده، رفتم نماز خواندم تا باران نیاید و نفسم سیلی بخورد.
روز بعد آیت ا... خوانساری بعد از پایان درس و بحث از شاگردانش خواست که تا همپای او دوباره بیایند ونماز بارانی دیگر بخوانند. این بار نماز در باغ های پشت قبرستان نو قم به پا شد. اما هنوز خبری نبود. بهایی های قم و دین ناباوران مسخره می کردند. تا این که پس از نماز مغرب و عشا که طبق معمول پشت سر آقای خوانساری اقامه شد در اوج ناباوری، باران شروع شد و هرلحظه بر شدت آن افزوده شد. همین رودخانه قم که از کنار حرم می گذرد مملو از آب بود و صدای مهیبی می داد. این باران چنان گسترده و بیامان بود که تا آن وقت چنین بارشی را کسی سراغ نداشت تا آن جا که به ظاهر خبر این حادثه شگفت به جهان مخابره شد و در مدتی کوتاه پس از تأیید آن از طرف مقام های رسمی لندن و آمریکا، از طریق رادیو انعکاس جهانی یافت.