مصطفی میرجانیان- «زهرا بیژن یار» یک نویسنده پانزده ساله است با یک دنیا حرف های ناگفته؛ حرف هایی که فقط در کتاب ها مانند آن ها را پیدا می کنیم. زهرا کلی مدال و لوح تقدیر دارد؛ از مدال های استانی گرفته تا مدال های کشوری و بین المللی. مثلا همین سال پیش، در جشنواره «هزار و یک شب»، به عنوان ششمین نویسنده برتر انتخاب شد و جزو تقدیرشدگان ویژه قرار گرفت؛ هزار و یک شب، جشنواره ای بین المللی به میزبانی کشور افغانستان است که فارسی زبانان همه دنیا بی هیچ محدودیت سنی می توانند در آن شرکت کنند. مهمان این هفته ما، کلی حرف های تازه از دنیای نویسندگی و نوجوانی دارد.
ورود به دنیای کلمات با شاهنامه
زهرا درباره اولین روزهایی که قلم به دست گرفته، می گوید: «علاقه من به نوشتن از شاهنامه خوانی های پدرم شروع شد. کودک بودم و هنوز به مدرسه نمی رفتم و سوادی هم نداشتم که بتوانم کتاب بخوانم. آن موقع پدرم برایم قصه های شاهنامه را می خواند و اصلا با شاهنامه به خواندن کتاب های بیشتر تشویق شدم. از آن موقع، روزی نیست که دیگر کتابی در دستم نباشد. کلاس دوم بودم که خواندن کتاب های مختلف باعث شد تا قلم به دست بگیرم و براساس برداشت هایم از کتاب ها و تخیلات ذهنی ام، اولین کلمات را بنویسم. کلماتی که به مرور در کنار یکدیگر قرار گرفتند و به یک داستان کوتاه تبدیل شدند. بعد از آن هم به کانون پرورش فکری کودکان وارد شدم. کانون، در نوشتن به من خیلی کمک کرد. اصلا من همیشه خودم را به یک بذر تشبیه می کنم که در خاک کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، رشد کرده و بزرگ شده است» .
زندگی زیبای نویسنده ها
از زهرا درباره زندگی یک نویسنده می پرسم. او می گوید: «زندگی نویسندگان، یک زندگی آرام و زیباست. چون همه شاعران و نویسندگان، مالک دنیایی هستند که دیگران به آن دسترسی ندارند و فقط از دور می توانند آن را نگاه کنند. همه نویسندگان و شاعران، شخصیت هایی را خلق می کنند که دیگران نه آن ها را می شناسند و نه درکشان می کنند. به نظر من همه آدم ها تنها یک بار برای زندگی کردن فرصت دارند اما نویسنده ها از آن جایی که با هربار نوشتن شخصیت های زیادی را خلق می کنند، این فرصت را دارند که چندین بار و در قالب چندین شخصیت زندگی کنند» .
بخوانیم و بنویسیم
زهرا درباره خودش می گوید: «من بیشتر از این که بنویسم، می خوانم. برایم تفاوتی ندارد که درباره چه موضوعی بخوانم. مثلا گاهی اوقات رمان می خوانم و گاهی هم درباره دفاع مقدس مطالعه می کنم. همان طور که گفتم من بیشتر از نوشتن، مطالعه می کنم، چون فکر می کنم یک نویسنده باید چشمانی بینا داشته باشد و همه آن چیزهایی را که دیگران به سادگی از آن ها عبور می کنند با دقت ببیند. من می گویم هر نویسنده ای به یک عصای کمکی نیاز دارد و این عصا، کتاب است. نویسنده ای که کتاب نخواند توانایی نوشتن هم ندارد، چون نوشتن مانند یک کوه آتش فشان است؛ باید تحریک شود تا فوران کند» .