تعداد بازدید : 0
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در محضر بزرگان
تعداد بازدید : 80
فرستاده خداوند
حجتالاسلام حسینی قمی در بحث کمک به فقرا و نیازمندان می گوید:
«امام علی(ع) میفرمایند: «نیازمندی که سراغ شما میآید، فرستاده خداوند است.» این فامیل، این دانش آموز، این همسایه، این فرستاده پروردگار است و حامل پیامی از طرف خدا برای شما! حضرت در ادامه میفرمایند: «کسی که کمکش را از او دریغ دارد، از خدا دریغ داشته و کسی که به او عطا کند، به خداوند عطا کرده است.» اگر باور کنم نیازمندی که پیش من آمده، فرستاده پروردگار است قطعا سعی میکنم برخورد بهتری با او داشته باشم و در حد توان مشکلش را برطرف کنم.»
تارنمای سمت خدا
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 112
فتو ترانه
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
داستانک
تعداد بازدید : 65
من به خودم احترام میگذارم!
روزی با دوستم از کنار یک دکه روزنامه فروشی رد میشدیم. دوستم روزنامهای خرید و مودبانه از مرد روزنامه فروش تشکر کرد اما آن مرد هیچ پاسخی به تشکر او نداد. همان طور که دور میشدیم، به دوستم گفتم: «چه مرد عبوس و ترش رویی بود.» دوستم گفت: «او همیشه همینطور است!» پرسیدم: «پس تو چرا به او احترام میگذاری؟» او با تعجب گفت: «چرا باید به او اجازه بدهم که برای رفتار من تصمیم بگیرد؟!»
سایت موفقیت
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
غلط ننویسیم
تعداد بازدید : 65
در جریان قرار دادن / گذاشتن
نخستین مترجمان اخبار خارجی به خصوص پس از تاسیس رادیو در ایران هنگامی که با اصطلاحات و کلمات در اصل فرانسوی (Mettre au) و (Mettre courant) برخورده اند آن را لفظ به لفظ به پارسی برگردانده و اصطلاح «در جریان گذاشتن» را ساخته اند. در پارسی این ترکیب به شرطی می تواند معنی داشته باشد که بخواهیم «اخبار» را به «آب رود» یا «سیلاب» تشبیه کنیم و شنوندگان را به دست آن بسپاریم!
حال آن که در پارسی معادل های فراوانی برای بیان این معنی وجود دارد که در گذشته به کار می رفته و هنوز هم به کار می رود. مانند: اطلاع دادن، آگاه کردن و مطلع کردن.
برگرفته از «غلط ننویسیم» اثر ابوالحسن نجفی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 54
ا نگلیش آموزی
نویسنده: میترا تاتاری، تصویرساز:سعید مرادی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اندکی صبر
تعداد بازدید : 61
گذشت
هوا سرد است چند قطره عشق ریختم در فنجانت
بنوش گرم شوی
با احساسم برایت تن پوشی بافتم
بپوش گرم شوی
در صدایم گرمایی نهفته، شعری گفتم
بشنو گرم شوی
عسل کریمی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سوتی سرا
تعداد بازدید : 113
تیپ روز اول دانشگاه!
یه خواهرزاده دارم که خیلی به تیپش اهمیت میده و سر و وضعش براش مهمه. چند سال پیش تازه وارد دانشگاه شده بود. در واقع روز اول دانشگاهش بود که خواب مونده بود. با هول لباس پوشیده بود و خودش رو رسونده بود دانشگاه. بعد دیده بود همه یه جوری نگاهش می کنن و می خندن. یه نگاهی به خودش کرده بود و متوجه شده بود با کت و شلوار شیک، دمپایی پلاستیکی آبی رنگ پوشیده! کلی هم تو دانشگاه باهاش راه رفته بود طفلی! از خجالت آب شده بود و سریع برگشته بود خونه. تا مدت ها می گفت من دیگه نمی رم دانشگاه!
سوتی های بامزه تون رو در تلگرام به شماره 09215203915 بفرستید.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مسابقه چی میگه؟
تعداد بازدید : 160
من اشتباهی بودم!
سلام. برای تنوع مسابقه رو عوض کردیم و این بار باید بگین تو این عکس «چی میگه؟». یعنی برای این عکس باید دیالوگ طنزی بنویسین که به قیافه شخص بخوره. ببینیم چه می کنید. فراموش نکنید پیامک های بدون اسم، بی نمک و کلیشه ای در مسابقه شرکت داده نمیشن.
یادآوری مسابقه: باید برای این عکس یک جمله بامزه بنویسید و تا ساعت 24 امشب (یک شنبه) برای ما به پیامک 2000999 یا تلگرام 09215203915 بفرستید. در ابتدای هر پیامک، نام ستون «چی میگه؟» و در آخر پیامک هم نام و نام خانوادگی تون رو حتما بنویسید. بانمکترین و خلاقانهترین جملههای فرستاده شده، روز سه شنبه به اسم خود نویسندهها چاپ میشه. همیشه خوش باشید. اما چند مثال:
* آقا معلم! باور کنین هرچی زور می زنم نمی فهمم انتگرال به چه دردم می خوره!
* باز خورشت بامیه داریم؟
* آقای قاضی، صد بار بهش گفته بودم دمپایی توالت رو خیس نکن... ولی گوش نمی کرد!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
گزارش های یک مریخی
تعداد بازدید : 62
گزارش شماره بیست و پنجم: موهبت پررویی
من یک مریخی هستم که به زمین آمدهام. ما آن جا سردمان بود و تصمیم گرفتیم وضعیت زمین و زمینیها را برای سکونت بررسی کنیم. گزارشهای دنبالهدار من در این ماموریت را این جا میخوانید. من یک چیز را که از بهنام، خوب یاد گرفتهام پررو بودن است. توصیه میکنم اگر روی زمین هستید از هر جا میتوانید رو برای خودتان جور کنید که در بین زمینیها بتوانید با پررویی کارتان را پیش ببرید. دو روز پیش که دیگر تاب دوری از ناهید را نداشتم تصمیم گرفتم با پررویی بروم تو کار پاشنه در خانهشان. پس با زور رفتم پاشنه در خانهشان را از جا درآوردم و دادم دست بابای ناهید، که بابای ناهید خوشش نیامد و با یک هل اساسی من را از پلهها پایین پرتاب کرد. من همین طور که داشتم از روی پلهها قل میخوردم پایین، فریاد زدم: «مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم/ هواداران کویش را چو جان خویشتن دانم» و بعد بلافاصله از جایم بلند شدم و رفتم جلوی بابای ناهید ایستادم و گفتم: «این دفعه منو با چی میزنی؟» که بابای ناهید با مونوپاد گذاشت توی صورتم.
اما زمینیها یک جملهای دارند که میگوید: «یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت». این بار این جمله را با خودم تکرار کردم و به سختی مثل صخره نوردها از دیوار بالا رفتم و از پنجره خانه ناهید اینها، خودم را داخل انداختم و توی چشمهای بابای ناهید نگاه کردم و گفتم: «ما را به سخت جانی خود این گمان نبود» بابای ناهید که دید این جوری نمیشود از در گفت وگو وارد شد و گفت: «خیلی خب، خونه داری؟» که من گفتم: «آشیانهای ساختم از مهر، زیر پله...» بابای ناهید حرفم را قطع کرد و گفت: «قوطی منظورم نبود. خونه. باید خونه داشته باشی». که من این جا عصبانی شدم و به بابای ناهید متذکر شدم که درباره خانهام درست صحبت کند و دیگر هیچ وقت قوطی صدایش نکند. بابای ناهید این بار همین طور که داشت مرا از پنجره بیرون میانداخت، گفت: «باشه تو درست میگی اما تا صاحب یه قوطی بزرگتر نشدی دیگه این طرفها نیا!». من همین طور که پرتاب شدم پایین و کوچک و کوچکتر میشدم، فریاد زدم: «کفش آهنی پام میکنم و برمیگردم». پس میبینید که اگر پررو نباشید به هیچ جا نمیرسید.
با تشکر، مامور پرروی شما، بهرام625. پایان گزارش بیست و پنجم/
محمدعلی محمدپور
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 111
زندگی سلام
* یه جوری پتو رو دور خودم پیچوندم حس ِ کرم ابریشم وقتی تو پیله است بهم دست داده، می ترسم پتو رو بردارم پروانه بشم!
* رفتم یه مغازه پودر بدن سازی بخرم گفتم داشی یه دونه از اینا به ما میدی؟ گفت نژاد؟ سینه ام رو دادم جلو با غرور گفتم سفید پوست! گفت اینا غذای گربه است، نژاد گربه ات چیه؟!
* بیشترین صفری که تو زندگیم دیدم مال عدد باقیمانده قسطهام بوده! سهتا سهتا سوا میکنم که ببینم چقدر دیگه مونده!
* می دونید شباهتِ پیکان و بنز چیه؟ این که من پولِ هیچ کدوم رو ندارم!
* ما یه مبل داریم تو خونه مون، وقتی می شینی روش تقریبا تا هسته زمین میری پایین. یه بار شوهر عمه ام نشست روش دیگه از اون موقع کسی ازش خبر نداره!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 169
دور دنیا
کشف قسمت گمشده دیوار برلین
آدیتی سنترال- دیوار برلین در سال 1989 به طور کامل تخریب شد و چندین بخش آن به عنوان نماد در موزه برلین به نمایش گذاشته شد. اما به تازگی کریس بورمن 37 ساله ادعا کرده که بخشی از این دیوار را که هنوز تخریب نشده بین دو ایستگاه قطار در ناحیه پانکوو در شمال شرقی این کشور پیدا کرده است. او از سال 1999 این راز را در سینه نگه داشته بود و حالا با گذشت زمان متوجه تخریب این دیوار شده و با مقامات محلی تماس گرفته است تا آن ها از این دیوار 80 متری به عنوان آثار باستانی حفاظت کنند.
گاوی که تصمیم گرفت حیوان اهلی نباشد!
دیلی میل- گاوها حیوانات اهلی هستند اما یک گاو اهلی در هلند خبرساز شد. او که احتمالا از زندگی یکنواخت در مزرعه خسته شده بود، با فرار از مزرعه به گله گاومیش های وحشی در جنگل بی رحم «بیالوزا» پیوست! صاحب او ماه ها بود که از گوساله اش خبر نداشت تا این که عکس این حیوان را به عنوان پدیده ای عجیب از زندگی حیوانات اهلی در حیات وحش، در رسانه ها دید. او حالا پنج ماه است که طبیعت وحشی را برای زندگی انتخاب کرده است!
هنرنمایی با موی انسان
آدیتی سنترال- یک هنرمند هندی با استفاده از موهای سر انسان پرتره های بی نظیری را طراحی می کند. او موهای کوتاه شده مردم را از آن ها می گیرد و بنا به اندازه پرتره، آن ها را می برد و ریز می کند و سپس با سوزن ظریف و چسب روی صفحه کاغذ نقش می زند. پرتره های او بسیار دیدنی و زیباست و شبیه آثار سیاه قلم است.
تازه عروس و دامادی که سنشان روی هم 171 سال است
زن و مردی سالخورده، 15 سال پس از آشنایی سرانجام با یکدیگر ازدواج کردند و جشن مفصلی به راه انداختند! جوآن 81 ساله و تد 90 ساله، سال ها بعد از این که همسرانشان فوت کردند، یکدیگر را در یک جشن مخصوص سالمندان ملاقات کردند که این علاقه از آن موقع تاکنون خاموش نشد تا این که عاقبت تصمیم گرفتند با یکدیگر ازدواج کنند. این تازهعروس و داماد سنشان روی هم به 171 سال می رسد اما اصلا احساس پیری نمی کنند و شوق زندگی در وجودشان موج می زند. این زوج تصمیم دارند برای ماه عسل خود به همراه دوستانشان به یک هتل بزرگ بروند و مدتی در آن جا دور هم خوش باشند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
قاب ایران
تعداد بازدید : 115
قلعه صلصال، زیبایی رویایی
قلعه صلصال (سلسال) در ارتفاع ۸۰ متری از زمین و روی تپه ای سنگی در ۱۵ کیلومتری شهر هشتپر (مرکز شهرستان تالش) و مرکز دهستان لیسار واقع شده است. این قلعه مربوط به دوره سلجوقیان است و این اثر در تاریخ ۱۰ خرداد ۱۳۸۲ با شماره ثبت ۸۷۸۰ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. صلصال با املای «ص» در لغت به معنای گل خشکیده ورز داده شده و آماده برای کوزه گری و سفالگری است و برخی دیگر معتقدند که نام اصلی این قلعه با املای سلسال و به معنای آب خنک و خوشگوار است. ارگ قلعه در بالای تپه قرار دارد و امروزه فقط دیوارهای آن بر جای مانده است، ظاهراً ارگ در طبقات مختلفی بنا شده که طبقات زیرین آن به دنبال ریزش طبقات بالا پر شده است. برای رفتن به این قلعه در این فصل سال، علاوه بر به همراه داشتن وسایل گرمایشی و کوهنوردی، باید از راهنمایان محلی نیز کمک گرفت. هرچند رسیدن به قلعه و دیدن زیبایی های آن، خستگی را از تن شما در خواهد کرد.
امین جوشش
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 70
ما و شما
* صفحه سلامت، از کدام گیاهان دارویی برای درمان آندومتریوز استفاده کنیم؟
* از خانم الهام یوسفی به خاطر مقالات ارزشمندش سپاسگزارم.
* می خوام از زندگی سلام بابت باحال بودنش تشکر کنم.
* آق کمال، به نظرت چه جوری زندگی کنیم با این بی برفی؟
آق کمال: والا انقدر اعصابم خرده که چیزی به فکرم نمرسه. علی الحساب هموجور زندگی کنن که تو استوای بدون برف زندگی مکنن!
* من آب میپاشم و جارو میزنم و دعوتت میکنم. تو اگر دلش را داشتی نیا... مسعود مجنونپور
* لبخند زدی و آسمان آبی شد/ شب های قشنگ بهمن مهتابی شد/ پروانه پس از تولد زیبایت / تا آخر عمر غرق بی تابی شد... خواهرم عزیزم دلم تولدت مبارک
* می خواستم با تمام وجود از زحمات همسر عزیزم مریم خانم تشکر کنم. ستاره قلبم همیشه شاد باشی .
محمد درودی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 99
تا حالا دقت کردین
ایده و اجرا:صابری و مرادی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دی روزنامه
تعداد بازدید : 64
نه همین لباس...
در خبرها خواندیم دختری ۱۵ ساله که با پوشش مردانه به همراه همدستانش اقدام به زورگیری میکرد، به دست مأموران پلیس شناسایی و دستگیر شد. خود خبر که شخصی 15 ساله که در بیشتر دنیا هنوز کودک و نوجوان شناخته می شود، زورگیری کند عجیب هست، چه برسد به این که با لباس مردانه هم بوده که مثلا زورش را بیشتر نشان دهد! انصافا کار دارد به جاهای باریک می کشد. بعد از آن که چندتا دختر خانم با لباس و گریم مردانه به ورزشگاه رفتند تا مسابقه فوتبال را ببینند، فکرش را نمی کردیم که پوشش مردانه به این کارها هم برسد. قدیم ها پوشیدن لباس مردانه برای خانم ها فقط در موارد تکدی گری یا به اصطلاح برای گدایی بود که هر از گاهی خبرش را می شنیدیم که یک زن با لباس مردانه گدایی می کرده. حتی سریال «آوای باران» هم با این موضوع ساخته شد، همان که نصف زمان فیلم بازیگر دختر هی می گفت «بابایی... بابا جونم...»! ولی این که با پوشش مردانه زورگیری کنند دیگر نوبر است. اگر همین طور پیش برویم، بعید نیست چند وقت دیگر در جاهایی بعضی خانم ها را ببینیم که لباس مردانه پوشیده اند که حتی به فکر بهترین فیلم سازان علمی تخیلی و ماهرترین گریمورها هم نمی رسد.
مثلا حالا که قرار نیست کنکور برداشته شود، اگر سهمیه بندی بشود، دور نیست پس فردا حوزه های کنکور را سه قسمت کنند، زنانه و مردانه و یک قسمت هم زنانی که لباس مردانه پوشیده اند و می خواهند از سهمیه مردان استفاده کنند! البته این کار این مزیت را دارد که دیگر کسی شاکی نمی شود که به ما توهین شده یا حق ما ضایع شده یا برای آن ها پارتی بازی شده. همه چیز قانونی و با رضایت دو طرف انجام می شود! البته ممکن است از این موضوع سوء برداشت هم شود. مثلا یک عده این کار را در ورزشگاه ها عملی کنند. وقتی مسئولان می گویند زیرساخت لازم برای ورود بانوان به ورزشگاه ها نیست، یک گروه بگویند خب زنان و دخترانی را که لباس مردانه پوشیده اند به یکی از قسمت های مردانه ورزشگاه راه بدهند، ولی همه بدانند که قضیه چیست تا مزاحمت و ناراحتی هم برای کسی پیش نیاید! احتیاجی به تغییر زیرساخت هم نباشد. ولی در کل کاش هرکسی هرکاری می کند، با همان پوشش خودش بکند، از کنکور دادن گرفته تا زورگیری و کارهای دیگر!
علیرضا کاردار
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 169
دنیا به روایت تصویر
گتی ایمیج- پاکسازی خیابان های جنوب پاریس پس از باران سیل آسا
کاترزنیوز- لذت بردن توله شیر از تمیز شدن توسط مادرش، تانزانیا
ان بی سی- تمرین گاوبازی با گاو عروسکی، اسپانیا
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.