تعداد بازدید : 0
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در محضر بزرگان
تعداد بازدید : 56
اسرار نماز
آیت ا... جوادی آملی می فرمایند:
«وقتی نماز میخوانید با قلب متوجه خداوند سبحان باشید. انسان وقتی در نماز میتواند قلب را مهار کند که چشم و گوش را بیرون از نماز مهار کرده باشد. اگر در بیرون نماز و در حالت عادی چشم انسان و گوش وی، یله و رها باشد، آن خاطرات ذخیره شده و در هنگام نماز مزاحم انسان میشود. ولی اگر در بیرون نماز، چشم و گوش را حفظ کرد، در نماز دشمن درونی هجوم نمی آورد. مهم آن است که انسان در بیرون نماز خود را حفظ کند.»
پایگاه اطلاع رسانی حوزه
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 83
فتو ترانه
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
غلط ننویسیم
تعداد بازدید : 62
شانس: بخت، احتمال
این کلمه که از زبان فرانسه گرفته شده است در پارسی به معنای «بخت»، «اقبال» و «خوشبختی» است. مثال: «با کمی شانس می توانست در این امتحان موفق بشود.» اما این کلمه در زبان فرانسه و انگلیسی به معنای «احتمال» و «امکان» نیز هست. ولی عده ای از مترجمان می کوشند تا این معنی را بی توجه به معنای رایج کلمه وارد زبان پارسی کنند. مثال: «شانس کمی هست که این درخواست پذیرفته شود.» که کاملا غلط است و به جای آن باید گفته شود: «احتمال کمی هست که این درخواست پذیرفته شود.
این ترجمه غلط گاهی به ایراد جمله های نامفهوم یا مضحکی می انجامد. مثال: «کسانی که با غذای خود میوه و سبزی تازه مصرف می کنند شانس کمی در مبتلا شدن به سرطان دارند.» مسلما مبتلا شدن به سرطان شانس نیست بلکه بدشانسی است!
برگرفته از «غلط ننویسیم»، اثر ابوالحسن نجفی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 61
انگلیش آموزی
نویسنده: میترا تاتاری، تصویرساز:سعید مرادی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اندکی صبر
تعداد بازدید : 36
آرامش صدای پدر
نزدیک ترین صدا برای من
صدای خودم بود
هنگام گریه کردن
در میان خواب های کودکی ام
صدایی که
با تمامی صلابت صدای پدر می گفت:
آرام باش پسر
مرد که گریه نمی کند
آرش آزرم
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
گزارش های یک مریخی
تعداد بازدید : 49
گزارش شماره بیست و هشتم: سینما که میگفتند این بود؟
من یک مریخی هستم که به زمین آمدهام. ما آن جا سردمان بود و تصمیم گرفتیم وضعیت زمین و زمینیها را برای سکونت بررسی کنیم. گزارشهای دنبالهدار من در این ماموریت را این جا میخوانید. زمینیها یک چیزی دارند به اسم سینما که میروند تویش دو ساعت مینشینند، تخمه و تنقلات میخورند و زل میزنند به پردهای که رویش فیلم پخش میشود. یعنی تصاویر متحرکی که در اندازه بزرگ نمایش داده میشود و آدم را سرگرم میکند. این هفته قرار شد من و ناهید برویم با هم سینما فیلم ببینیم و موقع تماشا کردن با روحیات یکدیگر بیشتر آشنا شویم. بنابراین به بهنام سپردم که بلیت یک فیلم خوب را برایمان بگیرد تا مهر بین من و ناهید بیشتر شود و با هم افقهای روشنی را در مقابل خودمان ببینیم.
بهنام دو تا بلیت برایمان گرفت و گفت: «برید این فیلم رو ببینید عالیه! ده تا خرس و سیمرغ و بوقلمون برنده شده» بنابراین من و ناهید با خودمان پنج شش کیلو پاپ کورن و چیپس و تخمه و سیب زمینی سرخ کرده و سیب زمینی آب پز و جوجه و نوشابه بردیم سالن تا هم فیلم ببینیم، هم خوش بگذرانیم. فقط نمیدانم چرا نفرات عقبی معترض بودند که نمیتوانند از پشت کوه تنقلات ما جلویشان را ببینند و میگفتند ما سینما را با رستوران اشتباه گرفتهایم.
فیلم که شروع شد یک جوان لاغر معتاد در حالی که زیرپوش تنش بود شروع کرد به داد و فریاد کردن و دو نفر از راه رسیدند تا میخورد این را زدند. بعد پیرزنی آفتابه به دست از توی توالت بیرون آمد و زد توی سر جوان لاغر و گفت: «خاک تو سر بیکار معتادت کنن!». در ادامه دعوا مردی میان سال با موتور درب و داغانش آمد توی حیاط و در جواب سوال زنش که پرسید چه خبر؟ گفت: «بدبختی، آلودگی، بیکاری» بعد جوان لاغر گفت: «من میرم!» و رفت توی توالت و در حالی که همه پشت در منتظر بودیم بیرون بیاید، فیلم با یک پایان باز تمام شد و همه تماشاچیها از هم پرسیدند: «یعنی بالاخره بیرون میاد یا نمیاد؟» سوال من این است که خود زمینیها اذیت نمیشوند از این همه تصاویر چرکِ بیمعنی؟
با تشکر، مامور سینما دیده شما، بهرام625. پایان گزارش بیست و هشتم/
محمدعلی محمدپور
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 137
دور دنیا
زنده بودن پس از 7 سال
آدیتی سنترال- زوجی روسی بعد از هفت سال از تولد فرزند مرده شان، متوجه شدند که او زنده بوده و در تمام این سال ها در یتیم خانه بزرگ شده است! زن جوان وقتی در بیمارستان زایمان کرد، پزشکان به او گفتند که فرزندش تنها یک هفته زنده می ماند و بعد از یک هفته به او اعلام کردند که فرزندش در دستگاه بیمارستان مرده است. اما بعد از هفت سال، تمام حساب های بانکی این زوج بسته شد و دولت دلیل آن را بدهی چهار هزار دلاری این زوج به یک یتیم خانه که در این سال ها فرزند آن ها را نگهداری کرده بود، بیان کرد! این زوج بخت برگشته بعد از هفت سال متوجه شدند که فرزند شان در تمام این سال ها دور از آن ها زندگی کرده است. بیمارستان هم علت این کار را یک اشتباه اداری ذکر کرده است و والدین از بیمارستان به دلیل این سهل انگاری فاجعه بار شکایت کرده اند.
تنهاترین درخت دنیا!
دیلی میل- طبق اسناد و مدارک کتاب رکوردهای گینس، «سیره سیتگا» درختی در جنوبی ترین جزیره نیوزیلند، تنها ترین درخت دنیاست! این درخت تنها، در دور افتاده ترین نقطه دنیاست و نزدیک ترین درخت به او حدود 200 کیلومتر فاصله دارد و در جزیره دیگری است. جزیره کمپبل در حدود 700 کیلومتری جنوب بلف واقع شده است که یکی از بدترین آب و هواهای جهان را دارد. تقریبا در تمام طول سال در معرض بادهای قوی و به جز 40 روز، همه روزها بارانی است. کمتر از 600 ساعت در کل سال، این جزیره آفتابی می شود و هیچ کس در این جزیره نمی تواند زندگی کند.
جمع آوری داوطلبانه سیگار از کف خیابان های شهر
آدیتی سنترال- «سالی داولی» زنی که به صورت داوطلبانه سه سال و نیم است سیگارهای کشیده شده را از روی زمین شهر جمع آوری می کند، به رکورد عجیبی دست یافت! او که تمام اوقات فراغت اش را صرف جمع آوری سیگار از کف خیابان های شهری در کالیفرنیا، کرده است توانست یک میلیون سیگار را از شهر پاک سازی کند. او علاوه بر جمع کردن ته سیگار، گرد و غبار خیابان ها را با خیس کردن و جارو کشیدن می گیرد و می گوید تمیز کردن خیابان های شهرش برایش لذت بخش است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 131
دنیا به روایت تصویر
ای پی اِی- برخورد دو بازیکن هاکی روی یخ در المپیک زمستانی کره جنوبی
یاهو- توله کرگدن 2 هفته ای در کنار مادرش، انگلستان
رویترز- تمرین برای اجرای کارناوال، برزیل
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 84
زندگی سلام
* مهندس فقط خودم که تو ٧ سال با ٨ ترم مشروطی، جوری مهندسی و برنامه ریزی کردم که معدلم 10/12 بشه تا مدرکم رو بهم بدن!
* بچه که بودم عاشق کبریت بودم. یک بار داشتم با کبریت بازی می کردم، صدای مامانم که اومد کبریت روشن رو انداختم تو چمدون و فرار کردم! هیچی دیگه، سابقه یک فقره آتیش سوزی خونه هم رفت تو پرونده ام، همه زندگی مون سوخت!
* فقط اصغر فرهادی حق داره تو مهمونیهاش شام نده. شام، پایان مهمونی محسوب میشه از نظر من!
* هر سال همین موقع سال به این فکر می کنم که اصلا چه نیازیه حتما فرش پهن باشه تو خونه؟!
* باید یک واحد اندازهگیری پیدا کنم که وقتی با آرایشگرها صحبت میکنم دقیق بفهمن «کم کوتاه» بشه یعنی چقدر!
* نمی دونم ته قابلمه چه ارزشی داره که هروقت می خوام برای خودم غذا بکشم مادرم با چماق وا میسته بالا سرم که اگه تهش خط افتاد همون جا حسابم رو برسه!
* من هنوزم فکر می کنم این گویندگان برنامه صبح رادیو جوان، شب قبل صداشون رو ضبط می کنن. و الا این حجم انرژی اول صبح شنبه، مشکوکه!
* یک مدت یک آهنگ رو محسن یگانه می خوند، بعد چاوشی، بعد هاکان. بعد هاکان و یگانه با هم، بعد یه دورم سه تایی با هم. جایگشت آهنگ رو حساب می کردن!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 97
سه نقطه
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شعر طنز
تعداد بازدید : 38
تبلیغات خوشحال!
هر طرف ازدحام تبلیغات
کشته من را پیام تبلیغات
مثل گنجشکِ بی پناهم که
گیر کرده به دام تبلیغات
تازگی ها شود چنین آغاز
صبح من با سلام تبلیغات
آن چنان باکلاس! و جذابند
که شود پخته، خام تبلیغات
حرف های عجیب می بینی
تازگی در تمام تبلیغات
کشور ما شود مدام اول
گر بسازند جام تبلیغات
با چنین وضعیت کنم آخر
بچه ام را به نام تبلیغات!
امیرحسین خوش حال
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مسابقه چی میگه؟
تعداد بازدید : 121
یو ها ها ها... من فیلَم!
سلام. با یک مسابقه «چی میگه» دیگه در خدمت تونیم. این بار هم باید بگین یکی از افراد تو این عکس چی میگه. فراموش نکنید که فقط برای یکی از شخصیت ها باید جمله بنویسین، نه گفت وگوی بین دو نفر. خودمون هم قبول داریم که این عکس سختیه، ببینیم چه می کنید. فراموش نکنید پیامک های بدون اسم، بی نمک و کلیشه ای در مسابقه شرکت داده نمی شن.
یادآوری مسابقه: باید جمله بامزه تون برای این عکس رو تا ساعت 24 امشب (یک شنبه) برای ما به پیامک 2000999 یا تلگرام 09215203915 بفرستید. در ابتدای هر پیامک، نام ستون «چی میگه؟» و در آخر پیامک هم نام و نام خانوادگی تون رو حتما بنویسید. بانمکترین و خلاقانهترین جملههای فرستاده شده، روز سه شنبه به اسم خود نویسندهها چاپ میشه. همیشه خوش باشید. اما چند مثال:
* از بس این روزها مامانم جارو برقی داده دستم، دست هام مثل خرطومی جارو شده!
* دارم برای نمایش فیل در تاریکی تمرین می کنم!
* یا در مصرف آب صرفه جویی کن، یا با همین لوله های خالی از آب می زنم تو سرت!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 30
ما و شما
* پنج شنبه چرا فتونکته نذاشتین؟ لطفا فتونکته رو حذف نکنید. من هر هفته فتونکته و فتوشعر رو از روزنامه جدا می کنم و نگه می دارم. سیده محدثه حسینی نژاد
ما و شما: فتونکته، فتوشعر و دیگر مطالب به طور چرخشی و نوبتی در صفحه چاپ می شوند.
* آقکمال؛ در این روز و شب های عید، اوضاع کار و کاسبیات چطوره؟ امیدوارم کساد نباشه!
آق کمال: کار ما که شب عید و غیر عید ندره، خدا کنه کار هیچ هموطنی ای شب و روزا کساد نبشه که شرمنده خانواده اش نشه.
* دل من؛ هر چه غلط بود، فراوان کردی...
مسعود مجنونپور
* ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻭﻗﺘﯽ معلم مون می گفت «ﯾﻪ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﺑﺪﯾﻦ ﺑﻪ ﻣﻦ»، ﺯﯾﺮ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﻫﻤﺪﯾﮕﻪ ﺭﻭ ﻟﻪ ﻭ ﻟﻮﺭﺩﻩ می کرﺩﯾﻢ ﺗﺎ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﺮﺳﯿﻢ ﻭ ﻣﻌﻠﻢ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﻣﺎ ﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮﻩ. ﯾﺎﺩﺵ ﺑﺨﯿﺮ. احمدآقااوغلی، قوچان
* در بین آدم ها فقط اندکی معنای باران را می فهمند، مابقی فقط خیس می شوند. سبحان باغچقی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 68
تا حالا دقت کردین
ایده و اجرا:میرجانیان و مرادی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دی روزنامه
تعداد بازدید : 42
کافی خونه
به محض این که معاون وزارت بهداشت گفت: «قهوه خانه ها باید تغییر رویکرد بدهند تا با حذف قلیان کار آن ها نیز تعطیل نشود» موجی از حسرت و حیرت اهالی قهوه خانه های سراسر کشور را فرا گرفت. حسرت از این که دیگر کجا بروند قلیان معطر و معسل و سنتی بکشند و دودش را به چشم و چال خودشان و اطرافیان شان فوت کنند. و حیرت از این که از این به بعد برویم قهوه خانه قلیان نکشیم، پس چه کار کنیم، پسته بخوریم؟ آقای معاون در ادامه صحبت خود توضیح داده است که: «قهوه خانه ها به عرضه و مصرف مواد مجاز مانند چای و غذا و تنقلات مجاز و مورد تایید بپردازند و جذابیت کارشان را صرفا بر مبنای قلیان قرار ندهند.» با این ادامه، آن موج حسرت و حیرت از بین رفت و جایش را به شادی و سرور داد که گویا واقعا باید برویم قهوه خانه و با جذابیت پسته بخوریم. هرچند «غذا و تنقلات مجاز و مورد تایید» خودش جای بحث دارد که اصلا مگر چیز سالمی پیدا می شود که بخوریم؟ به هرحال در همین زمینه طبق معمول پیشنهادی داریم که بدون چشمداشت و فقط برای کارراه اندازی تقدیم می کنیم:
قهوه خانه ها را تبدیل به کافی شاپ و فست فود کنند. به این صورت که در آن جا به جای چای قندپهلو در استکان کمرباریک و قلیان دو سیب نعناع و املت با پیاز، قهوه اسپرسو دوبل بدهند با پای سیب و آب پرتقال با تکه های پالپ. یک قسمت وی آی پی هم بگذارند برای کسانی که می خواهند پیپ دود کنند. به جای موسیقی سنتی، هم موسیقی صنعتی پخش کنند. برای جبران آن دود همیشه موجود در فضای قهوه خانه ها هم یک دستگاه دودساز بگذارند تا مراجعان احساس دلتنگی نکنند. برای این که از نظر مالی هم مشکلی برای قهوه خانه دارها پیش نیاید، جلوی قیمت های قبلی شان یک صفر اضافه کنند تا از نظر جذابیت مد نظر آقای معاون و صاحبان قهوه خانه ها هم مشکل حل شود. اصلا اگر خوب دقت کنیم اسم اش قهوه خانه است، نه قلیونخانه. فقط این وسط یک سری مسائل جزئی باقی می ماند مثل تیپ و شخصیت افرادی که قبلا به قهوه خانه می رفتند و الان مجبورند به کافی شاپ بروند، که خب آن هم راه حل اش ساده است. یا آن ها خودشان را با فضای گوگولی جدید مطابقت می دهند، یا فضای جدید خودش را با تیپ داش مشتی مشتری قهوه خانه ها هماهنگ می کند!
علیرضا کاردار
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.