- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حجت الاسلام رفیعی درباره درمان خرافات می فرمایند:
«خرافات پرستی و روی آوردن به خرافات درمانش از قرآن است. مسئله ای که نه فقط مردم عادی، بلکه گاهی افراد تحصیل کرده هم به این مسئله خیالی که اسلام به شدت با آن برخورد کرده مبتلا هستند. راهکارش تعقل، تفکر و اندیشه است. خود انسان باید قضایا را به کمک قرآن، توکل به خدا و توسل به پیغمبرش تحلیل کند. خداوند در آخر سوره توبه می فرماید: «بگو خدا مرا کافی است و هر کاری داری وارد شو.» وجود مقدس امام صادق(ع) فرمود: «من تعجب می کنم از کسی که از مکر و خدعه می ترسد اما نمی گوید: «أُفَوِّضُ أَمْری اِلَی ا...». می خواهی دختر شوهر بدهی، پسر زن بدهی، مغازه باز کنی، کاری انجام بدهی، از چشم زخم و از خطر می ترسی این جمله را بگو. کار را به خدا واگذار کن، خداوند به پیغمبرش می فرماید: «امرت را واگذار کن.» واقع نگر و عمل گرا باشیم... ائمه ما راه ارتباط با خودشان و قرآن را شفاف بیان کرده اند. حواسمان جمع باشد اسلام دین معنویت و دین آگاهی است. دین معرفت و واقع گرایی است.»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
منشی رئیس با خود فکر کرد شاید برای گرفتن تخفیف شهریه آمده اند یا شاید هم فرزندشان مشروط شده است و می خواهند به رئیس دانشگاه التماس کنند. پیرمرد مؤدبانه گفت: «ببخشید آقای رئیس هستن؟» منشی با بی حوصلگی گفت: «ایشون تمام روز گرفتارن.» پیرمرد جواب داد: «ما منتظر می مونیم.» منشی فکر کرد بالاخره خسته می شوند و می روند پی کارشان. اما این طور نشد. بعد از چند ساعت، منشی خسته شد و سرانجام تصمیم گرفت مزاحم رئیس شود. وارد اتاق رئیس شد و گفت: «دو تا شهرستانی اومدن و می خوان شما رو ببینن.» رئیس با اوقات تلخی آهی کشید و سر تکان داد. دوست نداشت وقتش گرفته شود و دو نفر با سر و وضع نامناسب وارد اتاقش شوند. با قیافه ای عبوس از اتاق بیرون آمد. اما پیرزن و پیرمرد رفته بودند. به منشی گفت: «نگفتن چیکار داشتن؟» منشی از این که آن ها آن جا را ترک کرده بودند با رضایت گفت: «نه»
هنگام ناهار، رئیس پیام های صوتی تلفنش را گوش داد: «سلام بابا، می خواستم مادرت رو ببرم دکتر، کیف پولم رو تو ترمینال دزدیدن. اومدیم دانشگاه ازت کمی پول قرض کنیم. منشی راهمون نداد. وقتی بهت زنگ زدم هم دوباره همون خانم نگذاشت باهات صحبت کنم و گفت پیغام بذاریم. الان هم داریم برمی گردیم خونه. مراقب خودت باش.»
بیتوته
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
پرسیدم
پدر
نهنگ بزرگ تر است یا دریا؟
با لبخندی گفت:
معلوم است پسرم، نهنگ!
برای همین است که از دریا بیرون میزند...
کیانوش خان محمدی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مترجم : فاطمه قاسمی-رازی عجیب یک معبد قدیمی یونانی را که بعد از مرگ مرموز مردم و موجودات زیادی به دروازه جهنم معروف شده، در بر گرفته است. بر اساس شایعه ها، هر پرنده یا جانوری که به این دروازه نزدیک شود بلافاصله کشته می شود. این طور ادعا می شود که آن ها توسط نفس مرگبار هیدس، خدای یونانی جهنم کشته می شوند. در دوران یونان باستان و زمان رومانی ها نیز گفته می شد اگر مردم جرئت می کردند و به این دروازه نزدیک می شدند، از بین می رفتند.
در دهه های پیش از تولد مسیح، استروبو جغرافی دان یونانی از آن به عنوان یک مکان مرگبار یاد کرده است. استروبو نوشت: «هوای این فضای پر از بخار به اندازه ای متراکم و مه آلود است که به سختی می توان زمین را دید. هر حیوانی که داخل می شود با مرگ آنی روبه رو می شود. من تعدادی گنجشک به داخل پرتاب کردم؛ آخرین نفسشان را کشیدند و بلافاصله سقوط کردند.» اما به نظر می رسد دانشی در پشت پرده این راز نهان است. در بین خرابه ها، باستان شناسان یک انبار را با نیم ستونی کشف کردند که روی آن ها نوشته و تصاویری از قربانیان به خدایان زیر زمین، پلوتو و کره وجود داشت.
اما اکنون دانشمندان بر این باورند که غلظت مرگبار گاز CO2 بیرون آمده از پوسته زمین، دلیل راز این معبد است که شهر فریگایی هیراپولیس را فرا گرفته است. تحقیقات جدیدی در این باره در مجله علوم باستان شناسی و علوم انسانی منتشر شده است. فرانچسکو د آندریا باستان شناس ایتالیایی به Discovery News گفت: «ما می توانیم آثار کشنده غار در طول حفاری و کاوش را مشاهده کنیم. پرندگان زیادی در حالی که سعی می کردند به محلی گرم نزدیک شوند، فورا توسط گازهای دی اکسید کربن کشته شدند.» به گفته آندریا، زائران به منظور تماشای تاثیر مهلک این غار، پرنده کوچکی را به داخل غار پرتاب می کنند. همچنین عده ای گاوهایی را قربانی این معبد می کنند در حالی که دیوانه وار توسط این گازهای سمی از بین می روند.
پروفسور هاردی پفنز، از دانشگاه دوئسبرگ-اسن آلمان، گفت که مطالعاتش سطوح بسیار متمرکز دی اکسید کربن را نشان داد. بر اساس آن، او معتقد است محل غار روی بخشی از پوسته زمین است که از آن گازهای سمی بیرون می زند. طبق این مطالعه «در غار زیر معبد پلوتو، غلظت CO2 به طور مرگباری به بیش از 91 درصد می رسد. شگفت آور این که این بخارها امروزه هنوز هم در غلظت زیاد ساطع می شود و پرندگان و پستانداران و حشرات اطراف را می کشد.»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سلام. برای مسابقه این هفته یک چهره باسابقه و شاخص رو انتخاب کردیم. کسی که یکی از استادان حرفه خودشه، هرچند موافق یا منتقد زیادی داره. بیشتر از این راهنمایی نمی کنیم، زود دست به کار بشین. عکس و کاریکاتوری هم که این جا میبینید برنده مسابقه قبلی، آقای «علیرضا بسکابادی» 35 ساله از مشهد هستن که بهشون تبریک می گیم. برنده ای که دفعه قبل انتخاب شده بودن از مسابقه انصراف دادن! با نفر دوم تماس گرفتیم و ایشون هم نخواستن برنده اعلام بشن! با نفر سوم تماس گرفتیم که پاسخ ندادن و ایشون نفر چهارم هستن!
یادآوری روش مسابقه: شما باید تشخیص بدین کاریکاتور بههمریخته چاپ شده کیه و اسمش رو تا ساعت 23 فردا پنج شنبه برای ما به شماره 2000999 پیامک کنید. جواب رو شنبه همینجا میبینید. بین کسانی که جواب درست رو بفرستن، قرعهکشی میکنیم تا یک نفر برنده معلوم بشه و کاریکاتور برنده رو چهارشنبه هفته بعد با مسابقه بعدی، همین جا خواهید دید. خوش باشین همیشه.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* یکسری آهنگ پلی کردم، بعد الکی گیتار دوستم رو گرفتم دستم و استوریش رو گذاشتم تو اینستا. یکی کامنت داد داداش تابلویه خودت نیستی. گفتم از کجا فهمیدی؟ گفت آخه نمی شه با گیتار، صدای تنبک دربیاری!
* یکی از فامیل هامون چند وقت پیش فوت کرد، هزینه کفن و دفنش از وام ازدواج بیشتر شد!
* آموزش رانندگی اون قدر گرون شده که نمی صرفه گواهی نامه بگیری. جریمه اش رو می پردازی هر دفعه گرفتنت!
* یک زمانی وقتی ملت سرگیجه می گرفتن، با یک آب قند خوب می شدن. الان تا چهار تا استوری با سرُم نذارن تو اینستا خوب نمی شن!
* چاغاله بادوم کیلو ۲۰۰ تومن؟ باید لیسش بزنی بذاری تو یخچال دوباره برداری نمک بزنی لیسش بزنی!
* بعضیا واقعا چهار سال میرن مهندسی کامپیوتر می خونن؟ مگه کامپیوتر رو ری استارت کنی درست نمی شه؟
* پیشنهاد مامانم برای کادو به مناسبتهای مختلف: شما آدم باشین، منو اذیت نکنین، کادو پیشکش!
* نزدیک عید که می شه مامانم با نگاه حرفاش رو میزنه. این جوری که ۱۰دقیقه به من نگاه می کنه، ۲دقیقه به جاروبرقی. باز ۱۰دقیقه به من نگاه می کنه ۲دقیقه به دستمال گردگیری!
* کجاست اون روزگار که به دلیل علاقه زیادشون به چیزی اسم اونو می ذاشتن رو بچه شون. چرا من نمی تونم اسم بچه ام رو بذارم قرمه سبزی؟!
* کاش بشه یک صحبتی با هوا بکنیم چند روز دیگه سرد بمونه. من هنوز نصف لباس های زمستونیم رو حتی یک بار هم نپوشیدم!
* زندگیم این طوری شده که صبحها قهوه می خورم خوابم بپره، شب ها دوغ میخورم خوابم ببره!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اسبی که پزشکان را متحیر کرد
آدیتی سنترال- «ال ری مگنوم» نام یک اسب عربی است که به خاطر چشم های درشت و صورت عجیب و غریبش حسابی معروف شده است. صورت او به قدری عجیب است که شبیه شخصیت های پویانمایی به نظر می رسد. عکس های او اولین بار در اواخر سال میلادی گذشته به صورت گسترده منتشر شد و پزشکان نتوانستند کشف کنند که چه نوع ترکیب نژادی باعث پدید آمدن این چهره شده است. اما آن ها هشدار داده اند که در صورت تولید مثل این حیوان، نژاد ناسالم و خطرناکی از اسب در دنیا می تواند تکثیر شود.
بزرگ ترین تیرامیسوی جهان
گینس ورلد رکورد- تیرامیسو نام یک کیک و دسر محبوب ایتالیایی است. ایتالیایی ها به تازگی تصمیم گرفتند تا با دسر معروف شان رکوردی را در گینس ثبت کنند. 30 آشپز با گردهمایی در مرکز خرید ولس در ایتالیا بزرگ ترین تیرامیسوی جهان را به طول 266 متر پختند. آن ها در تهیه این تیرامیسو از 420 کیلوگرم قهوه، 3000 عدد تخم مرغ و 200 کیلوگرم شکر استفاده کردند. طبق قوانین رسمی گینس، رکوردهای غذایی باید به صورت رایگان بین مردم تقسیم شود. این تیرامیسوی عظیم هم در کمتر از یک ساعت توسط مردمی که به مرکز خرید آمده بودند، خورده شد!
گیر کردن در توالت به خاطر گوشی آیفون!
شین هوا- مرد جوان چینی بعد از تلاش نافرجامش برای نجات گوشی آیفون از چاه توالت، در صدر خبرهای این کشور قرار گرفت! گوشی آیفون 1300 دلاری این مرد درون چاه توالت یک کافه افتاد و او تصمیم گرفت هر طور شده گوشی اش را نجات دهد. اما این کار باعث گیر کردن دستانش در چاه شد! با تلاش ماموران آتش نشانی بعد از سه ساعت دست های این مرد در حالی که به شدت زخمی و خونی شده بود، از چاه درآمد اما گوشی آیفون برای همیشه داخل چاه ماند!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
آسوشیتدپرس- بازی کودکان با تجهیزات جنگی اسقاطی، افغانستان
گتی ایمیج- توانایی خارق العاده بزهای کوهی در بالا رفتن از سخت ترین ارتفاعات، ترکیه
یاهو- مسابقات شنا در آب یخ، روسیه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شنیدیم مرکز واردات، ورود انواع میوهها به غیر از نارگیل، آناناس، انبه، موز، منگوتین و پاپایا را ممنوع اعلام کرد. کلا این روزها اتفاقات عجیبی در دنیای میوهها میافتد. مثلا شنیدیم چاغاله بادام به کیلویی 200 هزارتومان هم رسیده است. خب من اگر 200 هزارتومان داشتم، ازدواج که نه، ولی با پرداخت قبض آب، برق، گاز و تلفن، شانسم را برای برقراری ارتباط با دنیای بیرون و ازدواج بالا میبردم.
گذشته از این، برای نوشتن همین مطلب فقط یک ساعت در گوگل سرچ میکردم که ببینم میوههای نامبرده چه شکلی هستند. یعنی دانشم تا قبل از شنیدن این خبر درنهایت تا همان نارگیل و موز بود. اصلا بار اول که با خبر روبه رو شدم پاپایا را خواندم پاتایا و کلی در دلم آفرین گفتم به مسئولان که به فکر خارج نشدن ارز از کشور هستند. به هریک از آشناها هم که گفتم: ورود منگوتین و پاپایا آزاد شده، هرکدام واکنش مخصوص به خود را داشت؛ یکی گفت: خدا رو شکر پس دیگه مشکل حمل و نقل نداریم، یکی گفت: کی میریزن به حساب بریم بگیریم؟ یکی هم با خوشحالی گفت: حالا چی بپوشیم؟ یعنی خیلی از این میوهها را اگر ببینیم چون طرز استفادهاش را نمیدانیم یا بی خیالش میشویم، یا سعی میکنیم ببینیم بقیه افراد چگونه با آن برخورد میکنند تا ما هم همان کار را بکنیم. مثلا در یکی از مراسم خواستگاریهای خودم خرمالو جلوی ما گذاشتند. یواشکی از برادر بزرگم پرسیدم: اینها گوجه است؟ برادر بزرگم گفت: آره به روشون نیار، انگار یه کم سرمازده است. برادر کوچک ترم هم که کلا فکر میکرد خیار است! تا این که پدرم آمد و در گوشمان گفت: خرمالو است تابلو نکنید! ما هم منتظر نشستیم ببینیم چگونه مصرفش میکنند تا بالاخره برادر عروس یکی برداشت؛ ما هم برداشتیم. تا خواست آن را میل کند تلفنش زنگ خورد و بلند شد و در حال قدم زدن تلفنش را جواب داد؛ ما هم خرمالو به دست، وسط پذیرایی شان قدم میزدیم و الکی با موبایلهایمان صحبت میکردیم. وسط صحبتهایش چون با عمویش بی تعارف بود سمت ایشان رفت و لپش را کشید. ما هم سه نفری همین کار را کردیم. نتیجه داستان مشخص است؛ مهم این بود که دست گلمان را صحیح و سالم از داخل جوی جمع کردیم، نیم کیلو خرمالو هم به عنوان غرامت در جیبهایمان چپاندیم و آمدیم.
محمدامین فرشادمهر
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دانشمندان ژاپنی گوشت مصنوعی تولید کردند. مزیت این گوشت قیمت پایین (هم قیمت با سه جفت جوراب در متروی خط ناکازاکی)، پخت آسان (با گرما و عرق پا پخته می شود) و مزه لذیذ آن (چیزی بین قرمه سبزی جاافتاده و سوشی پر سس) است. قرار است از این فناوری باصرفه برای تامین خوراک سلف سرویس دانشجویان، جیره سربازان و مهمانی های سامورایی استفاده شود!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* مطلب زندگی سلام درباره اولین زنان که تاریخ به آن ها مدیون است خیلی خوب بود. چه عجب مطلبی درباره زنان کار کردین؟!
* ممنون برای فتوشعرهایی که می ذارین. خیلی احساس خوبی به آدم میدن. ساناز میری
* چرا آزمون های هوش تون این قدر سخت شده؟ چرا به فکر فسفرهای مغز ما نیستین که باید بسوزه؟!
* جعفر جونم، از این که این قدر به فکر زندگیمون هستی ممنونم. همسرت آرزو
* دیرگاهیست که افتاده ام از خویش به دور، شاید این عید به دیدار خودم هم بروم مسعود مجنونپور
* سلام، می خواستم روز مادر رو به مادر خودم، مادر زنم و مادر بچه ام تبریک بگم. حامد خرم نیا
* پیشاپیش روز مادر رو به تمام مادران ایران تبریک می گم و برای فرزندانی که سایه مادر روی سرشون نیست آرزوی صبر می کنم... محمد تقوایی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.