امیدی به زندگی سلام نداشتم، ولی...
گفتوگو با یکی از قدیمی ترین اعضای تحریریه روزنامه خراسان
«فائقه انوار»، تا مقطع کارشناسی ارشد رسانه درس خوانده و نویسنده و خبرنگار گروه سیاسی است؛ تقریبا به اندازه سن و سال من سابقه کار دارد و بمب انرژی تحریریه است؛ آنقدر که میتواند اول صبح با یک سلام بلند، روز همه بچهها را بسازد. خانم انوار خوشرو و دوستداشتنی آن اوایل خیلی به موفقیت ما (زندگیسلام) خوشبین نبود و تردید داشت. امروز سراغش رفتم تا ببینم حالا بعد از هزار شماره نظرش درباره ما عوض شده است یا نه؟
شنیدم آن اوایل درباره موفقیت زندگیسلام تردید داشتید؟ چرا؟
قبل از زندگیسلام، صفحه «همشهریسلام» را داشتیم با محوریت کمیک و مطالب فان و طنز که خیلی هم خوب بود؛ فکر میکردم همان یک صفحه قرار است تبدیل به چهارصفحه شود. راست اش تصویر مشخصی از زندگیسلام در ذهنم نبود اما امیدی هم به آن نداشتم. زندگی سلام مثل میزی بود که احتمالا پایه طنزش قوی باشد و بقیه پایههایش لنگ بزند. غیر از این بهطور کلی ورود به عرصههای جدید، معمولا با محافظهکاری و مخالفت مواجه میشود. روزهای اول منتشرشدنش، خیلی جدی پیگیریاش میکردم؛ البته همچنان با دید انتقادی و بیشتر نقاط ضعف اش به چشم ام میآمد. دلیل دیگرم وجود چند نشریه قوی در زمینه سبک زندگی در عرصه مطبوعات بود و فکر میکردم خب در این زمینه چه کاری میشود کرد که آنها نکردهباشند؟
الان اوضاع چطور است؟ بالاخره با ما آشتی کردید؟
یکروز بعد از کار قرار بود بروم مهمانی؛ یک مهمانی دوستانه که همه روشنفکر و تحصیلکردهبودند؛ خانهدار، پزشک، استاد دانشگاه، معلم و ... . همینکه وارد شدم، همه شروع کردند به تعریف. از منتشرشدن زندگیسلام بیشتر از یک ماه نگذشتهبود و در آن جمع اهل مطالعه و روزنامهخوان، همه دربارهاش صحبت میکردند. فهمیدم زندگیسلام جایگاه خودش را بین قشرهای مختلف پیدا کردهاست. غیر از آن در میان همه طیفهای سنی مخاطب داشت؛ مثلا مادر شوهر مرحومم که حدودا هشتادوپنج ساله بود، صفحه سلامت را خیلی ویژه میخواند و حتی توصیههای این صفحه را به من یا پرستارش دیکته میکرد. برای دخترم، پروندهها و صفحه کودک و نوجوان جالب بود. برادر شوهرم که فیلسوف و مترجم زبان فرانسوی است، ستون طنز صفحه آخر یعنی رادیو الان را که صابری مینوشت، فوقالعاده میدانست. فهمیدم زندگیسلام دارد خوب کار میکند اما بدون نقطه ضعف هم نیست.
از نقاط ضعف مان بگویید.
بهنظرم جای ساختارشکنی در سوژهیابیهایتان خالی است. یک خبرنگار توانمند، باید سوژه بکر پیدا کردن بلد باشد. چیز دیگری که به شما خیلی کمک میکند، یادداشت و مصاحبههای جذاب است. مثلا میشود با شخصیتهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی برخی افراد عادی جامعه که سبک زندگی شان، آن ها را ویژه کردهاست گفتوگوهای جالبی در حیطه سبک زندگی ترتیب داد. همیشه زندگی هنرپیشهها و خوانندگان و ورزشکاران جذاب نیست و اصرار بر پرداختن به آنها صفحه را به سمت زردشدن میبرد. مصاحبههای بدیع، از زاویههای جدید به صفحه قدر و قیمت میدهد.
شما که ما را از بیرون میبینید بهنظرتان حالا بعد از هزار شماره چه شکلی هستیم؟
خوشگل و خوشرنگ و رو و پر از تنوع و بعضی وقتها هم لوس. بهطور کلی اما خیلی خوب از پس کار برآمدید. نقاط ضعف هم به مرور زمان کم میشود. فکر میکنم در هزار شماره، خوب رشد کردید.