حجت الاسلام و المسلمین قرائتی در تفسیر آیات 74 تا 76 سوره «یس» درباره مقابله با مشرکان با این مضمون که «و به جای خداوند (یگانه) خدایانی را (به پرستش) گرفتند، به این امید که یاری شوند. (در حالی که آن) خدایان، توان یاری آنان را ندارند و این ها (در قیامت) به عنوان لشکر بتها احضار میشوند. پس سخنان مشرکان تو را محزون نکند، ما آن چه را پنهان میدارند و آن چه را آشکار میکنند میدانیم.» نکاتی را مطرح کرده اند که می خوانید:
1.شرک و بت پرستی، کفران نعمت های الهی است. 2. انگیزه بت پرستان، بر اساس خیال ها و موهومات است. 3.در گفت وگو با منحرفان، سرچشمه عقاید آنان را نشانه بگیرید. 4.کیفر کسی که به جای مطالعه در نعمتها و شکر الهی به سراغ بتها برود، احضار برای ورود به دوزخ است. 5.انبیا نیز به تقویت روحیه نیاز دارند و خداوند به آنان دلداری میدهد. هرکس هدف بلند دارد مورد انواع تهاجم قرار می گیرد. 6.توجه به علم و آگاهی خداوند، بهترین وسیله آرامش برای مومن و تهدید برای منحرف است. 7.دشمنان در پنهان و آشکار توطئهها میکنند.
تفسیر نور
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
غروب یک روز بارانی زنگ تلفن شرکت به صدا در آمد. زن گوشی را برداشت. آن طرف خط پرستار دخترش با ناراحتی خبر تب و لرز دختر کوچکش را به او داد. زن تلفن را قطع کرد و با عجله به سمت پارکینگ دوید. ماشین را روشن کرد و به نزدیک ترین داروخانه رفت تا داروهای دختر کوچکش را بگیرد. وقتی از داروخانه بیرون آمد، متوجه شد به خاطر عجله ای که داشته کلید را داخل ماشین جا گذاشته است. زن پریشان با تلفن همراهش با خانه تماس گرفت. پرستار به او گفت که حال دختر هر لحظه بدتر می شود. هوا داشت کم کم تاریک می شد و بارش باران شدت گرفته بود. زن با ناامیدی گفت: «خدایا کمکم کن...»
در همین لحظه مردی ژولیده با لباس های کهنه به سویش آمد. زن یک لحظه با دیدن قیافه مرد ترسید. مرد به او نزدیک شد و گفت: «خانم مشکلی پیش آمده؟» زن جواب داد: «بله، دخترم خیلی مریض است و من کلید را داخل ماشین جا گذاشته ام...» مرد از او پرسید آیا سنجاق همراه دارد؟ زن فوری سنجاق سرش را به او داد و مرد در عرض چند ثانیه در ماشین را باز کرد. زن با صدای بلند خدا را شکر کرد و رو به مرد گفت: «متشکرم، شما مرد شریفی هستید.» مرد سرش را برگرداند و گفت: «نه خانم، من مرد شریفی نیستم، من یک دزد ماشین بودم و همین امروز از زندان آزاد شده ام....»
زن به پاس جبران یاری آن مرد ناشناس آدرس شرکتش را به مرد داد و از او خواست که فردای آن روز حتماً به دیدنش برود. فردا وقتی مرد ژولیده وارد دفتر رئیس شد، فکرش را هم نمی کرد که روزی به عنوان راننده در آن شرکت بزرگ استخدام شود.
سایت پندآموز
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سلام ای گل، سلام ای جویبار ای رود...
خوشا بر ما صدای باغ و بلبل
خوشا دیارانم و یارانم
و خوش تر عطر باغ و بوی باران و بهاران
دیار و یار و باغ و سیب و فصل روییدن
اسدا... نقدی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سلام. این هم کاریکاتور کامل شخصیت مسابقه شماره 74 «این کیه؟»، سرکار خانم «کتایون ریاحی» بازیگر خوب سینما و تلویزیون. از ایشون فیلم ها و سریال های به یادماندنی دیدیم مانند شام آخر، آپارتمان شماره 13، شب دهم، یوسف پیامبر و... دلیل انتخاب ایشون هم حاشیه هایی بود که برای حضورشون در برنامه دورهمی پیش اومد و قسمتی که خانم ریاحی در این برنامه حضور داشتند، بعد از چند بار وعده و تاخیر هنوز از تلویزیون پخش نشده است.
برنده این مسابقه آقای «محمدرضا رضازاده» 45 ساله از تربت حیدریه هستن که نمایشگاه خودرو دارن و برای اولین بار تو مسابقه شرکت کردن و برنده شدن! بهشون تبریک می گیم و به امید خدا چهارشنبه همین هفته و در مسابقه بعدی، عکس و کاریکاتورشون رو می تونید همین جا ببینید. خوش باشید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
صحبت از کارهای ناثر بود
در « نبودن » همیشه حاضر بود!
مردمان را زیاد می پیچاند
همه را از کنار خود می راند
عده ای را ز بس که پیچانده
فرفره گشته اند و درمانده!
در دبستان سه سال شد مردود
پس ز «روزانه» رفت خیلی زود
مقطع بعد تا دبیرستان
رفت سمت «شبانه» ناثرخان
در «شبانه» روند او بد بود
توی هر درس، نمره اش رد بود
سال اول معدلش شد هفت!
مقطع بعد «نصفه شب» می رفت!
او طرفدار علم و دانش بود
عشق کنکاش با پژوهش بود
متن می خواند روز و شب بسیار
منتها متن پاکت سیگار!
متن بر روی قوطی کبریت!
جمله های نوشته روی بلیت
عاشق کارهای فنی بود
شد وسایل ز دست او نابود
باز می کرد او وسایل را
بستنش را بلد نبود اما
یک بخاریِ برقی او وا کرد
بعدِ تعمیر، باد آن شد سرد!
کامپیوتر به دست او شد فِر
کابل برق سه فاز شد واشر!
پرشیا شد پراید در دستش!
پیچ را می گشود با شستش!
الغرض بود این چنین ناثر
هست اعجوبۀ زمین ناثر
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تلاش برای کشتن همسر سابق
آدیتی سنترال- لیندا گیلمن زن 70 ساله آمریکایی در دسامبر 2018 که به اتهام اجیر کردن یک قاتل برای کشتن شوهر سابق و همسرش به زندان افتاده بود، حالا به اتهام استخدام یک فرد دیگر برای انتقام از قاتل و کشتن او، دوباره محاکمه شد! این زن از یک قاتل خواسته بود در ازای 25 هزار دلار، همسر سابق و همسر فعلی اش را بکشد. اما مرد قاتل، به جای کشتن شوهر سابقش، تمامی مکالمات ضبط شده بین او و لیندا را در اختیار پلیس قرار داد و زن به اتهام سوء قصد به همسر سابقش به زندان افتاد. لیندا این بار تصمیم به انتقام از قاتل گرفت و در ازای پول از فردی خواست تا هم شوهر سابق و هم مردی که او را لو داده بود بکشد اما این مرد هم، تلاش زن برای کشتن همسرش را به پلیس لو داد!
دختری با چشمان پر از مورچه!
آدیتی سنترال- به تازگی داستان دختر 11 ساله هندی حسابی سر و صدا به پا کرده است. او درد شدیدی را در چشمانش احساس می کرد تا این که اتفاق عجیبی افتاد و چندین مورچه مرده از چشمانش خارج شد! بعد از انتقال دختر به بیمارستان، در مدت یک روز 60 مورچه مرده از چشمانش خارج شدند. پزشکان هنوز هم دلیلی برای چگونگی ورود این مورچه ها به درون دختر پیدا نکرده اند، اما احتمال می دهند که آن ها از گوش او وارد بدنش شده باشند.
سگی با چهره ای شبیه انسان
شین هوا- «شانتال دژاردین» مرد جوان آمریکایی هرگز فکرش را نمی کرد که با انتشار عکس های سگش در شبکه های اجتماعی معروف شود. بعد از این که او عکس های سگ را در فیس بوک منتشر کرد، با پیام های زیادی رو به رو شد که از او می پرسیدند آیا از فتوشاپ استفاده کرده است یا نه، چرا که سگ او دقیقا صورتی شبیه یک مرد بالغ داشت! او برای این که اثبات کند از هیچ نرم افزاری برای تغییر چهره سگ استفاده نکرده است، چندین ویدئو از او را هم منتشر کرد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* هفته آخر سال خودش یک ماه حساب می شه!
* می خوام امسال هرکی بهم گفت چقدر چاق شدی... بخورمش!
* گزارشگر عربی به صحنه خراب کردن موقعیت گل طارمی گفته «عجیباً غریباً»! داداش اینا برای شما عجیبه برای ما خاطره است!
* وقتی هفت بار پیام میدی سین می کنه، جواب نمی ده میشه هفت سین!
* ما تو خونه مون از الان شروع کردیم فقط نخودچی های آجیل رو میخوریم. تا در پایان عید همه آجیل مون مساوی تموم بشه، نخودها پیش بقیه غرورشون نشکنه!
* کاش عمو پورنگ بره پیش اون نماینده مجلس بگه سهبار تکرار کنه لوله تو لووره، لووره تو لوله!
* سرعت اینترنت ایران شبیه یه پیرمرد صد و بیست ساله شده که تو راه پله داره آروم میره و ما هم مجبوریم پشت سرش راه بریم!
* من اگه وجه تسمیه قاچ شتری رو بفهمم سرمو راحت می ذارم می میرم. آخه شتر بدبختی که پنبه دانه رو تو خواب می بینه، هندونه گیرش میاد؟!
* بعضی از دانشجوهای پزشکی از ترم یک به بعد هر جا که برن به هر زوری که شده می خوان به همه بگن که دکترن. حتی ممکنه به صورت پانتومیم هاسپیتال رو اجرا کنن برای بقیه!
* ریاضی هم تا زمانی برکت داشت که این حروف انگلیسی توش نیومده بودن. بعد از اون دیگه هیچ وقت نفهمیدمش!
* از بچگی بهم گفته بودن موقع سال تحویل ماهی قرمز می پره هوا. من تا همین پارسال چک می کردم ولی ماهی قرمزه اصلا عین خیالش هم نبود!
* من اگه بازیگر هم می شدم تا می اومدم جلوی دوربین، کارگردان داد میزد: کاااات آقا کات، اَه...!
* الان دیگه وقتشه لباس عیداتون رو تو خونه بپوشید، روی مبل بشینید و عکس بندازید، بذارید آواتارتون!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در استان گلستان و در کوهستان های نزدیک کلاله، گورستانی وجود دارد که به گورستان اسرارآمیز شهرت دارد. قدمت این گورستان به پنج هزار سال می رسد. اما چیزی که این گورستان را اسرارآمیز می کند شکل سنگ قبرهای آن است. در آن جا سنگ قبرها به شکل استوانه و پروانه ساخته شده است و ابعاد آن ها حکایت از سن افراد یا جایگاه اجتماعی آنان دارد. در صورت سفر به این منطقه در بهار، این شانس را خواهید داشت که هوای مه آلود در این گورستان کوهستانی را تجربه کنید که فضای اسرارآمیز آن را بیشتر احساس خواهید کرد.
عکس و متن: امین جوشش
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
بازی دوستانه تیم ملی فوتبال ایران با تیم سوم لیگ منحل شده سواحل «بری بری» به دلیل جزر و مد زیاد و غرق شدن جزیره لغو شد. سخنگوی فدراسیون فوتبال با اعلام این خبر افزود: «در ادامه بازی با تیم های مطرح دنیا، پس از کنسل شدن این بازی، مطابق قرارداد، سرمربی تیم ملی حق لغو بازی به حساب ایشان واریز و مبلغی نیز به عنوان جریمه از بازماندگان اهالی جزیره دریافت و تقدیم سرمربی تیم ما شد. همچنین با صلاحدید آقای سرمربی، قرار بر این شد تیم ملی با تیم بچه های محله شاهین که آماده مسابقه است، دیداری تدارکاتی برگزار کند که دقیقه ای بیست دلار، هر گل هزار دلار، هر تیرک دویست و پنجاه دلار و هر پاس صحیح صد دلار به آقای سرمربی پرداخت شود.» گفتنی است در بندهای دیگر قرارداد سرمربی تیم ملی فوتبال کشورمان به جز موارد فوق، مفادی همچون جریمه سرد بودن آب وان منزل اختصاصی، بیشتر بودن صدای نمکی های محله از 10 دسیبل، توقف خودروی شخصی پشت چراغ قرمز و در ترافیک بیش از یک دقیقه، سرماخوردگی و حساسیت فصلی همراه با آبریزش بینی، برفک آنتن ماهواره منزل، تکان های هواپیمای بیزینس کلاس، هر چروک لباسی که از خشک شویی می آید به علاوه پنجاه درصد عیدی بچه های بازیکنان و کادر تیم ملی در طول نوروز، نیز گنجانده شده است. الکی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
رویترز | یادگیری درس های مدرسه با کمک هدست های واقعیت مجازی، چین
پی ای| تاج محل مینیاتوری ساخته شده از لگو، انگلستان
تلگراف| شیر و توله تازه به دنیا آمده اش، پارک ملی آفریقای جنوبی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
وقتی به سالی که گذشت نگاه میکنیم میبینیم باید این سال را به عنوان سال «هر اتفاق، یک بحران» بنامیم. واقعا کمتر چیزی در این سال اتفاق افتاد که تبدیل به بحران نشود. یعنی هر برگی از درختی میافتاد همهمان نفسهای مان را حبس میکردیم نکند بین راه ناگهان آن برگ فکر بحران آفرینی به سرش بزند و ما و مسئولان را غافلگیر کند و جوری بود که بر طبق همان جمله معروف که: «در پی هر توپی کودکی میآید» ما حواسمان بود که در پی هر بحرانی، مسئول غافلگیر شدهای خواهد آمد. این قضیه به حدی بود که مثلا اول دی ماه هم که بر طبق تقویم هر سال وارد فصل زمستان شدیم، باز مسئولی پیدا میشد که اعلام کند: «غافلگیر شدم انتظار داشتم تابستون بشه».
در بعضی موارد مسئولان دست به کارهای ابتکاری زدند تا بتوانند مشکلات جامعه را از دوش ما مردم بردارند. بعضی مسئولان به هر اتفاقی که رسیدند یک «باید» اولش گذاشتند و گفتند: «ای مشکل، ما به تو دو روز فرصت میدهیم، باید حل بشوی» و مشکل هم اغلب توی رودربایستی خودش حل میشد یا اگر هم حل نمیشد مسئول مد نظر میگفت: «ما روی شعور خود مشکل حساب کرده بودیم. الان فقط باید امیدوار باشیم مشکل به خودش بیاید و در هر صورت بقیهاش دست ما نیست». اما بعضی مسئولان به همین حد هم بسنده نمیکردند و ضمن خرج کردن تکنیک های فراوان، از مردم هم برای حل مشکل دعوت میکردند. واقعا هیچ چیز مثل تعامل مردم و مسئولان زیبا و صمیمانه نیست. این جوری بود که مسئول مد نظر از مردم میخواست دست به دعا بردارند تا مشکلات رفع بشوند. دیگر این اواخر عادت کرده بودیم هر وقت مثلا هوا آلوده میشد خودمان میدانستیم باید دعا کنیم باد بیاید. هر وقت برف و باران میآمد خودمان میدانستیم باید دعا کنیم آفتاب بشود تا مشکلات به وجود آمده حل شود.
واقعا از این همه تلاشی که در این یک سال از طرف برخی مسئولان انجام شد باید بیشتر از اینها تشکر کرد. ما شاهد بودیم بعضی مسئولان سه تا سه تا شغل برمیداشتند تا هی به ما خدمت کنند. به هر حال لازم است از مسئولان بابت همه زحمتهای شان تشکر کنیم و آرزو کنیم سال 97 برای ما و مسئولان یکی از بهترین و کم غافلگیرکننده ترین سالها باشد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
داداشم سوم دبیرستان بود، نمایش رستم و اسفندیار داشتن. می خواست دیالوگ هاش رو با من تمرین کنه. من شدم رستم و خودش هم شد اسفندیار. رفتیم توی حیاط خونه تمرین کنیم. من حسابی رفته بودم تو نقش و با یه ابهت خاص و صدای بلندی داد زدم: «اسفندیااار...» دیدم یکی گفت: «بله...» نگو اسم همسایه مون که همون زمان تو حیاط بود اسفندیار بود! تا یک هفته روم نمی شد از در خونه برم بیرون!
سوتی های بامزه تون رو در تلگرام به شماره 09215203915 بفرستید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* فتوشعرهاتون خیلی عالیه، من از روزنامه جدا می کنم و توی آلبوم می گذارم.
* دوست عزیزم مرضیه جان، از این که گاهی اوقات سنگ صبورم میشی ازت ممنونم. خدانگهدارت باشه.
ازطرف بی بی اقدس
* من هیچ وقت واسه کسی رفیق نیمه راه نبودم. اونا جایی که واسه شون خوب بود، پیاده شدن. مسعود مجنونپور
* آقکمال گلی است که هیچ گاه پوچ نمی شود.
آق کمال: پوچ نمشه، ولی کاش خار هم ندشته بشه!
* به نظر من شکل جدید همشهری سلام اتفاقا خیلی خوب شده است. فقط چرا این قدر ریز و کمرنگ؟ همچنین خواهش می کنم یک ستون حدیث کاربردی و فال روزانه هم دوباره به صفحه اضافه کنید. خدا خیرتون بده و پیشاپیش سال نوی همه زندگی سلامی ها مبارک.
* قرار بود خفن استریپ تموم بشه، پس چرا باز این قدر زیاد مصاحبه چاپ کردین؟!
* مطلب رکوردشکنی در هولاهوب جالب بود، سپاس. یه پیشنهاد دارم که از رکوردهایی که هموطنان عزیز هم کسب کردن مطلب درج بشه تو خیلی از زمینه ها، ورزشی یا هر چیزی. بازم ممنون و خسته نباشید. می دونم چقدر کار شما زحمت داره.
* همسرعزیزم طاهره، 50عید و بهار درکنارم هستی، عیدت مبارک. امیدوارم همیشه برایم بهاری باشی و از این که در سال97 چشمان مان به دیدن نتیجه عزیزمان روشن می شود خدا را شاکریم. همسرت محمود
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.