تا حالا فکر کردهاید 50 سال آینده وضع دنیا چطور خواهدبود؟ مثلا خودروها، غذاها یا حتی وضع مدرسه و درس خواندن چه شکلی میشود؟
مهین ساعدی- بچه که بودم دلم میخواست ماشین زمانی که در فیلمها می دیدم، اختراع شود تا من بتوانم چند سال آینده دنیا را ببینم و بفهمم آینده چه شکلی خواهدبود و دنیا به کدام سمت میرود. شما چی؟ تا حالا فکر کردهاید 50 سال آینده وضع دنیا چطور خواهدبود؟ مثلا خودروها، غذاها یا حتی وضع مدرسه و درس خواندن چه شکلی میشود؟ اولین دورهمی جوانهای امسال با «افسانه ظریفیان» 16 ساله، «سارا صدوقی» 15 ساله، «هلیا شکرخواه» 16 ساله و «فرزانه صباحی» 14 ساله درباره همین موضوع برگزار شد؛ بچهها حسابی پرانرژی و اهل مطالعه بودند و گفتوگویمان کلی جذاب از آب درآمد، راستی اگر این موضوع برای شما جذاب بود سری هم به صفحه اول زندگی سلام بزنید.
حمله فستفودها
«افسانه» میگوید: «خیلی درباره آینده خوش بین نیستم و حس میکنم 50 سال دیگر آدمها از این چیزی که هستند، تنبلترمیشوند؛ طوریکه مثلا شاید دیگر کتاب خواندن برایشان بیمعنی شود. البته اگر با این وضعیت بیآبی و شرایط بد محیطزیستی چیزی هم باقی بماند. شاید هم آن زمان مردم بالاخره یاد گرفته باشند از امکانات درست استفاده کنند و وسایل خوبی برای کمک به محیط زیست اختراع کنند. مثلا ناوگان حملونقل به جای انرژیهای فسیلی و برق از پنلهای خورشیدی استفاده کند یا خودروهایی اختراع شود که به جای کلاج با پدال دوچرخهای کار کند. فکر میکنم بیشتر از هرچیزی سیستم آموزشی تغییر کند و با رفع مشکلات فعلی، مدارس خلاقیت بیشتری پیدا کنند؛ مثلا برای تدریس از روشهای روان شناسانه کمک بگیرند تا بچهها بیشتر دلشان بخواهد به مدرسه بروند. اما چیزی که مطمئنم این است که 50 سال آینده برای هنر ارزش بیشتری قائل میشوند. همچنین به احتمال زیاد دیگر خبری از غذاهای سنتی نخواهد بود و مردم در همه وعدههای غذایی، فستفود میخورند».
مدرسههای واقعی در آینده
«سارا» میگوید: «به نظر من هم در آینده اختراعات به سمت راحتی بیشتر آدمها میرود و در نتیجه تنبلی بیشتر میشود. مثلا خودروها راحتتر و کوچکتر می شوند و حتی بدون نیاز به راننده حرکت می کنند. البته برخلاف حالا، دانشمندها در هر اختراعی به نسلهای بعدی هم فکر میکنند. شاید هم ناوگان حملونقل هوایی راه بیفتد و به جای زمین روی هوا ترافیک ایجاد شود. درباره مدرسه هم فکر میکنم ممکن است بالاخره مدرسه به معنای واقعی را ببینیم؛ چیزی شبیه مدرسههای خارجی که در فیلمها میبینیم، مدرسههای درست و حسابی و مطابق با استانداردها، پر از ایده و خلاقیت که جدای از آموزش درسها، با اخلاق و انسان بودن را هم یاد میدهند. وضعیت غذایی هم به نظر عجیب و غریبتر میشود و کمتر باید دنبال سلامت غذایی بگردیم. البته این پیشرفتها وقتی اتفاق میافتد که همه دست به دست هم بدهیم و دلمان بخواهد که رشد کنیم».
خودروسواری پیانیستها
«هلیا» میگوید:«برخلاف بچهها، من به آینده امیدوارم و مطمئنم اتفاقهای خوبی رخ خواهد داد؛ وسایل و اختراعات، کاربردیتر و ارزانتر خواهد شد. هرچند نمیتوان دقیقاً گفت آینده چه شکلی است ولی به غیر از اختلاف طبقاتی که از گذشته بوده وخواهد بود، همه چیز تغییر میکند.
فکر کنم وسایل از لحاظ اندازه کوچکتر بشوند، مثلا ممکن است خودروهای یک نفره اختراع شوند که فضای کمتری اشغال میکنند و به جای استفاده از بنزین، انرژیهای دیگری در آنها به کار می رود؛ مثلا شاید با پیانو زدن، انرژی مصرفی خودرو را تولید کنیم! احتمالا مدرسهها هم غیرحضوری می شوند و دیگر لازم نیست صبح زود در کلاسها شرکت کنیم. امیدوارم امکانات، بیشتر و روشهای تدریس هم متنوعتر شود. غذاها و خوردنیها هم به نظر من متفاوت و خوشمزهتر خواهدشد».
صندلیخوارها!
«فرزانه» میگوید:« من هم درباره آینده دید خوبی دارم و فکر میکنم اتفاقات و تغییرات خیلی زیادی رخ دهد. مثلا خودروها قابلیت نامرئی شدن پیدا میکنند و میتوانند به راحتی از شر ترافیک راحت شوند؛ غیر از نوع انرژی مصرفی که حتما با الان فرق خواهد داشت، این امکان هم به وجود میآید که مسافتهای فضایی را طی کنیم! خدا را چه دیدید شاید مثل الان مدرسهای وجود نداشته باشد و اطلاعات بدون زحمت به مغز هر آدمی تزریق شود! دایره خوردنیها هم حتما وسیعتر خواهد شد، شاید حتی صندلیهای رستورانها هم جزو خوراکیها محسوب شود».