همه پلیدی ها را در خانه ای نهادند و کلید آن دروغ است.
امام عسکری(ع)، میزان الحکمه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مرحوم آیت ا... بهجت فرموده اند:
«این مطلب به یقین ثابت است و خیلی ها هم نقل کرده اند که اگر از حال انسان معلوم شود که می خواهد نماز شب بخواند، بیدارش می کنند و بدون احتیاج به آیات و دعای معهوده؛ و این بیدار کردن به طرق مختلف است. ما برای اوقات خواب خود افسوس می خوریم که چرا برای نماز شب بلند نمی شویم در حالی که اوقات بیداری مان را به غفلت می گذرانیم! زیرا اگر در بیداری به توجه و بندگی مشغول بودیم توفیق بیدار شدن برای خواندن نماز شب و تهجد و تلاوت قرآن پیدا می کردیم.»
برگرفته از «در محضر بهجت»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
«زَهره» کلمهای فارسی است که به «کیسه صفرا» گفته میشود که به جگر انسان و همچنین حیوانات وصل شده است. صفرا یا «زردآب» مایع قلیایی و زردرنگی است که از سلولهای کبد ترشح و از راه مجرای کبدی از جگر خارج میشود. سپس به کیسه صفرا (زهره) میرود و جمع میشود تا در موقع هضم غذا به تدریج از آنجا خارج شود. ریشه اصطلاح «زهره ترک شدن» به این برمیگردد که وقتی کسی بر اثر ترس شدید میمیرد، قبل از فوت، صفرا (زردآب) از دهانش خارج میشود و به همین دلیل مردم قدیم میگفتهاند: «از ترس، زهرهاش ترکید.» این عبارت تا امروز برای توصیف ترس شدید گفته میشود. «زهره کسی آب شدن»، «زهره کسی را بردن» و حتی «زهره گم کردن» هم با همین معنا به کار میرود. علاوه بر آن گاهی به جای زهره، «زَنبَغ» گفته میشده است که همان معنا را دارد.
لغت نامه دهخدا
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حس میکنم و میبینم تک به تک مردم، هرکس فقط به مشکل خودش و راهحل فردی مشکل خودش فکر میکند؛ و لابد نمیداند که فاجعه اجتماعی از همین ناشی میشود که هرکس فکر میکند باید گوش و گلیم خود را از آب بهدرکشد. چه انبوهاند مشکلات زندگی ما و چه اندکاند کسانی که آن را مشکل خود بدانند.
برگرفته از «نون نوشتن» اثر محمود دولت آبادی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
روزگارِ تلخ و شیرینِ جهان
بسته خوبی است
اگر...
نشود خنده ما زهر
پیِ باز شدن
محمد کریم زاده
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سلام. برای مسابقه این هفته یک چهره تازه معروف و محبوب شده رو انتخاب کردیم. یک کلمه دیگه هم نمی گیم تا اسمش لو نره، زود دست به کار بشین. عکس و کاریکاتوری هم که این جا میبینید صبا خانم، دختر 3 ساله برنده مسابقه قبلی آقای «محسن داسی» از سبزوار هستن که خواستن عکس دخترشون رو کاریکاتور کنیم. بهشون دوباره تبریک می گیم.
یادآوری روش مسابقه: شما باید تشخیص بدین کاریکاتور بههمریخته چاپ شده کیه و اسم اش رو تا ساعت 23 فردا جمعه برای ما به شماره 2000999 پیامک کنید. جواب رو یک شنبه همینجا میبینید. بین کسانی که جواب درست رو بفرستن، قرعهکشی میکنیم تا یک نفر برنده معلوم بشه و کاریکاتور برنده رو چهارشنبه هفته بعد با مسابقه بعدی، همین جا خواهید دید. خوش باشین همیشه.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تا کنون اشخاص زیادی ادعا کرده اند که از سیاره های دیگر به زمین آمده اند و تا ماموریت شان در زمین تمام نشود نمی توانند به سیاره شان برگردند! اما ماجرای پسر بچه روسی که مدعی شده است قبل از به دنیا آمدنش در مریخ زندگی کرده با بقیه متفاوت است.
«بوریسکا کیپریانوویچ» که در سال 1996 در روسیه به دنیا آمده است، از همان نوزادی بسیار باهوش بوده و در کمتر از یک سالگی شروع به حرف زدن کرده است. این پسر که از نبوغ خاصی برخوردار است، از همان بچگی فقط به آسمان خیره می شد و به خانواده اش گفته بود که از آسمان آمده است. او خاطراتی را به مرور از زندگی اش در مریخ تعریف می کرد که به طرز قابل توجهی از نظر علمی با شرایط جوی مریخ کاملا مطابقت داشت. او درباره فضا و سیارات و کرات دیگر آن چنان علمی و حرفه ای توضیح می داد که توجه همگان را در سن شش سالگی در دنیا بر انگیخت.
در مصاحبه ای که چندین دانشمند علمی با او در سن 10 سالگی داشتند، همه از اطلاعات بسیار دقیق و علمی او شگفت زده شدند. والدین او می گویند هرگز درباره مباحث نجوم با او صحبت نکرده اند و نمی دانند که او این اطلاعات را از کجا آورده است. او ادعا می کند که برای ماموریت دیگری هم در زمان مصر باستان به زمین آمده است و شواهدی دارد که می تواند ثابت کند مصریان باستان برای ساختن اهرام ثلاثه مصر و مجسمه ابوالهول از او کمک گرفته اند. این شواهد همه در زیر گوش چپ مجسمه ابوالهول نهفته است!
او با وجود سن کم، هیچ ترسی از مرگ ندارد و می گوید بیشتر از 35 سال در این دنیا نمی ماند و دوباره به مریخ برمی گردد. این که یک پسر بچه چطور تمامی محاسبات علمی حرفه ای و اطلاعات تخصصی را که تنها منجمان کمی از آن اطلاع دارند در اختیار دارد، رازی است که هنوز کشف نشده است. شاید باید منتظر ادعاهای عجیب تری از او برای باور ادعایش باشیم.
منبع: د سان، د اسپریت سایِنس
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تولد 19 سالگی ام بود. تصمیم گرفتم تمامی دوستانم را دعوت کنم و به بهانه تولد، شبی را دور هم باشیم. تلفن همراهم را برداشتم و به تعدادی از آن ها زنگ زدم. شب که شد، مهمان ها یکی پس از دیگری می آمدند ولی نمی دانم چرا هیچ کدام شان با خود کادویی نیاورده بودند. انتظاری نداشتم، ولی خب...!
خلاصه شب به نیمه رسید و زمان شام رسید. همه چیز را آماده کردم و همه دور میز نشستند. تا آمدم شروع کنم، قاشق ام به زیر میز پرت شد. خم شدم بردارم، ناگهان یادم آمد گوشی من خیلی وقت است که کار نمی کند. حتی شارژ برای تلفن زدن هم ندارد. تازه من فقط دو تا دوست دارم که آن ها هم یکی شان مسافرت بود و دیگری سر کار.
بیشتر که دقت کردم یادم آمد در آستانه 27 سالگی هستم! مخم قاطی کرده بود. متوجه نبودم چه شده. در همین خیال ها بودم که تصمیم گرفتم بلند شوم و بفهمم قضیه چیست و آن ها کی هستند؟ سرم را که بالا آوردم، کسی را ندیدم...!
حسین اسکندریان
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
موش های معتاد!
آدیتی سنترال- به تازگی واحد پلیس مبارزه با مواد مخدر ادعای عجیبی را درباره ناپدید شدن 540 کیلوگرم ماری جوانا از مواد کشف شده در اداره پلیس ابراز داشته است. پلیس مدعی شده است که موش های معتاد این اداره، این مقدار از مواد را ذره ذره خورده اند! بازرسان در پی پیدا کردن اسنادی هستند که بتوانند ادعای پلیس این منطقه را بپذیرند، وگرنه پلیس ها به جرم دزدی مواد کشف شده باید دستگیر شوند!
جایزه جالب و عجیب قرعه کشی در مکزیک
آدیتی سنترال- شهر مکزیکی اوجینگا، در ایالت چیواوا برای یک قرعه کشی بزرگ، جایزه جالبی را در نظر گرفته است. مسئولان این شهر به هر شخصی که در مسابقه برنده شود، یک ماشین آخرین مدل نو هدیه می دهند. اما این ماشین در محفظه ای مانند یک کپسول زمان به مدت 50 سال حفاظت می شود و بعد به مشتری می رسد! آن ها معتقدند که تا 50 سال آینده احتمالا ماشین ها منسوخ شده اند و به همین دلیل داشتن یک ماشین کاملا نو در 50 سال آینده بسیار جالب تر است.
آکواریوم معلق در آب دریاچه
تاکسل- آکواریوم شناوری برای استفاده در حیاط خانه های ویلایی طراحی شده است که ماهی ها در آن آزادند و می توانند به داخل آکواریوم بیایند یا از دریچه زیرین آن به برکه بروند. این آکواریوم با این شعار که حیوانات آزاد هستند و نباید آن ها را زندانی کرد، ساخته شده است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تلگراف | کشاورزی در حال پاک کردن خاکستر آتشفشان از روی محصولاتش، اندونزی
یاهو| جابه جایی یک مجسمه سنگی 750 تنی با ارتفاع 19 متر، هندوستان
ای پی اِی| عکاسی از برخورد امواج با مجسمه ای در ساحل، اسپانیا
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
هر دو خواهر مشکل بینایی داشتند. آنکه اول مریض شده بود از هر دو چشم نابینا بود و دیگری یک چشمش کمی دید داشت. با همان مقدار بینایی راه افتاد تا دکتری به بالین خواهرش بیاورد. به چندتا دکتر سر زد. همگی بیست تومان برای سر زدن به خواهر مریضش خواسته بودند. به یکیشان گفت: «آقای دکتر! ویزیت که این قیمتها نیست.» دکتر جواب داده بود: «بله، اما ویزیت برای کسی که قرار است برویم سر بالینش فرق دارد!» بیست تومان مبلغی نبود که از پسش برآید. بردن خواهر نابینایش که حال و روز جسمیاش به خاطر بیماری چندان مناسب نبود هم امکان پذیر نبود. راه افتاد سمت مطب بعدی. به مطب دکتر شیخ رسید. رفت پیش دکتر و گفت: «آقای دکتر! مریض من نمیتونه بیاد مطب شما. هم نابیناست و هم حالش خیلی بده. میخواستم خواهش کنم شما بیاین منزل برای ویزیت.» دکتر شیخ گفت: «باشه. آدرس بدین ساعت ده شب میام.» خوشحال شد اما یک نگرانی دیگر وجود داشت. گفت: «ببخشید آقای دکتر. چقدر بابت این کار باید خدمتتون تقدیم کنیم؟» دکتر گفت: «حالا برید، تا من بیام بعد...» زن گفت: «شرمنده، میخوام بدونم میتونم مبلغ ویزیت رو بپردازم یا نه؟!» دکتر کمی مکث کرد و گفت: «نگران نباش! حالا که آنقدر نگران مبلغ ویزیت هستی بدون که مصممتر شدم که بیام و مریضت رو ببینم!»
ساعت ده شب سر و کله دکتر با موتورش پیدا شد. مریض را معاینه کرد. نسخه را داد و موقع رفتن، گفت: «خیالتون راحت. ان شاءا... مریضتون خوب میشه.» زن با دست لرزان و دل نگران دو تومان به دکتر داد. میدانست خیلی کم است اما... . دکتر پول را گرفت و گفت: «هندونه برای مریضتون خوبه. حتما براش هندونه بگیرین بدین بخوره.» دکتر چند قدم دور نشده بود که برگشت. زن توی دلش حسابی خالی شد. فکر کرد حتما تازه دکتر متوجه شده که او چقدر پول داده. دکتر یک تومان از پول توی دستش را به زن داد و گفت: «یک تومن کافیه برای ویزیت. این یک تومن رو برای خواهرت هندونه بخر.» زن نفس راحتی کشید. اما چشمهایش خیس شد...
برگرفته از «فریاد در تاکستان» نوشته محمد خسروی راد
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
روزگاری حاکمی به هنرمندان اعلام کرد، هرکسی که آرامش را در یک تابلو نقاشی کند، جایزه ای نفیس خواهد گرفت. حاکم از میان تابلوهای هنرمندان دو تابلو را پسندید. اولی نقاشی یک دریاچه آرام بود. هرکس این نقاشی را می دید حتما آرامش را در آن مییافت. در دومی کوههایی بود ناهموار که از کنار کوه آبشاری به پایین میریخت. در این نقاشی اصلا آرامش دیده نمیشد. اما حاکم با دقت نگاه کرد. پشت آبشار خروشان، لابه لای بوتهای، پرندهای لانه کرده و با آرامش نشسته بود. حاکم نقاشی دوم را انتخاب کرد و گفت: «آرامش به معنای آن نیست که مشکلی وجود نداشته باشد، یا کار سختی پیش رو نباشد، آرامش یعنی در میان صدا، مشکل و کارِ سخت، دلی آرام وجود داشته باشد.»
سایت یکی بود
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
داستانک ، ترسانک ، سوتی ، شعر ، طرح ، عکس و هر ایده بامزه و جالب خود را به تلگرام 09215203915 یا پیامک 2000999 بفرستید.
* خاله عزیز و فروردینی فاطمه جون، تولدت مبارک. همیشه در قلب مایی. صفیه و زهرا
* این تصویر شاهماهیتان شاید مثل نام ستونش از اکاذیب است؟ چرا که بیشتر شبیه تندیس گچی یا شنی است تا خود شاهماهی واقعی و گوشتی!
* آیا هرکسی که در بشکه آبی رنگ دوش می گیرد استقلالی دوآتیشه است؟
ما و شما: چطور چنین چیزی از مسابقه ما برداشت کردید؟!
* فقط بعضی از افراد بلدن که با یک نظر دل بعضی ها رو بشکنن و به فکر و خیال بندازند و هدفی هم نداشته باشند. یک دل شکسته
* سه نقطه دیروزتون واقعی بود یا شوخی؟ یعنی واقعا سوپ و آبگوشت صادر کرده ایم؟!
ما و شما: خبر واقعی بود و تقریبا تمام خبرگزاری ها آن را اعلام کردند.
* همنفس زندگیم معصومه جان، دیر زمانی است زخم هجرانت روح و روانم را متلاشی کرده... مرا ببخش که سخت محتاج سخاوت دست هایت هستم.
عاشق زندگی باخته ات، رضا
* امیررضا جان، برادر گل و تپلم، 23 فروردین تولدت مبارک. امیدوارم سال های سال در کنار ما سالم و خوش باشی و به موفقیت هایت ادامه دهی تا امسال دیگر برایت آستین بالا بزنیم!
از طرف همه اعضای خانواده
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.