عزت و شخصیت مومن در بی نیازی و طمع نداشتن به مال و زندگی دیگران است.
امام جواد(ع)، بحار الانوار
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مرحوم استاد علی صفایی حائری فرموده اند:
«آن وقت که من میگویم: اللّهمَّ إِغْفِرلی، باید از ذنبها و جرمها تصویری داشته باشیم. من که برای خود به ذنبی معتقد نیستم؛ چون میبینم هم نماز خواندهام و هم روزه گرفتهام و هم و هم، دیگر خدا چه چیزی را به من ببخشد. من از خدا طلبکار هستم، دیگر چه جای عذرخواهی است. اما اگر بدانم هرچه جز او مرا حرکت داده و هرچه جز او مرا خوشحال کرده یا رنج داده؛ خسارت من، زیان من، ذنب من و گناه من است، آن موقع دیگر تمام گناهها را، غیبت و تهمت و زنا حساب نمیکنم که این ذنبها و جرمها و این جورها (ظلمها) و خیانتها و بی وفاییها را هم در نظر میآورم.»
برگرفته از «بشنو از نی»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
باید افراد را به سه دسته تقسیم کرد: احمق، باهوش و بسیار باهوش.
با احمق هر چه بخواهیم می توانیم انجام دهیم. باهوش را می توانیم به خدمت درآوریم. اما بسیار باهوش، حتی اگر در کنار ما باشد، خطرناک است؛ نمی تواند دست از کنکاش خود بکشد و همواره باید مراقب او باشیم.
برگرفته از «بینایی» اثر ژوزه ساراماگو
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شخص خسیسی در رودخانهای افتاد و عدهای جمع شدند تا او را نجات دهند. دوست اش گفت: «دست ات را بده، تا تو را از آب بالا بکشم.» مرد در حالی که دست و پا میزد دست اش را نداد. شخص دیگری همین پیشنهاد را داد، ولی نتیجهای نداشت. نصرالدین که به محل حادثه رسیده بود، به مرد گفت: «دست مرا بگیر تا تو را نجات دهم.» مرد بلافاصله دست نصرالدین را گرفت و از رودخانه بیرون آمد. مردم شگفتزده گفتند: «معجزه کردی؟» نصرالدین گفت: «شما این مرد را خوب نمیشناسید. او دستِ بده ندارد، دستِ بگیر دارد. اگر بگویی دست ام را بگیر، میگیرد، اما اگر بگویی دست ات را بده، نمیدهد.» تهیدست از برخی نعمتهای دنیا بی بهره است، اما خسیس از همه نعمات دنیا!
سایت داستانک
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
و شب
چیزی نیست
جز هجوم خاطراتت
با اندکی تاریکی!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
قصد کردم ابتدای عید همراه عیال
از خراسان کندن و رفتن به شهری در شمال
گفت بانو با هواپیما بسی راحت تر است
گفتمش نرخ بلیتش لیک سرسام آور است
گر بلیتش را بگیری مفت هم بی ارزش است
امنیت هر ساله در آن رو به سمت کاهش است
هر قطاری واگن اش تا ماه شهریور پر است
بهر رفتن خودروی ما امن و خوب و درخور است
هشت روز از سیزده روزش تلف شد بهر راه
پنج روزش هم کمر درد و فغان و اشک و آه
سینه مالامال دود اگزوز و گردو غبار
فاضلابی روی دریای خزر بودش سوار
صد برابر خرج بنزین شد ز نوروزم چه سود
از حقوقم تا خدا داند خبر قطعا نبود
می روم خسته تر از اسفند سمت کار خویش
می کشم جسم مریض و دردمند و زار خویش
می نشینم سال دیگر در حیاط خانه ام
فکر رفتن هم کنم زین پس، بدان دیوانه ام...
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
با وفا ترین شوهر دنیا
اسکای نیوز- وفادارترین شوهر دنیا، یک لک لک است! او در طول 16 سال گذشته، هر سال 14 هزار کیلومتر را پرواز می کند تا از خانه زمستانی اش در آفریقای جنوبی به روستایی در کرواسی برود و همسر معلولش را که به علت زخم گلوله شکارچیان دیگر نمی تواند پرواز کند، ببیند. داستان عاشقانه غم انگیز این دو پرنده، آن ها را تبدیل به چهره هایی محبوب و مشهور در کرواسی کرده است. شوهر فداکار تا فصل جفت گیری پیش همسرش می ماند و به بچه ها به جای مادر، پرواز کردن را یاد می دهد.
هتل شناور
بوکینگ- هتل «ریور کوای جانگل رفت» در منطقه ای کوهستانی و جنگلی گرمسیری در کانچانبوری تایلند می تواند گزینه مناسبی برای یک تعطیلات متنوع و رویایی باشد. اتاق های این هتل کاملا سازگار با محیط زیست ساخته شده اند که روی قایق هایی از جنس بامبو قرار دارند و روی آب رودخانه شناورند. در این اتاق ها برق جریان ندارد در عوض از نور فانوس برای روشنایی اتاق استفاده می شود. دیوارهای اتاق ها نیز از جنس بامبو هستند و وسایل داخل اتاق ها از چوب ساخته شده اند. هر یک از اتاق ها تراسی رو به رودخانه دارد که مهمانان آن می توانند برای آفتاب گرفتن و استراحت کردن از آن استفاده کنند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تلگراف | هنرنمایی موتورسوار بدلکار روی دیوار مرگ، نپال
تایمز| بازگشایی بزرگترین باغ لاله آسیا در کشمیر، هندوستان
گاردین| جدال لک لک های گرمسیری و مرغ های دریایی بر سر باقیمانده غذای توریستها! استرالیا
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شانس آوردیم که هوا سرد شد، وگرنه بعید نبود این نوبرانه هایی که بازار را قُرق کرده بودند برای خودشان امپراتوری راه بیندازند و حتی کار خرید و فروش شان به بورس و صرافی هم بکشد. گوجه سبز و چاغاله بادام وطنی دیگر از دلار اجنبی که کمتر نیستند. امسال این نوبرانه ها واقعا رکورد شکستند، به طوری که حتی شنیده شد مردی برای خرید یک کیلو گوجه سبز مجبور شده بود کت و شلوارش را گرو بگذارد و با زیرشلواری یک کیسه گوجه آبدار را خدمت همسر ویار کرده اش برساند! به هرحال هر چیزی فصلی دارد و موسم اش که بگذرد، همه چیز به حالت قبل برمی گردد، از چاغاله گرفته تا دلار و... به جز خودروی داخلی که حرف مردش یکی است! امسال که گذشت، ولی اگر عمری بود و سال بعد هم این وضعیت گرانی میوه های نوبر را دیدیم، چند راه پیش رو داریم تا خیلی هم بهمان سخت نگذرد و با لب و لوچه آویزان و آب افتاده از جلوی بساطشان رد نشویم.
بدیهی ترین راه بستن چشم و کج کردن راه و کوبیدن مشت به شکم است تا بی خیال این لعنتی های خوشمزه شویم. اگر این ترفند کارساز نبود و نمی توانستیم به شکم شخص هوس کرده ضربه بزنیم، باید یک جانشین همراه خود داشته باشیم. همان طور که سیگاری ها هنگام ترک، پسته یا آدامس می خورند، ما هم باید یک قوطی آبلیمو یا چند حبه غوره یا یک لوله لواشک توی جیب مان بگذاریم تا هروقت هوس ریواس و آلوچه کردیم، به نیش بکشیم. در آخر اگر نه توانستیم خودمان را کنترل کنیم و نه یک جایگزین برای علایق مان پیدا کنیم، مجبوریم ودیعه یا وثیقه مناسب همراهمان داشته باشیم که مجبور نشویم برای ویارانه، پشتک و وارو بزنیم و خشتک گرو بگذاریم!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* یه بار تو جمع دوستام به یکی گفتم سفسطه نکن! گفت چی؟ گفتم سفططه نکن! گفت یه بار دیگه بگو! گفتم سسفطه نکن! دوستیم رو باهاش بهم زدم، آدم پیگیر و فسفطه گری بود!
* این قدری که ما در این سال ها درگیر لباس تیم المپیک و تیم ملی و... بودیم هیچ عروسی درگیر لباس عروسی اش نبوده!
* جوری گوجه سبز رو تو پاکت های نیم کیلویی 50 هزار تومن می فروشن، انگار آب حیاته. بابا همینا یه ماه دیگه پنج تومن میشه!
* مطمئنم تهش یه گونی برنج رو واسه لباس تیم ملی فوتبال انتخاب می کنن که پشت اش با اسپری نوشتن: تن آدمی شریف است به جان آدمیت، مرسی اه!
* با این مدل انتخاب لباس تیم ملی، قشنگ معلومه دل فدراسیون هم به رفتن نیست، آخرش هم پای هواپیما ساکت عطسه می کنه و تاج میگه صبر اومد، برگردین!
* این روزها قبل از مراسم عقد به جای این که برن تحقیقات محلی انجام بدن، طرف رو ادش می کنن تو گروه خانوادگی!
* حیف این روزهای بهاری نیست که با درس خوندن خرابش می کنیم؟!
* سرعت گیرهای جادهای سه کار می کنن: جلوبندی ماشین رو به فنا میدن، چای داغ رو میریزن رو پاهات و راننده رو از خواب بیدار می کنن!
* جنگ جهانی بعدی سر جای پارکه. یعنی جا پارک پیدا نمی شه، شما تا کشور بعدی میری اون جا پارک می کنی، دعوات می شه، همدیگه رو میزنید!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سلام. ممنون از همه که با شیوه درست و طبق روش گفته شده تو مسابقه شرکت کردن. طبق معمول پیامک های بی ربط و بی نام و بی مزه هم زیاد داشتیم که حذف شدن. چندتا از جمله های بامزه تر رو انتخاب کردیم که می خونید. دمتون گرم و خوش باشید همیشه.
* وقتی بهت میگن از بچه ها برای سوار شدن اتوبوس کرایه نمی گیرن، این جوری سوار اتوبوس میشی!
ابراهیم مرشدی
* وقتی اعتیاد کودک درونت به پستانک تو رو در انظار عموم طفل خرس گنده جلوه میده! صدیقه سیدی
* وقتی به جای درس و دانشگاه، صبح تا شب تو اینستاگرام هستی و از اعصاب خردی به جای آدامس، پستونک آبجی کوچیکه رو می جوی! ابوالفضل مسیحی بیدگلی
* آخرین تلاش ها برای عیدی گرفتن! سعید امرالهی
* وقتی تلگرام قطع میشه و مامانت برای ساکت کردنت پستونک می گذارد تو دهانت! علیرضا نصرآبادی
* وقتی یک اینستاباز واسه لایک بیشتر برگشته به دوران طفولیت تا پستونک پسندها فالوش کنن! مینو اسعدی
* وقتی قراره بلیت مترو برای خردسالان رایگان باشه! محمدرضا صدفیان
* وقتی به جای بقیه پول بلیت قطار، لیسک پستونکی دادن تا بین راه مک بزنی.
بهزاد میرسعیدی، رشتخوار
* وقتی به استاد دانشگاه میگی استاد به من دو نمره بدید من مشکل روانی دارم و برای این که ثابت کنی، کل روز پستونک می گذاری تو دهن ات. مریم معلمی
* وقتی که لاکتوز توی شیر کارتون «بچه خان» روی این بچه تاثیر نذاشته و این بچه رشد کرده. فاطمه طیرانی زارع
* وقتی تو جمع خانوما می پرسن کی از همه کوچیک تره! فرهاد دوست علی
* وقتی تو آگهی می خونی که یک خانواده ثروتمند دنبال بچه شون که یک پستونک تو دهن اش بوده می گردن! مصطفی نادروردی
* وقتی دستفروش تو مترو این قدر از پستونک هاش تعریف می کنه که تو رو هم وسوسه می کنه بخری و امتحانش کنی! مصطفی نادروردی
* وقتی به بچه شیطون و بازیگوشم میگم بگیر بشین، اگه اذیت کنی پستونکت رو میدم خاله بخوره. ابراهیم مهرافشار
* وقتی این قدر گفته می خوام ازدواج کنم، بهش گفتن دهن ات بوی شیر میده هنوز، اون رو گذاشته تا بوی شیرش نیاد. محمد افخمی
* وقتی قول دادن به بچه ها بلیت نیم بها بدن. هادی چیت گران
* وقتی زیاد با گوشی کار می کنی، واسه تقویت چشمات پستونک بخور!
مجیدجواهری
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
روز گذشته مسافرانی که در ایستگاه متروی «آنتونیو مانتنیو» حضور داشتند، با صحنه عجیب و ترسناکی رو به رو شدند. به گفته شاهدان عینی، آن ها در کنار ریل قطار با بدن بدون سری روبه رو شدند که داشت با تلفن همراهش بازی می کرد و منتظر قطار ایستاده بود. پس از انتشار فیلم و عکس از این شخص، دانشمندان اعلام کردند این مرد به بیماری نادری به نام «بی سر و سامانیوم» مبتلاست که از هر 10 میلیارد نفر، یک نفر این مرض عجیب و لاعلاج را دارند. گفتنی است چند لحظه پس از مشاهده این شخص در ایستگاه، وی به دلیل نداشتن چشم و ندیدن ریل با قطار برخورد کرد و این نمونه نادر جهانی از بین رفت.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
داستانک ، ترسانک ، سوتی ، شعر ، طرح ، عکس و هر ایده بامزه و جالب خود را به تلگرام 09215203915 یا پیامک 2000999 بفرستید.
* آیا می دانید مسابقه این کیه؟ هم به لطف واکنش یکی از بازیگران سریال پایتخت۵ از هجمه حاشیه ها در امان نماند؟!
* ممنون بابت مطلب ایرانگردی با دوچرخه. بسیار خوب و کاربردی بود و چه بهتر که این خانواده ورزشکار همشهری هستند و از کودکی فرزندشان را این گونه ماجراجو بار می آورند. سعیدی
* در صفحه مشاوره دوشنبه، در بخش ارتباط های کلامی غلط و جایگزین صحیح آن، تیک و ضربدر را اشتباه روی تصاویر زده اید.
اشکان عمرجوئی، بجنورد
* سوتی فقط اون که مادر بزرگت به k.f.c (مرغ سوخاری) بگه کِفِستین! فهیمه سادات جاودانی
* مطلب زوج شاغل بسیار جامع و روش های ارائه شده کارآمد هستند، من و همسرم هر دو شاغل هستیم و خوندن این مطلب به جهت گیری ذهنی من کمک کرد. ممنون از خانم توانا
* شعرهایی که برای باران در انتهای صفحه اول زندگی سلام دوشنبه چاپ کرده بودین عالی بود، ممنون.
علی کشته گر، درگز
* همیشه نگاهت به آن بالا باشد تا دلت از آدم های این پایین نشکند.
علی پشکار، نیشابور
* یه حرفایی زدنش مثل چای خوردنه. زود زدنش باعث سوختن زبون میشه، دیر زدنش باعث از دهن افتادن.
محمدجواد سلیمی
* اونایی که بهت میگن نمی تونی، همونایی هستن که می ترسن بتونی... مسعود مجنونپور
* همسر عزیزم سمیه جان، 31 فروردین سالروز تولدت که مثل یک کوه پشت من و دو پسر گلم مون هستی مبارک باشه. ان شاءا... جشن 120 سالگی ات.
همسرت حسن و پسرامون
امیر علی و آرمین
* موضوع انشا: وقتی بزرگ شدید میخواهید چه کاره شوید؟ کودک سرطانی: به نام خدا، من بزرگ نخواهم شد... به امید شفای همه بیماران سرطانی. احمد آقا اوغلی، قوچان
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.