تعداد بازدید : 113
دنیا به روایت تصویر
یاهو| کلوچه پزی برای ماه مبارک رمضان، کابل
گتی ایمیج| سقوط خودرویی در چاله وسط جاده که بر اثر باران شدید ایجاد شده است، ترکیه
کاور ایمیج| شیطنت توله های شیر، کنیا
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 27
تفأل
عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن
ز خط یار بیاموز مهر با رخ خوب که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
کله چغوکی
تعداد بازدید : 38
آق کمال کار خیر می کند
آق کمال | همه فن حریف
عیال با همکاراش و دوستاش یَگ گروهی درن که هر از گاهی یَگ کارای خیری مُکنن. پول رو هم مِذارن و از ای بَر و او بَر جمع مُکنن و بری امر خیر خرج مُکنن. از کمک به زلزلهزدهها و سیلزدهها و زندانیها گیریفته تا تهیه جهیزیه و خورد و خوراک. یکی از ای کاراشان که خیلی مو خوشُم میه، ایه که قبل از عید و قبل از ماه رمضون پول جمع مُکنن و سبد خواربار درست مُکنن و مِرسونن به دست نیازمندهای واقعی. حالا ای وسط هم گاهی شوخی مُکنُم که بلکه یَگ چیزی هم به مو بماسه، ولی اینا زرنگ تر از او حرفایَن و به جاش خوب جیبُمه خالی مُکنن و کار مِکشن ازم!
قبل ماه رمضون کاملیا خانم گفت: «کمال جان، ما شروع کردیم به پول جمع کردن برای سبد امسال...» گفتُم: «احسنت بر شما. بیزحمت دو تاش هم بذار بری خودمان!» چشم غرهای بهم رفت و گفت: «چقدر کمک میکنی امسال؟» گفتُم: «همو که یَگ هفته هی باید برُم بازار و با ماشین در نقش کامیون براتان جنس بخرُم و جابهجا کنُم، کمک حساب نِمشه؟» گفت: «به قول خودت اون جدا، این سیوا! رد کن بیاد ببینم!» اِنا حالا خوب رفت! کیف پولمه باز کردُم نشونش دادُم و گفتُم: «اگه ای وسط چیزی دیدی، نصفش مال شما، نصفش مال خودُم!» با بیحوصلگی گفت: «بس کن دیگه! یالا!» حالا نه که ناراحت باشُم، ولی مخواستُم یَگ کم هم سر به سرش بذارُم ولی انگار موقعش نبود! گفتُم: «شما که بیشتر از خودُم خبر از دخل و خرج ما دری، کارتُم هم که دستته، اینترنت بانکُم هم که خودُم رمزشه نِمدنُم، شما از بری! هر چقدر صلاح مِدنی بیکیش.» لبخندی زد و گفت: «این شد یک چیزی. قبلش باید از خودتون اجازهشو میگرفتم همسر عزیزم!» بیا! تا اوکی ره ازم گیریفت شدُم «همسر عزیز»! لپتاپ ره باز کرد و رفت تو اینترنت بانک.
پرسیدُم: «امسال مِخن چیکار کنِن؟» گفت: «راستش از بس همه چیز گرون شده، موندیم چیا باید بخریم. از گوشت و مرغ و برنج و روغن، فعلا رسیدیم به حبوبات و رب و خرما. ولی چشممون به لطف خیرین عزیزی مثل شماست!» داشتُم از غرور باد مِکردُم که برام پیامک آمد. هموجور بادکنکی بازش کردُم، دیدُم از بانکه. از دیدن رقمش چشمام سیاه تاریکی رفت. تنها چیزی که یادُم مانده باقی مانده حسابُم بود که چهار رقمی شده بود، به ریال! ایَم از ای.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 33
فتو شعر انتظار
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 34
ما و شما
داستانک، ترسانک، سوتی، شعر، طرح، عکس و هر ایده بامزه و جالب خود را به پیامک 2000999 یا شماره 9018374184 در پیام رسان ایتا بفرستید.
* سپاس به خاطر چاپ احادیث روزانه درباره ماه رمضان و روزه، اجر شما با صاحب این ماه.
* در صفحه زندگی سلام، مقاله انعکاس شهرها در ذهن آدم ها، بسیار مناسب تر بود که از متخصص شهرساز مصاحبه گرفته می شد، این موضوع بیشتر از معمار و جامعه شناس، در تخصص طراحان شهری و شهرسازان است.
* کسی که برایت آرامش بیاورد مستحق ستایش است! انسان ها را در زیستن بشناس نه در گفتار، در گفتار همه آراسته اند! محمد خودکامه
* زندگی سلام، نمی شه برگردی همون پیام رسان قبلی؟ آخه این جدیده رو کجای دلم بذارم؟!
* همسر عزیزم اشکان جان، از این که این روزها داری با خستگی زیاد، تمام تلاش ات رو می کنی برای زندگی، ممنونم. مریمت
* مطلب درباره آی کیو خوب بود ولی خیلی علمی و سنگین بود. کاش با زبان ساده تری برای ما توضیح می دادید.
احسان 14 ساله
* همسر عزیزم مصطفی جان، در این ماه عزیز از خداوند متعال می خواهم که هرچه زودتر حالت خوب بشود و به خانه و پیش ما برگردی. می دانم که در آن جا روزنامه می خوانی و پیامم را می بینی. از خوانندگان زندگی سلام هم می خواهم که برای شفای همه بیماران دعا کنند. مرضیه ص
* در یک چشم به هم زدن هفت روز از ماه رمضان گذشت! کاش فرصت های خدا را به این راحتی از دست ندهیم و قدر تک تک لحظه های زندگی مان را بدانیم.
* پیام آبی امروز: باور کنید لازم نیست تمام مدتی که ظرف می شوییم، شیر آب هم برای خودش باز باشد و هدر برود. کاش دل مان برایش بسوزد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
پرونده های مجهول
تعداد بازدید : 77
آزمایش های مخوف و اسرار آمیز فیلادلفیا (قسمت دوم)
پنج شنبه ها
نویسنده : میترا تاتاری |مترجم
(قسمت اول این ماجرا را می توانید در همشهری سلام پنج شنبه 27 اردیبهشت بخوانید) چهل سال بعد از آزمایش فیلادلفیا، همان دانشمندانی که در آن آزمایش دست داشتند، آزمایش دیگری را در مکانی نزدیک فیلادلفیا انجام دادند. «پروژه مونتاک» نام پروژه ای در نیروی دریایی آمریکاست. کشتی که در سال ۱۹۴۳ ناپدید شده بود، در تونل زمان به سال ۱۹۸۳ و در زمان انجام پروژه مونتاک فرستاده شده بود. در این میان دو نفر از خدمه به نام های «دانکن» و «بیلک» از کشتی بیرون پریدند و در سال ۱۹۸۳ باقی ماندند، در حالی که خود کشتی و دیگر خدمه به سال ۱۹۴۳ بازگشتند و تمام آن ها جان باختند.
این دو بازمانده دو محقق و دانشمند فیزیکدان و از دوستان «جان فون نیومن» و «نیکلاس تسلا» بودند که در آن روز در عرشه کشتی Eldridge حضور داشتند و در زمان مناسب به چهل سال در آینده سفر کردند. طبق گزارش های خودشان «جان فون نیومن» دو قایق نجات را از پیش برای گرفتن آن ها از آب آماده کرده بود. بیلک می گوید: «وقتی ما را از آب گرفتند و پیش فون نیومن بردند، او پیر شده بود و به ما گفت که چهل سال است منتظر رسیدن شما هستم.» دانکن و بیلک مدعی شدند که یک نفر دیگر هم همراه آن ها بوده است ولی به سبب اشتباهی که در ساعت زمانی اش رخ داده بود پس از ورود به سال ۱۹۸۳ او در هر ساعت به اندازه یک سال پیر می شد و ظرف چند روز مرد. دانکن و بیلک هم اکنون در نیویورک زندگی می کنند و چند مصاحبه خصوصی بدون ذکر نام انجام داده اند.
دانکن ادعا کرده است که یک تیم ۲۰ نفره به همراه او به آینده و سال ۶۵۳۵ میلادی فرستاده شدند. آن جا هیچ جنبده ای وجود نداشته است و آن ها از میدانی بزرگ که دارای یک مجسمه غول پیکر و یک اسب طلایی بود دیدن کرده اند. بنا بر این اظهارات این آزمایش بارها تکرار شده و هر بار آن ها به همین مکان وارد شده بودند. گویی که جای دیگری در سال ۶۵۳۵ وجود ندارد.
به عقیده مردم محلی، تونل زمان هنوز هم در بندر مونتاک فعال است و اتفاقات عجیبی را رقم زده است. شایعاتی مبنی بر پیدا شدن جسد یک موجود افسانه ای یا هیولا از اتفاقاتی است که به این ادعا دامن زده است. آن ها بر این باورند که تونلی در ماقبل تاریخ یا در زمان باستان گشوده و این هیولا از آن زمان به این زمان پرتاب شده است.
با این حال، فیلمی در سال 1984 به نام «پروژه فیلادلفیا» ساخته شد. «بلیک» و «دانکن» بعد از دیدن این فیلم ادعاهای عجیب شان را در رسانه ها منتشر کردند. اما فرد سومی هم با ارائه اسناد قابل قبول تمام ادعای این دو را رد کرد. «ادوارد دادگون» که بین سال های 1942 تا 1945 میلادی در ارتش آمریکا خدمت می کرد، با ارائه مدارکی اثبات کرد که انیشتین با استفاده از تکنیکی به نام Degaussing سعی داشت رد مغناطیسی کشتی ها را از بین ببرد. دور تا دور آن کشتی، کابل های بلندی پیچیده شده بود که جریان هایی با ولتاژ بالا از آن ها عبور می کرد. کشتی های بهره مند از این فناوری از تیررس رادارها پنهان نمی شدند ولی اژدرهای مغناطیسی زیردریایی های دیگر توان شناسایی شان را نداشتند. او درباره ناپدید شدن خدمه کشتی و حضور آن ها در بندری دیگر هم از یک کانال زیر زمینی که ارتش آن را ساخته بود، راز گشایی کرد. در واقع با استفاده از این کانال، سفری که باید در دو روز انجام می شد تنها در مدت شش ساعت به پایان می رسید. هر چند ادعای این ارتشی بازنشسته آمریکایی بیشتر به واقعیت نزدیک بود، اما هنوز هم عده زیادی بر این باورند که واقعیت چیز دیگری است و اسرار آزمایش فیلادلفیا همچنان کشف نشده باقی مانده است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اندکی صبر
تعداد بازدید : 31
شوق دیدار
نویسنده : مجید فتحیان
سر به زیران
درد پنهانی نظرها می کشند
تا که روزی سر بگیرد
شوق رسوا دیدنت
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
بریده کتاب
تعداد بازدید : 53
درد، معلم خوبی است
به گمان من، هنر بزرگ، هنر فاصلههاست. آدمها زیاد نزدیک باشند میسوزند و زیاد دور یخ میزنند، باید نقطه درست را پیدا کرد و در آن ماند و آن را جز با ریاضت کشیدن نمیتوان یافت، مثل همه چیزهای دیگری که آدم واقعا میآموزد، برای دانستن باید بهایش را پرداخت. درد را دوست ندارم، هرگز هم آن را دوست نخواهم داشت، ولی باید اذعان کنم که آموزگار خوبی است. رستگاری؛ نگه داشتن هوشمندی است و نشاط و ملایمت.
رستگاری یعنی زنده ماندن حتی اگر مرده باشیم.
برگرفته از «دیوانه بازی»
اثر کریستین بوبن
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ریشه ضرب المثل
تعداد بازدید : 40
حساب منفعتهایش را میکند
بازرگانی به سفر میرفت، غلام سیاهش را در حجره به جای خویش گذاشت. رندان شهر از نادانی غلام آگاه بودند. کالای دکان را با قیمتهای گزاف به نسیه بردند.
خواجه چون از سفر بازگشت چیزی از کالا در دکان خود ندید. از غلام پرسید که اجناس کو؟ غلام گفت: «همه را به بهای گران به نسیه فروختهام.» بازرگان از نام و نشان خریداران پرسید. غلام گفت: «آنان را نشناسم!» بازرگان کاسهای ماست در کنارش بود. آن را برداشت و بر سر غلام زد. خون بر رخسار غلام بدوید. سفیدی ماست و سرخی خون با سیاهی چهره غلام آمیخته شد و از دیدن این منظره خواجه شروع کرد به خندیدن. غلام گفت: «چرا نخندی؟ حساب منفعت هایت را میکنی!»
برگرفته از کتاب «داستانهای امثال»، گردآوری حسن ذوالفقاری
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مسابقه این کیه؟
تعداد بازدید : 58
این کیه بامرام؟!
سلام. برای مسابقه این هفته یک چهره جوان که این روزها روی بورسه رو انتخاب کردیم. حتما می شناسیدش، پس زود پاسخ بدین! عکس و کاریکاتوری هم که این جا میبینید آقای «رحیم نادری» از تربت حیدریه، برنده مسابقه هفته پیش هستن که بهشون دوباره تبریک می گیم.
یادآوری روش مسابقه: شما باید تشخیص بدین کاریکاتور بههمریخته چاپ شده کیه و اسمش رو تا ساعت 23 فردا جمعه برای ما به شماره 2000999 پیامک کنید. جواب رو یک شنبه همینجا میبینید. بین کسانی که جواب درست رو بفرستن، قرعهکشی میکنیم تا یک نفر برنده معلوم بشه و کاریکاتور برنده رو پنج شنبه هفته بعد با مسابقه بعدی، همین جا خواهید دید. خوش باشین همیشه.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
با خانمان
تعداد بازدید : 69
دریغ می کنین
نویسنده : زهرا فرنیا| طنزپرداز
به ما گفتن توی این ستون فقط از دغدغه های یک دختر مجرد حدود 20 تا 25 ساله بنویسیم. یعنی فردای تولد 25 سالگی یا بعد از مراسم نامزدی باید از حضورتون مرخص بشیم. چون شما هم خیلی خیلی این ستون رو دوست دارین، می دونم که شبانه روز دعا می کنین من پیر نشم و ازدواج نکنم وگرنه برای من با این وجنات، در آستانه 25 سالگی، دلیلی وجود نداره که ازدواج نکرده باشم. حالا ازدواج هیچی، دلیلی وجود نداره برام خواستگار نیاد. پیداست خیلی جدی دعا کردین که وضعم اینه. این میزان از دعا و خلوص نیت رو برای ازدواج کردن من بذارین. قول می دم ازدواج مانع ستون نویسیم نشه.
اما اگه شما هم دعا کنین که برام شوهر مناسب پیدا شه، با این گرونی من چه جوری شوهر کنم؟ الان می دونین اجاق گاز و ماشین لباس شویی چقدر درمیاد؟ چند وقت پیش رفتیم برای خواهرم جهیزیه بخریم، موقع خرید یخچال ساید بای ساید، طبق رسم به مغازه دار گفتیم: «ما بریم یه دوری بزنیم برگردیم، خدمت تون می رسیم.» برگشتیم دیگه پول مون نمی رسید بخریمش. یه سایدش رو خریدیم، یه ساید دیگه اش رو با دامادمون گرو گذاشتیم، هروقت پول مون رسید بیایم ببریم. چون خیلی به تولید ملی هم معتقدیم و جنس خارجی نمی خریم، مساوات رو بین محصول ایرانی و خارجی رعایت کردیم و محصول ایرانی هم نمی خریم چون پول مون به اون هم نمی رسه حقیقتا.
الان شما که این قدر قوی دعا می کنین، دعا کنین ما اول پول مون برسه بریم دامادمون رو آزاد کنیم، بعدشم یه چیزی ته جیب مون بمونه میوه بخریم برای خواستگارهای احتمالی من. به خدا الان همه چی دست شماست!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 71
تاپخند
* وانت پراید همون تویوتا هایلوکسه که هورمون هاش خوب کار نمی کنه!
* دلم سیب زمینی سرخ شده با ته دیگ سیبزمینی با چندتا موز و چند میلیارد پول می خواد. فقط همین!
* ما خردادیها هیچ وقت درست و حسابی نتونستیم تولد بگیریم. همیشه امتحان داشتیم موقع تولدمون!
* هر بار بارون میاد یک گیگ حجم اینترنتم فدای استوری اینستاگرام دوستام می شه!
* با یکی ازدواج کنید که از اولین مغازه خرید کنه نه این که کل پاساژ رو بگرده، باز بیاد از اولین مغازه خرید کنه!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 97
دور دنیا
روش جدید تنبیه بدهکاران بانکی
آدیتی سنترال- در یکی از استان های چین، مقامات محلی برای تنبیه بدهکاران و دریافت طلب بانک ها از آن ها، روش جدیدی ابداع کرده اند. در این روش، نام و عکس بدهکاران در ابتدای فیلم های سینمایی و قبل از پخش فیلم اصلی، در سینما نمایش داده می شود و جزئیات و مبلغ بدهی شان نیز اعلام می شود. برای اثرگذاری بیشتر، عکس و مشخصات هر بدهکار، در سینماهای همان استان سکونت خودش نمایش داده می شود!
انتخاب عجیب همسر
آدیتی سنترال- کنستانتین شربینین، مرد 54 ساله میلیونر روس، روش عجیبی برای انتخاب همسر خود ابداع کرده است. این میلیونر که در صنعت نفت فعال است، به سه دختر و یک پسرش ماموریت داده تا یک برنامه تلویزیونی بسازند و در آن از دو هزار دختری که شرایط خوبی برای همسری وی دارند، امتحان بگیرند. این مسابقه که طرفداران زیادی پیدا کرده، با اعتراض مردمی رو به رو شده است که این نحوه انتخاب همسر را مناسب شأن بانوان نمی دانند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
منتخب های چی میگه
تعداد بازدید : 76
موش دو پا!
سلام. ممنون از همه که تر و تمیز و درست، طبق روش گفته شده تو مسابقه شرکت کردن. این بار پیامک های بی ربط و بی نام و بی مزه زیاد داشتیم که متاسفانه حذف شدن. مثل این که بعضی دوستان توضیح مسابقه رو نمی خونن که باید «دیالوگ بانمک» برای تصویر می نوشتن، نه شرح و توضیح و داستان! چندتا از جمله های بامزه تر رو انتخاب کردیم که می خونید. دمتون گرم و خوش باشین همیشه.
* این بادی که به غبغب دارم مال گردن کلفتی نیست، باد غم گرونی پنیره که داره خناق می شه! احسان اسعدی
* همه از من می ترسن، من از موش دوپا! محمدرضاصدفیان
* اگه رژیم پنیر هم می گرفتم، به این روز نمی افتادم! دانیال رجحانی
* بالا رفتن قیمت دلار یه طرف، حسرت گاز گرفتن لپ های من یه طرف! الهه سلطانی
* جالب است همه این روزها گوشی بازی می کنن، اما از بخت بد، صاحب من موشی بازی می کنه! محمدرضا صدفیان
* ای دل غافل رفیق ناباب و زغال خوب ببین چه کرده با من که روزی شلطان جنگل بودم! احسان جنگلی، رشتخوار
* چرا خِر منو گرفتی؟ به خدا دلار ندارم من! نیایش صاحب علم
* باور کن اصلا دو دونه فندق تو لپام قایم نکردم! رضا حسین زاده، بیرجند
* باور کن این لپ ها مال خودمه، من لپ لپ تو رو برنداشتم! سید حسین آروند
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در محضر بزرگان
تعداد بازدید : 50
انتظار؛ دعوت به نپذیرفتن باطل است
استاد محمدرضا حکیمی درباره انتظار برای موعود(عج) می فرمایند:
«نباید پنداشت که انتظار ظهور و چشم به راه مهدی موعود(عج) بودن، به گونه ای موجب از دست رفتن حرکت های اصلاحی و حماسه های دینی و اجتماعی است. هرگز چنین نیست. انتظار دعوت به «نپذیرفتن» است، نه «پذیرفتن»، نپذیرفتن باطل، نپذیرفتن ستم، نپذیرفتن بردگی و ذلت. انتظار، درفش بنیادگر مقاومت است، در برابر هر ناحقی و هر ستمی و هر ستمگری.»
«خورشید مغرب»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 38
حدیث روز
حضرت علی(ع): روزه قلب از فکر در گناهان، برتر از روزه شکم از طعام است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم
ذکر روز پنج شنبه
صد مرتبه «لا اله الا ا... الملک الحق المبین»
ذکر روزجمعه
صد مرتبه «اللهم صل علی محمد و آل محمد»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.