تعداد بازدید : 105
فتو کاتور2018
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 14
تفأل
در هجر تو گر چشم مرا آب روان است
گو خون جگر ریز که معذور نمانده است
حافظ ز غم از گریه نپرداخت به خنده
ماتم زده را داعیه سور نمانده است
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
از اون لحاظ
تعداد بازدید : 40
برادرجان «خراسان» است اینجا
نویسنده : محمدعلی محمدپور |طنزپرداز
هفتاد سال پیش وقتی اولین شماره چهارصفحهای و کوچک روزنامه خراسان بیرون آمد شاید کمتر کسی فکر میکرد این روزنامه روزی بتواند این جور قلب میلیونها انسان را تسخیر کند. (ببخشید دیگه خواستم مطلبم آغاز باشکوهی داشته باشه!) اما این روزنامه بزرگ شد و بزرگ شد و بزرگ شد طوری که مسئولان چاپخانه گفتند: «بسه دیگه! کاغذ از این بزرگ تر دیگه تو دستگاه جا نمیشه». به هرحال خراسان آن قدر بزرگ شد که با اجازه آقای خیابانی، امروز میتوانیم بگوییم قطعا «خراسان» دیگر فقط برای خراسان نیست، «خراسان» در واقع برای ایران است.
حالا شما یادتان نمیآید، اما اگر از مادران و مادربزرگهایتان بپرسید خواهند گفت چطور روزنامه خراسان پدران و پدربزرگهایتان را پس از برگشتن از سرکار روی کاناپه یا پشتی و زیر کرسی میخکوب میکرد و آنها ساعتها توی روزنامه غرق میشدند، طوری که حضور همسر خود را کلا فراموش میکردند. البته هنوز هم برای بعضی همین طور است و بسیار کارمندانی داشتهایم که با حل کردن جدولهای روزنامه خراسان کارشان را در اداره شروع کردند، با جدول حل کردن بازنشسته شدند و در دوران بازنشستگی هم هنوز توی پارک جدولهای خراسان را حل میکنند.
بسیار آدمهایی بودهاند که با اخبار روزنامه خراسان شاد، غمگین یا عصبانی شدند. بسیار آدمهایی بودند که با طنزهای روزنامه خراسان به خاطر خنده زیاد رودههایشان به هم گره خورد و با خواندن مطالب پزشکی روزنامه دوباره رودههایشان را خودشان از هم باز کردند. بسیار آدمهایی بودند که با توصیههای روزنامه خراسان پوستشان نرمتر شد، بسیار آدمهایی داشتیم که با نیازمندیهای روزنامه خراسان کار پیدا کردند یا برای پراید بیرنگ یا دو تا گلگیر عقب رنگشان؛ مشتری پیدا کردند.
خلاصه که خیلیهامان با خراسان خاطره داریم. اما واقعیت گریزناپذیر این است که امروزه با گسترش فضای مجازی و انتشار اخبار موثق و ناموثق از این رسانهها، کار در این فضا برای روزنامهها و مطبوعات بسیار دشوار شده است. ولی این که روزنامهای بتواند همچنان در سطح رسانههای کشور فعال بماند و هر روز از مخاطبان خوبش پیام و پیامک دریافت کند، واقعا اتفاق مهم و دلگرم کنندهای است.
به هرحال از همان موقع که روزنامه با شعار «برادرجان خراسان است اینجا / سخن گفتن نه آسان است اینجا» کار خودش را شروع کرده خوب میدانسته است که واقعا یک روزنامه خوب و باکیفیت درآوردن همیشه کار سختی بوده، هست و خواهد بود. امید که خراسان همچنان بماند و ما بتوانیم با «خراسان» بزرگ شویم و بزرگ شویم و بزرگ شویم طوری که روزی روزنامه را به اتفاق نوادگان خودمان بخوانیم.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شعر طنز
تعداد بازدید : 32
هفتاد سالگی خراسان
نویسنده : امیرحسین خوش حال |طنز پرداز
«برادر جان خراسان است این جا»
انرژی هم فراوان است این جا
شود امروز هم هفتاد ساله
چنین سنی نه آسان است این جا
اگر داری عزیزم درد خواندن
برایت مثل درمان است این جا
مطالب عمدتا چون قند هستند
لذا مانند قندان است این جا
سیاسی، ورزشی تا اقتصادی
و این هم مطلبی فان است این جا
اگر مطلب شبیه دزد باشد
برایش مثل زندان است این جا!
شبیه گل شده اشعار بنده
نمی دانی؟ گلستان است این جا
دو تا درب بزرگ و شیک دارد
و درها با نگهبان است این جا
مجرد هست مقداری وَ جز این
پر از بابا و مامان است این جا
ببین هر صفحه اش تبلیغ دارد
خود بازارِ تهران است این جا
روند حق تالیفش خراب است
بدن یک خرده لرزان است این جا!
حقوق مرد و زن باشد برابر
لذا «خواهر خراسان است این جا»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 25
ما و شما
داستانک، ترسانک، سوتی، شعر، عکس و هر ایده بامزه و جالب خود را به پیامک 2000999 یا شماره 9018374184 در پیام رسان ایتا بفرستید.
* من مصاحبه هانیه(دختر زلزله زده سر پل ذهابی) را خواندم و آمادگی خود را برای تشرف ایشان به بارگاه ملکوتی علی بن موسی الرضا(ع) اعلام می کنم.
* چقدر مطلب دکتر چمران خوب بود... واقعا من نمی دانستم که ایشان این قدر از نظر علمی و حتی احساسی آدم پری بودند. خدا رحمتشان کند و ما را رهرو واقعی این شهدا قرار دهد. جمالی
* درد یعنی شاعری در دفتر شعرش ببیند، مثل سابق دیگر آن احساس شادش را ندارد...
مسعود مجنونپور
* من هنوز هم سر حرفم هستم، شما جمله عده ای خاص رو تو قسمت چی شده؟ چاپ می کنید وگرنه برید ببینید جمله من قشنگه یا جمله های دیگه.
فرهادیان
ما و شما: در همه انتخاب ها امکان خطا هست، ولی دوستانی هم که پیامک هاشون رو دیر می فرستن ممکنه به دستمون نرسه و اصلا تو مسابقه شرکت داده نشن.
* آقکمال؛ به نظر جنابعالی قهرمان این دوره جامجهانی کدوم کشوره؟
آق کمال: به نظر مو که یا ایرانه یا ایتالیا، دگه دست بالا بیگیرم هلنده!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه سالگرد تولد خراسان
تعداد بازدید : 99
7 قاب برای 70 سالگی
علیرضا کاردار- تاریخچه آشنایی من با «خراسان» به کمتر از 40 سال پیش می رسد. زمانی که هنوز سواد نداشتم و نمی توانستم روزنامه بخوانم، ولی می توانستم خط خطی اش کنم و برای عکس های داخلش عینک و سبیل بکشم! بعد که باسواد شدم هم به مرور از «الف» شروع کردم و تا «ژ» و... دور هر حرفی که یاد می گرفتم داخل صفحات روزنامه خط می کشیدم و این بار به سبک باسوادها روزنامه را خط خطی می کردم! گذشت تا زمانی که شروع به نوشتن کردم و هر چند وقت یک بار مطالبم را می آوردم روزنامه و به نگهبانی دم در تحویل می دادم و تا یک ماه منتظر می ماندم و هر روز تک تک صفحه ها را زیر و رو می کردم بلکه نوشته هایم را جایی ببینم که نمی دیدم و از عصبانیت جور دیگر روزنامه را خط خطی می کردم! تا این که سرانجام تیرم به هدف نشست و خط خطی کردن هایم نتیجه داد و اولین مطلبم در روزنامه چاپ شد. از آن زمان بود که باز طور دیگری خط خطی کردن هایم ادامه پیدا کرد و تا امروز هم ادامه دارد.اوایل آشنایی ام با «خراسان»، روندچاپ روزنامه برایم شبیه یک راز بود که این صفحات جادویی چطور چاپ و منتشر می شود. آیا هرکس هرچه دلش می خواهد، می نویسد یا فقط مطالب کارمندان در روزنامه چاپ می شود و کسانی که پارتی و آشنایی در روزنامه ندارند، حق ندارند چیزی بنویسند. کجا چاپ می شود و چگونه و چه وقت به دست مردم می رسد. نام نویسنده ها و نوع قلم شان را از حفظ بودم و برایم مثل یک قهرمان دست نیافتنی می نمودند! بعدها که وارد روزنامه شدم و تقریبا فهمیدم چی به چی است، دیدم این جا به جز توانایی و تعهد، ملاک دیگری برای انتخاب همکار نیست و هرکس که توانایی و پشتکار داشته باشد، قطعا به راحتی می تواند وارد حلقه «خراسان» شود. برای همین تصمیم گرفتم در این مطلب، مختصری از روزنامه «خراسان» برایتان بگویم تا ببینید در این 70 سال، چه شده و چه گذشته است که امروز «خراسان» در این جایگاه است.
تحریریه
مکانی است وسیع، خوش آب و هوا و مسقف که بیشتر محتوای روزنامه در آن تولید می شود. خبرنگار، نویسنده، عکاس، طراح و... کلا هر کسی که مطلبی برای روزنامه تهیه می کند، جایش این جاست. می گوییم بیشتر، چون مقداری از محتوای روزنامه هم توسط همکاران بخش های دیگر که دفاترشان در محل های دیگری است یا دوستان دورکار و حتی در شهرها و استان های دیگر تولید می شود. خوش آب و هوا بودنش هم بستگی به نظر اکثریت دارد که اگر سردشان شود پنجره ها را می بندند و اگر گرمشان شود، هواسازها را روشن می کنند و بقیه هم باید بسوزند یا یخ بزنند و بسازند!
ویراستاری، ویرایش عکس و صفحه آرایی
یکی از نقاط حساس روزنامه همین بخش است که به اصطلاح فنی «پایین» گفته می شود، چون نیم طبقه پایین تر از تحریریه است! به طور خلاصه، هر محتوایی که در تحریریه تولید می شود، باید از زیر قیچی و گاهی ساطور ویراستاری بگذرد تا به مرحله چاپ برسد! البته قبل از چاپ، یک خان صفحه آرایی هم هست که خودش داستانی دارد پر آب چشم! یا مطالب کم می آید یا زیاد که در این قسمت باید در صفحه جا بگیرند، هرطور که شده، ولو با زور! بعد که این جا هم به خیر گذشت و به پرینت نهایی رسید، اگر تاییدها را گرفت می رود توی شبکه و راهی بخش لیتوگرافی چاپخانه می شود. آن حساسیتی هم که گفتیم برای این است که هر غلطی در روزنامه می بینید، یعنی از دست این پروسه در رفته است، متاسفانه!
شهر چاپ خراسان
اسمش شهر است ولی برای خودش دنیایی است. جدا از چاپ روزنامه که به اصطلاح «چاپ رول» گفته می شود، بخش «چاپ شیت» هم نشریات و سفارش های دیگر را چاپ می کند. یکی از مشخصات بارز این قسمت سر و صدایش است که صدا به صدا نمی رسد. البته میعادگاهی است برای عاشقان بوی کاغذ که باید علاوه بر صدا، بوی رنگش را هم تحمل کنند! ولی از حق نباید گذشت که کولرهایش در حد فریزر خنک می کند! خوش به حال بچه های چاپ، نگرانیم سرما بخورند! کولرها عوض؟
پرسنلی، اداری و مالی
این بخش همان طور که از نامش پیداست کارهای مربوط به نیروها را انجام می دهد. از مصاحبه و استخدام و جذب و حقوق و رفاه پرسنل گرفته تا بازنشستگی و ...! یکی از کارهای این قسمت محاسبه حقوق، کارانه ها، بن ها، عیدی ها، سبدهای کالا و... است که خیلی هم لذت بخش است! به ویژه وقتی ناگهان صدای پیامک در همه تحریریه به گوش می رسد که نشان دهنده واریز حقوق و حق التحریرهاست! یکی از ویژگی های این بخش این است که در ساختمان دیگری است و اگر آنجا کاری داشته باشیم، هم هوایی به سرمان می خورد و هم نیم کیلو تا یک کیلو وزن کم می کنیم، مخصوصا اگر تابستان باشد!
واحد فنی شبکه و زیرساخت
این قسمت دیگر خیلی تخصصی و حیاتی است. از کارهای شبکه داخلی و پشتیبانی نرم افزاری و سخت افزاری گرفته تا وب سایت روزنامه و تولید و ارتقای نرم افزارها و... همه به این قسمت مربوط می شود. کافی است مثلا یک روز شبکه از کار بیفتد، حتی تصورش هم سخت است چرا که خبرنگار مجبور می شود روی کاغذ بنویسد و دستی ببرد امضاهایش را بگیرد و با پیک بفرستد بخش های دیگر و... خدا قسمت نکند! البته نکته انحرافی این که عکس کناری مربوط به بخش دیگری از چاپخانه است!
آگهی ها
یکی از قلب های موسسه است، یک قلب تپنده، بزرگ و بخشنده! یعنی اگر این بخش نباشد یا کم کار باشد، دگر عضوها را نماند قرار! با این که در چاپ آگهی ها خیلی وسواس به خرج می دهند و هرچیزی را قبول نمی کنند، ولی باز هم اگر امکانش بود شصت صفحه دیگر هم جا داشت که آگهی بزنیم! فقط یادتان باشد اگر گذرتان به این قسمت افتاد، صف را حتما رعایت کنید. آقا هل نده!
اشتراک و توزیع
حلقه پایانی ارتباط «خراسان» با مخاطب که به نوعی مهم ترین حلقه این زنجیره نیز است. اگر ما بهترین روزنامه را هم چاپ کنیم (که می کنیم) ولی درست به دست خواننده نرسد، به درد خودمان می خورد! اگر روزنامه اشتراک نداشته باشد، علاوه بر این که از نظر مالی لنگ می زند، بخش بزرگی از مخاطبانش را که حال ندارند به دکه بروند و آن را بخرند نیز از دست خواهد داد. همین زحمت کشان بخش توزیع اگر یک روز آفتاب نزده روزنامه ها را به دکه داران عزیز نرسانند، یا در شهر توزیع نکنند یا یک ساعت دیرتر کارشان را انجام بدهند، یا حتی بچه هایی که سر چهارراه ها زحمت فروش روزنامه را می کشند، یک روز نباشند، باز هم روزنامه به درد خودمان می خورد و بس!
تصویر سازی : سعید مرادی
با تشکر از دیگر دست اندرکاران و عوامل و زحمت کشان «خراسان»
فکر نکنید «خراسان» فقط همین بخش ها را دارد و تمام، خیر. روابط عمومی که مانند پل ارتباطی بین روزنامه و مخاطبان است. همکاران پرکار، پرانرژی و عزیز روابط عمومی روزانه صدها پیامک و تماس را دریافت و بین بخش های مختلف پخش می کنند.از رفقای زحمت کش خدماتی که اگر چای تازه دم شان نباشد همه گیجیم و نگهبانی که ورود و خروج ها را کنترل می کند و انباردارها که زحمت نگهداری وسایل و لوازم را می کشند، گرفته تا دوستان انتشارات، مرکز آموزش، دفتر پژوهش، آخرین خبر و حتی ادمین های شبکه های مجازی روزنامه و همه کسانی که ممکن است سهوا از قلم افتاده باشند، هرکدام گوشه ای از این افتخار و یادگار 70 ساله را گرفته اند که اگر نباشد یک جای کار لنگ می زند و به سلامت به مقصد و نسل بعد نمی رسد.
«خراسان» مجموعه ای است از هزاران دلسوز و کاردان که هر یک در حد توان و حتی بیش از آن برای سربلندی نام این برند تلاش کرده اند، می کنند و خواهند کرد و تنها توقع شان رضایت مخاطبان است. مخاطبانی که اگر نباشند یا از ما ناراضی باشند، کارمان تمام و خط خطی است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اندکی صبر
تعداد بازدید : 32
هست شب
نویسنده : نیما یوشیج
هست شب، یک شب دم کرده و خاک،
رنگ رخ باخته است،
باد، نوباوه ابر، از بر کوه
سوی من تاخته است...
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 40
کاریکلماتور
نویسنده : رضا وارسته
* نور توسط پنجره زندانی شد.
* کولر بعد از « آب» بندی مرا به دست «باد» سپرد.
* از شوربختی با قندخون از «پا» درآمد.
* معتاد با مصرف زیاد، فرازمینی شد!
* هندوانه به دست دوستدارانش چاقو خورد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
بریده کتاب
تعداد بازدید : 47
فقط نود دقیقه!
باور دیرینهای دارم مبنی بر اینکه میتوان اشتیاق و انگیزه کسانی را که شرایط کودکی سختی داشتهاند برانگیخت تا بیشتر تلاش کنند. هروقت در منچستر یونایتد دچار افول میشدیم و همه نیاز به روحیه داشتند قبل از هر بازی به تیم یادآوری میکردم که همه آنها از خانوادههای طبقه کارگر میآیند و امروزه تعداد کسانی که از این طبقهاند کمتر شده است. به آن ها میگفتم قطعا پدربزرگ یا مادربزرگهایشان یا کسی در خانواده آنها از طبقه کارگر بوده و مجبور بوده هر روز سخت کار کند که بتواند روزگار بگذراند درحالی که آنها فقط باید نود دقیقه تلاش کنند تا مقدار زیادی پول به دست بیاورند.
برگرفته از کتاب
«رهبری، درسهایی از زندگی و سالها کار در منچستر یونایتد» نوشته الکس فرگوسن
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سوره الرحمن(10)
تعداد بازدید : 46
انسان از خاک است و تبدیل به خاک می شود
«خلق الانسان...» کلمه «صلصال» به معنای گل خشکیده ای است که وقتی زیر پا می ماند صدا می کند و کلمه «فخار» به معنای سفال است. مراد از «انسان» در این جا نوع آدمی است و منظور از «خلقت انسان از صلصالی چون سفال» این است که خلقت بشر بالاخره منتهی به چنین چیزی می شود. بعضی هم گفته اند مراد از انسان شخص آدم(ع) است.«و خلق الجانّ...» کلمه «مارج» به معنای زبانه خالص و بدون دود از آتش است. و بعضی گفته اند به معنای زبانه آمیخته با سیاهی است. و مراد از «جان» نیز مانند «انس» نوع جن است و اگر جن را مخلوق از آتش دانسته اند، به اعتبار این است که خلقت جن منتهی به آتش است. بعضی گفته اند مراد از کلمه جان، پدر جن است (مانند پدر انسان ها که آدم (ع) است).
تفسیر المیزان
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 29
حدیث روز
امام سجاد(ع): صدقه، قبل از این که به دست نیازمند برسد، در دست خداوند قرار می گیرد.
عدة الداعی
ذکر روز شنبه
صد مرتبه «یا رب العالمین»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.