برشهایی عاشقانه از زندگی آدمهای معمولی و آشنایی با «ناظم حکمت»، استاد اشعار عاشقانه
تعداد بازدید : 194
تو را دوست دارم چون نان و نمک
زوجین
نویسنده : فرنگیس یاقوتی
زندگی مشترک همه ما پر از روزهای خوشی و ناخوشی در کنار یکدیگر است اما نکته مهم این است که ما از بین این روزها، خوبیها و خوشیها و اتفاقات عاشقانه را برای خودمان پررنگ و آن ها را در ذهنمان ثبت کنیم؛ اتفاقات ساده ای که میتواند ما را به ادامه زندگی و روزهای خوب و عشق دلگرم کند و به ما انرژی و توان مبارزه با سختی ها و ناملایمات را بدهد. مهم نیست که چند سال است ازدواج کرده اید؛ یک سال، 10 سال یا بیشتر، مهم این است که مهارت دیدن نکته های مثبت در همسرتان را داشته باشید و برای پخش کردن حال خوب و انرژی مثبت در خانه بتوانید این نکته های مثبت را پررنگ تر کنید. در این پرونده خاطرات دلگرم کننده در مورد عشق از آدم های معمولی را با هم می خوانیم و سپس به این می پردازیم که چرا باید خاطرات خوب و عاشقانهمان را ثبت کنیم و به چه شکل باید این کار را انجام دهیم. در این پرونده، با «ناظم حکمت»، شاعر اهل ترکیه و اشعارش که بیشترشان عاشقانه است، آشنا میشویم.
(*اسم یکی از کتابهای عاشقانه «ناظم حکمت» که به فارسی ترجمه شدهاست)
عاشقانههای معمولی
با «دوستت دارم»های نهفته
1-یک لیوان آب لطفا
در هشت سال زندگی مشترکمان، بعضی شب ها از شدت تشنگی از خواب پریده ام. به پهلوی همسرم که غرق خواب بوده است، زده ام و گفتم «میشه یه کم آب برام بیاری؟». آقای همسر هم هر دفعه چشمانش را مالیده و از خواب عمیق بیدار شده و یک لیوان آب برایم آوردهاست. به نظر من این کار فقط یک آب آوردن ساده نیست، یک دوستت دارم نهفته است.
2-معجزه نگاه
من شغل آزاد دارم و اغلب ساعت های روز و در گرما در فضای باز هستم. وقتی کارم تمام می شود و به خانه می روم با سرعت به سمت حمام می روم. همسرم همیشه بعد از دوش گرفتنم، یک لیوان شربت خنک برایم می آورد و دایم می پرسد بهتر شدی؟ من به جای بهتر شدن با آن لیوان شربت با نگاه ها و توجه های او بهتر می شوم. به نظر من موضوع یک شربت نیست، یک دوستت دارم نهفته است.
3-اولین هدیه بعد از یک سال بیکاری
همسرم، نزدیک به یک سال بیکار بود. وقتی بعد از این مدت، سر کار رفت با اولین حقوقش برای من تلفن همراه خرید. همسرم تقریبا حدود 80 درصد از درآمدش را برای خرید گوشی و خوشحال کردن من خرج کرد. به نظر من این کار فقط خرید یک موبایل نیست، یک دوستت دارم نهفته است.
4-گل وسط هندوانه و یک دنیا عشق
هندوانه می خوردیم. همسرم، گل وسط هندوانه که خوشمزه ترین قسمتش است را برش زد و توی بشقاب من گذاشت. همین کار کوچک، یک دنیا قند در دلم آب کرد. زنها خیلی راحت خوشحال می شوند، فقط کافی است مردها این را بفهمند. به نظر من موضوع یک برش هندوانه نیست، در این کار یک دوستت دارم نهفته است.
5-خدا رو شکر که هستی
ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﭘﻴﺶ با همسرم رفتهبودیم پیادهروی. همسرم ناگهان از ته دل یک نفس عمیق کشید و گفت خدا را شکر. پرسیدم چطور؟ گفت «بهخاطر وجود تو!». به نظر من این شکرگزاری ساده نیست، یک دوستت دارم نهفته است.
6-بهترین پایان نامه
روز دفاع از پایان نامه ارشدم بود. خیلی دوست داشتم همسرم آن روز کنارم باشد اما می دانستم به دلیل پاره ای از مشکلات نمی تواند خودش را به شهر محل تحصیلم برساند. حسابی ناراحت بودم اما به روی خودم نمی آوردم. صبح روز دفاع تلفنم زنگ خورد. همسرم بود و گفت: «من جلو در دانشگاه هستم». در کمال تعجب دیدم با یک دسته گل بزرگ آمدهاست. این کار همسرم خیلی برایم ارزش داشت. به نظر من موضوع یک توجه ساده نیست، یک دوستت دارم نهفته است.
7-فراتر از یک مشورت ساده
وقتی یک نفر از همسرم چیزی میخواهد یا دوستانش به او پیشنهاد بیرون رفتن می دهند، همسرم اول به من زنگ میزند و میگوید «به نظرت این کار را انجام بدهم یا نه؟». این رفتارش باعث شده من هم همیشه اولین کسی که با او درد دل یا مشورت می کنم، همسرم باشد. به نظر من موضوع مشورت کردن ساده نیست، یک دوستت دارم نهفته است.
8-یادداشت های یخچالی
همسرم هر روز در ساعت مشخصی به من زنگ میزند یا از محل کارش پیام می دهد. بعضی وقت ها یادداشت عاشقانهای برایم روی یخچال میچسباند که صبح ها با دیدنش، قلبم از عشق گرم می شود. به نظر من موضوع تماس گرفتن و پیام دادن ساده نیست، یک دوستت دارم نهفته است.
9-خوشمزه ترین املت دنیا با پای شکسته
در دوران عقد پایم شکسته بود. همسرم آخر شب به دیدنم آمد. من با لباس ساده در کنار خانواده نشسته بودم، وقتی همسرم فهمید پایم درد می کند و این چند روز دایم در خانه بوده ام پیشنهاد داد برویم شمال. گفتم نمی شود با این پا. همان جا رو به پدرم کرد و از او اجازه گرفت. خلاصه با همان پای شکسته و لباس تو خانه، رفتیم شمال. پاییز بود. آخ چقدر خندیدیم. بین راه یک چایخانه قدیمی و کثیف پیدا کردیم و املت خوردیم که به نظرم خوشمزهترین املت زندگی ام بود. ما مسافرت های زیادی با هم رفتیم اما این سفر، چیز دیگری بود. به نظر من موضوع یک مسافرت رفتن ساده نیست، یک دوستت دارم نهفته است.
10-با اشک های من گریست
چند سال پیش که من در هفته هفتم بارداری بودم، در روزی که قرار بود صدای ضربان قلب جنین را بشنویم متوجه شدیم جنین قلبش ضربان ندارد و ختم بارداری توسط پزشکم اعلام شد. در تمام مدتی که به دلیل این قضیه درد می کشیدم و گریه می کردم همسرم پا به پای من همراهم بود. چند روزی سر کار نرفت و با هر قطره اشک من اشک ریخت و با هر فریاد من فریاد زد. در آن روزهای سخت حتی لحظه ای فکر نکردم تنها هستم و این همراهی و عشق همسرم باعث شد راحت تر از این قضیه عبور کنم. بعد از گذشت سالها هنوز هم این همراهی را در جای جای زندگی مشترکمان می بینم و تا ابد ممنون همسرم هستم. به نظر من موضوع یک همراهی ساده نیست، یک دوستت دارم نهفته است.
چرا باید عاشقانهها را
پر رنگ کنیم؟
اولین موضوع در مورد ثبت خاطرات این است که باید فقط خاطرات شیرین و رفتارهای مهربانانه همسرتان را ثبت کنید؛ یعنی باید تمام سعی خودتان را بکنید تا نیمه پر لیوان را ببینید. چه لزومی دارد رفتارها و خاطرات ناخوشایند را ثبت کنید و کلکسیونی از چیزهایی داشته باشید که شما را رنج میدهد؟ این کار مانند این است که وقتی یک زخم در حال بهبود است آن را دوباره خراش دهید. پس از اتفاق ها و رفتارهای بد نباید چیزی را ثبت کنید و فقط باید خوبی ها و عاشقانه ها را ببینید و پر رنگ کنید. به این شکل با گذشت زمان و خواندن خاطرات دلتان گرم از عشق می شود. موضوع مهم این است که با گذشت زمان خیلی از اتفاق ها و ناراحتی ها را که در زمان خودش حسابی شما را بهم ریخته بود، فراموش می کنید و تازه اگر هم فراموش نکنید می فهمید در این لحظه دیگر آن اتفاق یا رفتار اصلا مهم نیست. شاید در ابتدا برایتان کمی سخت باشد اما به مرور و با گذشت زمان این کار تبدیل به یک عادت می شود؛ به طوری که واقعا دیگر اتفاق ها و رفتارهای بد را نمی بینید یا اگر هم ببینید زود فراموش می کنید. البته این پیشنهادها صرفا درباره ثبت خاطرات است و معنیاش این نیست که شما باید چشمتان را روی اتفاقات بد زندگی مشترک ببندید؛ ماجراهای خوبتان را پررنگ کنید و بدهایش را به کمک هم حل کنید؛ از دلخوریها و ناراحتیها عبور نکنید تا روی هم تلنبار نشوند.
کجا و چطور خاطراتمان را ثبت کنیم؟
*اولین و ساده ترین روش برای ثبت خاطرات مشترک، نوشتن است؛ برای این کار فقط کافی است یک سررسید یا دفتر بردارید و هر روز یکی از اتفاق های خوب زندگیتان را بنویسید.
*دومین روش این است که خاطراتتان را به صورت شفاهی ثبت کنید؛ برای این کار می توانید با استفاده از تلفن همراه و نرم افزار ضبط صدا با ذکر تاریخ آن رفتار خوب و اتفاق خوشایند را روایت و ماندگار کنید.
*سومین روش درست کردن یک آلبوم تصویری همراه با کمی توضیحات است؛ اینستاگرام برای انجام دادن این کار، کمکتان میکند. حتی اگر دلتان نمی خواهد کسی نوشته های شما را بخواند می توانید یک اکانت اینستاگرام خصوصی داشته باشید و تنها دنبال کننده شما همسرتان باشد.
*چهارمین روش برای آنهایی که با فضای مجازی میانه خوبی ندارند، درست کردن آلبوم تصویری کامپیوتری است؛ از اتفاقها و رفتارهای خاص عاشقانه عکس بگیرید و آنها را در فولدری به اسم «عاشقانه ها» نگاه دارید. بعد از مدتی، با سر زدن به این فولدر و دیدن عکسها، کلی خاطره خوب به یاد خواهیدآورد.
نگاهی به اشعار « ناظم حکمت» که پای ثابت عاشقانه های چند نسل بود
شاعر دوستداشتنهای یواشکی
دوستداران ادبیات و علاقهمندان به شعر، «ناظم حکمت» را با شعرهای عاشقانهاش میشناسند. این شعر معروف حکمت را که در کانالهای تلگرامی دست به دست و پای پستهای اینستاگرامی کپشن میشود، حتما خواندهاید؛ «ﻣﻦ ﻫﻨوز/ ﮔﺎﻫﯽ/ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺧﻮﺍﺏ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ.../ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﻣﯽﮐﻨﻢ.../ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ.../ ﺑﯿﻦ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ/ ﺍﻣﺎ ﻣﻦ/ ﻫﻨﻮﺯ ﺗﻮ ﺭﺍ/ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ». ناظم حکمت اما غیر از عشق، از سیاست و اجتماع هم گفته و مایههای اعتراضی هم در آثارش کم نداشتهاست؛ او شعر را به سلاحی در خدمت نقد ساختارهای مشارکتستیز درآورده و بهبود زندگی مردم را به روایت شعرش بدل کردهبود. جسارت و بیپروایی در نقد و افشای شرایط و ساختارهایی که رنج انسانهای فرودست یا جنگ و نبود آزادی از مؤلفههای آن است، در شعر حکمت برجسته است. زندگی این شاعر ترکزبان در رفت و آمدی مدام میان زندان و فرار و مهاجرت سپری شد. او حتی یکبار به اعدام محکوم شد گرچه بعدها حکمش به حبس تقلیل یافت. با این همه ما ناظم حکمت را شاعری میدانیم که اوج و فرودهای عشق و وصال و فراقهایش را خیلی خوب بلد است؛ انگار زندگی او چیزی جز این لحظات ناب نبودهاست. حال آنکه خود حکمت در زیستنامهاش نوشته: «بعضیها انواع گیاهان را خوب میشناسند، بعضیها انواع ماهیها را/ من انواع جداییها را/ بعضیها نام ستارگان را ازبراَند/ من نام حسرتها را». این همان چیزی است که معجزه عشق مینامیماش؛ گفتن و سرودن از عشق و حفظ و ماندگار کردن عشق، اکسیری است که به آدمها، اتفاقها، مکانها و زمانها درخشندگی طلای ناب هدیه میکند.
ویژگیهای شعر حکمت
اشعار عاشقانه ناظم حکمت، طرفداران بسیاری در سراسر دنیا دارد و از زبان عشاق بسیاری برای معشوق خوانده شده است. مقایسه تعدادی از «عاشقانه»های احمد شاملو و ناظم حکمت نشان می دهد این شاعران بزرگ با در پیش گرفتن سبک و سیاقی خاص و مدرن در عرصه عاشقانه سرایی و پیوند زدن عشق با زندگی و مبارزه و جریانات اجتماعی و امید و تلاش و تحرک، تغزلات زیبایی را خلق کرده اند. جنبه عمومی و انسانی یافتن عشق، ذهنیت غنایی تازه، شکایت این دو شاعر از روزگار غریب عشق و نمودهای خاص عرفان زمینی در عاشقانه های آنها، اشعاری زیبا و بی بدیل و مدرن در ادبیات غنایی ترکی و فارسی پدید آورده است. اغلب اشعار سیاسی او در زمان زندانی بودن سروده شده است و بخشی از آنها با سختی از زندان خارج و در روزنامه های فرانسوی چاپ می شد. در آن زمان نشریات ترکیه اجازه چاپ اشعار او را نداشتند. ناظم حکمت در سال های پایانی عمر خود به کشورهای زیادی رفت، شعر خواند و سخنرانی کرد در همین ایام بود که در فستیوال جوانان برلین با «پابلو نرودا» شاعر شیلیایی آشنا شد؛ همان که پس از مرگ ناظم حکمت مرثیه ای دردناک برای او سرود. حالا برای اینکه از حال و هوای عاشقانه این پرونده دور نشویم، بد نیست چندتا از لطیفترین شعرهای حکمت را با هم بخوانیم؛
عاشقانههایی از «ناظم حکمت»
به خاطر آوردنت را/ دوست دارم.../ چه زیبا/ مرا از هم می پاشی!
***
زندگی یعنی امیدوار بودن محبوب من!/ زندگی/ مشغلهای جدی است/ درست مثل دوست داشتن تو
***
اینکه میگویند/ من بدون تو نمی توانم زندگی کنم/ من از آن دسته نیستم/ من بی تو هم می توانم زندگی کنم اما / با تو جور دیگری زندگی خواهمکرد
***
نه در نگاه اول/ بلکه عشق در آخرین نگاه است/ زمانی که می خواهد از تو جدا شود/ آن گونه که به تو می نگرد/ به همان اندازه دوستت داشته است
***
گفت به پیشم بیا/ گفت برایم بمان/ گفت به رویم بخند/ گفت برایم بمیر/ آمدم/ ماندم/ خندیدم/ مُردم