
امام حسن(ع): پستی آن است که نعمت را سپاس نگویی.
تحف العقول
ذکر روز پنج شنبه
صد مرتبه «لا اله الا ا... الملک الحق المبین»
ذکر روزجمعه
صد مرتبه «اللهم صل علی محمد و آل محمد»

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

مرحوم آیت ا... مجتهدی تهرانی می فرمودند:
«حتی اگر نماز شب می خوانی، آدم خوبی هم هستی، نماز جماعت می خوانی، خمس می دهی، مکه هم رفتی، همه کارهایت میزان است، مع ذلک باز هم باید بترسی؛ چرا؟ برای این که ما بین دو راهی گیر کردیم. عمرگذشته مان که نمی دانیم خدا با ما چه می کند. خطاهایی که کردیم، دروغ ها، غیبت ها، نگاه به نامحرم ها، نمی دانیم نسبت به اعمال گذشته خدا با ما چه می کند، این یک غصه است. یکی دیگر هم مرگی که نزدیک است و من نمی دانم از حالا به بعد چه کارهایی می کنم که سبب هلاکت من است. آیا عاقبت به خیر می شوم یا نه؟ چون که خیلی ها آدم خوبی بودند، اما آخر عمر بد شدند.»
خبرگزاری تسنیم

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

در قدیم که با دست غذا میخوردند، رسم بود که پیش از غذا دستها را با آفتابه و لگن میشستند. در مهمانیها آفتابه و لگن را سر سفره میآوردند، آن را پیش یک یک مهمانها میبردند و لگن را زیر دست هر یک میگرفتند و با آفتابه آب میریختند. مهمانها دستها را میشستند و با حوله خشک میکردند. چون آفتابه و لگن از تجملات سفره بود، بعضیها سعی میکردند سر سفره چند دست آفتابه و لگن بیاورند، در این صورت انتظار مهمانها این بود که با چند دست آفتابه و لگن حتما غذا بسیار مفصل است. اما گاهی پیش میآمد که اینطور نبود و تشریفات سفره بیشتر همین آفتابه و لگن بود و خبری از غذای درست و حسابی نبود. در چنین مواردی بود که این مثل «آفتابه و لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی» استفاده میشد.
برگرفته از «برخی از مثلها و تعبیرات فارسی»
نوشته هاشم رجب زاده

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

کسی در من زنده است
که هر روز
با او سخن می گویم
از پرستوهای کوچ نشین
از قمری بر بام
کسی در من
که با دستان او
گل می کارم
گل می کنم

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

فیلم اکشن و کمدی «مردان سیاهپوش» با بازی ویل اسمیت را دیده اید؟ همان ماموران ویژه ای که بعد از ماجراهای مرتبط با آدم فضایی ها در صحنه حاضر می شوند و تمام مدارک را از بین می برند و حافظه شاهدان ماجرا را هم پاک می کنند. بد نیست بدانید که ایده این فیلم جالب از اتفاقات واقعی گرفته شده است.
مردان سیاهپوش لقب اشخاصی با لباس مشکی است که نام آن ها بارها در پرونده های مربوط به آدم های فضایی، ذکر شده است. بارها ادعا شده که آن ها در هر جایی که سفینه فضایی دیده شده یا تحقیقاتی درباره فضایی ها صورت گرفته، حضور یافته و باعث ترس شاهدان سفینه فضایی یا محققان شده اند و آنان را با تهدید وادار به سکوت کرده اند. مدارکی که از حضور آن ها وجود داشته، همگی به طرز مرموزی ناپدید شده اند. به گفته شاهدان عینی، این مردان سیاهپوش همگی دارای قدی بلند با چشمانی بزرگ، پوستی سفید و بی روح و صورتی بدون مژه و ابرو هستند. همه آن ها کت و شلوار و کراوات مشکی و کلاهی مشکی روی سر بدون موی خود دارند. این افراد که عینک مشکی و دستکش سفید بر دست دارند همیشه خودشان را مامور دولت معرفی می کنند در صورتی که فقط یک کارت سفید به همراه دارند که روی آن «انتظامات» نوشته شده است. اگر سریال «فرینچ» را تماشا کرده باشید، یکی از این ماموران سیاهپوش متناسب با گزارش های رسمی و غیررسمی به خوبی در سریال شخصیت آفرینی شده است.
تا الان هیچ کس نتوانسته به راز این افراد سیاهپوش پی ببرد. جالب این جاست که در زمان دیده شدن سفینه فضایی یا تحقیقاتی در این زمینه، این مردان مرموز به سرعت باخبر می شوند. یکی از مواردحضور مردان سیاهپوش مربوط به فردی به نام «شینز اور» و همکارش می شود. این دو که در هتلی کار می کردند، یک روز شاهد پرواز سفینه ای فضایی در نزدیکی هتل بودند و این خبر را به اطرافیان شان رساندند . بعد از مدتی این خبر رسانه ای شد و یک تیم تحقیقاتی به سرعت در این محل مستقر شد تا تحقیقاتش را در باره سفینه انجام دهد اما این تحقیقات نتیجه ای در بر نداشت. یک هفته بعد از این تحقیقات دو مرد سیاهپوش که به گفته شاهدان عینی، مژه و ابرو نداشتند وارد هتل شدند. دوربین مدار بسته این هتل، ورود این دو فرد را به هتل تایید می کند. آن ها سراغ شینز و همکارش را گرفتند و وقتی فهمیدند در هتل حضور ندارند از همه کارمندان درباره داستان سفینه فضایی سوالاتی کردند. شاهدان عینی ادعا می کنند که حضور این دو فرد به قدری دلهره آور و وحشتناک بوده است که آن ها احساس می کنند این دو فرد انسان نبوده اند.
نکته جالب این ماجرا فیلمی است که توسط دوربین مدار بسته هتل از این دو فرد گرفته شده است. دو مرد سیاهپوشی که کاملا شبیه هم هستند! چند مورد دیگر از حضور عجیب و غریب و دلهره آور این مردان عجیب ثبت شده است که در ادامه این ستون در هفته آینده خواهیم گفت.
ادامه دارد...
منبع: Strangebuttruestories و یوتیوب

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

عمل بینی خیلی کار ناپسندیدهایه. یعنی این طوری میگن... ولی شما اگه دماغت رو از پدربزرگت به ارث برده باشی، پدربزرگت هم اصلا آدم ظریف مریفی نباشه و دماغت ویوی چشم و دهن و حلق و گلو رو کلا گرفته باشه، ممکنه دست به همچین کاری بزنی. خودم رو نگفتم دوستان. من که بسیار مینیاتوریه تمام اعضای صورتم و اصلا دماغم که اصل کاریه عمل شده خدادادیه. تازه خواستگارام هم اصلا ظاهربین نیستن که به خاطر دماغ نیان خواستگاریم. همین جوریش هم پشت در خونه صف کشیدن. درباره دوستم گفتم که اتفاقا نویسنده همین روزنامه و چند تا نشریه دیگه است. باید بدونین که این ستون اصلا شخصی نیست و برای حل مشکلات همکارها و خوانندهها تنظیم شده.
میگفتم؛ عمل بینی کار خوبی نیست اما شاید برای شما هم اتفاق بیفتد که مثلا پولیپ و انحراف داشته باشین، دکترتون یه دستی به زیباییش هم بکشه و براتون مسائل پیرامون عمل دماغ... یعنی ببخشید بینی، جذاب باشه. قدم اول انتخاب دکتره. توی انتخاب دکتر موارد مهمی دخیل هستن مثل نظر مریضهای توی مطب، عملهای انجام شده و مدرکهای تحصیلی پزشک. اما اینا در درجه دوم اهمیت قرار دارن. شما اول از همه باید ببینین بودجهتون به کدوم پزشک میخوره. بله یه سری پزشکا خیلی حاذق و بامهارت و خوش دماغن ولی برای یه عمل بینی 50 میلیون میگیرن. شما دارین؟ بین خوانندههای این ستون آدم به این پولداری سراغ ندارم. همهمون یه سری کارمند و کارگریم، دور هم جمع شدیم از بدبختی هامون مینویسیم!
خلاصه وقتی پزشکی رو پیدا کردین که به بودجهتون بخوره، برین سراغ مریض های توی مطبش و ازشون بپرسین: «آقای دکتر تا چند ماه بهت میگفت بینی ات باد داره؟» و اگه تا بالای یک سال میگفته، بدونین که خراب کردن بینی رو میندازه گردن باد و ابر و خورشید و فلک... از مطبش بزنین بیرون. برین سراغ پزشک هایی که سینه ستبر می کنن و با جدیت تمام میگن: «بینی ات رو خراب کردم.» بهونه نمیارن و به خرابکاری شون اعتراف میکنن، برین زیر تیغ عمل همون دکتر.خب دماغ ما آماده است. چی؟ پیام اخلاقی؟ از اتاق فرمان اشاره میکنن باید پیام اخلاقی بدیم که فردا همه صف نکشن جلوی در مطب های زیبایی (یعنی این ستون این قدر خواننده داره) پیام اخلاقی هم بمونه برای وقتی که باد بینی من خوابید و خودتون میفهمین!

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

پدربزرگ بدن ساز
آدیتی سنترال- بیشتر سالمندان در سنین بالای 80 سال، آرزو دارند که حداقل درد مفاصل یا مشکلات کمر به سراغ شان نیاید. اما یک پدربزرگ چینی در 82 سالگی، نه تنها هیچ کدام از این مشکلات را ندارد بلکه بدنش بسیار جوان تر از جوان هایی به نظر می رسد که یک چهارم سن او را دارند! او از نوجوانی بدن ساز بوده اما در 34 سالگی به طور کامل این ورزش را کنار گذاشت و رژیم غذایی ناسالمی را پیش گرفت تا این که در 50 سالگی با اضافه وزن زیاد دوباره شروع به رفتن به باشگاه های ورزشی کرد و حالا اندامی دارد که هر پسر جوانی غبطه اش را می خورد.
عواقب کشیدن بدن سر صبح
آدیتی سنترال- مرد جوان چینی هرگز فکرش را نمی کرد که یک کشش سر صبح در رختخواب باعث پارگی ریه هایش شود! این مرد 23 ساله یک روز صبح، مثل هر روز بعد از بیدار شدن از خواب شروع به کشیدن بدنش در رختخواب کرد اما ناگهان درد شدیدی را در قفسه سینه اش احساس کرد. رفته رفته این درد بسیار شدید و موجب تنگی نفس او شد. با مراجعه به بیمارستان و عکس برداری های متعدد متوجه شد شدت کشیدن بدنش به قدری بوده که ریه اش پاره شده است!
اتاق زیر پل
تاکسل- یک هنرمند اسپانیایی برای این که ثابت کند در همه ابعاد زندگی اش خلاق است، خانه اش را زیر یکی از پل های شهر احداث کرد! البته استودیوی محل کارش هم زیر همان پل است و هر کسی بخواهد با کارهایش آشنا شود یا سفارش کار بدهد، باید زحمت پیاده روی طولانی تا زیر پل شهری را به خودش بدهد. فرناندو ابولاناس، در خانه کوچکش که به اندازه یک اتاق است، مبلمان و قفسه کتاب و میز کار هم دارد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تو بعضی بیمارستان ها رفتارشون با آدم جوریه که باید آخرش بهشون بگی ببخشید مریض شدم و به این روز افتادم!
اگه می خواین یه چینی رو از پا در بیارین، بهش شله زرد بدین با دوتا چوب!
اگه صبح زود بیدار شدن خوب بود بتمن شب ها نمی رفت کار کنه و فرداش تا لنگ ظهر بخوابه!
به نظرم خوب نیست که از شب یهو بریم تو صبح! یه چند ساعتی باید به اسم پیش صبح باشه تا بتونیم خودمون رو وفق بدیم!
زنگ زدم اداره برق می گم چرا طبق جدول زمان بندی قطع نمی کنید؟ می گه تا دو ساعت تاخیر طبیعیه. مگه پروازه؟!
بعضی از این تست ها که گوگل می گیره تا ثابت کنیم روبات نیستیم، به حدی گنگه که وسطش شک می کنی نکنه روباتی و خبر نداری!

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

گتی ایمیج| شیشه پاک کنی با لباس مرد عنکبوتی، انگلستان
تلگراف| مسابقات گاومیش رانی، تایلند
کاور ایمیج| تاثیر گرمای هوا و آب شدن یخ ها بر محیط زیست و زندگی حیوانات قطبی

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

خط عذار یار که بگرفت ماه از او
خوش حلقهای ست لیک به در نیست راه از او
ابروی دوست گوشه محراب دولت است
آن جا بمال چهره و حاجت بخواه از او

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

یَگ خوبی که محله ما دره، ایه که اگه ای محله تو مشد نبود، کلا کار همه مردم و مسئولای مشد لنگ مِماند. یعنی محله ما جوریه که همه چیز ره اینجی به صورت «پایلوت» انجام مِدن تا آزمون و خطا کنن و روی سر کل ما اوستا برن. مخوان بری فاضلاب بکنن، میَن اول از محله ما شروع مُکنن. خوب که سولاخ کاری کردن و محله مثل جیگر زلیخا شد، یاد می گیرن که باید چوجوری بری فاضلاب بکنن و مِرن بقیه شهر ره درست سولاخ مُکنن. یا ای روزا چون بار شبکه آب و برق زیاد رفته، اگه محله ما نبود، کلا شهر در تاریکی مطلق و خشکسالی کامل فرو مِرفت. ولی چون محله ما هست، هر وقت زور بالای شبکه میه، مگن خب برق و آب اینا ره قطع کنِم چند ساعتی، تا شبکه یَگ نفسی تازه کنه! بعد که شبکه حالش جا آمد، چند ساعتی هم بچهها یادشان مِره و بعد سر فرصت آب و برق و گازمانه وصل مکنن! اصلا جدول خاموشی و قطع آب بری محله ما ای جوریه که ساعتهایی در روز که آب و برق درم ره باید بینویسَن بدن بهمان تا تو همو ساعتها زندگی کنِم!
بگذرم، یکی از تفریحات مو و عیال ایه که برم خرید. نه از او خریدا! همی خریدهای روزانه خانه. ما در طول ماه چیزهای مورد نیازمانه منویسِم، بعد هر وقت خدا بخِه و کارفرماها دلشان بیه و دست شان به جیب شان برسه و بهمان حقوق بدن، مِرم خرید از رو همو فهرست. ای جوری نیست که وَخزم برم فروشگاه و هرچی به چشممان خورد و دلمان خواست وردارِم بریزم تو سبد و بعد دم صندوق گردههامان درد بیگیره که چوجوری باید حساب کنِم. واز همی جور خریدمان هم مراحل و مقدمات دره. بالای فهرست او چیزهایی ره مِنویسم که جزو واجباته، مثل برنج و روغن و صابون و دستمال. بعد چیزهای معمولیتر مثل سیب زمینی و پیاز و خوشبوکننده و کاسه و بشقاب. بعدش اگه بودجهای ماند، چیزهای بهدردنخور مثل گوشت و مرغ و میوه و اینا ره مخرِم!
نمخوام غر بزنُم و خون به دل شما بکنُم، ای کار فایدههایی هم دره که در نوع خودش خیلی جالب مِره. اول ای که از خرید الکی و اسراف جلوگیری مُکنه، بعد کمک به اقتصاد خانواده مُکنه و از همه مهمتر ای که ای روزها مِتنِم برم تو ای فروشگاه بزرگا زیر کولر یَگ کم خنک برِم و یَگ قورت آب بخورِم و چشممان به نور لامپ عادت کنه!

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

سلام. این بار چهره یک شخصیت پیش کسوت و محبوب رو انتخاب کردیم. شک نداریم که ایشون رو می شناسین و حتما دوستشون دارین. عکس و کاریکاتوری هم که این جا میبینید آقای «حمیدرضا غریبی» برنده مسابقه قبل هستن. تولدشون هم است و دو جانبه بهشون تبریک می گیم!
یادآوری روش مسابقه: شما باید تشخیص بدین کاریکاتور بههمریخته چاپ شده کیه و اسم اش رو تا ساعت 23 فردا جمعه برای ما به شماره 2000999 پیامک کنید. جواب رو یک شنبه همینجا میبینید. بین کسانی که جواب درست رو بفرستن، قرعهکشی میکنیم تا یک نفر برنده معلوم بشه و به عنوان جایزه، کاریکاتور برنده رو پنج شنبه هفته بعد همین جا خواهید دید. خوش باشین همیشه.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

داستانک، ترسانک، سوتی، شعر، عکس و هر ایده بامزه و جالب خود را به پیامک 2000999 یا شماره 09215203915 در تلگرام بفرستید.
* احسنت به شما که به حرفمون گوش دادین و تقریبا هر روز دانستنی ها و عجایب و دیدنی ها دارین تو صفحه. دمتون جیز!
میم میم
* می خواستم از شوهرم، محمد عزیزم تشکر کنم که شب و روز زحمت می کشه برای آرامش من. محمد گلم تشکر بابت همه چیز... همسرت تکتم
* آقکمال؛ اجازه می دین از روی گل تون یه دانلود کنم؟!
آق کمال: اجازه مایم دست شمایه، ولی از روی گل دانلود نمکنن، کپی مزنن یا بوش مکنن!
* چند وقتی است که مطلب های صفحه یک چنگی به دل نمی زنه. البته ببخشید ها! کاش مطالب جنجالی کار کنین. ممنون
* چقدر عکس و شعر مناسبتی صفحه آخر از حرم امام رضا(ع) خوب بود. ما رو از کیلومترها دورتر آوردین مشهد. خدا خیرتون بده. زهرا... تهران
* پیام صرفه جویی: این روزها که مراقب آب و برق هستیم، دقت کنیم که حواسمون از گاز و بنزین و کاغذ و پلاستیک و... پرت نشه!

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.