امام محمد باقر(ع): با مردم نیکوتر از آن چه دوست دارید با شما سخن بگویند، سخن بگویید.
بحار الانوار
ذکر روز یک شنبه
صد مرتبه «یا ذاالجلال و الاکرام»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
آیت ا... سیستانی می فرمایند:
«راست گفت خداوند سبحان که فرمود: «و هر مصیبتی که به شما رسد به سبب دستاورد خود شماست و خدا از بسیاری میگذرد». بعضی از صفات پسندیده عبارت اند از محاسبه نفس، پاکدامنی در ظاهر و نگاه و رفتار، راستگویی، صله رحم، امانتداری، وفاداری به پیمانها و تعهدات، استواری بر حق و پرهیز از رفتارهای پست و کردارهای ناروا.
و بعضی از صفات ناپسند عبارت اند از تعصبهای ناپسند، واکنشهای شتابان، سرگرمیهای پست، خودنمایی در برابر مردم، اسراف به هنگام برخورداری، تعدی به هنگام فقر، نارضایتی در گرفتاریها، بدرفتاری با دیگران بهویژه با ضعیفان، هدر دادن سرمایه، کفران نعمت، پافشاری بر گناه، کمک به ظلم و ستم و تمایل به ستوده شدن بر کارهای نکرده.»
سایت رسمی آیت ا... سیستانی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
هر پرهیزکاری گذشته ای دارد و هرگناهکاری هم آینده ای پس قضاوت نکن. می دانم اگر قضاوت نادرستی درباره کسی بکنم، دنیا تمام تلاشش را می کند تا مرا در شرایط او قرار دهد تا به من ثابت کند در تاریکی همه ما شبیه یکدیگریم. باید محتاط باشیم، در سرزنش و قضاوت کردن دیگران، وقتی نه از دیروز او خبر داریم، نه از فردای خودمان.
برگرفته از «شیاطین»،
اثر داستایفسکی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
زاهدی گفت روزی به گورستان رفتم و بهلول را در آن جا دیدم. پرسیدمش این جا چه می کنی؟ گفت: «با مردمانی همنشینی می کنم که آزارم نمی دهند، اگر از عُقبی غافل شوم، یادآوری ام می کنند و اگر غایب شوم غیبتم نمی کنند!»
برگرفته از «حکایت های بهلول دانا»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
آیا سپیدار دفتر را گشتی؟
صفحه هایش را ورق زدی؟
آیا در این دفتر خاطرات خطی از من را خواندی؟
کاش من همان خطی بودم
که در بین ورق های خاک خورده
دفتر خاطراتی بودم
که هیچ گاه از سر طاقچه بر نداشتی...
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
گاردین- عکاس ایتالیایی «ماسیمو لیستری» برای بازدید از برخی قدیمی ترین کتابخانه ها به سرتاسر جهان سفر می کند و در کتاب هنری «تاشن» یک گنجینه معماری منحصر به فرد و خیره کننده ای را به تصویر می کشد. در زیر چند نمونه از عکس های زیباترین کتابخانه های جهان را با هم می بینیم:
کتابخانه آدمونت، اتریش
بزرگ ترین کتابخانه صومعه ای در جهان که در سال 1776 میلادی ساخته شده و به خاطر معماری و مجسمه هایش معروف است.
کتابخانه مافرا، پرتغال
این کتابخانه 88 متر طول دارد و قفسه هایش حاوی بیش از 36 هزار کتاب جلد چرمی است.
کتابخانه دابلین، ایرلند
بزرگ ترین کتابخانه ایرلند است که محل نگهداری نسخه خطی و تذهیب چهار انجیل عهد جدید است.
کتابخانه ناپل، ایتالیا
قدیمی ترین کتابخانه در ناپل است که از سال 1566 برای عموم باز شده است.
کتابخانه کرمسمانستر، اتریش
این کتابخانه صومعه ای حدود سال 1680 ساخته شده و 160هزار جلد کتاب دارد.
کتابخانه ریو دو ژانیرو، برزیل
این نهاد در سال 1837 توسط یک گروه از مهاجران پرتغالی برای ترویج فرهنگ شان تاسیس شد.
کتابخانه گالِن، سوئیس
قدیمی ترین کتابخانه در سوئیس و یکی از اولین و مهم ترین کتابخانه های صومعه ای در جهان است.
کتابخانه سَنت ژنویو پاریس، فرانسه
این کتابخانه شامل دو میلیون سند و الهام بخش کتابخانه عمومی بوستون است.
کتابخانه آمستردام، هلند
این مرکز که در سال 1885 تاسیس شد، بزرگ ترین کتابخانه عمومی پژوهش تاریخ هنر در هلند است.
کتابخانه پراگ، جمهوری چک
این کتابخانه دارای دو سالن بزرگ است که برای جلوگیری از صدمه دیدن نقاشی های دیواری بازدیدکنندگان مجاز نیستند به این سالن ها بروند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
غروب بود. باد لابه لای برگها میوزید و صدای نسیم همه جا به گوش میرسید. پیرزن، تازه غروب خورشید را دیده بود و نمازش را خوانده بود. روی تخت کنار پسرش نشسته بود و به آب خروشان رودخانهای کوچک که کمی آن طرف تر در جریان بود، نگاه کرد و گفت: «راست میگی مادر! آدم باید مثل آب آزاد باشه. هرجا دلش خواست بره. وگرنه خسته میشه. چقدر درخت و کوه و دشت و دمن ببینه. آدم که خسته شد، کم حرف میشه. لال میشه. مثل تو...»
بعد دستی روی زانوی دردمندش کشید و ادامه داد: «من که میگم حق داری. شهر هم جای خوبیه. بابای خدابیامرزم میگفت...» پیر زن دستش را بلند کرد و تنها قطره اشک چشمش را پاک کرد و ادامه داد: «میگفت دخترم! آدمه و آزادی. آدم اگه آزاد نباشه، بالاخره یه روز خسته میشه. کم حرف میشه. لال میشه.»
پیرزن سرش را به سمت راست چرخاند، پسرش را نگاه کرد و گفت: «گوش میدی چی میگم پسرم؟ تو هم آزادی بری شهر. برای خودت باشی» بعد دستش را دراز کرد و در قفس قناری را باز کرد و گفت: «فقط رفتی شهر به اون یکی پسرم بگو مادرت هم خسته شده. بیا مادرت رو ببر. هرکجا دوست داشتی. قبل از این که لال بشه.»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ابوالفضل جلیلی، کارگردان صاحب نام کشورمان چند روز پیش در صفحه اینستاگرامش زیر این عکس نوشت:
«امروز در صفحه آقای احمد بحری محیط بان، پستی دیدم که نوشته بود پسر بچه ای از استان سیستان و بلوچستان، «زکریا» تمساحی را که در برکه خشک شده و بی آب منطقه باهو کلات مانده بود نجات و به مسئولان محیط زیست تحویل داده. آن قدر احساس غرور کردم که با خودم گفتم اگر کاره ای بودم از همین الان این بچه را تحت حمایت دولتی قرار می دادم تا روزی که بتواند وزیر محیط زیست کشور شود. بچه ای که در این سن و سال دست به چنین کاری بزند، از نوادر روزگار خواهد بود .و به آن بزرگانی که طی این سال ها مرتکب خیانت و اختلاس شدند می خواهم بگویم که شما حق این بچه های معصوم را می خورید. بچه هایی که اگر نان ندارند، آب ندارند، هوا ندارند، هیچ ندارند... در عوض دلیری، ایمان و شرف دارند. تازه این شیر بچه بلوچ دندان هم ندارد .ایران به این شیربچگانش می نازد.»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مورد عجیب مرد 25 ساله
آدیتی سنترال- «توماس نادولسکی» پسر 25 ساله لهستانی سال هاست که از بیماری نادر و بی رحمی رنج می برد. وقتی او فقط 7 سالش بود، بیماری عجیبش زندگی را برایش جهنم کرد. او اصلا نمی توانست چیزی بخورد، چرا که هر غذایی را بالا می آورد و درد وحشتناکی را در شکم و دست و پا تحمل می کرد. او به قدری لاغر شده بود که شبیه یک اسکلت متحرک شده بود. حالا او 25 ساله است و تازه پزشکان متوجه شده اند که چه نقصی در سیستم ایمنی اوست. اما کشف آن ها هیچ فایده ای ندارد چرا که اولین نشانه از این بیماری در جهان است و هیچ راه درمانی ندارد. این پسر از 12 سالگی دیگر رشد نکرده و با وجود 25 سال سن، شبیه یک نوجوان 12 ساله است.
مرد میلیونری که آشغال های خیابان را جمع می کند!
آدیتی سنترال- یک تاجر موفق و ثروتمند چینی سال هاست که در اوقات فراغتش، آشغال های ریخته شده در معابر عمومی را جمع آوری می کند. این کارآفرین 52 ساله از سه سال پیش با دیدن استاد دانشگاهی که آشغال های خیابان ها را جمع می کرد، تصمیم گرفت این کار را انجام دهد. خیابان های چین بسیار شلوغ و مملو از آشغال است چرا که فرهنگ آشغال نریختن در خیابان برای آن ها هنوز جا نیفتاده است.
لنزهای 28 ساله در پلک های زن
دیلی میل-یک زن 42 ساله انگلیسی از 28 سال پیش لنزهای تماسی چشمانش در پلک هایش مخفی شده بود، در حالی که او خودش خبر نداشت! او در تمام این مدت فکر می کرد که لنزها را خارج کرده است اما لنزها در زیر پلک هایش قرار گرفته بود و باعث سوزش شدید چشم وی طی 28 سال شده بود. در نهایت بعد از گذشت سال ها، او توانست لنزها را با عمل جراحی از چشمانش خارج کند!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
من توی یه کترینگ (موسسه تامین غذا و برگزاری مجالس) صندوقدار هستم. چند روز پیش ظهر یه آقایی با لباس باغبانی اومد و قیمت چلوکباب رو پرسید. جوابش رو دادم. بنده خدا داشت توی جیبش دنبال پول می گشت. دلم سوخت و یک فیش غذا با ماست و نوشابه با پول خودم براش زدم و گفتم برین غذاتون رو بگیرید. خیلی خوشحال شد و کلی تشکر کرد.
فردای اون روز وقتی رفتم سر کار دیدم سه تا گلدون شمعدونی که هر کدوم گل های یه رنگی داشت روی میزم بود. تعجب کردم. همکارم اومد گفت اینا رو صبح یه آقایی آورد که لباس کار تنش بود و گفت بدین به اون خانوم صندوقدار... این قدر خوشحال شدم و حس خوبی داشتم تا پایان روز که خدا می دونه.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
گتی ایمیج| پرواز دادن کبوترهای سفید به مناسبت سالگرد پایان جنگ جهانی دوم، ژاپن
ای ای پی| حراج گوسفندان در مرکز خرید و فروش احشام به دلیل خشکسالی، استرالیا
فرانس پرس| آماده سازی صدها ساندویچ هات داگ برای ثبت رکورد طولانی ترین ساندویچ در گینس، مکزیک
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل
شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد
هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز
نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
چند روزی است سر و کارم به مطب دکتر و آزمایشگاه افتاده است. طبق بعضی از تجربه های قبلی منتظر بودم با مجموعهای از رفتارهای ناراحتکننده و برخورنده مواجه شوم؛ منشیهایی که انگار مرکز جهاناند و دکترها بدون اجازه آنها آب نمیخورند و پیشِ خودشان سوگند یاد کردهاند مراجعان را ذله کنند؛ پزشکهایی که معلوم نیست با سیستمِ وقتدهیِ معقول چه مشکلی دارند که کله صبح، آفتابنزده باید توی مطبشان باشی تا بارِ عام بیابی! تازه بعد از آن هم هیچ تضمینی وجود ندارد که سر وقتِ معین، معاینهات کنند چون آنها پزشکاند و وقتشان طلاست و ما عوامالناسیم و مگر حالا چه کار مهمی داریم که نمیتوانیم دو ساعت منتظر بمانیم؟ دستگاه کارت خوان هم که در خیلی از مطبها، فحش رکیکی است و دو قدم بالاتر، عابر بانک هست و مراجعه کننده فهمیده کسی است که همیشه یک کیسه زباله مشکی توی جیب و کیفش دارد تا پولها را بریزد داخلش و از زیر و بالای میز، تقدیمِ منشی و پزشک کند.
اما در ساختمان پزشکانی که من این روزها هر روز آسانسورش را بالا پایین میکنم، از این خبرها نیست. منشی، خانم مهربان و محترمی است که پای تلفن و در پاسخ به بیمارانِ حضوری، چند جمله کلیدی و ضروری را بارها و بارها تکرار میکند بدون آنکه خم به ابرو بیاورد. پزشک معالجم، در ادب و حوصله بین همکارانش (آنهایی که من میشناسم) نظیر ندارد؛ موقع توضیح دادنِ علایم و دردی که عاصیات کرده مدام سر تکان نمیدهد که یعنی «من روزی هزارتا آدم مثل تو میبینم، ناله نکن، برو سرِ اصل مطلب»؛ موقع تجویز و نسخهپیچی، با نگاه از بالا به پایین تهدید نمیکند که اگر از فرمانم سر بپیچی، چنین و چنان میشود. درست و دقیق نگاه میکند، گوش میدهد، درک میکند. از هرچه دکتر و دوا بیزارت نمیکند، بهخاطر دردی که ممکن است هرکسی را دچار کند، بهت احساس گناه و عذاب وجدان نمیدهد، کارتخوانِ مطبش بهطرز عجیبی فعال است و همه اعضای تیمش در آن ساختمان جادویی، باوجدان و وظیفهشناساند؛ «وظیفه»! چیزی که آدمها مکلف به انجام دادنش هستند ولی این روزها گوهر نایابی است؛ آنقدر که وقتی تصادفا نورش به چشمت میخورد، متعجب و ناباور با چشمهای گردشده خودت را توی آینه پیدا میکنی تا مطمئن شوی نمردهای و توی همین دنیا، آدم وظیفهشناس بااخلاق از نزدیک دیدهای!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
با حرکت 3 چوب کبریت، 2 مربع بسازید!
پاسخ در صفحه خانواده و مشاوره
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* روزها و شب ها همه جا به دنبال تو گشتم به امید دیدن روی گلت مادر، با یاد تو و عشق بغل کردن تو، با حسرت در به در به دنبال تو گشتم مادر! نسرین اباذریان
* آق کمال؛ شغل اصلیت که از توش خرجی زندگی تان ره در میارن چیه؟!
آق کمال: نگاه کن! معلومه دقت نمکنن، یگ شرکت ساختمونی درم که بگم شرکت درم و سرمان گرم باشه و بقیه بهمان گیر ندن که بیکارن!
* من خیلی دوست دارم قرآن حفظ کنم، میشه یک پرونده زندگی سلام رو به این موضوع اختصاص بدین که روش حفظ قرآن، احادیث و فواید حفظ قرآن، مصاحبه با استادان حفظ قرآن و حافظان قرآن، روش حفظ قرآن برای کسانی که شاغل اند یا مشغله زیادی دارند و... رو داشته باشه؟! یک کار بسیار پسندیدهای خواهد شد.
عفم
* سروش، سهیل و نازنین عزیر، در کنار شما فرزندان صالح احساس آرامش می کنیم و به شما افتخار می کنیم.
سوسن اباذریان، هادی ریخته گرچی
* برایت یک بغل مریم؛ که مستش می شوی هر دم؛ برایت قدرت آرش؛ که دشمن را زنی آتش؛ برایت سفره ای ساده؛ حلال و پاک و آماده؛ برایت یک تن سالم برایت هرچه خوبی هست؛ صمیمانه دعا کردم. تقدیم به همسر عزیزم، ابراهیم ش.
الهام، گناباد
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.