گاردین| جمع آوری نمک دریایی، فرانسه
فرانس پرس| مسابقات بزدوانی، اوگاندا
تلگراف| بادکنک فروش شاد! ترکیه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
از اون جایی که هفته آخر قبل محرم، هنوز تابستونه، برنامهها شدیدا پیچیده و فشرده شده. به خصوص عقد و عروسیها یه جوری سرعت گرفتن انگار اگه قبل محرم عروسی نکنن امتیاز این مرحله رو نمیگیرن. مثلا دختر عمه بابام بعد از شش سال عقد و گذشت سه ماه از تابستون، یهو یادش افتاده چهارشنبه آخر ذی الحجه عروسی کنه و هول هولکی تالار و آرایشگاه و میوه و کارت گرفته، پررو پررو پدر منو به اتفاق بانو دعوت کرده. چرا؟ «چون ببخشید ما عروسیمون کوچیکه» واقعا این ستون بیفایده است. من هر هفته پنج شنبهها تاکید میکنم چقدر مجردم، اونوقت دخترعمه محترم بابام ظاهرا گوش نمیده. یعنی مجرد بودن یه فایده هم داشت که عروسی مجبور بودن دعوتت کنن، این قانون رو هم مثل زه بغل در پراید که سایپا از آپشنها کمش کرده، از عروسیها کمش کردن.
حالا از رکورد شش سال و سه ماه دخترعمه بابا که بگذریم میرسیم به رکورد دو هفته و سه روز نوه خاله مامان. بله این زوج جوان دهه هفتادی موفق شدن بعد از دو هفته خواستگاری و آشنایی، بقیه داستان رو موکول کنن به بعد از محرم و صفر. یعنی الان عروسی میگیرن، شناخت بیشتر رو میذارن برای بعد عروسی. اصلا گل شناخت برای زندگی مشترکه. خسته نباشید دلاوران. تا وقتی که کارت عروسیتون «به اتفاق خانواده» است، برین که من پشتتونم. جز این دو زوج مثال زدنی، بیست و هفت زوج دیگه هم توی این هفته آخر عروسی دارن که ما نسبت به نزدیکی رابطه فامیلیمون و فاکتور مهم «به اتفاق خانواده»، پالام پولوم پلیچ کرده و هفت، هشتتا از درشتهاش رو جدا میکنیم که حضور سبز خود را به هم برسانیم!
اما این قضیه چه مشکلی داره؟ مشکل اول اینکه آقا من چی بپوشم؟ یعنی باید هفت، هشتتا لباس مجلسی داشته باشم و هفت، هشتتا لباس مهمونی برای پاتختی. چون دیگه اداره که نیست آدم هرروز همون لباس رو بپوشه. گفتن نداره که همین تک و توک شانسهای ازدواج هم از همین عروسیها درمیان. مشکل بعدی کادو دادنه. وقتی عروسیها در سطح سال تقسیم بشه، پدر کمکم پول جمع میکنه و کادو میده. وقتی همه عروسیهای دنیا جمع بشه توی یه هفته، ما از کجا پول بیاریم که برای همهشون ساعت دیواری یا پتوی طرح پلنگی بخریم؟ اونم توی این وضع بد اقتصادی.
خلاصه همه اینا رو گفتم که خاطرنشان کنم ۱۶۸ ساعت یا 10 هزار و خردهای ثانیه یا صدهزار صدم ثانیه مونده. برای یه ازدواج سالم قبل یا بعد محرم و صفر، کسی هست؟
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نوبت من بود که قایم بشم، سریع دویدم و توی ماشین لباس شویی قایم شدم. جایی که آدم های زیادی جا نمیشن و کسی اون جا رو نگاه نمیکنه. صدای قدم هایی که به سمت من میاومدن رو می تونستم بشنوم... پاها خم شدن و صورت یک مرد از پشت در پلاستیکی دیده میشد.
دستش رو به سمت بالا حرکت داد و ماشین روشن شد...
ارسالی از مخاطبان
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
کشتی «ماری سلست» در سال ۱۸۶۰ در ساحل «نووا اسکوتیا» در کانادا به آب انداخته شد. این کشتی 280 تنی غول پیکر که تصور می شد بهترین کشتی آن زمان باشد، هیچ وقت برای صاحبانش سودی در بر نداشت. به مدت 10 سال متوالی این کشتی دچار اتفاقات و حوادث ناگواری شد و ده ها نفر جانشان را در آن از دست دادند. این کشتی صاحبان مختلفی داشت تا اینکه سرانجام در یک حراجی در نیویورک به قیمت سه هزار دلار فروخته شد. صاحب جدید، تعمیرات اساسی روی آن انجام داد و با نام جدید «ماری سلست» آن را به آب انداخت. کاپیتان جدید بنجامین بریگز ۳۷ ساله بود که به همراه همسر و تنها دخترش و به اتفاق خدمه سوار کشتی شد و در نوامبر ۱۸۷۲ به سمت ایتالیا راه افتاد. هیچ یک از سرنشینان کشتی هرگز دوباره دیده نشدند. مدتی بعد کشتی سرگردان در اقیانوس پیدا شد و هیچ اثری از خدمهاش در آن دیده نمیشد ولی هیچکس در آن نبود و تمام مدارک به جز گزارشهای روزانه کاپیتان ناپدید شده بود. اوایل سال ۱۸۷۳ دو قایق نجات در اسپانیا به ساحل رسیدند. در یکی از آن ها جسد یک نفر به همراه پرچم آمریکا و در دیگری جسد پنج نفر دیده میشد. برخی معتقدند این اجساد، بقایای سرنشینان ماری سلست بودند ولی حقیقت این است که هویت این اجساد هیچ وقت کشف نشد. راز این کشتی شوم هرگز فاش نشد و آخرین صاحبان بخت برگشته آن هرگز در هیچ جایی دیده نشدند.
منبع: ایسنا، بورد پاندا
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
روش عجیب پولدار شدن
دیلی میل- جسیکا، زن استرالیایی و مادر سه فرزند، از راه عجیبی سالانه حدود 60 هزار دلار درآمد دارد. او آدم های تنها و افسرده را در آغوش می گیرد و بابت این کار از آن ها پول دریافت می کند. او می گوید عده زیادی در دنیا هستند که هیچ کس را ندارند و با این کار به آن ها اعتماد به نفس و محبت می دهد.
شهر مجازی که بسیار شبیه به واقعیت است
آدیتی سنترال- گروهی از علاقه مندان به تولید فیلم های مجازی در ژاپن، سه سال است روی پروژه یک شهر مجازی با جزئیات یک شهر واقعی کار می کنند. آن ها موفق شده اند در بازی رایانه ای «سایما سیتی» شهری بسازند که با دیدن ویدئو و عکس های آن، هرگز فکرش را نمی کنید این شهر واقعا وجود ندارد! «سایما سیتی» در سال 2016 معرفی شد. ظرافت های بسیار زیاد و جزئیات به کار رفته در این شهر مجازی به قدری اعجاب آمیز و حیرت آور است که هیچ کس باور نمی کند یک شهر واقعی نباشد.
بزرگ ترین اسکیت بورد دنیا
گینس ورلد رکورد- کارخانه تولید اسکیت در آمریکا برای شهرت بیشتر و فروش محصولاتش، تصمیم گرفت رکورد جدیدی را ثبت کند. این کارخانه به تازگی بزرگ ترین اسکیت بورد دنیا را با همان استاندارد اسکیت بوردهای کوچک تر تولید کرده و توانسته است در کتاب گینس، صاحب رکورد شود. این اسکیت بورد 11.5 متر طول، 2.64 متر عرض و 1.10 متر ارتفاع دارد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ملت یک جوری رفتن تو سایت سایپا پراید بخرن که خود سایپا فکر کرد بنز پیش فروش کرده!
١٠سال پیش عروسی پسرخاله ام دوتا سکه تمام یکی به خودش و یکی به زنش کادو دادم که شد 4٠٠ تومن و کادوی مسخره ای به حساب می اومد. الان باید برم از حلقومشون بکشم بیرون و بگم اینا مسخره بودن؟!
تو رو خدا یه مسئول هرچه سریع تر بیاد تو تلویزیون بگه این دلار 15 هزار تومنی و این سکه 5 میلیونی حبابه تا خیالمون راحت بشه!
الان تو این وضعیت و قیمت ها اگه گوشیت رو بزنن فکر کنم تنها راهی که می تونی باز گوشیدار بشی اینه که تو هم گوشی یکی دیگه رو بزنی!
اوضاع مثل بازی برزیل - آلمان شده که برزیل چهارمی رو خورده بود و ما فکر میکردیم دیگه بیشتر نمیخوره!
نشستم حساب کردم دیدم تنها دلخوشی که برام مونده اینه که دیگه مدرسه نمیرم!
قیمت دلار کم کم داره میرسه به رتبه کنکورم!
ما که نمیخوابیم، کاش می شد حداقل سیستم خواب بدنمون رو در بیاریم مثل کلیه بفروشیم و پولش رو بزنیم به یه زخمی!
ایدهپردازی استفاده از تخمشربتی به عنوان جاذب در پوشک بچه برای کاهش قیمت و قطع وابستگی به خارج!
کوچیک که بودیم از ترس آمپول نمی رفتیم دکتر، الان که بزرگ شدیم از ترس پول ویزیت و دارو!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حضرت فاطمه(س): هر کس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحتها و برکات خود را برای او تقدیر میکند.
بحار الانوار
ذکر روز پنج شنبه
صد مرتبه «لا اله الا ا... الملک الحق المبین»
ذکر روز جمعه
صد مرتبه «اللهم صل علی محمد و آل محمد»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مرحوم آیت ا... مجتهدی تهرانی فرموده اند:
«اگر میخواهید در زندگی موفق باشید و از آن لذت ببرید، به پدر و مادرتان نیکی کنید، خصوصاً به مادر. دست او را ببوسید، دل او را به دست آورید و بدانید اگر آنها از تو راضی باشند، خدا هم از تو راضی خواهد بود و اگر خدایی نکرده آنها را از خود برنجانی، خداوند را از خود ناخشنود کردهای.»
برگرفته از کتاب «آداب الطلاب»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
وثوق الدوله از رجال سیاسی عصر قاجار است. زمانی در حال شکست سیاسی و شاید تبعید، با حالی زار با خودرواش به طرف شمال در حرکت بود؛ در بین راه گاوی با شاخ خود به رادیاتور خودروی او می کوبد و خودرو از کار می افتد. او که همه بدبختی ها سرش خراب شده بود، شعری را متأثر از وضعیت خود سرود که مصرع اول آن تبدیل به مثل شد. بیت اول این شعر چنین است:
«چون بد آید هرچه آید بد شود»
یک بلا ده گردد و ده صد شود
این مثل معمولا هنگامی به کار برده می شود که انسان با مشکلات متعددی مواجه می شود.
برگرفته از کتاب «فرهنگنامه امثال و حکم ایرانی» گردآوری امین خضرایی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* ماهیگیر، حق آب و گل را از ماهی گرفت.
* ماشین تورم، ترمز بریده است!
* کارتن خواب روزها کارتن جمع می کند، شب ها پهن می کند.
* تورم یک لحظه آرام و «قرار» ندارد !
* همراه با هواپیما بلیتش هم «اوج» گرفت.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ما چنان زندگی می کنیم که گویی همواره در انتظار چیزی بهتر هستیم، حال آن که اغلب آرزو می کنیم ای کاش گذشته بازگردد و بر آن حسرت می خوریم. ما به زمان به سان چیزی نظر می کنیم که باید در گذرد و در این رهگذر ما را به اهداف و خواسته هامان برساند.
بیشتر مردم هنگامی که به پایان کار می رسند و نظری بر گذشته می افکنند، در می یابند که سرتاسر زندگی را چون چیزی گذرا زیسته اند و با حیرت مشاهده می کنند که آن چه بی اعتنا از کنارش گذشته اند و لذتی از آن نبرده اند، همان زندگی شان بوده یعنی همان چیزی که به خاطرش زندگی کرده اند... آه، چه مخلوق حریص و سیری ناپذیری است این انسان!
برگرفته از «جهان و تأملات فیلسوف»
اثر آرتور شوپنهاور
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
هرشب
مسافر رویاهای توام
دل سپرده به جاده عشق
امتداد نگاهم
به انتهای این راه است
اما نمی دانم
چرا این اتوبوس
به مقصد نمی رسد
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ای پیک راستان خبر یار ما بگو احوال گل به بلبل دستان سرا بگو
ما محرمان خلوت انسیم غم مخور با یار آشنا سخن آشنا بگو
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سر صبح مسود رفیقُم زنگ زد که: «کامپیوترت درسته؟ الان میام جات!» مخواستُم بگُم دارُم مرُم سر کار که قطع کرد. هنوز خودُم گوشی ره قطع نکرده بودُم که زنگ در ره زد. تا آمد بالا پرسید: «دیدُم عیالت رفت، گفتُم بیام پیشت!» اِنا حالا خوب رفت. از جلوی در رفتُم کنار و گفتُم: «یره اقلا مهلت مدادی رختامه برُم کنُم!» هول هولکی گفت: «لازم نیست، کو اِنا همو لپ تاپته بیار... بجنب!» یاد دوران مدرسه افتادُم که همی جوری میآمد خانهمان و از تو پیرهنش نوار ویدئو درمیاورد و مُگفت: «جکی جان جدید گیریفتُم، کو اِناآ همو ویدئوتانه بیار ببینِم.» لپتاپ ره باز کردُم، گفت: «بدو ای سایته ره بزن.» و یَگ کاغذ مچاله داد دستُم. پرسیدُم: «ای چیه؟ مو اهل ای سایتا نیستم ها! ویروس میروس نِدشته بشه؟» گفت: «ویروس چیه برار؟ سایت پیش خرید ماشینه!» حالا بیا و درستش کن!
گفتُم: «نه بابا! از کی تا حالا پولدار رفتی که مِخی ماشین بخری؟» الکی داشت اف 5 مزد، گفت: «بری چی بالا نِمیه؟» لپتاپ ره از جلوی دستش کیشیدُم کنار و آدرس سایت ره زدُم. ادامه داد: «حالا کی گفته مو مخوام ماشین بخرُم؟ آمدُم بری تو بخرم دگه. خِرابه؟» گفتُم: «جان؟ از کی تا حالا شما مسئول خرید ماشین بری مو رفتی؟ خودُم چلاقُم یا ای کار ره یاد نِدرُم؟ وَخه وَخه دیرُم رفت» خواستُم لپتاپ ره ببندُم که دستشه گذاشت لای صفحه و گفت: «نکن ای کارته! مخوام شراکتی با هم بخرِم. مو دو تومن درُم، بقیهاش هم تو بذار. مِدنی همی الان فیشش ره چقدر بالاتر مِخرن؟ از سود بدت میه؟» لپتاپ ره از دستش کیشیدُم بیرون و گفتُم: «جان ما دست بردار، خسته نرفتی از ای کارهای خل خلی؟ وخه کاملیاخانم دم در منتظرمه...» چشماش چهارتا شد و گفت: «خالی نبند، دیدُم عیالت رفت بیرون.» گفتُم: «رفت بری مادرش چیزی بخره، الان برمگرده. وَخه...»
با ناامیدی ورخاست و گفت: «تو کی بودی دگه، خسیس! خب بیا شراکتی سکه پیشخرید کنِم... اصلا بیا شریک شو با هم آبمعدنی شلی بخرِم و بریزم تو بازار، یا پوشک و دستمالتوالت و شیرخشک بخر بریز تو انبار مُغازه ما، گیرون که رفت سودش نصف نصف...» در خانه ره باز کردُم و همو جور که بدرقهاش مِکردُم گفتُم: «برار گلُم، چند بار باید بهت بگُم مو اهل ای کارا نیستُم، تویَم دست وردار...» مخواست حرف بزنه که کاملیاخانم تو راهپلهها ظاهر شد. فوری گفت: «پس یادت بشه وقتی سایت باز شد خبرُم کنی که اسم بینویسُم تو دانشگاه، به قول معصومخانم مویَم باید ادامه تحصیل بدُم و اقلا دیپلم ره بیگیرُم دگه!» ایَم از ای.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سلام. این بار یک چهره خارجی رو انتخاب کردیم. اگه یه ذره سرتون تو اخبار و سیاست باشه، حتما می شناسیدش. عکس و کاریکاتوری هم که این جا میبینید آقای عبدا... مزینانی برنده مسابقه قبل هستن که دوباره بهشون تبریک می گیم.
یادآوری روش مسابقه: شما باید تشخیص بدین کاریکاتور به هم ریخته چاپ شده کیه و اسمش رو تا شنبه شب برای ما به شماره 2000999 پیامک کنید. جواب رو دوشنبه همینجا میبینید. بین کسانی که جواب درست رو بفرستن، قرعهکشی میکنیم تا یک نفر برنده معلوم بشه و به عنوان جایزه، کاریکاتور برنده رو پنج شنبه هفته بعد همین جا خواهید دید. خوش باشین همیشه.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شخص ثروتمندی خواست بهلول را در میان جمعی به سُخره بگیرد. به بهلول گفت: «هیچ شباهتی بین من و تو هست؟» بهلول گفت: «البته که هست!» مرد ثروتمند پرسید: «چه چیز ما به همدیگر شبیه است؟» بهلول پاسخ داد: «دو چیز ما شبیه یکدیگر است، یکی جیب من و کله تو که هر دو خالی است و دیگری جیب تو و کله من که هر دو پر است!»
برگرفته از «حکایت های بهلول دانا»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
راه های ارتباطی با ما :پیامک 2000999 و 09215203915 در تلگرام
* آقا تو رو خدا جدول رو از صفحه زندگی سلام به یک صفحه دیگه انتقال بدین. سپاس گزارم! عبائی
* می خواستم به آقای مسعود مجنون پور بگم حالش رو درک می کنم ولی تا ابد که نمیشه از این پیام های مایوس کننده بفرسته. عسل
* مهربانم! یک جهان قاصدک ناز به راهت باشد، بوی گل نذر قشنگی نگاهت باشد و خداوند شب و روز و تمام لحظات، با همه قدرت خود پشت و پناهت باشد. یاسرجون داداش گلم تولدت مبارک. آبجی اقدس
* جواب های مسابقه «چی میگه» نسبت به قبل بهتر شده. شماها سخت گیرتر شدین یا مخاطب ها بانمک شدن؟!
* باور کنین با این همه آگهی توی صفحه های زندگی سلام، مطالب رو حیف و میل می کنین. حیف از اون زندگی سلامی که همش مطلب باحال بود.
آرزو حسینی، نیشابور
* ممنون بابت قرارمدار هر روز و ممنون تر که توی کانال تون هم منتشرش می کنین.
* کاش می شد بعضی ها رو یه ساعت بذاریم جای خودمون، بعد بهش بگیم ببین می تونی تحمل کنی؟ مسعود مجنونپور
* آقکمال؛ تو مَشتی هستی، ملوان کشتی هستی!
آق کمال: مو مخلص شمایم که پول پیامک مدن بری همچی جملات قصاری!
* آق کمال این چه وضع زندگی سلامه؟! ما اگه می خواستیم تبلیغات ببینیم یا جدول حل کنیم که سراغ زندگی سلام نمی اومدیم... دلمون فقط به این جا خوش بود.
* آق کمال: حالا درسته بغل اسمم منویسم همه کاره، ولی به جان خودم تو ای موضوع مو هیچ کاره یُم!
* پیام صرفه جویی:حتی اگه رایانه تون خاموشه، بازم اون چراغ کوچیک نمایشگر که روشنه داره برق مصرف می کنه. پس وقتی چند ساعت با رایانه کار ندارین، همه چیزش رو خاموش کنین و حتی از برق هم درش بیارین که یه نفسی تازه کنه بیچاره!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.