تعداد بازدید : 54
دنیا به روایت تصویر
تلگراف| جشنواره ریش و سبیل، انگلستان
گاردین| برگزاری مسابقه و مراسم سنتی برای برداشت محصول بیشتر، ویتنام
آسوشیتدپرس| خرابی های ناشی از توفان، ایالات متحده
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 7
تفأل
بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال خود
آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا
قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست
قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دی روزنامه
تعداد بازدید : 29
بهرام که گور زندهگیری میکرد، دیدی که چگونه شورش را درآورد؟
نویسنده : علیرضا کاردار |طنزپرداز
هفتهای که گذشت، هفته وحشتناکی برای محیط زیستمان بود. نه که بقیه روزها و هفتههای سال سراسر خوبی و خوشی برای محیط زیست باشد، ولی این هفته دیگر واقعا شورش را درآورد. هرچند ما در این ستون سعی میکنیم از جنبه مثبت به اخبار نگاه کنیم و خودمان را در نیمه پر لیوان خفه کنیم و اجازه ندهیم نیمه خالی لیوان حالمان را بگیرد. برای همین یکییکی خبرهای زیست محیطی اسفناک هفته پیش را با دید مثبتگرایانه مرور میکنیم:
اول خبر زندهگیری 10 راس گورخر ایرانی در منطقه توران برای انتقال به پارک ملی کویر بود که در این عملیات پنج راس از آن ها کشته شدند. باید خوشحال باشیم که دستکم نصف آن ها زندهگیری شدند. تصور کنید اگر در این عملیات زندهگیری، همهشان مردهگیری میشدند، آن وقت بیشتر ناراحت نمیشدید؟ یا فکر کنید اگر هدف شکار گورخرها بود، چند راس از آن ها زنده میماندند؟ پس از این خبر نباید ناراحت شد!
خبر بعدی دستگیری چند شکارچی غیرمجاز هنگام پوست کندن و کباب کردن یک قلاده خرس در نوشهر است که درست به موقع جنگلبانها سررسیدهاند و آن ها را دستگیر کردهاند. باز هم تصور کنید اگر یگان محیط زیست کمی دیرتر میرسید و شکارچیان میتوانستند خرس را کباب کنند و همزمان لایو و استوری بگذارند، چه میشد. یعنی از فردا همه خرسهای زنده و مرده باید سر به بیابان میگذاشتند تا از گیر فالوئرهای مشتاق آن شکارچیها فرار کنند. پس این خبر هم آنقدرها ناراحتکننده نیست!
خبر دیگر تصویری از یک جلسه اداری با حضور مدیران سازمانی بود که گویا برای حفظ محیط زیست دور هم جمع شده بودند و در پس زمینه عکس هم پوست و سر یک حیوان بینوا روی دیوار خودنمایی میکرد. این جا هم بهجای این که غر بزنیم که کاش در این جلسه دستکم برای حفظ آبرو و بستن دهان منتقدان هم که شده، آن ها را از دیوار برمیداشتند، باید خوشحال باشیم و تصور کنیم که آن را از شکارچیان غیرمجاز گرفتهاند و امیدوار باشیم که آن شکارچیان هم دستگیر شدهاند. دوست داشتید آن پوست و سر را روی دیوار یکی از همان شکارچیان میدیدید، در حالی که مثل توی فیلمها پیراهن و شلوار زرشکی براق پوشیده و لیوان آب پرتقال در دست، دارد سیگار برگ میکشد و بیلیارد بازی میکند؟!
و خبر آخر این که نماینده قم گفت: «دریاچه نمک در حال تبدیل شدن به بحرانی بدتر از دریاچه ارومیه است.» چرا باید از این خبر ناراحت بشویم؟ اگر به این فکر کنیم که با خشک شدن این دریاچه و بقیه دریاچههای کشور، به منبع پایانناپذیری نمک دست مییابیم که میتوانیم با آن ها آنقدر بانمک بشویم که اصلا محیط زیست و فجایع و خبرهای ناراحت کنندهاش را به کل فراموش کنیم و همینطور الکی به هر خبری هرهر بخندیم!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سوتی سرا
تعداد بازدید : 40
فسقلی تک پا!
پسرم تازه به دنیا اومده بود و باید شب ها هر دو ساعت یه بار برای شیر دادن بیدار می شدم. یک شب که بیدار شده بودم و فسقلی مون رو از جاش بلند کردم، دیدم یکی از پاچه های شلوارش خالی و آویزونه! واای سکته کردم... هی داد می زدم «مامان پاش نیست... مامان پاش نیست...» داشتم گریه می کردم و به سر و صورتم می کوبیدم که پای بچه ام کنده شده که مامانم اومد و به دادم رسید. نگو شازده این قدر وول خورده بود که دوتا پاش رفته بود توی یه پاچه شلوارش!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 20
ما و شما
* ای دولت تدبیر و امید، ای غمخوار
کالا سبدی که دادی در اول کار
حالا که شده قیمت شلغم به دلار
لطفی بنما و به سر سفره بیار
گفتم که روم قوطی ربی بخرم
دیدم که شده قیمت آن چارده هزار!
یارمحمد خدنگی
* سه نقطه درباره دهقان فداکار خیلی خوب بود. واقعا بعید نیست چند سال دیگه همین بلا رو سر کتاب های درسی بیارن!
* داداشم فقط 17سالشه و خیلی باشعور و فهمیده است و خیلی به خانواده کمک می کنه. اسمش ابوالفضل است. عاشقتم داداشی، 29 مهر تولدت مبارک عزیزم.
* می خواستم از این طریق از سوپر محل زندگی مون تو فلاحی یعنی سوپر مهدی تشکر کنم که در این زمان نه احتکار و نه گران فروشی از ایشان دیدیم. با آرزوی موفقیت برای هموطنان خوب مون. مسعودی
* شما هم کفگیرتون خورده ته دیگ، فقط تبلیغات چاپ می کنید. یک خواننده کنکوری
* با تشکر از مطلب قاب جهان، خیلی خوب و دقیق نقاط مختلف جهان را به ما نشان می دهد. سپاس از آقای دکتر مکارم.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 0
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دیدنی ها
تعداد بازدید : 34
با اولین شهر شناور دنیا آشنا شوید
ایده زندگی روی یک شهر شناور، بیشتر ممکن است شبیه داستان های علمی تخیلی باشد، ولی به نظر می رسد که این ایده تا سال 2020 به واقعیت تبدیل شود. یک شرکت خصوصی به نام Seasteading Institute در سانفرانسیسکو، به تازگی در پی توافقاتی که با مسئولان جزایر پلی نزی فرانسه داشته است، قصد دارد این ایده را تا سال 2020 روی اقیانوس آرام اجرا کند. شهرهای شناور، ایده ای نو برای پایه گذاری کشورهای جدید است. منبع: ایندیپندنت
ساخت این پروژه، 167 میلیون دلار هزینه خواهد داشت.
این شرکت از سال 2008 برای ساخت هر اینچ این شهر شناور برنامه ریزی کرده است.
به گفته رئیس شرکت، این شهر شناور در واقع استارتاپ یک کشور جدید است.
این شهر شناور در آینده قرار است دولت های گوناگونی برای مردمان مختلف تشکیل دهد.
همچون یک شهر واقعی، این شهر دارای خانه ها، هتل ها، دفاتر، رستوران ها و... خواهد بود.
هدف اصلی این پروژه، آزادی بشریت از سیاست بازی و بازنویسی قوانین مدیریتی جامعه است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 0
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اندکی صبر
تعداد بازدید : 12
او که...
نویسنده : علیرضا روشن
مرا نگاه می کند
او که به تاریکی خیره است
از من حرف می زند
او که سکوت کرده است
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 17
قرار مدار
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
بریده کتاب
تعداد بازدید : 23
عاشق شدن
میخواهی از نگاه کردن به او فرار کنی. پس سعی میکنی با ورق زدن کتاب توی دستت یا با کشیدن خطوط نامفهوم روی تکهای کاغذ خودت را سرگرم کنی، اما نمیتوانی. پرهیز از نگاه کردن به کسی که شوق دیدنش کلافهات کرده، تردید مبهمت را به یقینی روشن تبدیل میکند: عاشق شدهای...
برگرفته از «چند روایت معتبر»
اثر مصطفی مستور
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حکایت
تعداد بازدید : 36
ارزش فقیر نوازی
یکی از صالحان، پادشاهی را در خواب در بهشت دید و پارسایی را در جهنم. از خدا پرسید: «در دنیا، مردم خلاف این موارد را معتقد بودند. همیشه پارسایان را بهشتی و پادشاهان را جهنمی می پنداشتند.» ندا آمد: «این پادشاه به واسطه فقیرنوازی در بهشت است و آن پارسا به واسطه تقرب به پادشاهان در جهنم.»
حاجت به کلاه بَرَکی داشتنت نیست
درویش صفت باش و کلاه تتری دار
برگرفته از «گلستان» سعدی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
غلط ننویسیم
تعداد بازدید : 26
تپانچه یا طپانچه؟
گاهی تصور می شود استفاده از «ط» به جای «ت» در کلمات به آن ها اصالت و قدمت می دهد، مانند این کلمه، ولی این واژه در قدیم به معنای سیلی و ضربه به پا و کف دست بوده است و امروزه به معنای سلاح آتشی کمری نیز به کار می رود و املای صحیح آن تپانچه است و نه طپانچه.
برگرفته از «غلط ننویسیم»
اثر ابوالحسن نجفی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در محضر بزرگان
تعداد بازدید : 24
اخلاق و دین و اصالت ملاک ازدواج است
آیت ا... سیستانی درباره اهمیت تشکیل خانواده فرموده اند:
تشکیل خانواده مایه انس و لذت انسان و موجب جدّیت در کار است و وقار و احساس مسئولیت را در پی دارد و سبب میشود تا انسان همه نیروی خود را برای روز نیازمندی به کار گیرد و او را از بسیاری از امور نامشروع و پست حفظ میکند... هیچ کس نباید برای ازدواج از فقر بترسد؛ زیرا خداوند سبحان بخشی از انگیزههای روزی را در ازدواج قرار داده که انسان در نگاه اول، آن را به حساب نمیآورد. هر یک از شما باید به اخلاق و دین و اصالت کسی که با او ازدواج میکند، دقت داشته باشد و در توجه به زیبایی و ظاهر و شغل وی زیادهروی نکند؛ زیرا این موارد مایه فریفتگی است و هنگامیکه زندگی چهره سختی و آزمایش خود را نشان میدهد، این پردهها بهسرعت کنار میرود.
پایگاه رسمی آیت ا... سیستانی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 15
حدیث روز
امام موسی کاظم(ع): کسی که هر روز خود را ارزیابی نکند، از ما نیست.
الاختصاص
ذکر روز یک شنبه
صد مرتبه «یا ذاالجلال و الاکرام»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 34
بریده ها
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
خاطرات پیک موتوری
تعداد بازدید : 27
تعهد اخلاقی
نویسنده : ناصر علیرضایی
یک روز با موتورسیکلتم در خیابان دنبال مسافر می گشتم، آقای میان سالی برایم دست تکان داد. ایستادم. گفت: «می خوام برم یک کافی نت، چند دقیقه ای کار دارم، بعدش هم من رو برسونید محل کارم.» قبول کردم، سوار شد و راه افتادیم. چند خیابان آن طرف تر یک کافی نت بود. مرد گفت: «چند دقیقه ای منتظر باشید، بر می گردم.»
هوا گرم بود و خیابان هم شلوغ. گشتم تا یک سایه کوچک پیدا کردم، موتور را خاموش کردم و منتظر شدم. رفت و آمد مردم و ماشین ها را نگاه می کردم. حسابی سرگرم بودم که دستی به شانه ام خورد، بعد هم صدایی آمرانه گفت: «حرکت کن موتوری» از جا پریدم. به ساعتم نگاه کردم، تقریبا نیم ساعت بود که آن جا ایستاده بودم و خبری از مسافرم نبود. آرام آرام راه افتادم و رفتم جایی ایستادم که ممنوع نباشد و در ضمن اگر مسافرم آمد بتوانم ببینمش. خورشید مستقیم روی سرم می تابید و گرما کلافه ام کرده بود.
مدتی گذشت، دوباره به ساعتم نگاه کردم، دیدم حدود یک ساعت و نیم است که منتظرم. پیش خودم همه جور حدس و گمانی زدم، نیم ساعت دیگر هم صبر کردم، خیس عرق شده بودم که ناگهان مسافرم را دیدم که این طرف و آن طرف را نگاه می کرد و دنبالم می گشت. صدا زدم. دوان دوان آمد و شروع کرد به عذرخواهی که: «آقا ببخشید... آقا شرمنده ام... من کلا شما رو فراموش کرده بودم، فکر نمی کردم هنوز این جا باشید، واقعا عذرخواهم...» گفتم: «اشکالی نداره... اتفاقه، پیش میاد.» بنده خدا تعجبش از این بود که من بیشتر از دو ساعت منتظر مانده و نرفته بودم. گفتم: «من اخلاقا تعهد داشتم که شما رو به محل کارتون برسونم.» سوار شد و به مقصد رساندمش.
وقتی رسیدیم، بنده خدا دست کرد توی جیب هایش و دو برگ چک پول پنجاه هزارتومانی در آورد و به زور گذاشت توی جیبم. گفتم: «این خیلی زیاده!» جواب داد: «من هم اخلاقا تعهد دارم این ناقابل رو به شما بدم.»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مسابقه چی میگه
تعداد بازدید : 46
یا هاهاها...
سلام. این بار یک عکس طبیعی- طبیعتی برای مسابقه انتخاب کردیم، ببینیم چه می کنید! فراموش نکنید پیامک های بدون اسم، بی نمک و کلیشه ای در مسابقه شرکت داده نمیشن.
یادآوری روش مسابقه: باید برای این عکس یک شرح حال بامزه بنویسید و تا ساعت 24 فردا شب (دوشنبه) برای ما به پیامک 2000999 یا شماره 09215203915 در تلگرام بفرستید. حتما در ابتدای هر پیامک، کلمه «چی شده؟ وقتی» و در آخر پیامک هم نام و نام خانوادگی تون رو بنویسید. بانمکترین و خلاقانهترین جملههای فرستاده شده، چهارشنبه به اسم خود نویسندهها چاپ میشه. همیشه خوش باشید. حالا چند مثال:
* وقتی ساعت 8 روز اول دانشگاه میری سر کلاس و در حال خمیازه کشیدن استاد سر میرسه!
* وقتی تو مهمونی به یه بچه میگن چه شعری تو مهدکودک یاد گرفتی و اونم میزنه زیر آواز و باباش چارچنگولی می مونه!
* وقتی با ناهارت سیر خوردی و تو مترو هی خمیازه می کشی!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 42
تاپخند
پول میدیم ماشین رو بیمه می کنیم که موقع تصادف ضرر نکنیم. بعد که تصادف می کنیم از جیب خسارت میدیم که از بیمه استفاده نشه، شامل تخفیف بشیم... زیبا نیست؟!
تجربه ثابت کرده این که تو کار به کار کسی نداری، دلیل نمیشه که کسی کاری به کار تو نداشته باشه!
دیروز رفتم بانک پرینت حسابم رو بگیرم، طرف گفت حسابت دو سال بود گردش نداشت و خالی بود، توش بادمجون و کدو کاشتیم. امسال هم باغدار نمونه استان شدی!
باستانشناس ها وقتی بخوان از یکی تعریف کنن، میگن استخون های قشنگی داری!
مرتب کردن فایل های هارد و لپ تاپ این جوریه که اولش خیلی ذوق و شوق داری و کلی پوشه درست می کنی، یکی یکی فایل میذاری توش. ولی وسط هاش قاطی می کنی، چندتا فولدر به اسم یک تا ده درست می کنی و همه رو می ریزی اون جا و خلاص!
خروس قیافهاش همیشه یه جوریه که انگار فکر می کرده تو حسابش ١٠٠ میلیون نقد هست، بعد الان کارت کشیده دستگاه عدم موجودی کافی داده. متعجبه کلا!
تعویض روغنی که میری بعدش باید یه مسافرت بری چند روزی تا حال و هوات عوض بشه، هزینه تعویض روغنی رو فراموش کنی!
مهیجترین مسابقه دوی ماراتن هر روز بین ساعت ۷:۵۵ تا ۸:۰۰ صبح از در ورودی شرکت تا دستگاه کارت زنی برگزار میشه!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 56
دوردنیا
زندانی شدن به جرم چک کردن گوشی تلفن شوهر!
آدیتی سنترال- مردی از امارات متحده عربی که نخواست نامش فاش شود، از همسر خود به دلیل چک کردن همیشگی تلفن همراهش شکایت کرد و دادگاهی در شهر «راس الخیمه» هم زن را به سه ماه زندان محکوم کرده است. هر چند زن در دادگاه اعلام کرد که شوهرش رمز گوشی اش را به او داده و او بارها مچ او را در حال چت کردن با زنان دیگر گرفته است، اما باز هم محکوم شناخته شد. شوهر او می گوید وقتی خواب است، زنش تمام محتویات تلفن او را در گوشی خودش کپی می کند و حتی آن ها را برای فامیلش هم می فرستد!
عجیب ترین روش خواستگاری
آدیتی سنترال- مرد جوان فیلیپینی تصمیم گرفت برای این که دختر مورد علاقه اش را غافلگیر کند، به ترسناک ترین روش ممکن از او خواستگاری کند. او با همکاری پلیس ترافیک، در وسط بزرگراه کنار موتورش، خود را به مردن زد و پلیس هم وانمود کرد که او بر اثر تصادف مرده است. دختر بیچاره که در حال شیون و گریه و زاری بالای سر مرد جوان بود، هرگز فکرش را نمی کرد که او ناگهان صحیح و سالم جلویش زانو بزند و با انگشتری در دستانش از او خواستگاری کند. ویدئوی این خواستگاری این روزها ترند شبکه های اجتماعی شده است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ترسانک
تعداد بازدید : 33
چرخه وحشت
- تازه از خواب بیدار شده بودم. از اتاقم اومدم بیرون و رفتم روی کاناپه ولو شدم. همسرم تو آشپزخونه مشغول آشپزی بود. خواستم بهش بگم برام چای بریزه که دیدم روی میز جلوی کاناپه یک فنجون چای داغ هست. صدا زدم: «خانم چایی رو برای خودت ریختی یا من؟» جواب داد: «کدوم چایی؟ مگه تو بیدار شدی؟» فنجون رو سرکشیدم. چشم هام تار شد و بیهوش با صورت افتادم روی میز. بیدار شدم. از اتاقم اومدم بیرون. رفتم روی کاناپه ولو شدم. همسرم تو آشپزخونه مشغول بود. خواستم بهش بگم برام چای بریزه که دیدم روی میز جلوی کاناپه یک فنجون چای داغ هست. انگار همه چی در حال تکرار بود. صدا زدم: «خانم چایی رو برای خودت ریختی یا من؟» جواب داد: «کدوم چایی؟ مگه تو بیدار شدی؟» خواستم فنجون رو بردارم که یاد خواب چند لحظه قبلم افتادم. موبایلم زنگ زد. نگاه کردم از خونه خودمون بود. صدا زدم: «خانم چرا داری از خونه به موبایلم زنگ می زنی؟» گفت: «هود رو روشن کردم، صداش زیاده نمی فهمم چی میگی!» موبایلم رو جواب دادم، صدای زمختی گفت: «چرا چایی که برات ریختم رو نمی خوری؟» با ترس قطع کردم، رفتم سیم تلفن خونه رو کشیدم که زنگ خونه به صدا دراومد، از چشمی نگاه کردم، خانمم پشت در بود. خیلی ترسیدم آقای دکتر.
- چرا؟ یعنی اون یکی تو آشپزخونه روح خانمت بود؟
- نه، اون یکی پشت در خانم دومم بود...
- یعنی از اون روحی که به موبایلت زنگ زد نترسیدی؟
سید مصطفی صابری
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.