تعداد بازدید : 67
دنیا به روایت تصویر
گتی ایمیج| منظره برفی در کنار دریاچه وان، ترکیه
رکس| نگهبان باغ وحش با پوشیدن این لباس به دنبال اورانگوتانی است که از قفسش فرار کرده، ژاپن
گاردین| ماهی گیری ممنوع!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 17
حدیث روز
امیرالمومنین(ع): آن که رفتار نیکش فراوان شود، مردم بر برتری اش اتفاق کنند.
عیون الحکم و المواعظ
ذکر روز دوشنبه
صد مرتبه «یا قاضی الحاجات»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در محضر بزرگان
تعداد بازدید : 28
عصا به دست بگیریم
مرحوم استاد دولابی می فرمود:
در حدیث است که اگر کسی به چهل سالگی رسید و عصا بـه دست نگرفت، عاصی است. مقصود از عصا تکیهگاه است. یعنی اگر کسی به چهل سالگی رسید و از عقاید و عباداتش تکیهگاهی پیدا نکرد که اعتماد به خدا کند و به اتّکای آن از حوادث نترسد و نلرزد، این فرد عاصی است، یعنی سرش کلاه رفته و کمبهره است.
مصباحالهدی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حکایت
تعداد بازدید : 27
عاقبت مار طمع کار
ماری همسایه مردی ساعت ساز بود. روزی آن مار بدکار وارد مغازه شد، برای خوردن چیزی در جست و جوی طعمه بود. سوهانی پولادین را آن جا دید. می خواست آن را بجود که سوهان گفت: «ای نادان! با چه چیزی سخت تر از خود می جنگی؟ به جای آن که مرا زخمی کنی، دندان هایت را به آسانی می شکنی!» مار حمله کرد و با سوهان جنگید. صبح مرد ساعت ساز جسد مار را بیرون انداخت و با سوهان مشغول به کار شد.
نویسنده: ژان دو لافونتن
مترجم: ملیحه صمدی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شعر طنز
تعداد بازدید : 24
خوش است!
نویسنده : سحر بهجو
«بر چهره گل نسیم نوروز خوش است»
یک خانه ویلایی و لکسوز خوش است
این ها نه زمانی که شدی فرسوده
در اوج جوان بودنت، امروز خوش است!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 22
قرار مدار
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اندکی صبر
تعداد بازدید : 17
آوار
نویسنده : نصرت رحمانی
در این شب بی مرز
در این شب لبریز از اندوه
باران نرمی شیشه را می شوید آرام
تک سایه ای حیران و سرگردان
پاشیده بر دیوار
دیوار می ریزد فرو آوار، آوار
احساس من، احساس بیمار
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دیدنی ها
تعداد بازدید : 57
عروسک هایی مثل من
«امی جندری سویت» زن عروسک ساز 45 ساله ای است که عروسک های ویژه ای را با دست و در خانه اش، درست شبیه به ناتوانی هر کودک دارای معلولیت یا بیماری هایی خاص در اندام های ظاهری، درست می کند تا آن بچه ها با عروسک ها و در دنیایی شبیه به موقعیت خودشان بازی کنند. به گفته او، خیلی طبیعی است که بچه ها در ابتدای کار این عروسک ها را باور نکنند و تنها یک وسیله بازی بدانند اما به تدریج با آن خو می گیرند و این احساس بد که آن ها به دلیل ناتوانی شان بچه های تنهایی هستند، از بین می رود. این زن نیکوکار پیش از این یک فعال اجتماعی و به عنوان یک مربی بازی درمانی برای بچه های ناتوان مشغول به کار بوده است. «امی» از سال 2014 بخشی از خانه خود را به کارگاهی برای ساخت «عروسک هایی مثل من» اختصاص داد. این عروسک ها حدودا 70 تا 100 دلار قیمت دارند.
منبع: سی بی اس نیوز
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
با خانمان
تعداد بازدید : 36
قورباغه خانه تکانیات را قورت بده
نویسنده : مهدیسا صفریخواه | طنزپرداز
روزهای خانهتکانی نزدیک هستند و من مثل روزهای امتحان علاقه بیشتری به تماشای فیلم، مطالعه کتاب، دور زدن در فضای مجازی و هرکاری بهجز تمیزکردن خانه دارم، با وجود این که خدا را شکر تنها هم نیستم. همسری دارم بهتر از برگ درخت و عزیزی که در این نزدیکی است و قرار است خودش را برای کمک برساند. اما هر سال برای خانهتکانی حسابی بهانه میآورم. از فلسفه زندگی در لحظه شروع میکنم و به «وقتی دو روز دیگه کثیف می شود، چرا باید تمیز کنم» میرسم، اما فایده ندارد. وقتی کلید شروع آن را میزنم، متوقف کردنی نیستم.
یکسال آن قدر در نقشم فرورفته بودم که «تناردیه»ها سرپرستیام را برای ژانویه همان سال قبول کردند. سال بعد قرار شد از کسی کمک بگیرم اما به بهانه این که «وقتی بیاد خونه زندگیمون رو ببینه میگه اینا چقدر تباه و کثیفن» سه روز مانور آزمایشی رفتم و در روز موعود من و خانم دستیار نشستیم و چای خوردیم و از سختیهای بچهداری گفتیم و دوستان خوبی شدیم، هرچند که دوست خوب معمولاً برای همصحبتی چرتکه نمیاندازد. ولی مهم این است که قورباغه خانهتکانی را تنهایی قورت دادم و تقریباً از آن سال مطمئن شدم «بمیرم و بمونم باید انجامش بدم».
حالا همه این سالها، اواسط اسفند آن مانور آزمایشی را انجام میدهیم. هرسال هم از یک تخفیف جانانه استفاده میکنیم، مثل تخفیف پاک نکردن پشت پنجرهها، تخفیف تمیز نکردن کابینتها، تخفیف تمیز نکردن تراس و انباری و تخفیف شستن فرشها فقط با شامپو فرش. تخفیف تعطیلی آشپزخانه برای سه روز و... اینجوری غول خانهتکانی را تسخیر میکنیم. این تخفیفها بیشتر از هر کارشناس خانوادهای میتواند نرخ مشارکت مردان را در خانهتکانی بالا ببرد. خوشبختانه این روزها همه آن ها از عواقب کمک نکردن در کارها به همسرانشان آگاه هستند. کوچکترین تبعات این کمک نکردن گزارش آن ها بهعنوان «یک موجود داغون جنسیتزده و تباه» در فضای مجازی است، عنوانی که ترسناکترین برچسب این روزهای دنیای مجازی است. پس از همه امکانات مجازی برای تقسیم کارها در خانهتکانی استفاده کنید، تقلب هم نکنید و لایو و استوری هم بگیرید. اینجوری هم فرهنگسازی میکنید، هم ماجرای خانهتکانی مشارکتی کمکتان میکند که پول بیشتری برای عید پسانداز کنید و برای همصحبتی با دستیارهای خانهتکانی ساعتی 10 هزار تومان هزینه نمیکنید، استرس مورد قضاوت قرار گرفتن بهخاطر کثیفی خانه از طرف دستیارها را هم ندارید!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 61
سه نقطه
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 44
تاپخند
درسته تابستون همه چی گرون شد و نتونستیم بریم مسافرت، ولی در عوض بدنمون گرم شد و آماده شدیم که عید هم نریم!
اون قدر عکس کوپن گذاشتین و زیرش نوشتید نوستالژی فقط این که باورشون شد و می خوان واسه مون تجدید خاطره کنن!
نوشته به جای فلان قرص، دم کرده پونه کوهی بخورین... منم موافقم. اصلا بدن انسان همین که بفهمه قراره پونه کوهی رو دم کنن و بهش بدن، خودش بدو بدو همه جاش رو ترمیم می کنه!
قبلا واسه فوتبال دو تومن تخمه می خریدی یک دربی و دو تا ال کلاسیکو و سه تا جام حذفی انگلستان رو هم اشانتیون باهاش می دیدی اما تموم نمیشد. بقیه اش رو میریختی سطل آشغال. الان بیست تومن می خری تا دقیقه ۲۰ تموم میشه!
زندگی متاهلی فقط اونجاش که معمای غذا چی بپزم رو هر روز باید حل کنی!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 62
دوردنیا
رکوردزنی های عجیب یک جوان
ایندیپندنت- یک جوان ایتالیایی، به عنوان پروژه هنری، یک سوزن را در انبار کاه انداخت و با کنار زدن دانه به دانه پرهای کاه بعد از 48 ساعت فعالیت سخت توانست آن را پیدا کند. «اسون ساکسالبر» این فرایند خسته کننده را به مدت دو روز در گالری هنر معاصر کاخ توکیو در پاریس انجام داد. این جوان قبل از این هم فعالیت های عجیب و مشابهی داشته است، از جمله خوردن قارچ سمی، حبس کردن خود در یک اتاق به مدت 24 ساعت به همراه یک گاو و اره کردن شاخه های درخت در حالی که خود روی آن قرار داشت!
درخت بن سای 400ساله دزدیده شد
سی ان ان- هفت درخت بن سای به ارزش 118 هزار دلار از جمله باارزش ترین بن سای جهان که یک سرو کوهی 400 ساله است، از باغی در نزدیکی توکیو دزدیده شد. این بن سای 90 هزار دلاری قرار بود در رقابت درختان زیبای ژاپن شرکت داده شود. همسر مالک این بن سای به خبرنگاران گفت: «بیشتر از این که دزدیده شدن این درخت برایمان اهمیت داشته باشد، نحوه آبیاری و مراقبت از آن توسط دزدان مهم است. از دزد خواهش می کنیم نهایت تلاش خود را برای مراقبت از این درخت ارزشمند بکند، چرا که بیشتر از یک هفته بدون آب دوام نمی آورد. این درخت مینیاتوری حساس همچون یکی از فرزندان ما بود.»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
پاسخ مسابقه این کیه ؟
تعداد بازدید : 40
چند خواننده شبیه هم!
سلام. این هم کاریکاتور کامل شخصیت مسابقه پیش، آقای شهرام شکوهی، خواننده و آهنگ ساز خوب کشورمون. ایشون که مدتی پیش شایعه شده بود به دلیل بیماری دیگه کار نمی کنه، در گفت و گوی اختصاصی با «زندگی سلام» اعلام کرد این خبر صحت نداره. توی پیام ها نام حجت اشرف زاده، مجید اخشابی و محسن ابراهیمی هم داشتیم که این همه شباهت از دید شما بین خواننده ها عجیبه! از بین مخاطبان روزنامه و کانال «زندگی سلام» که درست پاسخ دادن، طبق قرعه نام آقای زاهد منصوری 23 ساله و شاغل در نانوایی از سنندج به عنوان برنده انتخاب شد. بهشون تبریک می گیم و به امید خدا با مسابقه بعدی، عکس و کاریکاتور رو می تونید همین جا ببینید. خوش باشید.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 10
ما و شما
راه ارتباطی با ما :پیامک 2000999 و تلگرام 09354394576
* چه عجب از آقای خوشحال شعر چاپ کردید؟ دمش گرم با این طبع لطیف و طنازش. صادقی
* می خواهم از پدر و مادر عزیزم که همیشه همراه من بوده و هستند تشکر کنم. هرچه دارم از آنان دارم و خدا را شکر می کنم برای داشتن پدر و مادری مهربان. حامد فولادی
* آقای محمدپور در ستون «از اون لحاظ» اگه از همون مامان درس قناعت را یاد گرفته بودی نیازی به فریز کردن گوشت نداشتی. نظافت پشت کمد هم برای بهداشت اعضای خانواده است نه مهمان.
* جناب آقای عبدا... جاقوری و سرکارخانم گرامی، تولد اولین ثمره عشق تان را تبریک می گوییم و امیدواریم خدانگهدارش باشد. فرامرزی و سعید
* آیا این قدر کمبود رجال شده که دانشجو باید بیاد مشاوره بده؟!
ما و شما: در بین مشاورهای زندگی سلام، دانشجوی دکترا هم هستند که طبیعتا علم و صلاحیت مشاوره دادن را دارند.
*آق کمال، آقای مجنونپور چکاره تان مره که ایقد ازشان پیام مِذرن؟
آق کمال: مو که مسئول نیستم ولی پرسیدم، گفتن مسعودآقا روزی صد تا پیامک مدن که بچه ها هفته ای سه تاش ره چاپ مکنن!
* با تشکر، لطفا برای مسابقه هاتون جایزه بذارین تا درصد مشارکت خواننده ها بیشتر بشه.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نشر اکاذیب
تعداد بازدید : 58
پسری با کله لانه ای
به تازگی عکس هایی از یک پسر مهربان در شبکه های مجازی منتشر شده که احساسات کاربران را برانگیخته است. این پسر اعلام کرده حاضر است سرش را در اختیار پرندگان بی آشیانه قرار دهد تا در لای موهایش لانه سازی کنند و تخم بگذارند. از دیگر سو شایعاتی شنیده می شود مبنی بر این که این پسر به دلیل اهمیت ندادن به بهداشت شخصی اش مورد توجه کلاغ ها قرار گرفته که روی کله اش آغل ساخته اند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
افسانه های نوین
تعداد بازدید : 26
کارگر سخت کوش و کارفرمای سخت جوش
نویسنده : علکساندر کاربراتور | مورخ، مولف و عمود منصف
در زمانهای قدیم کارگری سختکوش میزیست. این کارگر سختکوش نزد یک کارفرمای سختجوش (یعنی خیلی سخت با دیگران میجوشید و ارتباط برقرار میکرد) کار میکرد و حقوق مناسبی میگرفت. در زمانهای قدیم حقوقها طوری بود که یک کارگر یا کارمند یا کاسب میتوانست با درآمدش حداقل نیازهایش را برآورده سازد و لازم نبود 25 سال دست به حقوقش نزند تا بتواند با قیمت همین امروز یک خانه 70 متری یا با حقوق یک ماهش 10 کیلو گوشت بخرد! یک روز کارگر به سر کارش نرفت. کارفرما که تعجب کرده بود با خود بسیار اندیشید و در آخر به این نتیجه رسید که لابد کاری برایش پیش آمده و شاید از دستمزدش ناراضی است. پس از اندیشیدن با خود افزود: «فردا که آمد او را درهمی بیش خواهم داد تا راضی شود، آری.» همانطور که میدانید در زمانهای قدیم مردم بعد از هر جمله یک «آری» هم میافزودند.
فردا شد و کارگر سختکوش به سر کار آمد. در پایان روز، کارفرما یک درهم بیشتر به او داد ولی کارگر هیچ نگفت و رفت رد کارش. کارفرما جا خورد و با خود افزود: «چقدر قدرناشناس!» پس از چند روز دوباره کارگر سر کار نیامد. این بار نیز کارفرما دمی اندیشید و خطاب به خودش افزود: «فردا باید درهمی از دستمزدش کم بنمایم تا حساب کار دستش بیاید.» فردای آن روز کارفرما یک درهم از حقوق کارگر کسر نمود و باز هم کارگر چیزی خطاب به او نیفزود. (آن زمان هم خیلی باحال بوده، کارفرما هر کار دلش میخواسته میکرده و هر بلایی دوست داشته سر کارگر میآورده و عین خیال هیچکس هم نبوده!) کارفرما این بار بیش از پیش با خود اندیشید و سپس خطاب به کارگر افزود: «فهمیدم! حتما دفعه اول کودکت به دنیا آمده بود و آن درهم اضافی را سهم کودک میدانستی و این دفعه هم لابد مادرت از دنیا رفته و کم کردن آن درهم را حق مادرت میدانستی که از حقوقت کسر شده. آری؟»
کارگر لبخندی زد و افزود: «خیر! آن روز که اضافه دادید فکر کردم اشتباهی رخ داده و به روی خودم نیاوردم. ولی امروز که کمتر دادید فهمیدم شما زرنگتر از این حرفها هستید و حساب آن روز را ازم کم کردید!» کارفرما که از این پاچهخاری کارگرش خوشحال شده بود سر ضرب حقوقش را دو برابر نمود و او را راهی خانه کرد. کارگر هم از این چاپلوسی خود دلشاد شد و در حالی که هرهر میخندید روانه خانه شد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 10
تفأل
بنده پیر مغانم که ز جهلم برهاند
پیر ما هرچه کند عین عنایت باشد
دوش از این غصه نخفتم که رفیقی میگفت
حافظ ار مست بود جای شکایت باشد
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.