حضرت علی(ع): کار هر روز را در همان روز انجام ده؛ زیرا هر روزی را کاری است [ویژه آن روز].

نهج البلاغه

ذکر روز یک شنبه

صد مرتبه «یا ذاالجلال و الاکرام»

 

علامه محمدرضا حکیمی می فرمایند:تردیدی نیست که افراد در زندگی، در راه‌ها و کارها، دچار لغزش و اشتباه می‌شوند و چیزهایی بر سر راهشان قرار می‌گیرد... هرکس نسبت به دیگران... ممکن است دچار خطا و لغزش شود... این دست مسائل نباید در روابط خانوادگی و گروهی و اجتماعی تاثیری منفی داشته باشد، چون جریانی است همگانی و همه جایی و هرکس که از دیگران لغزش‌هایی می‌بیند خود نیز ممکن است در برابر دیگران به همان لغزش‌ها دچار شود. این جاست که اصل «تحمل خطاها و لغزش‌ها» پیش می‌آید و در تحکیم روابط، نقش آفرین است.

برگرفته از «الحیات»

 

روز اول کارم بعد از تعطیلات نوروز، حال اون لاک پشتی رو داشتم که خمیازه کشان کنار جاده جون می کند تا حرکت کنه و با حسرت حرکت پرسرعت ماشین ها رو می دید. غافل از این که یه خرس روش نشسته بود و چرت می زد!

 

کار عشق همین است: کاری می‌کند که می‌خواهی دنیا را از سر بنویسی. کاری می‌کند بخواهی شخصیت‌ها را انتخاب کنی، صحنه را بسازی و داستان را پیش ببری. کسی که دوستش داری، مقابلت می‌نشیند و می‌خواهی هر کاری از دستت برمی‌آید، برای ابدی‌کردن این لحظه انجام دهی.

«هر روز»،اثر دیوید لویتان

 

خنده دارترین مدرک تقلبی دنیا

آدیتی سنترال- موتور سیکلت سوار چینی که تنبل تر از آن بود که برای گرفتن گواهی نامه مراحل قانونی را طی کند، تصمیم گرفت گواهی نامه رانندگی جعلی برای خودش درست کند. او با دستخط خودش روی یک کاغذ سفید مشخصات گواهی نامه اش را نوشت و عکسی از خودش را هم گوشه آن چسباند تا شاید بتواند پلیس ها را گمراه کند! عکس های گواهی نامه جعلی خنده دار او این روزها در شبکه های مجازی این کشور حسابی سوژه شده است.

 

 

 

رژیم لاغری دردسرآفرین

آدیتی سنترال- یک زن 40 ساله بعد از سه هفته رژیم غذایی سخت گیرانه که تنها مجاز به خوردن آب و آبمیوه بود، دچار آسیب شدید مغزی شد. او که حدود 40 کیلوگرم اضافه وزن داشت، توانست وزنش را به مقدار قابل توجهی کم کند اما به دلیل پایین بودن سطح سدیم در خونش دچار آسیب مغزی شد و در بیمارستان بستری است. هیپوناتریمی نام نوعی مسمومیت با آب است که در اثر کمبود سدیم در خون ایجاد می شود و به مغز آسیب می رساند.

 

 

 

مرد 77 ساله چینی با موهای 5 و نیم متری!

آدیتی سنترال- عکس های پیرمرد 77 ساله چینی با موهای‌‌پنج  و  نیم  متری  اش که برای شستن و خشک کردن آن حداقل 3 نفر باید 3 ساعت وقت بگذارند، در شبکه های اجتماعی این کشور یک و نیم میلیون بازدید کننده داشته است. این پیرمرد 55 سال است که موهایش را کوتاه نکرده است اما قصد ندارد که در گینس رکوردی ثبت کند و معروف شود. 

 

* شعبان شده آمیخته با نقل و نبات

هر دم رسد از عالم قدسی برکات

خواهی که بری فیض از این ماه برات

بفرست به رخسار محمد(ص) صلوات

یارمحمد خدنگی

* سه نقطه لحظه تحویل سال نو در جزیره اسرارآمیز خیلی باحال بود! دقیقا یاد خودمون افتادم! 

آرمین و دوستان

* چرا در گرگان شام خوران و صبحانه خوران نداریم؟! 

مهدی بهزاد

آق کمال: با ای که مهدی آقا ای سواله از مو نپرسیدن ولی چون مو تخصص عجیبی تو جواب دادن به این جور سوالا درم باید بگم که چون همیشه ما سر ناهار مرسِم گرگان و مِرم ناهارخوران، عوضش صبحانه ره تو فاروج مخورم و شام رم تو بابلسر!

* ممنون بابت پرونده خوب تون درباره سیل و وظیفه ما در قبال سیل زده ها، بسیار آموزنده و مفید بود. فرهنگی بازنشسته

* فرارسیدن سال نو را با تاخیر به بر و بچه های زندگی سلام تبریک می گوییم و آرزومندیم در سال جدید باز هم برای ما خوانندگان روزنامه خراسان، مطالب جالب و جذاب منتشر کنید. 

 

چند سال پیش که تازه ازدواج کرده بودم، رفتم کیسه جارو برقی بخرم. به فروشنده گفتم: «لطفا یه کیسه جارو برقی بدید.» آقای فروشنده گفت: «اسمش چیه؟» با اعتماد به نفس کامل گفتم: «جارو برقی!» آقاهه گفت: «خب مدلش چیه؟» تو دلم گفتم عجب خنگیه ها! بعد جواب دادم: «مدلش برقیه دیگه!» آقای فروشنده پرسید: «خانم! مارک جارو برقی‌تون چیه؟» منم کلی معذرت خواهی کردم و گفتم: «ببخشید حواسم نبود اصلا، تازه خریدیمش، مارکش یادم نیست!» قیافه فروشنده رو تو اون لحظه هیچ وقت فراموش نمی کنم!

 

سلام ننه. خوبین؟ خوشین؟ عیدتون مبارک. می‌دونین خونه ما کجاست؟ بدونین هم فرقی نمی‌کنه. امسال از عیدی خبری نیست. دچار برهان اقتصادی شدیم. یعنی می‌تونیم هزار تا دلیل و برهان بیاریم که عیدی ندیم. پس بی‌خود خودتون رو خسته نکنین. امسال از سیل و زلزله و مصیبت و بدبختی و بیچارگی که برای همه‌مون عادی شده بگذریم، واسه من که عید خوبی بود. چون تا پارسال این نوه نتیجه‌های ذلیل‌مرده جلوی من خرت و خرت آجیل و شیرینی می‌لمبوندن، من باید جلوشون می‌نشستم سماق می‌مکیدم. امسال خدا رو شکر صفا و صمیمیت بین خانواده‌ها بیشتر شده بود و همگی دور هم نشستیم سماق مکیدیم.

ننه امسال به خودتون قول بدین که خوب ورزش کنین و قوی باشین. مخصوصا ورزشای قدرتی مثل بادی لیفتینگ، پاور بیلدینگ، بانجی جامپینگ، اختلاس از هلدینگ و این‌جور چیزا. مثل من که از همون قبل عید دارم ورزش می‌کنم. راستی یادتونه درباره کبدی بازی کردنم براتون حرف زدم؟ یادتون نیست؟ ای بابا، خب برین روزنامه‌های قبلی رو بخرین یادتون بیاد، منم پورسانتم رو وردارم خرج کشیدن پوستم کنم. چیم از این خواننده‌های لس‌آنجلسی کمتره؟ چطور اونا بکشن، من نکشم؟ البته ما ماهواره نداریما، از پنجره همسایه دیدم!

داشتم کبدی رو براتون می‌گفتم. به اونجا رسیدیم که من تندتند حرف زدم و واسه تیم ملی انتخاب شدم و رفتم برای مسابقات. همچین که رسیدیم به سالن، یهو یکی از داورا منو شناخت! به مسئول برگزاری گفت: «بابا این همونیه که تو جام‌جهانی تکواندو و کاراته و جودو و ده تا چیز دیگه هم بود. الان دوباره یه کار دست خودش میده‌ها!» حالا من که می‌دونستم از قدرت و تکنیک من ترسیدن. وگرنه هیچ‌کدوم از نوه‌هام هم جرئت نمی‌کنن موقع کتک خوردن ازم ایراد بگیرن. بله ما از اون ننه بزرگایی هستیم که کتک می‌زنیم. مخصوصا وقتی نوه‌ها میگن عیدی‌مون کمه. زمان ما یه ده تومنی می‌دادن باید اندازه یه آفتابه آب مصرف می‌کردیم، انقدر که پدربزرگمون رو ماچ می‌کردیم... اشاره می‌کنن قرار بود ستون ورزشی باشه. ببخشید ننه، ایشالا از شنبه.

 

ای خالق چاره ساز ای بنده نواز

  دم می زنم هر لحظه به صد سوز و گداز

بر درگه تو گشوده ام دست نیاز

شاید برسد به سفره ام بوی پیاز!

***

آنان که دم از طراوت عید زدند 

رفتند سری به تخت جمشید زدند

چون نرخ پیاز بندری را دیدند

بر گفته خویش مهر تایید زدند!

 

رویترز|       آزمایشگاه فناوری نوین پرورش گیاهان با نور مصنوعی، آلمان

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 فرانس پرس|   دیدار نگهبان باغ وحش با پاندایی که قرار است برای انجام تحقیقات به دانمارک سفر کند

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 ‏ مادربزرگم میگه با این همه بارش چرا تابستون‌ها باید با کم آبی مواجه بشیم؟ به نظرم اگه اختیاری داشت با آب بارون ترشی درست می‌کرد که تابستون قابل استفاده باشه!

  ‏حسینی بای از ماموریت برگرده خونه باید یکی دو هفته تو آکواریوم نگهش دارن تا کم کم برگرده به حالت اولیه خودش!

  ۱۷ فروردین هیچ وقت فکرش رو نمی‌کرد به اندازه ۱۴ فروردین فحش بخوره!

  حالا باز دانشجوها و دانش آموزها میگن دو ماه دیگه میریم بعدش تابستونه تعطیلیم، ما که تعطیلی نداریم چه جوری خودمون رو دلداری بدیم؟!

  ‏کاش منم کوالا بودم و الان دغدغه‌ام این بود که خوابیدن روی کدوم شاخه بیشتر کیف میده!

  شما دو نفر رو که باهم قهر بودن آشتی بده، امکان نداره حداقل یکی‌شون نگه: ای بابا ما که با هم قهر نبودیم که بخوایم آشتی کنیم!

  من تحقیق کردم که هر ایرانی سبک خاص خودش رو واسه جوجه درست کردن داره و معتقده بهترینش همینه و بقیه حالی‌شون نیست!

 

از آستان پیر مغان سر چرا کشیم 

 دولت در آن سرا و گشایش در آن در است

یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب 

 کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است

 

در این تعطیلات به اندازه یک سال خبر تولید شد که خب در این ستون نمی‌گنجد، ولی می‌توانیم به سبک پست‌های شبکه‌های اجتماعی به‌صورت فشرده آن‌ها را مرور کنیم تا شما هم به روش همان شبکه‌ها، با سرعت بخوانید و بدهید برود بالا!

در حالی که منتظر بودیم ببینیم سرانجام تکلیف نود و فردوسی‌پور چه می‌شود و آیا تلویزیون به رای بیشتر مردم احترام می‌گذارد یا به ملاحظات مدیرانش گوش می‌دهد، باخبر شدیم پیاز در حال سبقت گرفتن از پراید است. قبل از عید که قید آبگوشت را زده بودیم، بعد از عید هم مجبور شدیم حتی بی‌خیال نان و پیاز کنارش شویم! در همان حال که عکس پدران و پدران همسران را لایک می‌کردیم و به سفره‌های هفت سین رای می‌دادیم و همان‌طور که پشتک واروها و تقلید صداهای استعدادهای کشف‌نشده را در تلویزیون تماشا می‌کردیم، متوجه شدیم ای داد بیداد، بخشی از مملکت را سیل گرفته و تا به خودمان آمدیم، دیدیم آب در حال پیشروی است که خوشبختانه با درایت مسئولان که بدون بالا زدن پاچه، مسابقه «کی از همه بیشتر میره تو آب» راه انداخته بودند، سیل از عمل خودش شرمنده شد و جایش را به گل و لای داد. هرچند هنوز نگران خبرنگاران و مدیران و سلبریتی‌هایی بودیم که توی آب یا لای درزهای زمین بودند!

البته برخلاف مردم، مسئولان غافلگیر نشده بودند و بلافاصله پس از این که سیل ته‌نشین شد، پیامک هشدار برای آمادگی مقابل سیل را ارسال کردند! از طرف دیگر، در حالی که مردم دنبال مقصر این مصیبت و همچنین راهی مطمئن برای کمک‌رسانی به مصیبت‌زدگان می‌گشتند، مسئولان خوش‌خبری دادند که امسال آمار تصادفات جاده‌ای و مصرف بنزین کمتر شده است که خب علاوه بر فرهنگ‌سازی و دقت خود مردم، لابد گیر کردن خودروها در گل و لای و از بین رفتن مسیرهای سفر هم در این مورد بی‌تاثیر نبوده است!

سرانجام در پایان تعطیلات وقتی داشتیم برای سبزه‌های فالوئرهای‌مان کامنت می‌گذاشتیم و با غم رفتن سر کار دست و پنجه نرم می‌کردیم، باخبر شدیم استاد جمشید مشایخی هم درگذشتند که البته خیلی طول کشید تا این خبر را باور کردیم و مطمئن شدیم این بار شایعه و دروغ سیزده نیست. هرچند بعید نیست به زودی تلویزیون در برنامه‌ای وسط انتقادهایش به دولت و مسئولان، اعلام کند ستاره مرگ مربع را شماره‌گیری کنیم تا بدل استاد به صورت زنده برای مصاحبه حاضر شود. به هر حال ظاهر کردن بدل استاد، از سعدی و حافظ که سخت‌تر نیست، مخصوصا با هر پیامک فلان تومان!

 

دوست دارم که سحرگاهان

دست در دست نسیم

گام در باغچه ام بگذاری

کلبه ام را بگشایی در

و به هنگام پگاه آینه را

از سر طاقچه ام برداری

و در آن با خورشید

روبه‌رو خواهی بود