صفحات این شماره

تعداد بازدید : 43
دنیا به روایت تصویر



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 13
نگهداری ازحیوان با اعمال شاقه
نویسنده : زهرا فرنیا | طنزپرداز
از بچگیم هرروز به پدر و مادرم میگفتم: «برام یه حیوون بخرین. تو رو خدا. توی اتاق خودم نگهش میدارم. گربه، خرگوش، جوجه، هرچی» ولی میگفتن نگهداریش سخته و نمیشه. دیگه بزرگ که شدم دیدم حوصله ندارم. خودم رو نمیتونم جمع و جور کنم. حوصله یه حیوون دیگه رو که اصلا ندارم. کاملا با این قضیه کنار اومده بودم که به رغم تمام کمپینها، دم سال تحویلی بابام با دو عدد ماهی زبرای قرمز یک سانتی وارد خونه شد. حالا ما هیچ سالی ماهی نمیخریما! امسال که گفتن زبرا نخرید، ما خریدیم، یه جفت هم خریدیم. چرا؟ چون نصف قیمت میداد و به نظر بابام حیف اومد.
اینکه من از بچگی حیوون دوست داشتم، وظیفه نگهداریشون رو انداخت روی دوشم که: «حیوون میخواستی؟ حالا نگهشدار!» بابا اون حیوونا یه محبتی، یه احساسی، یه چیزی دارن. ماهی چی؟ حتی زل نمیزنه توی چشم آدم. به بالهش هم نیست که ما وجود داریم. با همین حال، همین حیوون بیاحساس، یه روز میمیره و حال آدم رو خراب میکنه.
مال ما هم مرد. از نظر خونواده اینکه توی یه وجب جا زندگی میکرد و محیط زندگیش مناسب نبود، دلیل کافی برای مردنش محسوب نمیشد. تقصیر من بوده حتما. پدر من، مادر من، بنده توی سنیام که حیوون خوشحالم نمیکنه. من به کسی نیاز دارم که صحبت کنه! متوجهین؟ البته تعجبی نداره ببینم هفته بعد با یه کاسکو یا مرغ مینا وارد خونه میشین.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 6
تفأل
افسوس که شد دلبر و در دیده گریان
تحریر خیال خط او نقش بر آب است
بیدار شو ای دیده که ایمن نتوان بود
زین سیل دمادم که در این منزل خواب است

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 33
تاپخند
الان یه حرکت استثنایی زدم و آب رو به جای این که سر بکشم، ریختم تو لیوان خوردم. خانوادهام ایستاده برام دست زدن!
دیگه کسی روش میشه بپرسه علم بهتر است یا ثروت؟!
اون قدر کار دارم که درخواست افزایش زمان شبانهروز به 48 ساعت رو دارم!
7 صبح زنگ میزنین میپرسین چه خبر؟ داداش خود خبرها هم هنوز خوابن، وایسا بیدار شدن زنگ میزنم میگم بهت!
مهمتر از رنگ چای اونیه که چای رو واسهت میاره، فقط اونی که دلت میخواد باشه، اصلا کوفت بیاره!
هر ایرانی یه تهصدایی داره اما برای بعضیها انقدر دیگه تهه که به نفع همهست کلا درش نیاره!

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 54
دوردنیا

آدیتی سنترال- رفتگر 58 ساله چینی سالهاست با حقوق ماهیانه 300 دلار که پایینترین سطح درآمد در این کشور است، خیابانهای شهر را تمیز میکند و زندگی بسیار فقیرانهای را با خانوادهاش میگذراند. او 30 سال است که هیچ لباس نویی نخریده و هر روز سوپ نودل میخورد اما تاکنون 27 هزار دلار به کودکان فقیر اهدا کرده است. انتشار خبر مبلغ قابل توجهی که او به کودکان داده است باعث شد که این فرد به قهرمان ملی این کشور تبدیل شود.

اسکای نیوز- دانشمندان با بررسی DNA بقایای افرادی که حدود 4 تا 5 هزار سال پیش در «استون هنج» زندگی کرده بودند، به این نتیجه رسیدند مهاجرانی که حدود 6هزار سال پیش با عبور از دریای مدیترانه از شرق به غرب وارد انگلستان شدند، این بنای پر رمز و راز را ساختهاند. این مهاجرت در واقع بخشی از مهاجرت بزرگ جمعیت از آسیای صغیر بود که 8 هزار سال پیش شروع شد و در نتیجه آن کشاورزی در سراسر اروپا توسعه یافت.« استون هنج»، واقع در «ویلتشر»، حدود 2500 سال پیش از میلاد ساخته شده است. بزرگترین سنگها بین 30 تا 40 تن وزن دارند. هدف اصلی ساخت این مجموعه هنوز مبهم است، هرچند فرض بر این است که برای برگزاری مراسم آیینی و مشاهدات نجومی از آن استفاده می شد.

بیزینس اینسایدر- «گائوکائو» آزمون ورودی ملی دانشگاه چین با مدت زمان 9 ساعت و در دو روز، سختترین و طولانیترین کنکور دنیاست که هر سال در سرتاسر چین و با شرکت بیش از 9 میلیون دانش آموز برگزار میشود. گفته میشود تا به حال هیچکس موفق به کسب نمره کامل در آن نشده است. بعد از شروع آزمون، جمعیت زیادی از پدر و مادرها در بیرون از سالن برگزاری برای موفقیت فرزندان خود که 12 سال از عمر شان را برای آمادگی در این امتحان تلاش کردهاند، دست به دعا برمیدارند. در مدت زمان برگزاری گائوکائو، پلیس آرامش را در شهرها و حوزه های امتحانی برقرار می کند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 17
آق کمال وردست آشپز می شود
نویسنده : آق کمال | همه کاره و هیچ کاره
تازه پریروز نوبت ما شده بود که بهقول معروف جلوس بذارِم. یعنی همو که اعلام مکنن ما امروز خانهمان نشستِم و شما تشریف بیرن عید دیدنی. البته بهترتیب سنمان سه تا جلوس داشتِم، یکی بری قومای خودمان آخر نوروز، یکی چند روز بعدش بری قومای عیال و ای یکی آخر فروردین هم بری دوستامان بود. باز خوب بود، پارسال نزدیکای خرداد نوبت جلوس عید ما رسید! طبق معمول هر سال آخر شب مسود رفیقُم و عیالش معصومخانم آمدن و وقتی گفتِم شام تشریف داشته باشِن معصومخانم گفت نِه و مسود هم گفت حالا که اصرار مکنن چشم! خداییش چی از ای بهتر که آدم سفرهاش وا باشه همیشه، حتی تو ای شرایط با کوکو و اشکنه و نون پنیر.
بری که عیال خسته بود گفتُم شام با ما مردا و دست مسود ره گرفتُم بردُم آشپزخانه. حالا خودُم در حد املت ره که بلدُم ولی مسود پیله کرد بیا غذای خارجی درست کنِم! گفتُم بابات خوب، ننهات خوب، حالا امشب بذار همو شله کوفته همیشگی ره درست کنِم بره رد کارش. گفت: «نِه! بسپرش به مو، تو اینیستا یَگ پیجی ره فولو مکنُم، توش غذای ملل یاد مِده، مخوام امشب چایلیزفود براتان درست کنُم!» گفتُم: «اِنا حالا خوب رفت! تو اول برو تلفظ اینا ره یاد بیگیر، بعدشم هروقت آمدم خانه خودتان ای کارته بکن، نه که با جیب و یخچال مو بخی تمرین آشپزی بکنی!» گفت: «اصلا هول به دلت راه نده، از اشکنه آرزونتر درمیه!»
قبول کردُم و بدون ای که به کاملیاخانم بگِم شروع کردم. آستیناشه داد بالا گفت: «کو همو وگتانه بده» گفتُم: «جان؟ وگتان چیه باز؟!» گفت: «وُگ! همو ماهیتابه ته گرد!» گفتُم: «یره مسخرهبازی درنیار، بیا تو همی قابلمه درست کن برم بخورِم، دیر وقته!» همچی بهزور و بااکراه قبول کرد که انگار از سامان گلریز خواسته بودُم بیدست غذا بپزه! خلاصه شروع کرد... «بادمجون ره بده... کِدو نِدرن؟ بری چی نمکتان دریایی نیست؟ روغن بدون ترانس مخوام... کفگیر نچسب ره بیار... پاپریکاتان کجایه؟ سس سویا نِدرن؟ مِری بیبی اسفناج برام بخری؟ کلم بروکلی هم که نِدرن...» یعنی کاری کرد که بیزار رفتُم. دو ساعت طول کیشید تا آخرش یَگ خوراک وَلهَمشور درست کرد که از نظر ما همو یتیمچه بود که فاتحهشه خوانده بودن! عوضش به خانما خوش گذشت، تمام ای مدت حرف مِزدن و ما ره فراموش کرده بودن کلا. رجیم هم داشتن و لب به او عجیبالخلقه نزدن و همشه خودمان دوتا زورچپون خوردم! ایم از ای.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 35
هرکی پاسخ بده دستش درد نکنه!


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 9
ما و شما
راه ارتباطی با ما :پیامک 2000999 و تلگرام 09354394576
* تصویر تا حالا دقت کردین درباره فیلم دیدن و مطلب چک های برگشتی خیلی خوب بودن، دمتون گرم، حسابی خندیدم! تقوایی
* چه زیبا پاسخ داد نجاری که ازش پرسیدند سختترین کار دنیا چیست و گفت بیکاری!
* آرزو جان، دختر عزیزمان، تولدت مبارک. ان شاءا... سال های سال در پرتو لطف خدا سالم و صالح زندگی کنی.
بابایی، مامانی، پدر و مادرت
* ممنون از زندگی سلام که درباره کلیسای نوتردام نکات جالبی نوشت. همین به روز بودن و آگاهی دادن شما را دوست داریم. موفق باشید.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 38
هتل ارواح سرگردان
پنج شنبه ها
مترجم : فاطمه قاسمی

«استیون کینگ» نویسنده مشهور آمریکایی که آثار ادبی بسیاری در گونههای وحشت و خیالپردازی داشته، در سال ۱۹۷۳ مهمان این هتل بوده و در اتاق شماره 217 این هتل اقامت داشته است. سرسرا و اتاقهای قدیمی این هتل الهامبخش او برای نوشتن داستان «درخشش» میشود. کینگ و همسرش در کمال ناباوری در حالی که هنوز اقامت آنها به یک روز هم نرسیده بود، فهمیدند که تنها مسافران داخل این هتل هستند و حتی کارکنان هتل هم در حال آمادهسازی برای تعطیلی هتل در فصل زمستان و رفتن به مرخصی بودند. کینگ حس و حالش را اینگونه توصیف میکند که فضای هتل، راهروهای طولانی و خلوت هتل که انگار بیانتها شده بودند، او را در خلسه فکری برده بودند. موسیقی در فضای خالی رستوران هتل که صندلیها روی میزها به صورت برعکس چیده شده بود، طنینی بیش از همیشه داشت.
پس از اکران این فیلم و محبوب شدن آن، هتل استنلی بار دیگر مطرح شد. در واقع مهمانان این هتل به این منظور به این هتل میآیند تا اتفاقی فراتر از دنیای روزمره و عادی را تجربه کنند. در همین زمینه از دیگر امکانات هتل استنلی این است که در آن تورهای گردشگری با موضوع محوریت فعالیتهای ماورائی و ترسناک برگزار میشود.
منبع:
strangerdimensions

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 8
تقدیم به امام زمان(عج)
نویسنده : علی گياهی
یک عمر شمیم یار داریم از صبح
سرسبزی نوبهار داریم از صبح
دلتنگی ما از این شب تنهایی است
ما یک سحر انتظار داریم از صبح

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 18
قرار مدار

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 13
در حاشیه خبر هجوم ملخ به کشور
نویسنده : سحر بهجو
در پی نان و پناهی آمدی
حال و روز روبهراهی آمدی
ها بفرما خوب شد؟ این هم سراب
ای ملخ جان اشتباهی آمدی!

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 13
زبان عکس ها
ما عکسها را بیش از آن که ببینیم، میشنویم. عکسها با زبانهای بینهایت متفاوتی شروع به حرف زدن میکنند. از خودشان میگویند، از مکانشان، از زمانشان، از ارتباط بین آدمها و در نهایت از ما. اما همه آنها خوب حرف نمیزنند، همه آن ها صدای خوبی ندارند، همه آنها جذاب نیستند. کم پیش میآید که عکسی ما را کنار خودش نگه دارد، مختصر باشد و کامل.
«لذتی که حرفش بود»
اثر پیمان هوشمندزاده

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 19
رضایت خدا در رضایت والدین
مرحوم آیت ا... مجتهدی تهرانی فرمودند:
اگر میخواهید در زندگی موفق باشید و از آن لذت ببرید، به پدر و مادرتان نیکی کنید، خصوصا به مادر، دست او را ببوسید، دل او را به دست آورید. و بدانید اگر آنها از تو راضی باشند، خدا هم از تو راضی خواهد بود و اگر خدای نکرده آنها را از خود برنجانی خداوند را از خود ناخشنود کردهای.
خبرگزاری فارس

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 15
حدیث روز
امام هادی(ع): برای نعمتها همسایه خوبی باشید و با سپاسگزاری و قدردانی از آنها، بر نعمتهای خویش بیفزایید.
اعلام الدین
ذکر روزپنج شنبه
صد مرتبه «لا اله الا ا... الملک الحق المبین»
ذکر روزجمعه
صد مرتبه «اللهم صل علی محمد و آل محمد»

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 42
10 راززندگی دانشمند ژولیده

1- زمانی که مادر آلبرت، او را به دنیا آورد متوجه شد سر اینشتین بسیار بزرگ است. اعضای خانواده تصور میکردند او ناقص به دنیا آمده، اما پزشک آنها را آرام کرد و گفت طبیعی است!
2- می گویند اینشتین تا 9 سالگی سخن نمیگفت و والدینش نگران بودند. تا این که یک شب هنگام شام گفت: «این سوپ خیلی داغ است» پدر و مادرش پرسیدند چرا تاکنون یک کلمه حرف نزده است که پاسخ داد: «برای این که تا حالا همه چیز درست بوده»!
3- شیفتگی اینشتین به علم با قطبنمایی شروع شد که وقتی در پنج سالگی بیمار شده بود، پدرش به او هدیه داد. آلبرت در آن سن به شدت درگیر کارکرد آن شده بود.
4- اینشتین در 17 سالگی برای ورود به مدرسه پلی تکنیک فدرال سوئیس اقدام کرد. سوالهای ریاضی و علوم را با موفقیت پاسخ داد اما در بقیه درسها موفق نشد و در امتحان رد شد.
5- قایقرانی و نواختن ویولن سرگرمیهای مهم زندگی اینشتین بود. هرگاه وقت داشت سوار قایق میشد یا ساز میزد و به استراحت و تفکر میپرداخت. جالب این که هرگز شنا کردن یاد نگرفت!
6- او بسیار ژولیده بود. علاوه بر این که موهایش را شانه نمیکرد و دایم پیپ میکشید، هیچگاه جوراب نمیپوشید، چون اعتقاد داشت جوراب سوراخ میشود و چرا باید هم جوراب پوشید و هم کفش؟!
7- اینشتین هرگز مستقیما در پروژه ساخت اولین بمب اتمی در جنگ جهانی دوم شرکت نکرد. میگویند وقتی برای اولین بار باخبر شد آمریکا بمب اتمی روی هیروشیما انداخته است، گفت: «وای بر من!»
8- اینشتین چند اختراع هم دارد، مانند یخچال و پمپ و یک پیراهن! پیراهن شامل دو ردیف دکمه بود که اگر شخص بزرگ یا چاق میشد، میتوانست از دکمههای ردیف دوم استفاده کند و لازم نبود لباس نو بخرد!
9- اینشتین یک دختر و دو پسر داشت. خبری از دخترش «لیسرل» نیست، ولی پسر دومش «ادوارد» (ته ته) یک بیمار روانی بود و 10 سال پس از پدرش فوت کرد. «هنس آلبرت» پسر بزرگش که رابطه خوبی با پدر نداشت یک مهندس مکانیک شد. فرزند هنس، «برنارد سزار اینشتین» نیز یک فیزیکدان موفق بود.
10- پس از مرگ اینشتین، جراح بیمارستان مغز و چشمهای او را برای پژوهش از بدنش بیرون آورد، مغز را به 240 قطعه تقسیم کرد و برای دانشمندان جهان فرستاد. در سال 1998 مغزش به بیمارستان محل کالبدشکافی برگردانده شد اما چشمهایش در مالکیت یک چشمپزشک ماند.
منبع: یک پزشک ، بیگ بنگ

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.