تعداد بازدید : 40
دنیا به روایت تصویر
گاردین| مسابقه بادبادک بازی، انگلستان
فرانس پرس| سرخپوستی که با ظاهر سنتی به قوانین دولتی اعتراض دارد، برزیل
آسوشیتدپرس| جشنواره مد، اندونزی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 13
حدیث روز
امام علی(ع): خداوند روزه را واجب کرد تا اخلاص خلق را بیازماید.نهج البلاغه
ذکر روز پنج شنبه
صد مرتبه «لا اله الا ا... الملک الحق المبین»
ذکر روز جمعه
صد مرتبه «اللهم صل علی محمد و آل محمد»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 19
آیات نور
سوره آل عمران
آزمایش با مال و فرزند
زینتدهنده خداوند است، زیرا اوست که عشق به فرزندان و مال و ثروت را در نهاد آدمی ایجاد کرده تا او را آزمایش کند و در مسیر تکامل و تربیت به پیش ببرد. درست است که بدون این وسایل نمیتوان زندگی کرد، و حتی پیمودن راه معنویت و سعادت نیز بدون وسایل مادی غیرممکن است، اما استفاده کردن از آنها در این مسیر مطلبی است و دلبستگی فوقالعاده و پرستش آنها و هدف نهایی بودن، مطلب دیگر.
منتخب تفسیر نمونه
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در محضر بزرگان
تعداد بازدید : 11
رمضان، ماه محاسبه است
آیت ا... جوادی آملی می فرمایند:
مرحوم سید بن طاووس میگوید: اهل سیر و سلوک، اول سالشان، ماه رمضان است. حسابها را از ماه مبارک، تا ماه مبارک بعد بررسی میکنند؛ که ماه مبارک رمضان گذشته چه درجهای داشته و امسال در چه درجهای هستند... چقدر در برابر گناه قدرت تمکن داشته و چقدر در برابر دشمن قدرت تصمیم دارد. ماه مبارک رمضان برای سالکان الی ا... ماه محاسبه است.
«حکمت عبادات»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شعر طنز
تعداد بازدید : 11
توصیه به دخترم!
نویسنده : سحر بهجو
دخترم لطفا پی هر راه آسانی نباش
مدعی رشتههایی که نمیدانی نباش
نسخه اصل خودت باش و کپی را وا بده
فکر نقاشی کنار کارگردانی نباش!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 12
قرار مدار
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اندکی صبر
تعداد بازدید : 7
دلگیر
نویسنده : محمد کریم زاده نیستانک
همین که «دلگیری» از من
مرا بس است
تا بیشتر در دلم باز می کند
«بسته» عشق را...!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
پرونده های مجهول
تعداد بازدید : 37
ادعای کشف جسدی مرموز که عمر بشر را به چالش کشید
پنج شنبه ها
طبق اطلاعات رسمی، قدیمیترین سوابقی که از انسان در این سیاره به دست آمده مربوط به 30 هزار سال قبل است، اما در ماه سپتامبر 1969 در روستای «راژاویچیک» در روسیه یک جسد عجیب کشف شد که این اطلاعات را به چالش کشید. داستان از این قرار است که کارگران در معدن زغالسنگی با عمق 70 متر در نزدیکی این روستا شیء عجیبی شبیه تابوت از جنس سنگ مرمر پیدا کردند. تابوت را به سمت زمین آوردند و وقتی آن را باز کردند غافلگیر شدند. درون تابوت جسد سالم زنی حدودا 30 ساله را دیدند که گویی تازه مرده است، در حالی که داخل تابوت پر از یک نوع مایع عجیب آبی-صورتی رنگ بود. جسد، لباسی به رنگ قهوهای تیره و دستانی با ناخنهای بلند داشت و در بالای سرش یک جعبه مکعبی به شکل موبایلهای امروزی بود. روز بعد خبر به مقامات محلی رسید. خیلی زود بالگردی با نیروی نظامی به محل اعزام شد. محل را از اهالی روستا خالی و به بهانه آلودگی برای مدتی معدن را برای بررسیهای بیشتر تعطیل کردند. همچنین همه افرادی که با تابوت تماس مستقیم داشتند، قرنطینه شدند. زمانی که بالگرد حامل جسد قصد پرواز داشت به دلیل سنگینی تابوت موفق به پرواز نشد، بنابراین مجبور شدند تابوت را از مایع عجیب خالی کنند. به محض خالی شدن تابوت، جسد تغییر رنگ داد و سیاه شد، درست مانند فیلمهای ترسناک! به همین دلیل مجبور شدند دوباره تابوت را از مایع پر کنند که رنگ جسد دوباره به حالت طبیعی درآمد.
چند روز بعد دولت روسیه بررسی این پرونده را به گروهی از دانشمندان «نوروسیبرسک» محول کرد. به گفته دانشمندان، نتایج اولیه در صورت اثبات تمام دانش بشری را زیر سوال میبرد. تابوت و جسد قدمتی 800 میلیون ساله داشتند، یعنی عمرشان از معدن بیشتر بود! جنس لباسهای زن و مایع درون تابوت از مادهای ناشناخته بود. نتایج این آزمایشها هیچگاه بهطور رسمی منتشر نشد. برخی از دانشمندان بر این باور بودند که جسد مربوط به یک موجود فرازمینی است. گروهی نیز آن را فردی میدانند که با سفر در زمان به این نقطه از زمین رسیده است.
بعد از این اتفاق پلیس سعی کرد روستاییان را مجاب کند درباره این داستان صحبتی نکنند. بعدها هر شش نفری که تابوت را برای اولین بار باز کرده بودند به طرز مشکوکی پس از یک بیماری فوت کردند. گفته میشود کاوشهای گستردهتری در همان محل از طرف دولت جماهیر شوروی انجام شد و در تمام مدت خاکبرداری پلیس و ارتش تمام منطقه را محاصره کرده بودند. اما خبر توسط یک افسر به بیرون درز کرد که توسط محلیها نیز تایید شد. پرونده این تابوت و جسد درونش هنوز باز است ولی متاسفانه هیچ عکسی از این کشف منتشر نشد و هیچ یک از تصاویر منتسب، ربطی به این داستان عجیب ندارد.
منبع: infinityexplorers
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 3
ما و شما
راه ارتباطی با ما :پیامک 2000999 و تلگرام 09354394576
* با سپاس از دوستانی که در زندگی سلام برای ما مطالب متنوع، جذاب و آموزنده تهیه می کنند، امیدوارم نماز و روزه هایشان قبول درگاه حق باشد.
فرهنگی بازنشسته
* پدر عزیزم، از زحمات بیدریغت در مهمانسرای صحن غدیر از شما سپاسگزارم.
پسرت مسعود شهرستانی
* آق کمال، سحری خوب بخور، مواظب باش ضعف روزه نبردت برار!
آق کمال: چشم، اگه قیمت خوراکیا امون بدن و چیزی گیر بیارم!
* شعرهای خانم بهجو خیلی روان و جالب هستند. شعرهای آقای خوشحال هم خیلی بانمک هستند. از طرف من به هر دوی این بزرگواران سلام برسانید و تشکر کنید. علی صادقیان
* مطلب تبلیغ استارباکس جالب بود. ولی فکر نمی کنم این کار اشتباهی بوده، حتما پول کلانی برای این رد و بدل شده! آرمین
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مسابقه این کیه ؟
تعداد بازدید : 18
مسابقه قصه ای!
سلام. این هفته با یک چهره ادبی باهاتون هستیم. هنرمندی که تقریبا همگی با آثارشون خاطره داریم و به تازگی هم خبردار شدیم خودشون رو بازنشسته کردن. دست بهکار بشین و تشخیص بدین این کاریکاتور بههم ریخته کیه و اسمش رو با نام خودتون و کلمه «این کیه» تا شنبه شب برای ما به شماره 2000999 پیامک کنید. به امید خدا جواب رو هفته بعد همینجا خواهید دید و کاریکاتور برنده رو هم بهعنوان جایزه پنجشنبه هفته بعد چاپ میکنیم. عکس و کاریکاتوری رو هم که میبینید آقای مسعود رنجبر برنده مسابقه پیش هستن که دوباره بهشون تبریک می گیم.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 52
دوردنیا
دختری که حافظهاش هر روز پاک می شود
آدیتی سنترال- دختر نوجوان آمریکایی بعد از این که در یک تمرین ورزشی ضربهای به سرش وارد شد، دچار نوعی فراموشی عجیب و نادر شده است. او هر روز صبح خاطراتش پاک میشود و الان بیش از یک سال و نیم است که هر روز فکر میکند، تاریخ 17 اکتبر 2017 است! این نوع فراموشی در دنیا بسیار نادر است و هنوز راه درمانی برایش پیدا نشده است.
شهری که غیبت کردن را جرم اعلام کرد
دیلی میل- در شهر کوچکی در فیلیپین به نام «Authorities»، غیبت کردن جرم محسوب می شود و هر شخصی که در مکان عمومی غیبت کند، برای بار اول به پرداخت جریمه 4 دلاری و برای بارهای بعد به پرداخت جریمه 10 دلاری و 8 ساعت بازداشت محکوم میشود. مسئولان این شهر اعلام کردهاند برای جلوگیری از دامن زدن به شایعات این قانون عجیب را وضع کرده اند.
بدون مدرک دانشگاهی دیگر نگران نباشید!
یاهو- برخی از اقتصاددانان دنیا پیشبینی کردهاند شغلهای بدون نیاز به مدرک دانشگاهی در حال رشد است. سایت کاریابی «گلس دور» فهرستی از چند شرکت تهیه کرده است که متقاضی کارمند بدون تحصیلات دانشگاهی هستند. در این فهرست نام شرکتهایی همچون گوگل، اپل و آی.بی.ام نیز به چشم میخورد. به گفته مدیر استعدادیابی شرکت آی.بی.ام، حدود 15 درصد کارکنان این شرکت حتی مدرک کارشناسی ندارند و این شرکت بیشتر به دنبال جذب افرادی است که تجربه عملی و مهارتی بیشتری نسبت به تئوری آن کار دارند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
با خانمان
تعداد بازدید : 22
هشت رقم ابجد
نویسنده : زهرا فرنیا | طنزپرداز
با اینکه من اصلا تاکید خاصی روی هیچ مقولهای ندارم، علیالخصوص مقوله ازدواج، چند وقت پیش یه خانمی جای مادر ما که نه، مادرشوهر ما، پیام دادن دفتر روزنامه. حرفشون چی بود؟ شماره خانم فرنیای ستون باخانمان رو بدید برای امر خیر خدمت برسیم.
اول اینکه من یه فهرست دارم از کسایی که ممکنه باهام شوخی کنن و همچین پیامی بفرستن. هرچند که شوخی بامزهای نبود، بدونید برای کسری از ثانیه هم فکر نکردم جدیه. حتی یه لحظه هم خودم رو توی پاتختی تصور نکردم. فکر نکنید سریع رفتم سایزم و لباس عروسی پفی رو توی گوگل سرچ کنما! نه. اینم که خونه رو گردگیری کردم و تی کشیدم و جارو، از سر عادت خونهداریمه، هرچند از عید چیزی نگذشته. دوم اینکه فرض میکنیم جدی بود، فرض محال. خدایا شکرت که یکی من رو بهخاطر خودم خواست، بهخاطر قلمم، طرز فکرم، نه بهخاطر چهرهام. شما من رو ندیدید و نمیتونین درک کنین که چهره من رو داشتن چقدر سخته. من رو ندیدید که اینقدر کم از این پیاما میاد دفتر روزنامه، البته هدفمون هم همینه. بهخاطر همین کاریکاتور خورده بالای ستون و نه چهره خودم. چون باید اینم در نظر گرفت که سامانه پیامکی ظرفیت کمی داره. شما که دوست ندارین یه کارمند استخدام کنیم برای پاسخ دادن به پیامهای مربوط به من توی این شرایط سخت اقتصادی!
سوم هم، درسته شوهر کم شده ولی نه دیگه اینقدر! اصلا مادرجان، خود شاهداماد راضیه به این وصلت یا شما دارین از جانب ایشون حرف میزنین؟ خود دوماد اهل روزنامه خوندنه؟ درنهایت ما از اون خونوادههایی نیستیم که به وصلتهای اینجوری رضایت بدیم، پس شمارهم رو هم نمیتونم بدم. ببخشید. میدونم نیتتون خیر بود.
نسدزافحدزجقممزداقتذزتیمدسککشححقدذررلتمم. (جالبه حروف ابجد رو جمع ببندین به یه عدد هشت رقمی میرسین که اتفاقا شماره تلفنها هم هشت رقمه. این یه فکت علمی بود صرفا.)
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 16
فتو شعر انتظار
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 39
تاپخند
مشکلم با گرما نیست، مشکلم با خودمه که تو گرما هم باید پتو بکشم روم تا خوابم ببره!
بدی همکار بودن با همسر اینه که نمیشه سر کار باهاش بحث کرد چون عواقبش تو خونه دامنت رو میگیره!
ولی این تیپ و قیافهای که الان باهاش پز میدین همونه که چند سال بعد عکسهاش رو نگاه میکنید میگید «وااای چه بیکلاسی بودم ها» دیگه خود دانید!
تو شهر کوچیک ما اصلا نمیشه بگی به فلانی سلام برسون، چون خودش ۵ ثانیه بعد از جلوت رد میشه!
تنها جایی که زور داریم حقمون رو بگیریم تو رانندگیه!
وقتی شبها چشمبند میزنم، احساس میکنم قیافهام شبیه این اسبهایی شده که تو میدون نقش جهان اصفهان گردشگر جابهجا میکنن!
یکی از پرکاربردترین جملههای ما اینه که «مسئله پولش نیست» ولی اتفاقا همیشه هم مسئله پولش هست!
یه سوال: اگر قراره لباسها رو بذاریم روی صندلی چرا جالباسیها رو شکل صندلی نمیسازن؟!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
کله چغوکی
تعداد بازدید : 15
آق کمال به کلوخ اندازون می رود
نویسنده : آق کمال | همه کاره و هیچ کاره
جمعه پیش طبق رسم آخرین جمعه قبل از ماه رمضون، کلوخاندازون ناهار خواستِم برم بیرون شهر تا سرحال و قبراق برِم استقبال ماه مبارک. جاتان خالی صبح مادر و پدر عیال ره ورداشتِم و رفتِم دنبال آقام اینا تا تصمیم بگیرِم برِم کجا. مادرُم ول نِمکرد که بیِن همینجی تو حیاط فرش مِندازم، لازم نیست ای همه راه برِم بیرون شهر. ولی مادر عیال مگفت اوجوری باعث زحمت مِشم، همه مِرم بیرون، کارا هم با آقایون بشه که ای یک ماهه قراره ما خانوما گوشه آشپزخانه باشِم. به پیشنهاد آبجیم رفتِم سمت طرقبه که به ای هوا اویم بره دره ارغوان عکس بیگیره.
بعد از یَگ ساعت که رسیدم، مگه جا بری راه رفتن پیدا مِرفت، چه برسه به نشستن. یعنی اونقدر بالا و پایین رفتِم که سر یَگ تپه زیر آفتاب دو متر جا گیر آوردم فرش بندازم. آقام و آقای دکتر که رفتن یَگ چاله آب گیر آوردن پاهاشانه گذاشتن توش و شروع کردن به تخمه خوردن و حرف زدن. مو و عیال هم رفتم یَگ دوری بزنِم، بنده خدا مادرُم و مادر کاملیاخانم هم مشغول کارای ناهار شدن. عیال داشت به برارُم و آبجیم یاد مداد که هروقت مِرن همچی جاهایی هرچی آت و آشغال دم دستتان مبینن جمع کنن، که یَگ صدای دنگی آمد و بعدم داد و بیداد و دعوا. رفتِم دیدم یارو مخواسته ماشینشه پارک کنه که زده به یَگ ماشین دگه و دعوا رفته بود. یعنی کار به جایی رسید که او یکی قفل فرمون درآورد و ای یکی هم یَگ بوته ارغوان از ریشه کیشید بیرون و آنچنان به جون هم افتادن که تو گیم آو ترونز، اوجور هم ره لت و پار نمکردن!
بعد از یَگ ساعت که دعوا تِموم رفت، رفتِم ناهار بخورِم که دیدم اِنا حالا خوب رفت! یادُم رفته بوده گاز پیک نیکیه پر کنُم و تلفن هم آنتن نِمداده و مادرا نتِنسته بودن ما ره پیدا کنن و هموجور بیکار نشسته بودن! عیال ره کارد مزدی خونش درنمیآمد، مجبورم کرد برُم طرقبه بری همه ناهار بخرُم و بیام. به چی بدبختی تو او ترافیک رفتُم و به چی قیمتی ناهار خریدُم و برگشتُم و باز جای پارک گیر نیاوردُم و... خلاصه به هر مصیبتی بود ناهاره خوردم و گفتن وخزن برِم که زیر آفتاب تف خوردم. مصیبت ماجرا اینجی بود که عصر راه افتادم، بیاغراق ساعت یک نصف شب رسیدم خانه! یعنی نِمتنن تصور کنن چی ترافیکی بود! هنوز بعد از یَگ هفته پاهام مورمور مِره و تو خیابون ماشین میبینُم چشمام سیاه تاریکی مِره! ایَم از کلوخ اندازون ما.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 6
تفأل
ای هدهد صبا به سبا میفرستمت
بنگر که از کجا به کجا میفرستمت
حیف است طایری چو تو در خاکدان غم
زین جا به آشیان وفا میفرستمت
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.