رویترز|     آماده سازی مجسمه های پلاستیکی بتهوون برای جشن تولد 250 سالگی این آهنگ‌ساز در زادگاهش، آلمان 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تلگراف|       باغ کودکان، انگلستان

 

رسول خدا(ص): کسی که روزه، او را از غذاهای مورد علاقه‌اش باز دارد، بر خداست که به او از غذاهای بهشتی بخوراند و از نوشیدنی‌های بهشتی به او بنوشاند.بحار الانوار

ذکر روزدوشنبه

صد مرتبه «یا قاضی الحاجات»

 

سوره ابراهیم

مراحل شکر

شکر دارای سه مرحله است، نخستین مرحله آن است که به دقت بیندیشیم که بخشنده نعمت کیست؟ از آن که بگذریم مرحله زبان فرا می‌رسد، ولی از آن بالاتر مرحله عمل است. شکر عملی آن است که درست بیندیشیم که هر نعمتی برای چه هدفی به ما داده شده است، آن را در مورد خودش صرف کنیم که اگر نکنیم کفران نعمت کرده‌ایم. و از این‌جا رابطه میان «شکر» و «فزونی نعمت» روشن می‌شود.منتخب تفسیر نمونه

 

ایت ا... فاطمی نیا می‌فرمایند:

سحرها را از دست ندهید. ولو دو رکعت هم اگر می‌توانید نماز (نافله شب) بخوانید. در این زمانه هم که به برکت موبایل و تلویزیون و... بیشتر مردم تا نیمه شب مشغول و سرگرم هستند! سحرها را ضایع نکنیم، اگر نماز مستحبی هم نخواندیم، حداقل ده مرتبه «یا ارحم الرّاحمین» بگوییم. اگر آن را هم انجام ندادی اقلا رو به قبله بنشین و بگو: «سبحان ا... والحمدلله و لا اله الّا ا... و ا... اکبر» اگر در چند سحر با جانت این جمله را بگویی، عالمت عوض می‌شود.سخنرانی مکتوب

 

نگهبانی نیمه شب مدهوشی را میان بازار خفته دید. آستینش گرفت که برخیز تا برویم. گفت ای برادر کجا برویم؟ گفت به زندان پادشاه. گفت خدا را، آستینم رها کن که اگر من رفتن می‌توانستم به خانه خود می‌رفتم و در این‌جا نمی‌خفتم!

برگرفته از «پریشان» قاآنی

 

با من بیا به رویاهام

برایت رویایی کشیدم از جنس دریا

چشمانت خود دریاست

همان قدر بی پایان

بنشین بر ساحل این دل

من همانی هستم که از عکس گرفتن متنفر بود؛ یعنی درست نقطه مقابل عباس جدیدی. آرزو به دلم ماند که کسی پیدا شود که افق زاویه بدنم را بداند، برای همین در ۹۰ درصد عکس‌هایی که دیگران از من می‌گرفتند فقط با تست دی‌ان‌ ای قابل شناسایی بودم. البته الان اوضاع بدتر هم شده! رویارویی با دوربین جلو یکی از معضلات اساسی زندگی‌ من بود. بزرگ‌ترین فوبیای زندگی‌ام دیدن خودم در دوربین مداربسته مغازه‌ها بود. همه این چند سالی که شما سلفی در آسانسور می‌گیرید، من از روی خودم در آسانسور شرمنده بودم و پشت به آینه در آسانسور می‌ایستادم. یک‌بار که می‌خواستم سوار آسانسور شوم، وقتی روبه‌رویش ایستادم و در باز شد، چشمم به تصویر دختری افتاد که ظرف سه ثانیه قضاوتش کردم، چقدر زشت و بدلباس است و چه اعتماد به نفسی دارد که با این قیافه از خانه بیرون آمده‌است. دو ثانیه بعد فهمیدم که آن تصویر خودم در آینه بود. برای این‌که خودم را ببخشم در همه کارزارهای مجازیِ «دوست داشتن خود» عضو شدم. دو میلیون تومان به حساب یکی از همین استاد بزرگ‌های ورکشاپ اعتماد‌ به‌نفس ریختم و در نهایت دایورت شدم به یک کلینیک زیبایی در فرمانیه تهران. قاعدتاً باید این داستان پایان خوبی می داشت اما خب حالا از عدم تقارن در گونه چپ و راست، انسداد محور مواصلاتی سوراخ چپ بینی به حلق بر اثر فرسودگی و تعمیر بینی و شباهت ظاهری به گارفیلد براثر عمل چشم گربه‌ای رنج می‌برم.

حالا گاهی دلم برای همان تصاویر دوربین‌های مداربسته تنگ می‌شود اما چیزی که می‌بینم شبیه کسی است که تا کنون ۹هزار مورد مشابه آن در فضای مجازی به ثبت رسیده است. بعد از بوتاکس، وقتی می‌خندم شبیه تیتراژ آخر فیلم «گودزیلا علیه گیدورا» می‌شوم اما این عمل‌ها دستاوردهای هنری زیادی داشته، کنترات کل نقش شرهای مونث سینمای کشور را برداشته‌ام و قرار است برای کنستانین و جن‌گیر هم در هالیوود دعوت به‌کار شوم. بالاخره همه که قرار نیست مونیکا بلوچی و آنجلینا جولی شوند. ولی کاش دکمه «کنترل + زد» زندگی‌ام را پیدا می‌کردم.

 

سلام. این هم کاریکاتور کامل شخصیت مسابقه پیش خانم تهمینه میلانی. ایشون که کارگردان سینما و در اصل مهندس معمار هستن، مدتیه دارن استعدادشون توی نقاشی رو هم محک می زنن که خب تا حالا بازخورد خوبی نداشته و خیلی ها ایشون رو به کپی کردن آثار دیگران متهم کردن.پاسخ ها خیلی متنوع و عجیب بودن! بین مخاطبان روزنامه و کانال «زندگی سلام» که درست پاسخ دادن، طبق قرعه نام آقای امیرحسام علی اکبرزاده مجاور   ۳۵ ساله از مشهد به‌عنوان برنده انتخاب شد. ایشون مهندس کامپیوتر و مشترک روزنامه هستن. بهشون تبریک میگیم و به امید خدا با مسابقه بعدی، عکس و کاریکاتور شون رو می‌تونید همین‌جا ببینید. خوش باشید.

 

   تنبلی چشم چه جوریه دقیقا؟ یعنی به چشم می‌گی این صفحه رو نگاه کن می‌گه: «نوموخوام اصن حسش نی؟»!

    ‏۴ تا دونه وسیله می‌خری، اون‌قدر باید عدد و رقم بزنی رو دستگاه کارتخوان که از کت‌وکول می‌افتی!

    پدربزرگ رفیقم مرده بود اومدم باشخصیت‌بازی دربیارم بگم مرگ حقه، گفتم حقش بود، گفت داداش خفه شو برو خرماتو بخور!

    ‏اولین فردی که صفر رو وارد اعداد کرد خوارزمی بود، منم با نمره‌هایی که در طول زمان تحصیل گرفتم، به گسترش این اختراع کمک شایانی کردم!

    ‏یه زمانی یخچال‌ها اون‌قدر پر بود اسم‌شون رو گذاشته بودیم اتاق فکر، باز می‌کردی نمی‌دونستی چی بخوری. الان اون‌قدر خالی هستن که میشه جای کمد ازشون استفاده کرد!

    ‏کاش آلارم گوشی شعور داشت و براساس خستگی کوک می‌شد و زنگ می‌زد، خودشم جواب رئیس‌مون رو می‌داد!

 

قهوه ای با باران شیرین

دیلی میل- یک کافی شاپ در چین با ابتکار جالبی که به خرج داده، حسابی معروف شده است. این رستوران نوعی قهوه آمریکانو با باران شیرینی ارائه می‌دهد به این شکل که بالای قهوه داغ پشمک قرار می‌گیرد و با گرم شدن، باران شکر روی قهوه می‌بارد. این قهوه به قیمت 9 دلار فروخته می‌شود.

 

 

 

 

 

چرخش پلاستیک در جهان

سی ان ان- طبق آمار جهانی 414 میلیون قطعه پلاستیکی در جزایر دور افتاده استرالیا به چشم می‌خورد. بر اساس بررسی‌های انجام شده تقریبا یک میلیون کفش و بیش از370 هزار مسواک در بین زباله‌های یافت شده در ساحل جزایر دورافتاده «کوکوس» در اقیانوس هند دیده شده است. این جزایر دورافتاده بهترین مدرک و محل برای فهمیدن چرخش زباله‌های پلاستیکی در سراسر جهان است. به گفته حامیان محیط زیست اولین و تنها راه‌حل قابل‌قبول، کاهش تولید و مصرف پلاستیک و بهبود مدیریت زباله‌ها برای جلوگیری از ورود این مواد به اقیانوس‌هاست.

 

 

کج ترین برج دنیا

گینس- برج «دروازه پایتخت» یا  ADNEC در ابوظبی کج‌ ترین برج در دنیاست که در کتاب رکوردهای گینس هم ثبت شده است. این برج 35 طبقه با ارتفاع 160متر در امارات متحده عربی 18 درجه به سمت غرب انحراف دارد. برج معروف پیزا در ایتالیا که به کج بودن معروف است فقط 4 درجه انحراف دارد. «ماترین دوفرین» طراح این برج توضیح می‌دهد که برای مقاومت در برابر زلزله، هسته مرکزی ساختمان دقیقا در جهت مخالف خمیدگی آن و مستقیم به سمت بالا طراحی شده است.

 

* لطف کنید یه روز در زندگی سلام به مرحوم بهنام صفوی اختصاص بدین، با تشکر.

* آقامجتبی و آقامرتضی عزیز، درگذشت پدرعزیزتان را به شما تسلیت می‌گویم. 

پسرخاله‌تان 

سید مسعود شهرستانی

* برای محبت کردن هیچ‌وقت دیر نیست، شک نکن ضرر نمی‌کنی. فقط دلت رو صاف کن، اگه دلت رو شکست تو دلش رو نشکن، فقط محبت کن. جنبه نداشت ازش دوری کن، همین! 

نسرین اباذریان

* کاش تو موزه شکست خورده ها دل شکسته زنانی رو که همه دار و ندار و هستی‌شون رو برای همسرشون میذارن و در آخر فقط کوله‌بار حسرت و درد براشون می‌مونه هم میشد به نمایش بگذارن.

 

حتما سیل پروانه‌هایی را که به بعضی شهرها آمده‌اند، دیده‌اید یا چند تایی به صورت‌تان خورده یا دست‌کم خبرش به گوش‌تان رسیده است. هر کارشناسی یک چیزی درباره هجوم این‌ها می‌گوید، هرچند استفاده از لفظ هجوم برای این طفل معصوم‌های گوگولی چندان جالب نیست و باید بگوییم لطف کرده‌اند و به شهر ما آمده‌اند، به شرطی که دیگر نخواهند وارد دک و دهان‌مان بشوند! یک کارشناس می‌گوید باد آن‌ها را آورده، یکی می‌گوید به‌خاطر بارش‌های خوب امسال، این‌ها به هوای سرسبزی اطراف شهرها آمده‌اند و یکی دیگر می‌گوید این‌ها هم نوعی آفت هستند و به هرحال با گرم شدن هوا هم از بین خواهند رفت. از چیزهای بادآورده هم شانس نداریم، باد آفت می‌آورد تا همان چهارتا علفی را که سبز شده‌اند بخورند و خلاص! ولی گویا بهانه آمدن این‌ها چیزی فراتر از این گمانه زنی‌های پیش پا افتاده است. دلیلش را به نقل از چند کارشناس خبره که به‌طور اتفاقی صحبت‌شان را توی صف شکر شنیدیم می‌آوریم، اگر بد بود قبول نکنید!

شک نکنید این پروانه‌ها هم کار خودشان است! همان «خودشانی» که هیچ وقت معلوم نیست دقیقا چه کسانی هستند ولی هر کاری می‌شود کار همان‌هاست. این‌ها را وارد کرده‌اند تا ما فراموش کنیم که دلار و سکه توی چه کانالی افتاده‌اند و حباب مسکن و خودرو و کاغذ و پیاز و خرما در حال تبدیل شدن به بالونی از جنس چرم اژدهاست که به این راحتی‌ها نمی‌ترکد. بدیهی است که وقتی برای خرید می‌رویم و دست خالی یا جیب خالی برمی‌گردیم، دیدن این پروانه‌ها حس شاعرانگی بهمان می‌دهد و فراموش می‌کنیم که روز به روز کمتر می‌توانیم بخریم و در عوض با دیدن بال‌های رنگی این موجودات، روحیه‌مان رنگی‌پنگی می‌شود و از افسردگی درمی‌آییم! آیا خوب بود به جای این حشرات زیبا، سوسک بالدار حمام به شهرها هجوم می‌آورد؟ تصور کنید وقتی دارید به در و دیوار بد و بیراه می‌گویید که چرا نمی‌توانید همان اجناس دیروز را امروز بخرید، ناگهان یک سوسک قهوه‌ای اندازه کفتر بنشیند روی سرتان یا به‌زور برود توی دماغ‌تان!

طبق نظر آن کارشناسان، این طوری همه چیز شمع و گل و پروانه‌ای شده که البته می‌توان این تهدید را هم به فرصت تبدیل کرد. همان‌طور که عده‌ای ملخ‌ها را به چشم خوراکی دیدند و از خجالت‌شان درآمدند، ما هم می‌توانیم پروانه‌ها را مثلا ترشی بندری بیندازیم و صادرشان کنیم یا به‌جای حلیم پشمی و پنبه‌ای که شایع شده، حلیم پروانه‌ای بزنیم! به هرحال از کباب الاغی و کالباس گربه‌ای که لطیف‌تر و باکلاس‌تر است!

 

نفس برآمد و کام از تو بر نمی‌آید 

 فغان که بخت من از خواب در نمی‌آید

صبا به چشم من انداخت خاکی از کویش 

 که آب زندگی‌ام در نظر نمی‌آید