صفحات این شماره

تعداد بازدید : 14
روز خواندن یک کتاب تکراری

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 29
ما و شما
* یک امضا رو چقدر جدی میگیرن بعضیها! الان کی به امضای دیگران توجه میکنه که براش هزینه هم بکنیم؟ اونم 100 هزار تومن!
* عکس مطلب تنبلی در صفحه خانواده ، خوب بود. البته بیشتر خندهدار بود تا ترغیب کننده برای جنگیدن با تنبلی.
* در جواب اون فردی که دیروز در ستون «ما و شما» گفته بود آدم اگر پول داشته باشه، بهترین کار اینه که بذاره بانک و سودش رو بگیره، میخواستم بگم تا وقتی امثال شما هستن که به جای تولید دنبال چنین راههایی برای کسب درآمدن، هیچ وقت اوضاع کشور درست نخواهد شد.
* طراحی امضا، خیلی شغل جالبیه به نظرم. من هم دانشجوی مکانیکم و تو فکرم یک شغل برای خودم اختراع کنم تا هیچ دستی تو کارم نباشه و زودتر بتونم پیشرفت کنم.
* زندگی سلام، لطفا به مباحث زناشویی بیشتر بپرداز. باور کنید مشکل بیشتر زوج ها، نداشتن رابطه اصولی است وگرنه همهمان طعم خوشبختی را بهتر میچشیدیم.
* درباره مطلب صفحه سلامت با عنوان «ظروفی که نباید داخل مایکروویو گذاشت»، میخواستم بگم طبیعتا همه میدونن که ظرف یک بار مصرف و پلاستیکی رو نباید تو مایکروویو گذاشت. غیب گفتین ها!
* در ستون بانوان گفتهاید کودک عاشق نظم است در صورتی که بیشتر یا تقریبا همه کودکانی که من میشناسم، از نظم فراریاند و همیشه اتاقشان به هم ریخته است.
* قصه درخت غرغر که در صفحه فرفره چاپ شده رو برای دخترم خوندم و خوشش اومد. مادر گلبانو

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 51
ببیـــن تا چشـات دربیــاد!
چشموهمچشمی شبیه یک بیماری پیش رونده، روح و روان و زندگی افراد به خصوص خانمها را در بر میگیرد
نویسنده : دکتر پرستو امیری|دکترای تخصصی روان شناسی سلامت
«کیک تولد بچه من باید بزرگتر از دیگران باشد»،«هر سال باید طلا و جواهراتم را عوض کنم تا چشم فامیل را دربیاورم»، «چون فلانی خودرویش را عوض کرده، من هم باید عوض کنم» و ... . حتما شما هم دوروبرتان افرادی را دیدهاید که مدام در حال مقایسه زندگی خودشان با دیگران هستند و مدام چشمشان دنبال این است که دیگران چطور زندگی میکنند، چه چیزهایی دارند، چه سفرهایی میروند و بعد از این مقایسه، حالشان بد میشود . چشموهم چشمی یعنی هر چیزی که دیگران دارند، من هم باید داشته باشم و عزت و احترام و احساس رضایت من وابسته به این موضوع است. مشکلی که معمولا خانمها بیشتر به آن دچار میشوند و شبیه یک بیماری پیش رونده، روح و روان و زندگی آنها را در بر میگیرد اما ریشه این مشکل چیست، چه آسیبهایی دارد و چطور باید آن را مدیریت کنیم؟
ریشه چشموهمچشمی
یکی از علل چشموهمچشمی و حسادت به دیگران، ضعف در اعتمادبهنفس است. احساس حقارت درونی و ذهنی باعث میشود فرد خودش را کمتر از دیگران و دیگران را خیلی دست بالا ببیند و چون از درون احساس تهی بودن دارد، میخواهد خودش را شبیه دیگران کند و با رقابت ناسالم و چشموهم چشمی برای خودش احترام، شان و اعتبار کسب کند.
نداشتن هدف در زندگی: زمانی که افراد در زندگی معنا و هدف مشخصی ندارند، شروع میکنند به کنجکاو شدن در زندگی دیگران و آرزو کردن اهداف و معنای زندگی دیگران.
تربیت: خانمی که از کودکی در محیطی رقابتی و مقایسه کننده قرار گرفته است در بزرگ سالی نیز دچار چشموهم چشمی میشود.
نارضایتی از زندگیمشترک: هنگامی که افراد از زندگی مشترک یا شغلی خود رضایت ندارند، در دام چشموهمچشمی میافتند. آنها فکر می کنند دیگران حتما زندگی بهتر و بدون مشکلی دارند.
چشموهمچشمی چه مشکلاتی ایجاد میکند؟
چشم و همچشمی آرامش افراد را سلب میکند. افرادی که دچار چشموهمچشمی هستند، نعمتهای زندگی و خوشبختی خود را نادیده می گیرند و حسرت چیزهایی را می خورند که دیگران دارند. این طرز فکر به مرور منجر به حس غم و ناامیدی میشود. چشموهمچشمی نمیگذارد از چیزهایی که خودمان داریم، لذت ببریم و ما را دچار نداشتن لذت عمیق می کند که از علایم افسردگی است. همچنین فشار دایمی برای رقابت ناسالم با دیگران، احساس اضطراب ایجاد میکند.
اختلافات خانوادگی: تمرکز زیاد بر داشتههای دیگران و فشار به همسر و فرزندان برای به دست آوردن آن چه دیگران دارند، تبدیل به یک جنگ روانی همیشگی در خانواده میشود و این اتفاق، یکی از آسیبهای چشم و همچشمی است.
درجا زدن در زندگی: بر خلاف آنچه اغلب افراد فکر میکنند، چشموهمچشمی موجب پیشرفت فردی نمیشود. در چشموهمچشمی افراد بر اساس اهداف و خواستههای واقعی خودشان پیشرفت نمیکنند بلکه درگیر یک رقابت ناسالم و فرسوده کننده میشوند.
رهایی از چشموهمچشمی
برای رهایی از دست این مشکل، مثلا اگر اعتماد به نفستان پایین است، از یک روان شناس کمک بگیرید یا کتابهای خودیاری در این حوزه را مطالعه کنید. اگر مشکلاتی در زندگی مشترک یا شغلی دارید به جای تمرکز بر زندگی دیگران و چشموهمچشمی بر سر مسائل ظاهری و بیهوده، سعی کنید بر حل مشکلات خانوادگی و شغلی خودتان تمرکز کنید. چشموهمچشمی بر سر ظواهر زندگی و رقابت با زندگی دیگران، میزان رضایت شما از زندگی مشترک و شغلی را افزایش نخواهد داد بلکه فقط شما را از حل مسائل واقعی زندگیتان دور میکند.
از داشتههایتان یک فهرست تهیه کنید: مهم نیست این نعمتها بزرگ هستند یا کوچک. افرادی که گرفتار چشموهمچشمی هستند، نقاط مثبت زندگی خود را نمیبینند. یک فهرست از چیزهایی که دارید، بنویسید و آن را جایی در معرض دیدتان قرار دهید، هر روز بخوانید و به خاطر آنها شکرگزاری کنید.
چشموهمچشمی را به الگوبرداری سالم تبدیل کنید: به جای تمرکز بر موفقیتهای ظاهری دیگران، از خودتان بپرسید آنها چقدر تلاش و چه مسیری را طی کردهاند تا به این موفقیتها رسیدهاند؟ و از تلاش آنها الگوبرداری کنید. همچنین روی چیزهایی که خودتان دوست دارید که به دست بیاورید؛ تمرکز کنید نه چیزهایی که دیگران دارند. گاهی افراد به قدری گرفتار چشموهمچشمی میشوند که فراموش میکنند خودشان به چه چیزهایی علاقه دارند و از چه چیزهایی لذت میبرند.
روی پیشرفت خودتان تمرکز کنید: به صورت واقعبینانه، استعدادها و تواناییهای درونی تان را بشناسید و سعی کنید بدون در نظر گرفتن اینکه دیگران چه دستاوردهایی دارند، بر اساس تواناییهای ویژه خودتان پیش بروید و آنها را رشد دهید.
کارهای مفید انجام دهید: مراجعی داشتم که در دام چشموهمچشمی با جاری خود افتاده بود و بعد از بررسی متوجه شدم از اینکه جاریاش شاغل است و او خانهدار، احساس بیکفایتی و مفید نبودن دارد. به همین دلیل سعی میکند با چشموهمچشمیهایی مانند خرید وسایل منزل یا طلا و جواهرات میدان رقابت را نبازد! اگر شما هم در این دام افتادهاید با جستوجویی در اطرافتان ببینید که علاوه بر کارهای روزانه، چه کار مفیدی میتوانید برای خودتان یا دیگران انجام دهید. این کار میتواند یادگیری یک هنر و حرفه یا یک کار خیر داوطلبانه باشد و قطعا احساسی که به شما خواهد داد از چشموهمچشمی خوشایندتر است.
برای خودتان هدف و معنا بیافرینید: از خودتان بپرسید اگر دیگران، دوستان، فامیل و تمام کسانی که در دام چشموهمچشمی با آنها افتادهاید، نبودند، دوست داشتید چطور زندگی کنید؟ چه چیزهایی عمیقا شما را خوشحال میکند؟ چه رویاهایی دارید؟ دلتان میخواهد 10سال بعد، 20 سال بعد و ... چه زندگی داشته باشید و به چطور آدمی تبدیل شده باشید؟
بیرون زندگی دیگران را با درون زندگی خودتان مقایسه نکنید: به قول معروف هیچ فردی از زندگی دیگری خبر ندارد. اغلب افراد تمایل دارند زندگی دیگران را مثبتتر و زندگی خود را منفیتر از آن چه واقعا هست، ببینند. مردم تمایل دارند ظاهر زندگی خود را حفظ کنند و بهترینهای خود را به نمایش بگذارند. در حالی که معلوم نیست زیر ظاهر پر زرق و برق و شاد زندگی دیگران، چه مشکلات، غمها و حسرتهایی نهفته است. بنابراین هرگز بیرون زندگی دیگران را با درون زندگی خودتان مقایسه نکنید.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 75
دنیا جای دخترها نیست؟!
اصول مدیریت احساس کودکان درباره جنس مخالف به بهانه پربازدید شدن انشای پسر بچهای 12 ساله که از نفرت خود به دخترها حرف زده است!
نویسنده : نرگس عزیزی| کارشناس ارشد مشاوره خانواده

تفاوت این رقابت در گذشته با امروز
رقابت بین دختران و پسران که پیش از این نیز وجود داشت، در گذشته کمتر وارد دشمنی و نفرت از همدیگر میشد. شاید بتوانیم دلیل اصلی این موضوع را هم مشخص بودن جایگاه هر جنس در جامعه و روابط خانوادگی در نظر بگیریم. تعریفی که گاهی مبتنی بر برتری پسرها نسبت به دخترها بود. تمام تاکید بر تفاوت دو جنس در زمان تربیت نیز با محوریت این موضوع رقم میخورد اما این روزها داستان تفاوتهایی با قبل دارد. این روزها وجه فرمانبرداری در تربیت جنس مونث کم رنگتر از قبل شده و حالا مفاهیمی چون توانمندسازی، پرورش استعداد دختران، دادن حق انتخاب به زنان ارزش بیشتری پیدا کرده است. بر این مبنا هم بسیاری از دختران، دیگر خود را در مقامی پایینتر از پسران نمی دانند و از همان سنین پایین در تلاش برای نمایش قابلیتهای خود هستند؛ موضوعی که البته گاهی اوقات به هیچ عنوان مورد استقبال پسربچهها قرار نمیگیرد. اما آیا باید این تغییر جایگاه دختران را دلیل افزایش رقابت بین دو جنس در برخی موارد در نظر بگیریم؟ و اگر این طور است آیا باید دوباره دختران را تشویق به دنبالهروی کنیم؟ عقب نگه داشتن زنان در پرورش استعدادها و توانمندیهایشان موضوعی نیست که بتوان آن را برای این روزها تجویز کرد؛ چه اینکه غیراخلاقی بودن این رویه بر کسی پوشیده نیست. در واقع مشکل نیز آن بخش نیست. بلکه مشکل اصلی در تاکید زیاد بر جنسیت افراد از همان بدو تولد و حتی پیش از آن است. موضوعی که به نظر میرسد باید اصلاح شود و البته تغییر در آن از مسیر خانههای ما میگذرد.
چطور مانع خصومت کودکمان با جنس مخالف شویم؟
اگر فرزندی در خانه دارید یا اگر تصمیم به بچهدار شدن دارید، بهتر است برای جلوگیری از ایجاد خصومت بین دو جنس این نکات را در نظر داشته باشید.
برگزاری جشن تعیین جنسیت و انتخاب رنگ وسایل فرزندمان بر اساس کلیشههای رایج، شاید جذاب باشد اما تصور نادرستی از اهمیت جنسیت را در ذهن فرزند ما ایجاد میکند.
نزد فرزندتان از نسبت دادن ویژگیهای اخلاقی به جنسیت خودداری کنید و در نظر بگیرید که به عنوان مثال تجربه ترس، محدود به یک جنس نیست و موضوعات آزاردهنده میتواند باعث ناراحتی هر دو جنس شود.
اگر فرزند خردسال شما شعارها یا اشعار توهینآمیزی درباره جنس مخالف میخواند از همراهی با او (حتی در قالب شوخی و خنده) خودداری کنید.
به عنوان الگوهای اصلی فرزندتان، توانمندیهای خودتان را بر اساس جنسیت خود تعریف نکنید. به عنوان مثال به واسطه اینکه مرد هستید خود را معاف از مشارکت در کار خانه یا چون زن هستید، معاف از مشارکت در خریدهای خانواده نکنید. یادتان باشد افراد خانواده زمانی در رسیدن به اهداف خود موفق خواهند شد که از تمام توانمندیهای خود برای رسیدن به این اهداف بهره بگیرند؛ فارغ از اینکه جنسیت آنها چیست.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 84
مهمان جرئت آمدن به خانه ما را ندارد!
نویسنده : ستاره صبوری | روان شناس بالینی
شوهرم 36 ساله و به شدت وسواسی است، به طوری که مهمان ها جرئت آمدن به خانه ما را ندارند. این وسواس زیاد حتی روی روابط خصوصی ما هم اثر منفی گذاشته است. دو پسر 10 و 7 ساله داریم که به دلیل این موضوع جرئت بازی در منزل را ندارند. زندگی ما مختل شده است. لطفا مرا راهنمایی کنید.
اختلال وسواس صددرصد نیاز به بررسی توسط روان شناس بالینی دارد و چنان چه تشخیص متخصص بر استفاده همزمان از دارو باشد به روان پزشک هم ارجاع داده میشود. به خاطر داشته باشید هیچ کدام از رفتارها و علایم قبل از درمان تحت کنترل ایشان نیست بنابراین دلخوری و ... هیچ کمکی به درمان این اختلال نمیکند.
همسرتان را بابت وسواس سرزنش نکنید
لطفا تحت هیچ شرایطی از سرزنش و نصیحت برای برطرف کردن مشکل همسرتان استفاده نکنید. همسر شما لازم است بین افکار خود و واقعیت تمایز قائل شود. فردی که درگیر وسواس است، فکر خود را برابر با واقعیت میداند به همین دلیل اگر فکر کند این مکان آلوده است پس در واقعیت هم آن مکان را آلوده میداند. در صورتی که ممکن است این فقط یک تفکر وسواسی باشد.
با اضطراب ناشی از وسواس روبهرویش کنید
شوهرتان برای حل این مسئله حتما باید زیر نظر متخصص و روان شناس بالینی، سلسله مراتبی از موضوعاتی که درباره آنها وسواس دارد، تهیه کنند و به مرور به مواجهه با آنها بپردازند تا از میزان اضطرابشان در آن خصوص کاسته شود. همچنین همسر شما باید بدانند که اضطراب اگرچه ناراحت کننده است اما قابل تحمل است و سعی کنند در مقابل مواردی که اضطراب دارند با توجه به تکنیکهای مخصوص، میزان تحملشان را بیشتر کنند و به دلیل کاهش اضطراب، دست به اعمال وسواسی نزنند. به مرور زمان بر اثر این رویاروییها اضطراب به صورت طبیعی و خودکار کاهش می یابد و میل به انجام رفتار وسواسی نیز فروکش میکند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 69
با رفتار مشکوک پسرم چه کنم؟
نویسنده : دکتر رضا یعقوبی| روانشناس سلامت
پسری 30 ساله دارم که مدتهاست برای ازدواج با اوحرف میزنم. همیشه میگوید حالا صبر کنید یا موقعیتش را ندارم. به تازگی به او گفتم اگر دختری را برای ازدواج در نظر داری، به من هم بگو تا تکلیفم روشن شود ولی می گوید دختری در زندگیاش نیست. یکروز پس از این حرف در منزل ما را میزنند و پدرش میرود دم در و میبیند دختری که خودش را آشنای پسرمان معرفی میکند، میگوید این بسته را به پسرتان بدهید. من ناراحت شدم اما پدرش گفت باید عادی برخورد کنیم. بعد هم بسته را به پسرم دادم و گفتم دختری برای شما آورده، او هم بسته را گرفت و دیگر هیچ حرفی بین ما زده نشد. باید با او چه برخوردی داشته باشم؟ در ضمن پسرم خیلی تودار، کمرو، کمحرف و شاید هم درون گراست.
دختری بستهای را به منزل شما میآورد و خیلی خونسرد بدون اینکه چیزی به فرزندتان بگویید، از کنار این قضیه میگذرید؟! هم اینک شما با دو موضوع روبه رو هستید. اول اینکه چطور در خصوص نگرانی تان با فرزندتان حرف بزنید و دوم اینکه چطور تغییری را که میخواهید در فرزندتان ایجاد کنید.
به پسرتان بگویید نگرانش هستید
درباره نکته اول باید بدانید بیان کردن احساستان به شما کمک میکند تا از یک طرف از شر افکار آزاردهنده خلاص و قدری سبک شوید و از طرف دیگر به او نیز یاد دهید که درباره احساساتش حرف بزند. اگر رفتار فرزندتان باعث ناراحتی شما میشود، نباید بیتفاوت از کنار آن بگذرید. این راهکار، یعنی بیتوجهی به رفتار، زمانی موثر واقع میشود که خودش متوجه این رفتار شده و درصدد رفع آن باشد اما زمانی که بیتوجهی تاثیر چندانی ندارد یا حتی میتواند باعث تشدید رفتارهای او شود، بهتر است به روشهای موثرتری بپردازید. مثلا بعد از گفتن این جمله: «امروز نگران شدم که آن دختر برای تو یک بسته آورد ولی چیزی در خصوص او به من نگفتی» منتظر بمانید تا ببینید بازخورد او در برابر صحبتهای شما چیست و متناسب با آن پاسخ دهید. مثلا اگر گفت دوست ندارم درباره اش حرف بزنم، بگویید: «اصراری برای این کار ندارم اما دوست دارم به نگرانی من اهمیت بدهی.»
ارتباط سازندهای با پسرتان برقرار کنید
اما درخصوص نکته دوم شما با بیان احساستان کمک میکنید تا فرزندتان بداند که خواسته شما چیست و دوست دارید او چطور با شما رفتار کند. مثلا او را برای ازدواج مجاب کنید. برای این کار مهمترین مسئله، برقراری یک ارتباط سازنده با فرزندتان است تا به واسطه آن به حرف شما گوش و به آن توجه کند. باب گفتوگو را باز و سعی کنید از او بپرسید آیا مایل است چند دقیقهای با او حرف بزنید و سپس به بیان اتفاقات روزمره و تجربههایی که داشتهاید، بپردازید و منتظر بمانید تا پاسخهایی از او بشنوید و گاهی نظر او را نیز بپرسید. این کار را آنقدر ادامه دهید تا او به شما اعتماد کند و یاد بگیرد درباره خودش با شما حرف بزند. نهایتا وقتی او علاقهمند شد تا بیشتر با شما حرف بزند، به دغدغهها و نگرانیهای خودتان بپردازید و رفتارهای او را که باعث نگرانی تان میشود بیان کنید و آنگاه منتظر بمانید تا درباره دلایل رفتارش با شما صحبت کند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.