گپ دوستانه دو نوجوان و یک کارشناس درباره خط کشی های دخترانه - پسرانه
تعداد بازدید : 30
تفاوت ها را بپذیریم نه کلیشه ها را !
میزگرد
نویسنده : حسام صدقدوست
حتماً شما هم بارها با این جملات روبهرو شدهاید؛ اگر پسر باشید، «مگه دختری که گریه میکنی؟» و اگر دختر هستید، «فوتبال مال پسراست». یکسری کارها و رفتارها دخترانه و تعدادی، پسرانه فرض میشوند. در این میزگرد با دو خواهر همراه شدیم و تجربه شخصی آنها را شنیدیم. «نسترن» و «نازنین احمدزاده» به ترتیب 17و15 ساله مهمانهای این هفته ما بودند و «رضا شمآبادی» روانشناس کودک و نوجوان هم به عنوان کارشناس در کنارمان بود.اگر دوست دارید در جلسات جوانه حضور داشته باشید، با شماره های بالای صفحه تماس بگیرید .
دختر مگه راننده میشه؟
قصه از آنجا شروع میشود که روزی نسترن و نازنین همراه پدرشان برای دیـــدن مــســابـقــات دریفت (همان ترمز دستی کشیدن یا دور درجای خودمان) به پیست اتومبیلرانی میروند. پدر نسترن و نازنین قهرمان اتومبیلرانی بوده و حالا در کسوت مربی و داور مشغول فعالیت است، بنابراین طبیعی است که دو خواهر کموبیش با چموخم این رشته ورزشی آشنا باشند.
نسترن میگوید: «در میان شرکتکنندگان یک خانم هم حضور داشت. بهرغم اینکه پوششاش مناسب بود و تواناییهایش هم بر کسی پوشیده نبود، برگزارکنندگان رقابت از حضور او در مسابقه جلوگیری کردند.»
نازنین ادامه میدهد: «با دیدن مسابقات دریفت علاقهمند شدم که این رشته ورزشی را پیگیری کنم. پدرم هم میتواند کمکم کند ولی با ورودم به این ورزش مخالف است. البته پدرومادر ما اهل دخترانه و پسرانه کردن نیستند ولی میگویند حتی اگر حرفهای شوی باز هم اجازه مسابقه دادن نداری، پس بهتر است دور دریفت را خط بکشی».
نسترن میگوید: «مشکل اما فقط رضایت پدرومادرها نیست. جامعه و مسئولان هم سهم خود را دارند. به هر کسی از علایقمان میگوییم با تعجب میپرسد مگر دخترها هم میتوانند از این کارها بکنند؟»
همه دخترها مثل هم نیستند
دو خواهر کموبیش این موضوع را قبول دارند که بین دختران و پسران تفاوتهایی هست اما میگویند نه همه دختران مثل هم هستند و نه همه پسران یکجورند. نسترن میگوید: «شاید دخترها بیشتر گریه کنند ولی اگر پسری هم احساسات خود را با گریه بروز دهد به او حق میدهم. فکر میکنم اگر دختری هم بخواهد کاری کند که در باور جامعه خطرناک و مختص پسران باشد، باید این فرصت را به او داد». نازنین حرف خواهرش را تأیید میکند و میگوید: «وقتی به دخترخالهام که حقوق خوانده و میخواهد وکیل شود گفتم چرا قضاوت را انتخاب نکردی، به من جواب داد که «قضاوت کار سختی است، خانمها از پس آن برنمیآیند و ممکن است احساس را جایگزین عدالت کنند». خب این انتخاب اوست و شناختش از خود اینطور است ولی میدانیم که قاضی زن هم داریم؛ بنابراین خانمها هم میتوانند وقتی لازم باشد از احساسشان چشمپوشی کنند. کسی که از خودش شناخت کافی داشتهباشد، میتواند راهش را انتخاب کند و نباید با قانونهای دخترانه-پسرانه
مانعش شد». نظر بچهها این است که هرطور شده باید علایق خود را دنبال کنیم. نسترن میگوید: «نمیتوان همینطور نشست و منتظر ماند تا فردی ما را به آن چه علاقه داریم برساند. باید دیگران را متقاعد کنیم که محدودیتهای جنسیتی را تا این حد سفتوسخت نگیرند و انتخابهای ما را محدود نکنند البته عوض کردن نظر همه کار راحتی نیست. با هر کسی درباره این چیزها بحث میکنم از معلم و همکلاسی و دوست تا فامیل و پدر و مادر همه حرف خودشان را میزنند». نازنین در ادامه میگوید: «اگر همه اینها را هم متقاعد کنیم، باز مسئولان هستند که دست ما به آنها نمیرسد. آنها را چه کنیم؟».
بیا حرف بزنیم
«رضـا شـــمآبـادی»، کارشناس جلسه در ادامه حرفهای نسترن و نازنین میگوید: «بخشی از
موضوعی که امروز دربارهاش حرف میزنیم، بهدلیل کلیشههای جنسیتی است که عرف جامعه باعث آن شده اما در حالت کلی تفاوتهایی میان جنس مذکر و مؤنث وجود دارد؛ تفاوتهای فیزیکی و تفاوتهای ذهنی. با رسیدن به بلوغ و نوجوانی تغییرات ظاهری مشهودی در دو جنس رخ میدهد. پسرها عموماً از لحاظ فیزیکی قویتر میشوند و به طور سنتی کارهای سخت به آنها واگذار میشود. درعوض ذهن دخترها در جزئینگری قویتر میشود و این توانایی را کسب میکنند که چند کار را همزمان انجام بدهند؛ پس به شکل سنتی کارهای متفاوتی به آنها واگذار میشود. بنابراین اگر محدودیتهایی در بخشهایی از جامعه مشاهده میکنیم، یکی از دلایلش این تفاوتهاست اما همه مثل هم نیستند، ممکن است خانمی نیروی جسمانی قوی یا آقایی احساسات قویتری نسبت به دیگری داشته باشد، پس میتوان گفت در مواردی میتوان این کلیشهها را کنار گذاشت. برای این کار باید از مذاکره آغاز کنیم.
گفتوگو راه و روشی دارد. میدانیم اگر جواب منفی بگیریم و از هدفی که داریم جلوگیری کنند، احساس خشم به ما دست میدهد، بنابراین پیش از شروع مذاکره باید حس و هیجان خود را کنترل کنیم. بعد باید طرف مقابل را که معمولاً پدر یا مادر است، دعوت به صحبت کنیم یعنی ازشان بخواهیم زمانی را برای گفتوگو در اختیارمان بگذارند. این کار حس همدلی و احترام ایجاد میکند. مذاکره را هیچوقت با گفتن «تو» پیش نمیبریم. یعنی نمی گوییم« تو/شما قدیمی فکر میکنی! تو دختر و پسر میکنی!» این کار حس توهین و سرزنش در طرف مقابل ایجاد میکند. ابتدا نگرانیهای آنها را میشنویم و بعد از زبان خودمان یعنی با «ضمیر من» پاسخ میدهیم؛ «من این خواسته را دارم. من فکر میکنم این توانایی را دارم». از این طریق میتوان راه را برای تغییر باز کرد. بحث قوانین یا عرفهای جامعه هم به مرور قابل تغییر است. مثلاً میدانیم که زمانی زنان حق قضاوت نداشتهاند ولی هم اکنون حدود هزار قاضی خانم داریم. براساس چنین مثالهایی امیدواریم که در سطح اجتماعی هم بتوان تغییراتی ایجاد کرد».
عکس : محمد پور