
بپرس تا بگم
تعداد بازدید : 10
چرا بیدلیل عصبانی میشویم؟
نویسنده : شادی شایان | کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
نوجوانی ۱۲ ساله هستم ،هیچ مشکل و ناراحتی ندارم ولی به شدت عصبانی هستم و خیلی وقت ها دنبال بهانهام تا عصبانیت ام را بروز بدهم؛ اما خیلی ناراحتم که چرا بیاختیار عصبانی میشوم . اصلا خشم و عصبانیت چگونه به وجود میآید؟
پرسیدن درباره خشم، سوال سازندهای است. چون معمولا در تصور خیلیهایمان صحبت کردن از خشم و پرداختن به آن به اندازه تجربه عصبانیت، زشت و شرمآور است. حتما شنیدهاید از کسی که خشمگین میشود به عنوان فردی که صبرش کم است و کنترلی روی خودش ندارد یاد میشود. پس خشمگین شدن چیز بدی است. قبل از اینکه این قاعده را بپذیریم باید فرق خشم و پرخاشگری را یاد بگیریم. این دو معمولا با هم اشتباه گرفته میشوند. خشم یکی از هشت هیجان نخستین است و تمام انسانها مجهز به این حس متولد میشوند ولی پرخاشگری عملی است برآمده از خشم و منجر به تخریب میشود. خب انگار، قضیه فرق کرد.
احساس خشم از کجا میآید؟
چه چیزی ما را خشمگین میکند؟ خب دلایل متفاوتی باعث عصبانیت میشود اما یک عامل در تمام تجارب خشم ثابت و مشترک است؛ ناکامی. وقتی دنیای بیرون، مطابق نظر و خواسته ما پیش نرود و آن چه میخواهیم محقق نشود، ناکامی را تجربه میکنیم و خونمان به جوش میآید. اما اینکه چطور واکنش نشان بدهیم، خیلی وقتها برمیگردد به موقعیتهایی که عصبانیت اطرافیان بهخصوص والدین را دیدهایم؛ یعنی نحوه ابراز خشم را یادگرفتهایم و لزوما انتخاب ما نبودهاست. پس اگر بروز غلطی دارد، میتوانیم انتخاب کنیم تا به شیوه درستی آن را ابراز کنیم. شاید عجیب باشد ولی تجربه خشم، خوبیهایی هم دارد؛ مثلا وقتی حس کنیم با ما نامنصفانه برخورد شده، عصبانی میشویم و سعی میکنیم با واکنش نشان دادن این رنج را کم کنیم؛ این موضوع می تواند کارکرد مراقبت از خود داشتهباشد. احساس خشم لزوما از یک تجربه شخصی ناشی نمی شود؛ مثلا وقتی اتفاقی رخ میدهد که سزاوار سرزنش است و ما عصبانی میشویم.
خشمگین شدن، سرزنشآمیز است؟
با این توضیحات میفهمیم که خشم خودش به تنهایی مشکلی ندارد. باید به خودمان حق بدهیم آن را تجربه کنیم؛ «فلانی فلان کار را کرد و من چون از او انتظار نداشتم خیلی عصبانی شدم. » بعد راه مناسبی برای بیان و ابراز خشممان پیدا کنیم که به پرخاشگری منجر نشود. نکته مهم این است که ما گاهی به خود حق نمیدهیم از موضوع ناکامکنندهای عصبانی شویم، پس خشممان را سرکوب می کنیم ولی نمیدانیم که این خشم از بین نرفته، فقط دیده نمیشود. برای همین گاهی بدون آنکه دلیلی برای خشم پیدا کنیم، عصبانی بودن را تجربه میکنیم. عصبانیتهای روی هم جمعشده، گاهی اینطوری خودشان را نشان میدهند. گاهی هم شرایط بیرونی به ما اجازه تجربه خشم نمیدهد مثلا از دست معلم عصبانی شدهایم اما بهدرستی خشممان را شناسایی نکردهایم. بعد از آنجایی که بروز داده نشده، در موقعیت دیگری مثلا بر سر دوستان یا اعضای خانواده خالی میشود، در این مواقع میگوییم خشم به اصطلاح جابهجا شدهاست و دنبال بهانهای برای برونریزی در جاهای نامرتبط هستیم.