گفت و گو
تعداد بازدید : 48
بهترین باش!
چرا خانواده و جامعه از نوجوانان می خواهند در هر کاری نمونه باشند؟
نویسنده : مهسا کسنوی
معلم، ناظم، مدیر و خانواده همیشه از ما توقع دارند بهترین باشیم؛ بار سنگین بهترین بودن را روی دوشهایمان حس میکنیم، باری که برای راضی نگه داشتن دیگران حالاحالاها باید روی دوشهایمان بماند. این هفته با «فاطمه حجاج» ۱۵ساله، «حلما مشتاقی» و «ستایش مشهدیزاده» 13ساله درباره فشاری که اطرافیان و جامعه برای کامل و بهترین بودن به نوجوانها وارد میکنند، صحبت کردیم. اگر شما هم مدام میشنوید «باید بهترین باشی»، دورهمی این هفته ما را از دست ندهید.
سختیهای شاگرد نمونه بودن
در مدرسه چه خبر است؟ فاطمه تعریف میکند: «معلمها از ما توقع دارند بهترین شاگرد باشیم و اگر اینطور نباشد، رفتارشان با ما فرق میکند. آنها به دانشآموزی که درسهایش بهتر است، بیشتر بها میدهند و یک نوع جداسازی در کلاس انجام میشود. من همیشه این فشار را حس میکنم که معلمها میخواهند ما را مجبور کنند تا در همه درسها نمونه باشیم». حلما حرفهای فاطمه را تایید میکند: «دقیقا همینطور است. اگر شاگرد خوبی باشی، توجه بیشتری از معلمها دریافت می کنی و اعتمادبهنفس بیشتری به تو میدهند». ستایش جزو شاگرد ممتازهای کلاسشان است. او میگوید: «وقتی نمرههایت خوب باشد و نمونه باشی، مورد اعتماد همه هستی و بیشتر دوست پیدا میکنی. همه تمایل دارند با تو همراه شوند و آدمهای بیشتری جذب تو میشوند». فاطمه در این باره با ستایش مخالف است: «دوست پیدا کردن اصلاً ربطی به شاگرد اول بودن ندارد. اگر اخلاق خوبی داشتهباشی، دوستان بیشتری داری. اتفاقاً من فکر میکنم نمونه بودن باعث میشود که یکسری از دوستانت را از دست بدهی چون بقیه بچهها به تو به چشم خودشیرین نگاه میکنند».
دختر خوب خانواده و استرسهایش
فاطمه، سوال خوبی می کند: «اصلا چرا باید در همه درسها نمرههای عالی داشتهباشیم؟ مگر ما در همه موارد استعداد داریم؟ من اصلا از خودم توقع ندارم که همه نمرههایم عالی باشد. ترجیح میدهم استعدادم را پیدا کنم و در آن، بهترین باشم. اما هر وقت فکر میکنم که باید در چیزی که علاقه دارم خوب باشم، یادم میافتد که شرط رسیدن به هدف و تحصیل در رشته مورد علاقهام در دانشگاه این است که معدلم بالا باشد. یعنی مجبورم در همه چیز بهترین باشم». حلما حرف دوست اش را ادامه میدهد: «من به ریاضی علاقهای ندارم و استعداد و علاقهام در ورزش است اما مدرسه از من توقع دارد در ریاضی عالی باشم. من ترجیح میدهم برای درسهایی که به آنها علاقه دارم، بیشتر وقت بگذارم اما خب میدانید، نمیشود». حلما توضیح میدهد که توقع کامل و بیعیب بودن، فقط مخصوص مدرسه نیست: «خانوادهها دوست دارند بچههایشان بهترین باشند چون نگران آینده ما هستند و میخواهند ما در آینده زندگی خوبی داشتهباشیم. چون آنها خیلی برای ما زحمت کشیدهاند، ما هم باید با بهترین بودن زحمتهایشان را جبران کنیم». فاطمه اما نظر دیگری دارد: «پدر و مادرها دوست دارند ما بهترین باشیم چون از این ویژگی لذت میبرند. دوست دارند به بقیه بگویند دختر من نمونه است و باعث افتخارشان باشیم. انگار بهترین بودن ما، نشاندهنده بهترین بودن آنهاست».
من الگو نیستم!
فاطمه درباره فشاری که بهترین بودن به او وارد میکند، میگوید: «وقتی مجبوری همیشه نمونه باشی، استرس و فشار روانی زیادی را تحمل میکنی. برای همین خودم را مجبور نمیکنم که عالی باشم. ترجیح میدهم استرس کمتری داشته باشم و از امروزم لذت ببرم». حلما در ادامه حرفهای فاطمه میگوید: «اگر خانواده و مدرسه اجازه میدادند خودمان انتخاب کنیم که دلمان میخواهد بهترین باشیم یا نه، این همه استرس روی ما نبود». ستایش حرفهای دوستانش را تایید میکند: «من اگر خودم انتخاب کنم که بهترین باشم، از لحظه لحظه تلاشم برای آن لذت میبرم اما اگر اجبار بقیه باشد، برایم نوعی عذاب است». ستایش، حلما و فاطمه هر سه بچههای بزرگ خانواده هستند که این هم از آن موقعیتهای سختِ پرفشار است. فاطمه میگوید: «بچه بزرگ بودن تو را مجبور میکند الگویی برای فرزند کوچکتر خانواده باشی و فشار دوبرابری حس میکنی برای بهترین بودن». ستایش هم تجربه مشابهی دارد: «همه از من توقع دارند تا رفتار و نمرههای خوبی داشتهباشم چون برادر کوچکترم همه چیز را از من یاد میگیرد. من دربرابر او احساس مسئولیت میکنم».
عکس و تصویر سازی : محمد پور، مرادی