پرونده
تعداد بازدید : 75
در محاصره «مال»ها
بررسی رشد مجتمعهای تجاری بزرگ در کلانشهرها از جنبه جامعهشناختی و اقتصادی به بهانه این که 4 برابر میانگین جهانی واحد صنفی داریم
نویسنده : الهه توانا | روزنامهنگار
«مال»ها مهمانان جدید کلانشهرهای ایران در سالهای اخیر هستند که تب ساختشان هم هر روز بالاتر میرود؛ مجتمعهای تجاری بزرگی که امکان خرید، تفریح و وقتگذرانی را یکجا فراهم میکنند. این تعریفِ یک جملهای، مالها را ضروری و کاربردی جلوه میدهد اما قضیه به این سادگی نیست؛ وجوه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مجتمعهای تجاریِ تازه آنقدر متنوع و پیچیده است که هنوز اتفاق نظری سر خوب یا بد بودنشان ایجاد نشدهاست. موافقان، معتقدند مالها جانِ تازهای به اقتصاد معیوب ما میبخشند، سطح رفاه را بالا میبرند و گردشگر جلب میکنند. مخالفها مبهم بودن منابع مالی بعضی از این مجتمعهای تجاری را زیر سوال میبرند و دامن زدن به مصرفگرایی و فاصله اجتماعی را عوارض ناگزیر رشد آنها میدانند. در همین راستا، رئیس اتاق اصناف تهران به تازگی گفته که بیش از نیمی از مالهای تهران اضافیاند و بر اساس گزارش وزارت صنعت، به طور میانگین در دنیا به ازای هر ١٠٠ خانواده یک واحد صنفی وجود دارد اما در ایران بهازای هر ٢۵ تا ٢٨ خانواده یک واحد صنفی داریم و اقتصاد ایران کشش این حجم از مراکز خرید را ندارد. این به آن معناست که در ایران تقریبا چهار برابر میانگین جهانی فروشگاه و مغازه وجود دارد.(منبع این خبر: تجارت نیوز). بنا به اهمیت این مسئله و با توجه به افزایشِ مدام تعداد مالها، در پرونده امروز با دو کارشناس اجتماعی و اقتصادی گفتوگو کردهایم که از جنبههای متفاوتی ماجرا را بررسی کرده و به نتایج کم وبیش متناقضی رسیدهاند. این پرونده قرار است به ما در درک پدیده تازه مالسازی و به متولیان شهر در تصمیمگیری کمک کند.
یادداشت شفاهی یک جامعهشناس درباره مزایای مالها
برای شهر و شهروندان
مجتمعهای تجاری
محرک رشد اقتصادی
دکتر «احمدرضا اصغرپور ماسوله»، عضو هیئت علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه فردوسی، ویژگیهای مثبتی برای مجتمعهای تجاری بزرگ قائل است و در همین باره، نکاتی را مطرح میکند.
اگر این مجتمعهای تجاری کالاهای لوکس بفروشند، ممکن است نابرابری اجتماعی به چشم بیاید اما قاعده بازار اجازه این کار را به آن ها نمیدهد. وقتی عموم مردم قدرت خرید کالاهای لوکس را نداشته باشند، فروششان بیمعنی است چون درآمدی در پی نخواهد داشت. اگر به مجتمعهای تجاری شهر دقت کنید هم متوجه خواهید شد که بیشترشان کالاهای مناسب برای طبقه متوسط را میفروشند. از طرف دیگر، ساختوساز از مهمترین بخشهای اقتصاد ایران است. طبق این اصل، حتی اگر مالها در شرایط فعلی بازاری نداشته باشند، به امید آینده و ارزش افزودهای که ملک پیدا خواهد کرد، ساختوسازشان ادامه پیدا میکند. درباره تأثیر اجتماعی این مجتمعهای تجاری، اگر از جنبه نقد سرمایهداری نگاه کنیم، مالها نوعی سبک زندگی خاص و مصرفگرایی را ترویج میکنند اما از سوی دیگر نوعی تفریحگاه هم هستند و سطح ارائه خدماتشان احتمالا از فروشگاههای کوچک شهر بالاتر است؛ از این جنبه میتوانند محرک تولید و رونق اقتصادی باشند. همانطور که گفتم این مجتمعها، حداقل در شهر مشهد، به عموم مردم خدمات میدهند؛ هر خانوادهای که یک ماشین معمولی داشته باشد، میتواند با هزینهای اندک وارد مال شود، قدم بزند، چیزی بخورد و سینما برود البته ممکن است نتواند خیلی از کالاها را بخرد ولی خب توی خیابان هم یک خودروی یکمیلیاردی از کنارش رد میشود که توانِ خریدنش را ندارد یا خانههایی را میبیند که هیچوقت پولش به آنها نمیرسد. گرچه معتقدم نباید به نابرابری دامن زد ولی بخشی از این احساس، به واسطه زندگی در شهرهای بزرگ، طبیعی و ملموس است. درباره منابع مالی مالها هم حرفوحدیثهایی شنیده میشود. من هم معتقدم اگر از بودجه عمومی ساخته میشوند، غلط است ولی اینها عموما خصوصی هستند. به این نکته توجه داشته باشید که در بدترین شرایط رکود، خیلیوقتها بخش ساختوساز به داد اقتصاد ایران رسیده است چون مردم به آن اعتماد دارند و سرمایهشان را در این بخش میگذارند. بنابراین صرفِ ساختوساز در این مقیاس میتواند محرک رشد اقتصادی شهر باشد. غیر از این، مالها ظرفیتی برای پرداختن به امور فرهنگی هم دارند که در شهر نمود چندانی ندارد؛ مثل فضاهای گفتوگو و مطالعه و ترویج کتابخوانی. مجتمعهای تجاری بزرگ، همچنین از لحاظ گردشگری جزو امکانات و نقاط قوت شهرها بهشمار میآیند. مالها گرچه اولین جاذبه گردشگری در شهرهای ایران نیستند ولی میتوانند گردشگرها را به اقامت طولانیتر و درنتیجه هزینه کردن در ایران تشویق کنند. بهنظرم نگاهمان به این پدیده نباید صفر و صدی باشد. اگر میخواهیم مالسازی را نقد کنیم، معماری آنهاست که مسئله قابل تأملی است؛ در مالها عناصر تاریخی و فرهنگی شهرهای ما رعایت نمیشوند و هیچ فرقی با مالهای فرهنگهای دیگر ندارند.
گفتوگو با یک اقتصاددان درباره سود و زیانهای جمعی مجتمعهای تجاری
پوستهای از توسعه
دکتر «مهدی فیضی»، استادیار گروه اقتصاد دانشگاه فردوسی معتقد است، خوب و بد مجتمعهای تجاری را منفعت جمعی تعیین میکند. در ادامه سوالهایی در همین باره از وی کردهایم که خواهید خواند.
قبل از اینکه درباره آثار مثبت و منفی مالها صحبت کنیم، میخواهم بدانم استانداردی در دنیا وجود دارد که تناسب بین تعداد مجتمعهای تجاری و مساحت و جمعیت شهرها را تعیین کند؟
تا جایی که من میدانم قاعدهای وجود ندارد که برمبنای آن بتوان مشخص کرد در هر شهری، از هر صنف و تخصصی چه تعداد بنگاه باید مشغول کار باشد. قاعده کلی و معروف «دست نامرئی» میگوید به بنگاههایی که دنبال منفعت شخصی خودشان هستند اجازه بدهید، کار کنند. اگر تعدادشان از حد بهینه اجتماعی بیشتر شود، سودشان کم خواهد بود و برایشان توجیهی نخواهد داشت. این دخالت نکردن البته در همه موارد جواب گو نیست؛ مثلا درباره بانک، دولت مرکزی یا محلی نمیتواند اجازه بدهد هرکس دلش خواست بانک تأسیس کند اما بهطور کلی برای تصمیمگیری بررسی موردبهمورد لازم است.
مشخصا در شهر مشهد با این تعداد بازار و پاساژ، افزایش روزبهروز مالها توجیه عقلانی و اقتصادی دارد؟
معمولا فرض میشود که صاحب سرمایه برای سرمایهاش خیلی دلسوزتر است تا متولی شهر یا کشور اما این نافی دخالت از بالا نیست. دولت محلی بهمعنی شهرداری حتما باید بر مالسازی نظارت داشتهباشد اما نه از منظر اقتصادی بلکه از جنبه محیطزیستی، اجتماعی و معماری. اگر این مداخله وجود نداشتهباشد، حملونقل پاک و فضای سبز با مشکل مواجه میشود و درعوض اتوبان و برج ساخته خواهدشد. یکی از مشکلاتی که در کلانشهرها وجود دارد، این است که شهرداری هاچون محلی برای درآمد پایدار ندارند به آسانتر و بدترین منبع درآمدزایی یعنی شهرفروشی روی آوردهاند؛ آسمان شهر و زمینی که باید به منابع عمومی اختصاص پیداکند، به مالساز و برجساز فروخته میشود. این اتفاق از دید صنفهای وابسته به مجتمعهای تجاری، سودآور است ولی از منظر رفاه عمومی قابل دفاع نیست و شهرداری هم طبیعتا باید متولی رفاه عمومی شهروندان باشد.
دقیقا. برجها چه مسکونی و چه تجاری بخشی از سهم زمین و آسمان را به نفع اقلیت و به هزینه اکثریت میگیرند. دربرابر این انتقاد، میگویند مالها برای طبقه خاصی ساخته نمیشوند اما میدانیم طبقه متوسط و پایین جامعه، نهتنها از آنها بهرهای نمیبرند بلکه فاصله بیشتری بین خودشان و مخاطبان مالها احساس میکنند.
بحث مهمی که در ایران خیلی کم به آن پرداخته شده، مسئله «ادراک نابرابری» است که با نابرابری فرق دارد. آنچه رفتار مردم را تعیین میکند، ادراک آنهاست از اینکه درمقایسه با بالاترین طبقات اجتماعی چقدر فقیرند و اینکه فاصله بینشان چقدر سخت قابل پر شدن است. مجتمعهای تجاری بزرگ، این احساس نابرابری را در طبقات پایین تشدید میکنند. از طرف دیگر نمیشود مالسازی را کلا منع کرد چون آزادیهای فردی را زیر سوال میبرد. در مجموع تصمیم حساس و ظریفی است که باید تعادل در آن به نفع حداکثر شدن رفاه اجتماعی شهروندان رعایت شود.
یکی از ادعاهای طرفداران مالها، کمک این مجتمعها به رونق اقتصادی است. این ادعا چقدر درست است؟
سوال سختی است چون من شواهد دقیقی ندیدم که به نفع یا علیه این گزاره باشد. بعضی کالاها وقتی در سطوح بالا تولید شوند، هزینههای تولیدشان کاهش پیدا میکند و سودآوری بنگاه و رفاه اجتماعی بیشتر میشود اما یکی از نقدهای وارد به مالها این است که دستکم در صنف پوشاک، معمولا کالاهایشان تولید ایران نیست بنابراین نهتنها به جیدیپی (تولید ناخالص داخلی) کمکی نمیکنند که چه بسا بهدلیل افزایش واردات، آن را کاهش هم می دهند.
ظاهر شیک و مجلل مالها جنبهای است که سازندگان این مجتمعها و عدهای از مردم بر سر آن توافق دارند؛ به اعتقاد این گروه، بلندمرتبهسازی و برندفروشی ما را شبیه کشورهای توسعهیافته میکند و اتفاق خوشایندی است.
نگاه گردشگری و گذرا به جهان، توسعهیافتگی را در مال میبیند درحالی که برجهای تجاری و مسکونی در شاخصهای جهانی توسعهیافتگی جایی ندارند. کشوری توسعهیافتهتر است که زیرساختهای اجتماعی بهتر و مردم شادکامتری داشتهباشد. شهرهای توسعهیافته ممکن است هیچ مالی شبیه ما نداشتهباشند ولی نظام حملونقل مناسب و نظام بهداشتی و آموزشی درجه یک دارند؛ رضایت از زندگی در آنها در سطح مناسبی است و آلودگی هوا وجود ندارد. اگر هدفمان دبی شدن است که مسیر توسعه را داریم اشتباه میرویم چون آنها هم دیر یا زود متوجه خواهندشد ظاهر شیکشان پوستهای از توسعه است. توسعهیافتگی در معنای دقیق اش خیلی عمیقتر از اینهاست و سختتر حاصل میشود و کمتر وارداتی است.
غیر از اینکه مالها ربطی به توسعهیافتگی ندارند، کارکردشان هم در ایران و مثلا دبی فرق دارد. گردشگر برای دیدن و خرید کردن از این مجتمعها به ایران نمیآید.
گردشگرهایی که بتوانند برای ما درآمدزا باشند، خیلی راحتتر به مالهای گستردهتر، با تنوع کالایی بیشتر و امکان خرید راحتتر با کارتهای اعتباری دسترسی دارند. در کشور ما با این وضعیت تحریم و امکان خرید کم و نرخ ارز، آنچه برای گردشگرها میتواند جالب باشد برای مثال بیابانها و مناظر طبیعی ماست. گردشگرهای اصطلاحا ارزآور، معمولا از کشورهای توسعهیافته میآیند و خرید لباسی که در کشور خودشان بسیار ارزانتر خواهدبود، آخرین و کمترین جذابیت را برایشان دارد. احتمالا برای کسانی که مثلا از عراق میآیند، مالها جالب باشند چون در کشور خودشان کمتر نمونهاش را دارند اما این افراد چقدر خرید خواهندکرد؟ بههرحال سرمایهگذار احتمالا بررسی دقیقتری از مجموع مخاطبان اش داشته و حساب کردهاست که این نوع سرمایهگذاری برایش صرف دارد ولی این حساب سود و زیان از منظر شهری کافی نیست؛ نمیشود براساس آن اجازه دادهشود تا مجتمعهای تجاری، به هر تعدادی در هر جایی و با هر وسعتی ساخته شوند چون همانطور که گفتیم در شهر، لازم است منفعت جمعی لحاظ شود.
و بهنظر هم نمیرسد این منفعت جمعی درنظر گرفته شدهباشد. در مناطق کمبرخوردار هم مال ساخته میشود بدون آنکه به عوارض جانبی توجه شود. مثلا میدانیم که ظهور ناگهانی یک مجتمع تجاری، روی قیمت زمین تأثیر میگذارد و اجارهنشینهای آن منطقه را کوچ میدهد.
بله. به آثار جانبی این شوکها که در سطح کلان اتفاق میافتد، کمتر توجه میشود. مال، نه فقط قیمتها را تغییر میدهد که روی شغل کسبه و مدل درآمدی خانوارها هم تأثیر میگذارد. قطعا به این سادگی نیست که یک ساختمان شیک را در مناطق پایین شهر بسازیم و فکر کنیم وضع زندگی و رفاه ساکنانش بهتر میشود. اتفاقا چهبسا احساس آنها را از نظر نابرابری و گسست بین طبقات جامعه بیشتر کند.
مالها بهطور کلی و نه فقط در پایین شهر، روی شغلها تأثیر میگذارند. مثلا حتما هایپرمارکت دارند و خب دیگر کسی به سوپرمارکتها مراجعه نخواهد کرد.
نکته ظریفی در اینباره وجود دارد؛ مشاغل، پویا هستند و در طول زمان مشمول تغییر میشوند. طی تحولات جامعه، بعضی حرفهها مثل پنبهزنی و آهنگری ازبین رفتهاند. ما امروز به این پیشهها نیاز نداریم، بنابراین صرف کم شدن یا ازبینرفتن بعضی شغلها بهخودیِ خود توجیهی برای جلوگیری از تغییر نیست. همین امروز هم تاکسیرانی سنتی دارد کمکم جای خودش را به تاکسیهای آنلاین میدهد که برای مسافران، بهصرفهتر است. درباره مثال سوپرمارکت هم یکطرفِ قضیه فروشندهها هستند و سمت دیگر، مصرفکنندگان. چون تعداد متقاضیان بیشتر است، رفاه آنها برایمان مهمتر است پس اگر شکلگیری هایپرمارکتها در مالها باعث افزایش رفاه بشود، ناچاریم که کاهش شغل سوپرمارکتی را بپذیریم. نکته مهم در اینباره، آهنگ شتاب است. اگر آهنگ شتاب تحولات جامعه، نامأنوس و نامتناسب باشد، جامعه آنها را پس میزند. مثلا در این مورد بهخصوص باید بااحتیاط عمل کرد تا کسبهای که سالها به پیشهای مشغول بودهاند، ناگهان بیکار نشوند. اصولا چنین موضوعاتی، پیچیده و چندجانبه هستند؛ قالبهای سرراست و مشخصی وجود ندارد که طبق آنها بگوییم مال ساختن بد است یا خوب است. همه حرف ما این است که مدیریت شهری باید جنبههای اجتماعی، محیطزیستی و اقتصادی را درنظر بگیرد و به هر مجوز تازه با شک و تردید نگاه کند. مستقل از سودهای اقتصادی مجتمعهای تجاری برای شهر که خیلی راحت محاسبه میشوند، سود و زیانهایی هستند که به دام اعداد نمیافتند؛ مثل عوارضی که دربارهشان صحبت کردیم و زندگی نسل آینده که حتما تحت تأثیر قرار خواهدگرفت. آیا در پدیده مالسازی در ایران، همه فایدهها و هزینهها در طول زمان درنظر گرفته شدهاند؟