قرار و مدار
تعداد بازدید : 20
روز فکر کردن به موفقیتها
همه ما در طول زندگیمون، روزهای شیرین، موفقیتهای کوچک و بزرگ، خاطرات خوب از پیروز شدن در مسابقات علمی، ورزشی، فرهنگی، هنری و ... داریم. امروز به اونها فکر کنین تا هم اعتماد به نفستون بره بالا و هم طعم شیرینشون دوباره بیاد زیر زبونتون...
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
از دنیای روان شناسی
تعداد بازدید : 42
تأثیر شگرف صحبت با خود در نمره ریاضی!
نتایج یک تحقیق جدید نشان میدهد تشویق بچهها به تکرار جملاتی در سکوت که بیش از توانایی ذاتی بر تلاش برای موفقیت تأکید میکنند، موفقیتهای بیشتری را نصیب آنها خواهد کرد. ایسنا به نقل از CNN می نویسد که «اِدی برامِلمِن»، استادیار دانشگاه آمستردام در همین باره گفته:«پژوهش های ما نشان می دهد عملکرد کودکانی با اعتماد به نفس پایین، بعد از تکرار جملاتی نظیر نهایت تلاشم را خواهم کرد، در درس ریاضی بهبود می یابد.»
نحوه انجام این تحقیق
محققان هلندی درباره ۲۱۲ کودک بین سنین ۹ تا ۱۳ سال(سنی که از نظر آنها احساسات منفی درباره تواناییهای دانشآموزان در مدرسه معمولتر است) تحقیق کردند و از آنها خواستند درباره میزان توانمندی خود در درس ریاضی فکر کنند. چند روز بعد، کودکان در کلاس درس نیمی از یک آزمون استاندارد ریاضی را تکمیل کردند. بلافاصله بعد از اتمام نیمی از آزمون، از دانشآموزان که به صورت تصادفی انتخاب شده بودند، خواسته شد یا با خودشان صحبت کنند یا با تمرکز بر تلاش مانند اینکه «من نهایت تلاشم را خواهم کرد» یا با تمرکز بر توانایی «من در درس ریاضی خیلی خوب هستم!» یا هیچ حرفی با خودشان نزنند. بعد از آن از دانشآموزان خواسته شد نیمه دوم آزمون ریاضی را نیز تکمیل کنند. محققان دریافتند کودکانی که با خودشان صحبت و بر تلاش تمرکز کرده بودند، در مقایسه با کودکانی که با خودشان صحبت نکرده بودند، عملکردشان در آزمون ریاضی بهتر شده بود. در مقایسه با آنها، کودکانی که در هنگام صحبت با خود روی توانمندی ذاتی ریاضی تمرکز کرده بودند(من در این درس بسیار قوی هستم!) بهرغم اینکه خودشان باور داشتند در این درس قوی هستند، بهبودی در نمرات ریاضیشان نشان داده نشد. سِندِر توماس، استاد روانشناسی در دانشگاه اوترخت که هدایت این پژوهش را برعهده داشت، میگوید: «از والدین و معلمان به دفعات خواسته شده است تا دانشآموزان و فرزندان خود را تشویق کنند جملات انگیزهبخش و مثبت را در شرایط استرسزا با خودشان تکرار کنند اما تاکنون ما نمیدانستیم آیا تکرار این جملات در موفقیت دانشآموزان واقعاً تاثیر می گذارد یا نه. ما به این نتیجه رسیدیم که درباره کودکانی که اعتماد به نفس پایینی دارند، تکرار جملاتی که روی تلاش تمرکز میکنند، بسیار مفید است و عملکرد آنها را بهبود میبخشد.»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
محوری
تعداد بازدید : 60
بابا، مامان، با ما حرف بزنید!
وقتی در جلسه مشاوره به آنها گفتم: «میدانستید بزرگترین آرزوی فرزندتان این است که بیشتر با او حرف بزنید؟» چشمهای هر دو نفر از تعجب گرد شد
نویسنده : زهرا وافر| کارشناسارشد روانشناسی
به عنوان پدر یا مادر، تا چه حد با فرزندان(به خصوص کودک و نوجوان) خود صحبت میکنید؟ اصلا از ضرورت و اهمیت این کار آگاه هستید؟ آیا میدانید چطور باید سر صحبت را با فرزندتان باز کنید تا شناخت کاملتری از نگاه او به زندگی کسب کنید و همدلی بیشتری با او داشته باشید؟ داستان امروز در همین باره است و نکات مهمی برای والدین در آن مطرح شده است.
کاش با والدینم صمیمیتر بودم
همراه والدینش به مرکز مشاوره آمده بود. پدر و مادرش مانند بسیاری از والدین دیگر از تغییر خلق و خویش در سن بلوغ نگران شده بودند. از این که منزوی، لجباز و بیش از حد وابسته به دوستانش شده بود. پس از شنیدن گلایههای پدر و مادرش، خواستم با خودش تنها صحبت کنم. وقتی والدینش اتاق را ترک کردند، کمی با او گپ زدم و بعد پرسیدم: «دوست داری چه چیزی در زندگی خانوادگیتان تغییر کند؟». آهی کشید، قطرهای اشک در چشمهایش جمع شد و گفت: «کاش پدر و مادرم بیشتر با من حرف میزدند، کاش صمیمیتر بودیم...». شنیدن این حرف برایم چندان تازگی نداشت. بارها مشابه همین را از زبان نوجوانان یا حتی کودکان دیگر هم شنیده بودم. وقتی گفتوگویمان به پایان رسید، از او خواستم اتاق را ترک کند تا با والدینش صحبت کنم.
فکر میکردیم حوصله حرف زدن با ما را ندارد!
وقتی پدر و مادرش روی صندلیها در مقابل من نشستند، رو کردم به آنها و گفتم: «میدانستید یکی از بزرگترین آرزوهای دخترتان این است که بیشتر با او حرف بزنید؟»، هر دو چشمهایشان از تعجب گرد شد و به یکدیگر نگاه کردند. مادرش گفت: «ما همیشه فکر میکردیم او حوصله حرف زدن با ما را ندارد! همیشه با اکراه جواب سوالهای ما را میدهد و هیچوقت علاقهای به ادامه گفتوگو با ما نشان نمیدهد.» پدرش هم سری به تاکید تکان داد و گفت: «بله، حق با همسرم است. وقتی سر صحبت با او را باز میکنیم فقط در حد یک کلمه جواب ما را میدهد و سریع از ما فاصله میگیرد. وقتی از او میپرسیم مدرسه چطور بود؟ میگوید: «خوب» و هیچ توضیح دیگری هم نمیدهد. یا وقتی میپرسیم بعدازظهر چه کردی؟ میگوید که هیچی! میپرسیم کجا میروی؟ جواب میدهد بیرون! کلا جوری جواب ما را میدهد که انگار میخواهد هرچه سریعتر گفتوگویش با ما تمام شود!»
تفاوت حرفزدن و بازجوییکردن!
بحث که به اینجا رسید، فرصت را مغتنم شمرده و پرسیدم: «با دوستانش چطور؟ تا به حال دقت کردهاید که با آنها به چه شکل گفتوگو میکند؟» مادرش پاسخ داد: «با دوستانش ساعتها تلفنی صحبت میکند و هر وقت کنار هم هستند، مرتب با هم حرف میزنند و بلند بلند میخندند.» گفتم: «پس معلوم میشود دختر شما ذاتا دختر کم حرفی نیست، حتما یک جای کار ایراد دارد که با شما اینقدر کم صحبت میکند.» پدر با ناراحتی پرسید: «مثلا کجای کار ما ایراد دارد؟» جواب دادم: «مثلا همین سوالاتی که از فرزندتان میپرسید؛ کجا بودی؟ چه کار کردی؟ کجا میروی؟ و ... . آن چیزی که شما اسمش را میگذارید حرف زدن، در واقع بازجویی کردن است. البته شما به عنوان والدین حق دارید از اوضاع دخترتان باخبر باشید اما این به معنای حرف زدن نیست. پس توقع نداشته باشید او از چنین گفتوگویی استقبال یا احساس نزدیکی و صمیمیت با شما کند. مشکل اینجاست که معمولا گاهی اوقات والدین به جای اینکه با بچهها حرف بزنند، آنها را مدام نصیحت میکنند یا مورد بازجویی قرار میدهند که موجب افزایش فاصله عاطفی میان آنها و کاهش صمیمیت در خانواده میشود. نصیحت و پرسش گاه و بیگاه، هیچ اشکالی ندارد اما مسئله اینجاست که شما باید وقت بیشتری را صرف «گفتوگو» با فرزندتان کنید، درست مثل گفتوگویی که او با دوستانش دارد.» مادر با نگرانی پرسید: «چطور باید با او گفتوگو کنیم که کمتر از ما فاصله بگیرد و صمیمیتمان بیشتر شود؟» گفتم: «این شد یک سوال خوب!»
چگونه باب گفتوگو با فرزندانمان را باز کنیم؟
توجه کنید. بر صحبت فرزندتان تمرکز کنید. از ارتباط غیرکلامی برای نشان دادن علاقه واقعی خود برای گفتوگو با او استفاده کنید؛ مثلا روزنامه را کنار بگذارید، ارتباط چشمی برقرار کنید و کمی به جلو خم شوید. کاری کنید که فرزندتان احساس کند حرفهای او مهم و جالب است. اگر برای او مهم است، باید برای شما هم مهم باشد.
از فرزندتان نظر بخواهید. همیشه منتظر نباشید تا فرزندتان وارد بحث شود. در صورتی که چند گزینه برای مسافرت در عید نوروز پیشنهاد دادهاید، نظر او را هم بپرسید. اگر در اخبار چیزی دیدید که ممکن است مورد علاقه او باشد، آن را توضیح دهید و سپس نظر او را بخواهید. اگر در محل کارتان اتفاقی افتاده است که ارزش بیان کردن را دارد، فقط به تعریف ماجرا اکتفا نکنید. از فرزندتان بپرسید نظر او چیست؟ اگر او به جای شما بود، چه کاری انجام می داد؟ و... .
چیزهایی بپرسید که نیازمند پاسخهای طولانی باشد نه پاسخهای یک کلمهای. به جای آنکه بپرسید آیا از کتابی که برای او خواندهاید خوشش آمده یا نه (که احتمالا یک بله یا نه ساده جواب میدهد)، از او بپرسید از چه چیز کتاب خوشش آمده یا نیامده است. پرسشهای خاص مثل :«نظر معلمت راجع به تحقیق علومت چه بود؟» بهتر است از پرسشهای کلی مثل: «کلاس علوم امروز چطور بود؟».
به علایق فرزندتان توجه کنید. ببینید به کدام سریال، رشته ورزشی، درس مدرسه یا شخصیت معروف علاقه دارد و با او راجع به همان موضوع مورد علاقهاش صحبت کنید.
حداقل دوبار در هفته یک وقت خصوصی با فرزندتان داشته باشید برای گشتوگذار و گفتوگوی دونفره. مثلا با هم به کوهنوردی، سینما، باشگاه یا پیادهروی بروید و در همین حین راجع به موضوعات گوناگون با یکدیگر گفتوگو داشته باشید.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مشاوره زوجین
تعداد بازدید : 56
فامیلهایمان سوسه میآیند تا با همسرم بحثم شود!
نویسنده : مهسا جعفرینسب | کارشناسارشد روانشناسی بالینی
حدود هشت ماه است که عقد کردهام. شوهرم را خیلی دوست دارم اما هر وقت به خانه اقوام و فامیلها میرویم با گفتن یک سری جملات الکی که چرا در این شرایط ازدواج کردید؟ شما به درد هم نمیخورید؟ و ... سوسه میآیند و قصد دارند که من و شوهرم با هم بحثمان شود. کمکم کنید، زندگیام را در خطر میبینم. به آنها هم نمیتوانم اعتراض کنم.
امروزه با اینکه جوامع گسترده شده و افراد از همدیگر دورتر شدهاند ولی حس ارتباطی بین آنها و شریک دانستن خود در مسائل نزدیکانشان برایشان اهمیت دارد. ازدواج از جمله موارد بسیار مهمی است که هرخانواده قصد دارد در آن به بهترین انتخاب دست بزند تا ضامن خوشبختی دختر و پسرش در آینده باشد و گاهی بعضی خانوادهها تمایل دارند این امر مهم را با دیگر افراد آشنا از جمله بزرگترهای خانواده یا آشنایان درجه یک که با تجربهتر هستند، در میان بگذارند. هرچند این روش، روشی پسندیده است اما آن چه به صورت عینی و بارز برای خانواده تعریف نشده است، اهمیت ازدواج و هدف از این امر مهم است که افراد در پی آن به چه نتایجی میخواهند دست یابند؛ برای مثال اگر هدف درست برای ازدواج، شناخته شده و معیارهای درستی برای ازدواج انتخاب شود، عواملی چون تفاوت سنی، مسائل اقتصادی یا چشموهم چشمیهای زیادی که امروزه دیده می شود دیگر ملاک اصلی برای خانوادهها نیست و از طرفی مشکلات جوانان برای ازدواج یا سختگیریها از بین میرود و حتی اطرافیان هم با حرفهای خود باعث ایجاد مشکلاتی در روابط زوج ها نمیشوند.
در انتخابتان دچار تردید شدید؟
آن چه در این خصوص لازم میدانم به شما مخاطب عزیز بیان کنم این است که خانواده شما که از هر نظر به فکر شما و خوشبختیتان بودهاند، مطمئنا تحقیقات لازم را انجام دادهاند و به نتایج مثبتی درباره همسر شما و خانوادهاش دست یافتهاند که به این ازدواج راضی شدهاند. از طرفی اگر شما و همسرتان ملاکهای خود را برای ازدواج به درستی انتخاب کرده باشید و با صحبت کردن درباره نیازها و معیارهای خود با یکدیگر به تفاهم دست یافته و اهداف خود را از ازدواج پیش از آن تعیین کرده باشید، میتوانید در برابر صحبت اطرافیان جوابی قانع کننده و مناسب به آنها بدهید ولی اگر احساس میکنید صحبتهای اطرافیان، شما را دچار تردید میکند یا این حرفها باعث میشود بین شما و همسرتان مشکلات یا ناراحتیهایی پیش بیاید، نشان از آن دارد که به اهداف خود از این ازدواج نیندیشیدهاید و دچار تردید هستید. پس خوب است در ابتدا با فکر کردن در این باره به نتایجی برسید که بدانید اولویتهای شما از این ازدواج چیست؟
برای دیگران مرز قائل شوید
از طرفی باید ابتدا به این باور برسید که من به عنوان یک همسر و انسان در ارتباطات خودم باید به تعیین ارزشها و جایگاه اطرافیان دست یابم به این معنی که برای خود و اطرافیان مرزهایی قائل شوم و به هرکدام از آنها با توجه به ارزشی که برای من دارند، جایگاه و مرتبهای بدهم که بدانم هرکدام از انسانهای مهم اطراف من در زندگی برایم در کدام جایگاه قرار دارند و تا چه حد این حق را دارند که در زندگی من و مرزهایم داخل شوند.
از بعضی رفت و آمدها بپرهیزید
در آخر اینکه بدانید شما انتخاب خود را انجام دادهاید و قرار است در کنار همسرتان زندگیمشترک خود را بسازید. پس پیشنهاد میکنم اولویت خود را همسر و زندگی مشترکتان قرار دهید و از ارتباطاتی که به برهم زدن رابطه شما به ویژه در دوران شیرین عقد منجر میشود، ضمن حفظ حرمتها اجتناب کنید.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
بانوان
تعداد بازدید : 68
تصادفی که یک قهرمان جهان ساخت!
«ماناسی جاشی» بعد از قطع پایش به خاطر تصادف با کامیون از ناامیدی به قهرمانی جهان رسید
دسامبر ۲۰۱۱ بود و ماناسی جاشی ۲۲ ساله که مدتی قبل دانش آموخته شده بود و تازه به عنوان مهندس نرمافزار در شهر بزرگ بمبئی (مومبای) مشغول به کار شده بود، تصادف سختی کرد. خانهای که ماناسی همراه با پدر و مادرش در آن زندگی میکرد، کمتر از هفت کیلومتر با محل کارش فاصله داشت و او با موتور سیکلت سر کار میرفت. فقط 10 دقیقه پس از خروج از خانه سانحه رخ داد. او در حالی که مشغول دور زدن زیر یک پل هوایی بود، یک کامیون که خلاف جهت میراند، پایش را زیر گرفت. زمان زیادی در انتظار آمبولانس تلف شد و پلیس او را با یک برانکارد به نزدیکترین بیمارستان رساند. پای چپ ماناسی کاملا خرد شده بود و خون زیادی از دست داده بود. او ۴۵ روز در بیمارستان بود و هر 5 یا 10 روز جراحی میشد اما سرانجام تیم پزشکی تسلیم شد و گزینهای غیر از قطع پا نماند.
ماناسی تسلیم نمیشود!
هشت سال پس از آن تصادف، ماناسی پارا-بدمینتون را جدی گرفت و به تیمملی هند راه یافت و همین چند وقت پیش نماینده کشورش در فینال مسابقات قهرمانی جهان بود. در دیدار نهایی او باید با دوست، هموطن و مدافع عنوان قهرمانی، پارول پارما مسابقه میداد. در حین بازی ماناسی از پارما جلو افتاد و کنترل مسابقه را در دست گرفت. ست پایانی تعیین کننده بود و او ۱۳ امتیاز متوالی گرفت و ناگهان دید که قهرمان جهان شده است!
از نقش یک مربی کاردرست نباید غافل شد
او در اولین روزهای ورودش به دنیای بدمینتون و از بختخوش با «پوللا گوپیچاند»، مربی اسطورهای هند ملاقات کرد. مربی که سبک بازی ماناسی را متحول کرد. این قهرمان پیشین بینالمللی، چهره اصلی پشت موفقیتهای اخیر بدمینتون هند در جهان است. ماناسی زمانی که با گوپیچاند ملاقات کرد، کارمند بانک بود. او بلافاصله سراغ این مربی رفت و از او خواست تمرینش دهد. گوپیچاند در این باره گفته است: «او دختری بسیار شجاع به نظر میرسید و داستان زندگیاش بسیار الهامبخش بود. من گفتم، بسیار خوب درباره اش فکر میکنم.» اما تمرین به عنوان یک ورزشکار معلول چالش جدیدی بود. گوپیچاند ویدئوی بازیها را به دقت بررسی میکرد و حتی گاهی روی یک پا تمرین میکرد تا متوجه شود که بازی با این وضعیت چه حالی دارد. او سپس در کنار دیگر کارهای مربیگری، یک برنامه تمرینی برای ماناسی طراحی کرد که به گفته خودش بسیار متمرکز و استقامتی بود. اینها ویژگیهایی بودند که ماناسی را به اوج رساندند و او تا قهرمانی جهان پیش رفت.
مسیر ناامیدی تا قهرمانی
نگاه ماناسی از یادآوری روزهای بعد از تصادف تلخ نیست. او می گوید باحالترین دورهمیها زمانی بود که دوستان و همکلاسیهای دانشکده دور تختش در بیمارستان جمع میشدند: «باور کنید، وقتی به آن دوران فکر میکنم حتی یک نکته منفی هم به ذهنم نمیرسد. بدترین لحظه زمانی بود که به خانه برگشتم، خودم را در آیینه دیدم و گفتم، وای، آره خیلی خوب به نظر نمیرسه و ناامید شدم اما بعد از چند روز با خودم گفتم، خب این یک زخم بود... این فقط یک پا بود!» بدمینتون بخشی از فرایند توان بخشی او بود تا بتواند با پای مصنوعی راه برود. یک روز حریفش که استعداد ماناسی را دید، تشویقش کرد در مسابقات انتخابی تیمملی شرکت کند. هند آن زمان قرار بود در تورنمنتی در اسپانیا حاضر شود. ماناسی گرچه نتوانست به تیم راه پیدا کند، اما برای اولین بار قدرت ورزش را دید. حالا و این روزها او مدالهایش را کنار تختخوابش آویخته و البته در میان آنها مدال قهرمانی جهان درخشش دیگری دارد. هرچند که خودش میگوید مدال مورد علاقهاش، برنز بازیهای آسیایی است. ماناسی حالا به دنبال رسیدن به هدف بعدی است: «راهیابی به پارالمپیک توکیو».
منبع: فرادید
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 23
ما و شما
* توصیف جهانگرد در پرونده چاپ دوشنبه از دوچرخهسواری و تفاوتش با سفرهایی که با خودرو و موتور انجام میشود، بی نظیر بود. ذهن خلاق او و نگرش متفاوتش به سفر برایم خیلی هیجانانگیز بود.
* درباره خوردن چای با نمک، یکی باید به مردم مغولستان بگه که داداش، داری اشتباه میزنی! سعیده
* نویسنده مطلب «رایحه درمانی هنگام زایمان» در صفحه سلامت، یا زن نیست یا تا حالا مادر نشده! آخه تو اون وضعیت، کی میتونه به فکر رایحه درمانی بیفته؟ با این داروهای بی حسی درد قابل تحمل نیست، با بو درمانی میشه تحملش کرد؟
* «توصیه خاص به آقایانی که همسرشان باردار است» را کاش همه آقایان بخوانند! همین! ملیحه صفرزاده
* با وضعیت گرانی بنزین، تا چند وقت دیگر همه ما ایرانیها مجبور میشویم برای سفر از دوچرخه استفاده کنیم. آقای ایراننژاد که در پرونده زندگیسلام با او مصاحبه کردید، فقط پیش قدم شده و خیلی کار خاصی نکرده!
* مطلب گلدوزی در ستون بانوان را با آموزش دادن، ادامه دهید. به خصوص برای این روزهای مانده تا شروع سال نو، یک هنر به درد بخور است.
* چاپ مطالبی در صفحه کودک مانند کاشت گل در حیاط خانه برای زندگیهای آپارتمان نشینی امروزی، توصیه نمیشود.
* درباره اتاق مشاوره در صفحه خانواده، واقعا کسی که در این شرایط 400 هزار تومان میده به فالگیر، نباید هم طلسمش بشکنه!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.