حیوونکی گربه سیاه
دنبال یک لقمه غذا
از این کوچه، به اون کوچه
می گرده بی سر و صدا
نپوشیده شال و کلاه
رنگ و روی او پریده
تو این هوای سرد سرد
یه دونه موشم ندیده
من میذارم تو کوچه مون
برای اون ،یه ظرف شیر
کاشکی بیاد شیر بخوره
تا که بشه خوشحال و سیر
شاعر: طاهره اکرمی