پرونده
تعداد بازدید : 637
سبکـــــــــــــــزندگیهای عجیبوغریبــــــــــــــــ در دنیــــای ــــــــینما
دنیایی که واحد پولش «زمان» است، نگاه کردن در آن ممنوع است و ... نمونههایی از موضوعات فیلمهایی هستند که سبکزندگی خاصی را به تصویر کشیدند
نویسنده : مهسا فارسی| روزنامهنگار
چطور ممکن است برای کسی پیش بیاید که یک روز وقتی در حال رانندگی به طرف محل کارش است، در یک آن حس کند دنیا در نظرش سفید شده و هیچ چیزی جز سفیدی نمیتواند ببیند؟ از هراس این اتفاق تصادف کند و سرگردان بپرد وسط خیابان و همه فکر کنند دیوانه شده. این پردهای از فیلم «کوری» ساخته کارگردان برزیلی، «فرناندو مریلس» بود که بر اساس رمان مشهوری به همین نام از «ژوزه ساراماگو»، نویسنده پرتغالی ساخته شده است. داستان از این قرار است که در شهری، آدمها یکی پس از دیگری به بیماری «کوری سفید» دچار میشوند. اما آیا میتوان تصور کرد کور شدن به شکلی که همه جهان را سفید ببینید، چه حسی دارد؟ بقا و زندگی با دیگرانی که همه کور هستند به چه صورت ادامه پیدا خواهد کرد؟ در واقع نویسنده یا کارگردان با طرح این قصه، چه سبکی از زندگی را به تصویر کشیدهاست؟ با موضوعی ترسناک طرف هستیم یا دراماتیک و امیدوارکننده؟ با طرح این مقدمه کوتاه، خواستم موضوع پرونده را روشن کنم؛ پرداختن به فیلم و سریالهایی که دنیاهای عجیب و غریب با منطقی خاص و قوانین تخیلی را به تصویر کشیده و در نتیجه زندگی آدمهای قصه را تحت تاثیر قرار داده اند. البته چنین فیلمهایی با چنین مضامینی کم نیستند. به عنوان مثال فیلمهایی در گونه علمیتخیلی که بیشتر آنها را با موضوعات سفر در زمان، پیشرفتهای پزشکی و فناوری، سفرهای فضایی یا هوش مصنوعی، زیرمجموعه ژانر آخرالزمانی و آینده زندگی بشر میشناسیم. همچنین فیلمهای فانتزی یا ترسناک زیادی هستند که دنیاهای بسیار عجیب و خلاقانهای را معرفی کرده و قابل بررسی اند. اما امروز در این پرونده قرار است چندتایی را که از نظر پرداختن به سبک زندگی نکات قابل توجهتری را در خود گنجاندهاند، مرور و معرفی کنیم. پس برای خواندن این پرونده، ماشین تخیلتان را راه بیندازید. هشدار اینکه این پرونده ممکن است قسمتهایی از قصهها را لو بدهد.
نگاه کردن ممنوع شد
چه فیلمی؟ جعبه پرنده
چه سالی ساخته شد؟ 2018
جهان از رد پای هیولایی نامرئی و مرموز پر شده، هیولایی که آن قدر بزرگ و پراکنده است که بر همه کوچهها و خیابانها و جنگلها سایه انداخته است. تنها مکانهای امن، خانههایی هستند که هیچ روزنهای به بیرون نداشته باشند. هرکس به بیرون نگاه میکند هیولا به چشمهای او نفوذ می کند تا به خودکشی وادارش کند. «جعبه پرنده» به کارگردانی «سوزان بیر» دنیایی را نشان میدهد که در آن دیدنِ آسمان و درختان و حتی لانه پرندگان، آرزویی غیر ممکن است. در این دنیا آدمها باید سبکزندگی عجیب و غریبی را تجربه کنند. بازماندهها برای رفع گرسنگی و بیرون زدن باید تمام درزهای ماشین را ببندند و فقط از روی جیپیاس مسیر سوپرمارکت شهر را دنبال کنند. آیا میشود با وجود چنین پدیدهای، از شهری آرمانی در دلِ این پادآرمانشهر ترسناک و مهیب حرفی به میان آورد؟ جالب است که در فیلم The Birds از آلفرد هیچکاک، پرندهها برایمان عامل هشدار و ترس بودند، در این فیلم گوش سپردن به آوای پرندگان، راهی برای نجات محسوب میشود چرا که قهرمان قصه، مادری است که قرار است خودش و بچههایش را چشم بسته و فقط با گوش دادن به آوای پرندگان از مسیر توفانی رودخانه عبور دهد و به مکانی امن برساند.
وقتی همه دنیا
زیر برف و یخ فرو رفت
چه فیلمی؟ قطار یخشکن
چه سالی ساخته شد؟ 2013
قطار یخشکن، آخرالزمانی را توصیف میکند که در آن همه دنیا زیر برف و یخ فرو رفته و تنها قطاری بلند بالا، سریعالسیر و بدون توقف روی ریلی دور تا دور جهان را طی میکند. در دنیایی که تمام حیات زیر برف و یخ دفن شده، تنها آنهایی که سوار قطار هستند نفس میکشند و باید تابع قوانینی باشند که از سوی مدیر قطار تعیین شده است. این فیلم درونمایههای نمادین دارد و مفاهیم استعاری زیادی را بازگو میکند. قطار، سمبلی از کرهزمین است که در آن فقیر و غنی در کنار هم برای اهدافشان میجنگند. واگنهای انتهایی یا دم قطار سکونتگاه مردم عادی و واگنهای جلویی یا رأس قطار محل استقرار قشر مرفه با هزارجور امکانات است. «بونگ جون هو» کارگردان مطرح کرهای، علاوه بر ساخت اثری علمی تخیلی، یکی از برترین آثار اکشن چند سال اخیر سینمای جهان را نیز ساخته است که ارزش تماشا دارد. قطار یخشکن مانند خیلی از آثار همردهاش از فرمول آشنای «مردی در مقابل سیستم» استفاده کرده و ما طی فیلم شاهد حرکت فقیرترین گروه در این قطار به رهبری «کریس ایوانز» قهرمان هستیم که به دنبال گرفتن کنترل این قطار هستند.
دنیایی که در آن
«زمان» واحد پول است
چه فیلمی؟ به موقع یا اینتایم
چه سالی ساخته شد؟ 2011
وقتی برایم نمانده، وقتی برایم نمانده. در دنیای ما این جمله احتمالا در ذهن کسی که سالها زندگی کرده و حالا هراس مرگ دارد مدام تکرارمی شود. اما در دنیای «این تایم» یک تکرار روزمره است. فیلم « اینتایم» یا به موقع، به نویسندگی و کارگردانی «اندرو نیککول»، روایتگر آیندهای نزدیک است که در آن انسانها 25 سال زندهاند و پس از آن میتوانند عمر بخرند و بیشتر زنده بمانند. دیدن فیلم «به موقع» تجربه عجیب قرار گرفتن در دنیایی است که در آن، «زمان» واحد پول است. زمان، طول عمر و کیفیت زندگی را تعیین میکند. در این فیلم همه انسانها یک ساعت دارند و به جای چرخش پول در دست مردم هنگام خرید یا فروش، فقط به ساعت خود نگاه میکنند و با یک دستگاه زمانسنج آن را کم یا زیاد میکنند. سرمایه داران در این فیلم، کسانی معرفی میشوند که زمان بیشتری دارند و در مقابل کارگران کسانی هستند که زمان ندارند. با توجه به رویکرد مارکسی در فیلم، زمان واحد و ارزش پول و همه زندگی و روابط انسانی میشود، به گونهای که روابط انسانی برپایه زمان تعریف میشود. هر انسانی، انسان دیگر را میکشد تا زمان او را تصاحب کند و خود زمان بیشتری داشته باشد.
زندانی عمودی و مخوف با قوانین عجیبوغریب
چه فیلمی؟ پلتفرم
چه سالی ساخته شد؟ 2019
زندان! نه یک زندانِ معمولی، زندانی عمودی و مخوف را تجسم کنید آن هم با 333 طبقه. پلتفرم یا سکو، ما را به مدت یک ساعت و 34دقیقه به چنین جایی میبرد؛ روی چندتا از این سکوها. زندانی با قوانین عجیب و غریب و ترسناک. در هر طبقه دو نفر فقط برای یک ماه زندگی میکنند. روزی یک بار سکویی که روی آن پر از غذاهای جورواجور از انواع کبابها تا لذیذترین دسرهاست از بالا تا پایین حرکت و در هر طبقه چند دقیقه توقف میکند و در طول آن دقایق، دو زندانی هر طبقه میتوانند هر مقدار غذا که میخواهند بخورند. آنها حق ندارند غذا را پیش خودشان نگهدارند چون در این صورت، دمای محیط اطراف با شدت و سرعت شروع به گرم یا سرد شدن میکند و غیر قابل تحمل می شود. سوال اینجاست که آیا غذا به اندازه کافی برای همه طبقهها وجود دارد یا در نیمه راه تمام میشود؟ اگر اینطور باشد زندانیهای طبقات آخر تا کِی گرسنگی را تحمل خواهند کرد؟ این زندان نماد دنیاست و زندانیها و عملکردشان در سکانسهای مختلف، بیانگر مسائل موجود در جوامع انسانی است. درست است که پلتفرم، ترس لحظهای برای مخاطب ایجاد نمیکند اما تماشای آن و طرح مفاهیم استعاری فراوانی مانند بیعدالتی و اختلاف طبقاتی و تبعات آن، برای مخاطب بسیار قابل تامل و تفکر است.
زندگی بدون قدرت بینایی
چه سریالی؟ دیدن
چه سالی ساخته شد؟ 2019
سریالی که سر و صدای زیادی به پا کرد، بیشتر سر و شکلی حماسی دارد و موضوع قابل توجهی را به نمایش گذاشته که در یکی دوسال اخیر، خیلی از سینماگران دست روی آن گذاشتهاند؛ فقدان حسی از حسهای اصلی انسان مثل بینایی. قصه سریال در آینده روایت میشود. آیندهای در حدود 600 سال بعد که یک ویروس باعث نابودی تمام انسانها شده و آنهایی هم که باقی ماندهاند، نابینا شدهاند. پس انسانها سبک زندگی خود را تغییر داده و به صورت قبیلهای زندگی میکنند تا بتوانند در مواجهه با طبیعت، زنده باقی بمانند. با نابینا شدن انسانها، قدرت بینایی قدرتی خارقالعاده محسوب میشود که از نظر مردم جادوگری است. اما قصه از جایی جان میگیرد که همسر جنگجویی به نام بابا واس، دوقلوهایی را به دنیا میآورد که بینایی دارند. این سریال پر هزینه(حدود 15 میلیون دلار برای هر قسمت) بابت طراحی صحنه و لباس و فیلم برداری زیبا، تحسین برانگیز است و گاهی با سریال «بازی تاج و تخت» مقایسه میشود. تماشای جزئیاتی که برای جامعه نابینا رعایت شده مثل خانههای بدون پنجره، نمادهای برجسته هر قبیله روی بدن افراد و همچنین صحنههای اکشن در دل طبیعت، جذاب و چشم نواز است. آیا «دیدن» پاسخ این همه سوالی را که پیشاپیش برای مخاطب به وجود میآورد، میدهد؟ دنیایی که در آن همه نابینا هستند، چه شکلی است؟ سر و صورت آدمها، لباسهایشان، زبان بدن و در یک کلام چطور سبکی از زندگی به نمایش گذاشته شده است؟
جذابیتهای سفر در زمان
چه فیلمی؟ لوپر
چه سالی ساخته شد؟ 2012
دنیا حتما جای جالبتری بود اگر واقعا امکان سفر در زمان وجود داشت. دنیا حتما جای جالبتری بود اگر این امکان، به واسطه تخیل نویسندگان و کارگردانان خلاق، به شکلی غیر کلیشهای و باورپذیر نمایش داده میشد؛ کاری که «رایان جانسون» با ساخت «لوپر» انجام داد. «لوپر»، صرفا یک تخیلی عامهپسند نیست؛ دنیای لوپر جایی است که در آن خلافکارها برای اینکه از شر جنازههایشان خلاص شوند، به جای چالکردنشان آنها را به 30 سال گذشته میفرستند. اما «لوپر» به کارگردانی «رایان جانسون» یکی از برترین آثار علمی تخیلی، سر و شکلی اکشن و ماجرایی نفسگیر دارد. در این فیلم، قاتلانی که نام خود را «لوپر» میگذارند، با سفر در زمان به کشتن آدمهای هدف میپردازند. جنایتکاران در سال ۲۰۷۰، آدمهایی را که باید کشته شوند، به گذشته میفرستند. جایی که یک لوپر همراه با اسلحه اش منتظر کشتن محموله و نابودی جنازه است. لوپرها پول خوبی میگیرند اما زندگی تکراری و مکانیکی دارند که فقط به کشتن و نابودی جنازه محدود شده است. با وجود صحنههای تیراندازی فراوان، لوپر خیلی بیشتر از یک فیلم اکشن و تخیلی است. لوپر مطالعهای درباره مسائلی همچون سرنوشت، طمع، تقدیر و فداکاری است.