محوری
تعداد بازدید : 68
زخم های روانی قربانیان زورگیری
به بهانه ویدئوی پربازدید گریههای دختر «مهراب قاسمخانی» در مواجهه با فرد خفتگیر و اینکه بعد از آن اتفاق از صدای موتور میترسد و ... از مدیریت زخمهای روانی چنین حوادثی گفتیم
نویسنده : نگار فیضآبادی| کارشناسارشد روانشناسی بالینی
«هرچی داری رد کن بیاد!» جمله هولناکی است که زورگیرها میگویند و با نشان دادن سلاح گرم یا سردشان، وحشت زیادی را به افراد تحمیل میکنند. هرقدر هم قدرتمند باشیم، در چنین شرایط استرسزایی، چارهای جز تسلیم نداریم. اما ماجرا همینجا تمام نمیشود. بهتازگی ویدئویی در شبکههای اجتماعی منتشر شده است که «نیروانا قاسمخانی»، در کلانتری تجربه خفت شدن با قمه را روایت میکند. به بهانه این روایت دردناک و تجارب تلخی که آسیبدیدگان زورگیری از سر میگذرانند، نگاهی روانشناسانه به این اتفاق تلخ داشتیم.
نشانههای آزاردهنده از راه میرسند
همانطور که گفتیم ماجرای مواجهه با یک زورگیر و دردسرهایش در همان لحظه به پایان نمیرسد. ممکن است فرد بعد از تروما(ضربههای شدید روانی) با نشانههای آزاردهندهای مثل برانگیختگی زیاد (واکنش از جا پریدن)، گوشبهزنگی مفرط، مشکل در تمرکز، اجتناب و بیاحساسی(کند شدن هیجانها)، تجربه مجدد تروما از طریق فلش بکهای ذهنی(در قالب تصاویر یا کابوس) مواجه شود. بهطوریکه به گفته مهراب قاسمخانی، «دخترم حتی زمانی که کنار من است صدای موتور میشنود بهشدت میترسد و حتی برخی اوقات گریه هم میکند. این حادثه باعث شده دخترم از بیرون رفتن بترسد و حتی زمانی که قصد دارد خودرویش را به داخل پارکینگ منتقل کند از من میخواهد مقابل در پارکینگ مراقب وی باشم.»
واکنش آسیبدیدگان یکسان نیست
خود نیروانا درباره آن اتفاق گفته است:«در این مدت همچنان تصویر سارق قمه به دست در ذهنم است و کاملاً ازنظر روحی بههمریختهام». استرس، فشار شدیدی است که ظرفیت روانی ما را تحت تأثیر قرار میدهد. بعد از وقایع تروماتیک، طبیعی است که تا چند روز تصاویر حادثه در ذهنمان تداعی شوند. البته همه بهطور یکسان، نشانهها را تجربه نمیکنند. ما با طیفی از حالتهای هیجانی، شناختی و رفتاری روبه رو هستیم؛ از سکوت تا پرحرفی، کرختی عاطفی تا گریههای مدام و ... واکنشهایی هستند که در شخص آسیبدیده بروز پیدا میکنند.
بعد از خفتگیری، چه اتفاقی میافتد؟
ما معمولاً دنیا را جای نسبتاً امنی میدانیم و انسانها را بهعنوان موجوداتی با اخلاق میشناسیم. بعد از حوادث استرسزا، این دیدگاه به چالش کشیده میشود و در حالت شوک، ناباوری و تعارض قرار میگیریم. حالا انگار انسانهایی هستند که برخلاف باور ما، میتوانند به امنیت ما دستبرد بزنند. وضعیتهای تهاجمی مثل زورگیری و خفت شدن، جزو وقایعی هستند که دو باور مهم «دنیا جای امنی است» و «من توانمند هستم» را تغییر میدهند. ممکن است افراد بعد از پشت سر گذاشتن رویداد، همچنان به آن دیدگاه منفی داشته باشند. احساس ناتوانی، درماندگی، ترس از تکرار حادثه و... تا حدی میتواند طبیعی باشد اما تجربه آن ها در طولانیمدت، رنج روانی را افزایش میدهد.
نگویید که تقصیر خودم بود!
شاید هجوم استرسها اجازه ندهند تا واقعیت را آنطور که هست ارزیابی کنیم. کوچک نمایی و بزرگ نمایی تروما، هر دو آسیبزننده هستند. جملاتی مثل «حالا اتفاقی نیفتاده، چیزی نیست و بیخودی بزرگش کردم، تقصیر خودم بود، دیگه بعد این اتفاق نمیتونم زندگی کنم و...»، چه در قالب خودگوییهای منفی یا گفتههای دیگران، نهتنها زخم روانی را التیام نمیدهد بلکه رنج را بیشتر میکند. خود سرزنشی و نسبت دادن نقایص محیطی به خودمان هم فرایند بهبودیافتن را کند میکند.
از گشودگی در مقابل هیجانهای منفی کمک بگیرید
گشودگی در مقابل هیجانهای منفی، کار سختی است اما کمک میکند بهجای اجتناب، هرچه زودتر با افکار و احساسات ناخوشایندمان روبهرو شویم و مسئولیت آنها را بپذیریم. در این شرایط است که میتوانیم برای خودمان کاری انجام دهیم. یادمان نرود افکار آزاردهندهای که از ذهنمان میگذرد، هرگز مساوی واقعیت نیستند و قرار نیست عملی شوند.
اطرافیان افراد آسیب دیده چه کنند؟
اگر از اطرافیان فرد آسیبدیده هستیم، بهتر است با «گوش دادن حمایتی»، نشان دهیم کنار او هستیم، تنهایش نمیگذاریم و حس و حالش را به رسمیت میشناسیم. درمیان گذاشتن حادثه با یک شخص امن، کمک میکند تا دقایق و روزهای بعد را قدری راحتتر سپری کنیم. گزارش یا روایت روانی سریع (بلافاصله بعد از رویداد تروماتیک) هم بار روانی را کم میکند. وقتی بتوانیم در کنار یک شخص حامی، پیگیریهای لازم(قضایی، پزشکی و روانشناختی) را انجام دهیم، میزان کمتری از درماندگی و آسیبپذیری را تجربه خواهیم کرد. حالا میدانیم که قربانی شرایط نیستیم و در حد توان میتوانیم برای بهبود خودمان اقدام کنیم.
تمرینهای آرامتنی انجام دهید
استفاده از تمرینهای آرامتنی (تمرکز بر تنفس عمیق شکمی، انقباض و شل کردن عضلات در یک حالت آرامشبخش)، در کوتاهمدت کمک میکنند میزان تنیدگی و فشار جسمی و روانی را کم کنیم. آن چه در درازمدت اهمیت دارد، کمک گرفتن از یک فرد حامی (اعضای خانواده و دوستان صمیمی)، پیگیریهای مربوط و صحبت با یک درمانگر است تا بهمرورزمان، نشانههای آزاردهنده کم یا حذف شود و ترس افراطی جایش را به رفتار مراقبتکننده(در حد متعادل) بدهد.
عکس تزیینی است میثم دهقانی