پرونده
تعداد بازدید : 98
زندگی به سبک اینفلوئنسرها
«خواجوی» با 3 میلیون و «لقمانیان» با یک میلیون فالوئر از رمزورازهای به شهرت رسیدن در فضایمجازی ، موفقیت دردسرهایش، درآمدشان و ... میگویند
نویسنده : مصطفی میرجانیان | روزنامهنگار
همینطور که روی مبل لم دادهاید و اینستاگرام را بالا و پایین میکنید، همینطور که با بیحوصلگی صفحه یکی از کاربران پر فالوئر را زیرو رو میکنید و لبخند کجی با تمسخر و شاید حرص تحویل میدهید، به ظهور یک «اینفلوئنسر» کمک میکنید! روزگار عجیبی شده است. پیش از این، معروف شدن به این راحتیها نبود. در این دوره و زمانه اما حتی با گفتن جمله «معتادها نمیگیرند» هم میتوان شاخ شد! یک شاخ مجازی که البته در بسیاری از موارد چون هنری ندارد زود هم محو می شود اما در همان فرصت کوتاه هم خوب از فضای مجازی درآمدزایی می کند. چند مدل چهره مشهور اینستاگرامی داریم، آدم هایی که ناگهان معروف می شوند، مثل دی جی فسنقری یا ایرج ملکی. این گروه شهرتی مقطعی در فضای مجازی دارند و چون ایده تازه ای ندارند همان قدر سریع که می آیند سریع می روند. گروه دیگر آدم های سطحی که با حاشیه های بی پایان و رفتارهای ناهنجار می خواهند مشهور شوند و درآمد داشته باشد. عمده این آدم ها خارج از کشور هستند و با سایت های شرط بندی کار می کنند. اما گروه بعدی اینفلوئنسرهایی هستند که هنر دارند، برای کارشان فکر و وقت می گذارند و در مواردی نمک ذاتی هم باعث افزایش محبوبیت آن ها شده است. این گروه هم در صدد جذب مخاطب، افزایش تعرفه آگهی و مقبولیت هستند اما از مسیر کاملا بهتری نسبت به گروه های قبلی. در این پرونده سراغ دو نفر از چهره های موفق اینستاگرامی رفتیم تا از دردسرهای کارشان بگویند. جواد خواجوی و محمد لقمانیان هرچند در اینستاگرام معروف شدند اما هر دو پیش از اینفلوئنسر شدن مطالعه و تجربه کار هنری داشتند و تصادفاً یا با حاشیه به شهرت نرسیدند. با آن ها هم کلام شدیم تا فوت و فن کارشان را بگویند.
بین بازیگری و چهره مجازی بودن، سینما را انتخاب می کنم
خواجوی می گوید برای جذب فالوئر هرکاری نمی کند و هر چیزی را هم برای پول بیشتر تبلیغ نمی کند
سالهاست که تئاتر کار میکند، مینویسد، بازی و گاهی هم کارگردانی میکند. جواد خواجوی حالا در اینستاگرام بیش از سه میلیون مخاطب دارد. صفحهای که به قول خودش برایش حرمت دارد و از هر تصویر و صدایی برای ویدئوهایش استفاده نمیکند. او ابتدای صحبتمان از اوضاع و احوال این روزهایش میگوید: «این روزها در مشهد برای سریال «هشتآباد» به کارگردانی علی مسعودی بازی میکنم. این سریال با لهجه مشهدی دهه 60 شهرمان را روایت میکند و قرار است در ایام عید نوروز روی آنتن برود. خوشحالم که لهجه مشهدی چند سالی است مورد استقبال قرار گرفته است. همین که در چند سال اخیر یک صفحه اینستاگرامی بدون حاشیه، ابتذال و حرف سیاسی چند میلیون مخاطب را جمع کرده یعنی مردم به لهجهمان علاقهمند شدهاند.»
از رانندگی در تاکسی اینترنتی تا شاخبازی مجازی
صحبتمان به صفحه اینستاگرامی جواد خواجوی میرسد اما او مدام از عشقش به بازیگری و سینما میگوید: «اگر قرار باشد بین بازیگری و چهره مجازی بودن یکی را انتخاب کنم قطعا سینما را انتخاب میکنم. من 15 سال است که به بازیگری، نویسندگی و کارگردانی فکر میکنم و اینستاگرامم را از روی بیکاری راه انداختم. دو سه سال پیش هیچ کاری نداشتم. مدتی در تاکسی اینترنتی مسافرکشی میکردم و در یک تئاتر خیابانی اجرا داشتم. فروردین 97 با پیشنهاد دوستانم صفحه اینستاگرامم را از خصوصی خارج و عمومی کردم که به صورت انفجاری رشد کرد. صداگذاری روی تصویر و دابسمش همیشه جزو سرگرمیهایم بوده است. شما اگر همین الان صدای تلویزیون را قطع کنید، میتوانم تا 24 ساعت روی تصویر صحبت کنم و همه را بخندانم. دو سه سال پیش هم برای شوخی و سرگرمی این کار را انجام میدادم و چندنفر از دوستانم پیشنهاد دادند که صفحهای درست کنم و ویدئوهایم را آنجا بگذارم. برای خودم هم باورش سخت بود ولی صفحهام در مدت شش ماه ،یک میلیون مخاطب جذب کرد.»
اینستاگرام را فیلتر کنند، خوشحال میشوم!
از جواد خواجوی میپرسم روزانه چندساعت در فضای مجازی میچرخد و چه چیزهایی را دنبال میکند؟ که میگوید: «به واسطه شغلم مجبورم که مقداری از وقتم را پای گوشی و اینترنت بگذرانم. البته این روزها تمرکزم روی بازیگری است ولی یک سری تعهدات به صاحبان آگهیها دارم و سعی می کنم هر دوسه روز، یک پست تولید کنم. این روزها 5-6 صبح سر صحنه میرویم و تا عصر هم مشغول هستیم. فرصت زیادی برای فعالیت مجازی نمی ماند. در حالت عادی هم یکسره پای گوشی نیستم. گهگاهی دایرکتها را چک میکنم، یک سری ویدئوی آموزشی میبینم و ... . اینکه این روزها مردم یکسره سرگرم گوشی هستند، برای خودم هم خیلی جالب نیست وگرنه چرا به تلویزیون میآیم؟ مگر تلویزیون چقدر پول میدهد؟ مگر فیلم و سریالهایمان چقدر دیده میشود؟ من یک ویدئو میسازم که کمتر از 4-5 دقیقه وقتم را میگیرد ولی همین ویدئوی کوتاه
چهار، پنج میلیون بازدید کننده دارد. میتوانم با یک کپشن ساده، اسپانسر بگیرم و 20-30 میلیون پول به جیب بزنم ولی تئاتر کار میکنم و کمردرد و گرفتگی صدای ناشی از آن را تحمل میکنم چون جامعهام نیاز دارد. ما مدت زیادی است که خوراک مناسبی در شان مردم نداریم. اینستاگرام هم چون مجانی و در دسترس است، مردم مدام در آن میچرخند و هر چیزی را میبینند. مسئولیت این همه محتوا با کیست؟ بعضی وقتها صحبتهایی درباره فیلتر شدن اینستاگرام میشنوم. خیلی برایم مهم است. اگر اینستاگرام را ببندند، خوشحال میشوم چون عیار آدمها آنجا مشخص میشود. اینستاگرام یک نرمافزار است و من زندگیام را هیچ وقت به یک نرمافزار وصل نمیکنم.»
فضای مجازی درآمد زیادی دارد اما...
«ما در فضایمجازی خط قرمزی نداریم. هر کسی بعضی از خط قرمزها را میشکند تا بیشتر دیده شود. ولی من هیچ وقت برای فالوئر بیشتر، کاری نکردم. مثلا هیچ وقت پستی نگذاشتم که بچهها مجبور باشند تنهایی آن را ببینند چون برای خودم خط قرمزهای زیادی دارم»، خواجوی با این مقدمه ادامه میدهد: «همه مخاطبان برای من قابل احترامند. کسانی من را فالو کردهاند که اعتبار صفحه من هستند. آدمها و شخصیتهای معتبری در ایران و حتی خارج از ایران کارهایم را دنبال میکنند و نظراتشان را میفرستند که برایم ارزشمند است. من میتوانم از فضای مجازی درآمد زیادی به دست بیاورم اما با خودم عهد کردم که هرکاری را انجام ندهم و پول زیادی در نیاورم. تماسهای زیادی با صفحه من گرفته میشود ولی من قواعد خودم را دارم. تبلیغاتی که کار میکنم، بسیار محدود است. میتوانم روزانه 10 تا 15 تبلیغ کار کنم ولی شخصیتم به من اجازه نمیدهد که کاشت ناخن و اینطور چیزها را تبلیغ کنم. البته صفحه من هزینه زیادی هم ندارد. یک هندزفری و یک گوشی همه ابزار کارم است. فقط یک نفر با من همکاری میکند و تلفنهای صفحه را جواب میدهد چون تعداد تماسها زیاد است و من نمیتوانم جواب همه را بدهم. فضایمجازی میتواند درآمد زیادی داشته باشد ولی من به همین درآمد متوسط هم عادت ندارم. پدرم در جهاد دانشگاهی کار کرده و مادرم خانهدار است. در محیط سادهای زندگی کردم و هیچ وقت یاد نگرفتم که هر پولی را دربیاورم.»
دنبال لایک و فالوئر نیستم
میپرسم آیا بین اینفلوئنسرها رقابتی وجود دارد؟ تعداد فالوئر چقدر برایتان اهمیت دارد؟ این هنرمند مشهدی ادامه میدهد: «اگرصفحه من را دنبال کنید، میفهمید که من 4 بامداد و آخر شب و صبح زود هم پست میگذارم. اصلا دنبال این نیستم که ببینم چه زمانی آمار بازدید و لایک بالاتر است. همان لحظهای که ویدئو را میسازم، باید آن را پست کنم. شعاری را روی صفحه اینستاگرامیام به نقل از ارسطو نوشتهام: «هدف و غایت حیات، کیفیت عمل است نه کیفیت وجود.» برایم مهم نیست که پستهایم چقدر بازدید میخورد، مهم این است کارم را درست انجام بدهم. بعضیها وقتی پست میگذارند، در 50 تا استوری از همه میخواهند تا لایکش کنند و برایش کامنت بگذارند. آخرش هم میبینید پست شان 50 هزارتا کامنت دارد. در صورتی که پست من 3-4 هزار کامنت دارد. برایم مهم نیست. چون هرکدام از کامنتهای من یک پیام منحصر به فرد و قشنگ است. البته این را هم بگویم که آمار صفحه من شاید با صفحههای دیگر قابل مقایسه نباشد. اسفند سال گذشته که بیشتر مردم به خاطر کرونا در خانه بودند، پست بیشتری میگذاشتم تا مردم سرگرم شوند و حالشان خوب باشد. من آن موقع، ایمپرشن«مجموع تعداد دفعاتی که یک پست دیده شده» 90 میلیون را تجربه کردم که بی نظیر بود. اینفلوئنسرهای دیگر، دوستان من هستند. ما با هم صحبت میکنیم و پیام میدهیم ولی من هیچ کاری به این تبادلها ندارم. هیچ وقت برای دیده شدن بیشتر پولی هزینه یا از دوستیمان استفاده نکردم.»
معتاد فضایمجازی هستم!
خالق لقمه می گوید چون سراغ حاشیه ها نرفته درآمد میلیاردی ندارد
عروسک «لقمه» را میشناسید؟ محمد لقمانیان که این روزها با عروسک «لقمهشو» شناخته میشود، سالها پیش از خلق این عروسک با پروژههایی مانند «کلاه قرمزی»، «شهر موشها 2»، «شکرستان» و ... همکاری داشته است. تجربهای که این روزها اینستاگرام را ترکانده است. ویدئوهای بامزه و گاهی حاشیهسازی که در شبکههای اجتماعی وایرال میشود، سر و صدا میکند و البته لقمانیان را حسابی معروف کرده است. سراغ او رفتیم و درباره عروسک گردانی و فعالیت مجازی گپ زدیم.
عروسکگردانی، کارگردانی، بازیگری، فعالیت در فضایمجازی، تهیهکنندگی و ... . شغل اصلی شما چیست؟
در یک کلمه تولید محتوا میکنم. من در مقطع کارشناسی رشته نمایش عروسکی و در ارشد کارگردانی تئاتر خواندم. هرکسی که تئاتر کار میکند، زمینههای مختلفی مثل بازیگری، نویسندگی، ایده پردازی و ... را تجربه میکند. زمان دانشجویی بیشتر برای نمایشها ایدهپردازی میکردم. بعد از دانشجویی هم برای چند شرکت تبلیغاتی ایدهپردازی کردم و همزمان تئاتر عروسکی را ادامه دادم. چندسال پیش وقتی اینستاگرام رونق پیدا کرد در صفحه خودم یک کلیپ عروسکی اجرا کردم که مورد استقبال قرار گرفت. آن اوایل یک عروسک خارجی خریدم و با آن اجرا کردم اما با استقبال زیاد مخاطبان ،تصمیم گرفتم عروسک ایرانی جدیدی بسازم که مال خودم و حق کپی رایت داشته باشد. صفحه اینستاگرامی ساختم و نام آن را از روی فامیلی خودم برداشتم.
درآمدتان چقدر است؟ عروسک لقمه چقدر برایتان هزینه داشته است؟
لقمه و بقیه عروسکهایی که میشناسید، عروسک نمایشی هستند و ساختنشان بین پنج تا 9میلیون هزینه دارد. ما الان هم برای ویدئوهایمان اتاق فکر، فیلم بردار، صدابردار و تدوینگر داریم. حتی جایی که جلسه میگذاریم و ... همه اینها هزینه دارد. از همان ابتدا تهیه کننده که یک شرکت تبلیغاتی است، هزینهها را پرداخت کرد و ما کارمان را شروع کردیم. دو سه ماه بعد به سمت تبلیغات رفتیم تا هزینههایمان را در بیاوریم. گاهی تبلیغ میگیریم اما درآمدمان آنقدر نیست که میلیاردر شویم. بیشتر برای دل خودمان با لقمه همراه هستیم. درآمد در فضایمجازی به چیزهای مختلفی بستگی دارد. برند ما خیلی وارد حاشیه نمیشود. بر خلاف خیلی از صفحههای اینستاگرامی موضوعاتی که ما مطرح میکنیم، بیشتر جنبه سرگرمی دارد و کمتر خبرساز میشود. بنابراین درآمد عجیب و غریبی نداریم. مثلا خود من بیشتر درآمدم از کارهای دیگر است و لقمه بیشتر برایم سرگرمی است.
به عنوان یک چهره معروف مجازی چندساعت در روز در شبکههای اجتماعی هستید؟
خیلی وقتها سعی کردم به گوشی عادت نکنم اما نتوانستهام. کسی که در فضایمجازی مشغول است باید هر روز و هر هفته ویدئوها، اخبار و ... را رصد کند. این برای سرگرم شدن نیست. برای این است که بداند الان مردم درگیر چه موضوعی هستند. درگیرشدن در فضایمجازی هم خیلی وقتها اعتیادآور است. من هم متاسفانه خیلی درگیر هستم. هرموقع پستی میگذارم تا یکی دو روز خیلی زیاد سراغ گوشی میروم تا بازخورد مردم را ببینم.
در فضایمجازی چقدر نقدپذیر هستید؟ به خاطر شوخیها و نیش و کنایهها تا حالا تحت فشار هم بودهاید؟
همیشه آدمهای ناراضی و نقد و تشویق وجود دارد. من تهیهکننده دارم و هر ویدئویی که میگذارم با مشورت اوست. همینطور احساسی هر چیزی را پست نمیکنیم. خدا را شکر تا حالا کسی به خاطر شوخیهایمان به ما چیزی نگفته است ولی نقد هست. ما گاهی سکوت میکنیم و گاهی جواب میدهیم ولی هیچ وقت درگیر نمیشویم.
مسئولیتی به نام
فالو کردن
آدمهای هنرمند با هنرشان و بیهنرها با حاشیه و رفتارهای ناهنجار مخاطب جذب میکنند، انتخاب با ماست که ابزار شهرت چه کسی باشیم
سیدسورنا ساداتی
وقتی یک شاخ فضای مجازی را دنبال میکنیم زمینه چند اتفاق فراهم میشود؛ آنفرد در اکسپلور اینستاگرام بیشتر دیده میشود، درآمدش بالا میرود و افراد فعال در حوزه مجازی سعی میکنند از سبک و سیاق او که اقبال بیشتری دارد تبعیت کنند تا دیده شوند؛ با این اوصاف اگر محتوای صفحه آن فرد مناسب باشد موجی از ایده ها و خلاقیت های مشابه او ایجاد می شود؛ و اگر فردی که با فالو کردن ما مشهور شده محتوای نامناسبی تولید کند شاهد این خواهیم بود که سرمایه با ارزشی مثل وقت و انرژی خودمان و جامعه صرف محتوای صفحه او میشود. فراموش نکنید ما برآیند آدمها، کتابها، پیجها و کانالهایی هستیم که بیشترین وقتمان را با آنها میگذرانیم بنابراین نمیتوانیم مسئولیتی را که در قبال خودمان و جامعه داریم ، نادیده بگیریم و هرکسی را دنبال کنیم، باعث شهرت هر کسی باشیم و نردبان شهرتش شویم.
اینروزها درآمد ولعبرانگیز فضای مجازی هرکسی را ترغیب میکند که دابسمش بسازد، بدون ذره ای سواد در حوزه هایی مثل
روان شناسی ویدئو یا پادکست انگیزشی تولید کند، چالش بگذارد، وعده جایزه و شات مخاطب بدهد و... نتیجه فالو کردن آدم های بی هنر میشود اینکه با تمام اهمیتی که احترام به بزرگ تر در فرهنگ ما دارد؛ نوجوانان زیادی بهخاطر شرکت در چالش یک شاخ اینستاگرامی خارج از کشور به پدربزرگشان بیاحترامی میکنند، یا برای یک خواننده که محتوای کارش هیچ تناسبی با فرهنگ ما ندارد دابسمش میسازند. سرگرمی خوب است و میشود با صفحهای مثل دیریندیرین سرگرم شد که مشکلات کشور را با زبان طنز میگوید. یا صفحاتی را که متمرکز روی تولید محتوا با لهجههای شیرین مشهدی، کرمانی و ... هستند دنبال کرد که بهنوعی روی هویت فرهنگی تاکید دارند؛ یعنی نه فقط آسیبزا نیستند که نسلها را به هم نزدیک میکنند. می شود کلی انتخاب خوب داشت تا هم به اندازه نیاز واقعی سرگرم شویم و انرژی روحی کسب کنیم، هم کاری کنیم که با فالو و لایک ما آنکسی دیده شود که روی محتوایش فکر میکند، دغدغه دارد و خط قرمزهای فرهنگی را میشناسد؛ وگرنه آن خارجنشینی که هنر ندارد ترجیح میدهد با چالشهای وقیحانه فالوئر جذب کند تا درآمدش بالا برود و هرچه هم بر سر سبکزندگی ما بیاید ،برایش مهم نیست.