گفت و گو
تعداد بازدید : 58
جوری زندگی میکنم که انگار 100 سال دیگر هم زنده هستم
اقبال واحدی، مجری 64 ساله و پیش کسوت درباره امید به زندگی وبرنامه هایش برای آینده می گوید
نویسنده : مصطفی میرجانیان| روزنامه نگار
سید محمد علی را که به اقبال واحدی معروف است ، هنوز با برنامه «صبح بخیر ایران» میشناسیم. سالها پیش، آن جایی که با صدایی بلند فریاد میزد، «صبح بخیر ایران» و همهمان را بیدار میکرد. بعدها این صدای بلند و رسا جای خود را به «مستقیم آبادی» داد. با اقبال واحدی که متولد سال 1335 است درباره زندگی، سالمندی، تلاش و امید به آینده هم صحبت شدیم.
دنیا ارزش سختگیری ندارد
آقای واحدی که دیگر پیش کسوت شده، از حال این روزهایش میگوید: «بعضیها میپرسند با این مشکلات اقتصادی و اوضاع کرونا چطور اینقدر خوشحال هستی؟ به نظرم این ذات انسان است که میگوید چه شکلی زندگی کند. من هم مشکلات زیادی دارم ولی دنیا آنقدر ارزش ندارد که آدم بخواهد برای مشکلاتش سخت بگیرد. ما اگر 100 سال زندگی کنیم، نسبت به میلیاردها سال فعالیت کهکشانها چیزی حساب نمیشود. اگر هم 100 کیلو وزن داشته باشیم، نسبت به وزن کهکشانها، خیلی ناچیز هستیم. دنیا خیلی بیارزش است و چشم به هم بزنیم تمام میشود. توصیهام به همسن و سالهایم این است که عبادت کنید تا پشتتان به خدا گرم باشد. جوری زندگی میکنم که انگار 100 سال دیگر هم زنده هستم، اما برای مسائل دنیوی اینطور فکر میکنم که فردا آخرین روز عمرم است.»
زندگی مشترک بدون مشکل
این مجری پرشور، زندگیاش را اینگونه توصیف میکند: «حدود ۴۰ سال پیش ازدواج کردم. خدا را شکر در این سالها هیچ مشکلی با همسرم نداشتهام. در این سالها حتی یک بار پیش نیامده که با همکارانم تند صحبت کنم. چون فکر میکنم اگر آدم بخواهد دنیا را جدی بگیرد، سرنوشت همه چیز را جدی میگیرد و زندگی سختتر میگذرد. بعد از این 60 سال زندگی من اصلا حسرت نخوردهام. اکنون هم بازنشستهام و برای زندگی جایی را انتخاب میکنم که از نظر مالی تحت فشار نباشم و بتوانم هزینهها را بپردازم، هم به کارهایمان برسیم و هم منظره شهری نداشته باشد. چون من دیگر از شهر خسته شده ام. هرموقع برای کار و فیلم برداری از تهران خارج میشویم تازه زندگی من شروع میشود.»
لذت زندگی بداهه
این برنامهساز پیش کسوت، درباره روش زندگی و اجرای برنامههایش در طول سالها فعالیتش توضیح میدهد: «همه زندگی من به صورت بداهه و ناگهانی جلو میرود. زندگی، سفر و حتی اجرای برنامه! اینهمه برنامه ساختهام ولی هیچ وقت برای صحبتها و شوخیهایم برنامهریزی نکردهام. موقع اجرا، دوربین و عوامل را نمیبینم و کلکل با مردم برایم جذابیت دارد. اتفاقا هیچوقت از اجراهایم خوشم نمیآید! چون به اجرای حرفهای فکر نمیکنم و ارتباط با مردم برایم مهم است. من از آن آدم معروفهایی هستم که شماره تلفنم را همه دارند!»
فامیل همه مردم ایران
اقبال واحدی از برنامهریزیاش برای زندگی پیشرو میگوید: «ساکن بودن را دوست ندارم. دو فرزند 33 و 38 ساله دارم و خیالم از آنها راحت است و بیشتر وقتها با همسرم سفر میرویم. ما هیچوقت مقصدی برای سفرمان انتخاب نمیکنیم. به طرف جاده مخصوصا جادههای فرعی میرویم. اگر وسط راه، نام روستایی را روی تابلو ببینیم به آنجا میرویم. هرجایی که خانه و هتلی گیرمان نیاید چادر برپا میکنیم و از بقیه سفرمان لذت میبریم. مخصوصا مساجد وسط راه هست و من همین که وارد مسجدی بشوم، چند دوست صمیمی پیدا میکنم. ساکن تهرانم ولی احتمالا تا چندوقت دیگر به یک روستا یا شهر کوچک میروم. برایم فرقی ندارد کجا زندگی کنم. چون هرجایی که بروم مردم، فامیل ما هستند. زندگی ما فیالبداهه است و یکدفعه به روستا کوچ میکنیم!»