سین هفتم
شاد باش و خنده کن، چون کمکمک
میرسد از راه مهمانی عزیز
دف بزن، دف نه... بزن بر قابلمه!
هان، مکن اعمال نیکت را تباه
وقت آن باشد دهی حالا تکان
نه خودت را نه! دلت را، جان من!
جان من امشب به یمن مقدمش
غیر غم هرچه خوری مهمان من
پهن کن یک بار دیگر سفرهی...
هفتسین را و مگو دل خسته شد
سیب و سیر و سنجد و سرکه، سماق
سنبل و ... اِ! سین هفتم پس چه شد؟
سین هفتم را چه کردی ساقیا؟
هان چرا خود را به آن ره میزنی؟
سین هفتم هست سکه! وای من
نرخ آن هم کرده پشتت منحنی
بیخیال سکّه و ارز و دلار
بیخیال این تورم، این فشار
کف بزن، بر دف بزن، چرخی بزن
نرم نرمک میرسد اینک بهار
مجید رحمانی صانع
*****
30 اسفند روز جهانی شادی است
گذشت امسال بی شادی و لبخند
ولی امسال سی روز است اسفند
چرا؟ چون سال مان خاص و کبیسهست
و تا پایان دلم پیش رئیس است
و حالا روز آخر توی تقویم
شده روز فراغت از غم و بیم
عجب نامی گرفته: روز شادی
در این دنیای خاص و غیرعادی
بهقدری اسم و نامش خندهدار است
که جبران کسالتهای کار است
بهقدری خندهآور شد چنین روز
که شد جبران کل بغض دیروز
بهقدری شادیآور شد برایم
که شد جبران کل دردهایم
عجب پایان خاص و خندهداری
تو هم از خنده هی تحت فشاری؟!
بهار نژند