محوری
تعداد بازدید : 51
لباس واقعیت به آرزوهایت بپوشان
تقریبا همه انسانها در زندگی رویاهایی را مدام در ذهنشان مرور میکنند اما نمیدانند چه طور باید به آنها دست یابند
نویسنده : زهرا متقیشکیب| کارشناسارشد روان شناسی
آرزوی چیزی را داشتن، در واقع ذهن را بر نبود آن چیز متمرکز و میل، کشش و انتظاری را برای تحققیافتنِ آن در آینده ایجاد میکند. حالا سوال این است که آیا داشتن آرزو به طور کلی خوب است یا نه؟ چهطور باید آن را مدیریت کنیم که باعث پیشرفتمان شود و به آن دست یابیم. در ادامه، نکاتی در همین باره مطرح خواهد شد.
تفاوت رویا، خیالپردازی و آرزو
قبل از پرداختنِ بیشتر به این موضوع، لازم است چند مفهوم را از منظر روانشناسی بررسی کنیم.
رؤیا| رویاها همان تصاویر و افکاری هستند که در خواب به ما الهام میشوند و از تمایلات ارضانشده سرچشمه میگیرند. طبق برخی از نظریات، تنها فایده رویاها این است که گاهی در ذهن پدیدار و باعث افزایش لذتِ فکری و روحی انسان شوند، اما نظریاتِ دیگری معتقدند هرچند افراد زیادی باور دارند که رؤیاها غیرقابل دسترس هستند ولی آنها میتوانند در شرایطی به واقعیتهایی تبدیل شوند که انسان تمایل دارد به آنها دست پیدا کند.
خیالپردازی| خیالپردازی نوع دیگری از رویاست که در عالم غیرواقعی شکل میگیرد و بیشتر برای کاهش اضطراب ناشی از دغدغهها، موانع و ناراحتیها عمل میکند.
آرزو| آرزو احساس قویِ انسان به خواستن و رسیدن به خاستگاهی است که آن را ترسیم کرده و برای کسب آن دست به اقدام میزند. تقریباً همه انسانها در زندگی رؤیاها و آرزوهایی را مدام در ذهنشان مرور میکنند. اما آیا رؤیاها و آرزوها میتوانند انسان را به موفقیت برسانند؟
شمشیر دولبه داشتن آرزو
آرزو یک شمشیر دولبه است، هم میتواند فرد را به اهداف نزدیکتر کند و هم میتواند او را از آن چیزی که هدفِ خود قرار داده است، دور کند. این مسیر دوطرفه از یک سو میتواند انگیزهبخشِ رفتارهای انسان باشد و از طرفِ دیگر موجب ناامیدی، رخوت و بیتحرکی او در زندگی شود. مرز بین این دو حالت، در تفاوت دیدگاه انسان به آرزو و چگونگی رفتار او نهفته است.
ناکامی یک روی سکه آرزوهاست
مفهوم دیگری که در این مسیر نیاز به توجه دارد، ناکامیهای احتمالی در رسیدن به آرزوست. اگر منبع آرزو، بیرون زاد باشد، مثلاً رسیدن به یک جایگاه شغلی خاص، دقیقاً به اندازه گستردگی دنیای بیرون، مانع و محدودیت وجود دارد. بنابراین از همان ابتدا، ناکامی یک روی سکه آرزوهاست و اگر به درستی با آن مواجه نشویم، میتواند تهدیدکننده زندگی باشد. باید قبل از رسیدن به نقطه ناکامی، برای چنین احتمالاتی در زندگی، آمادگی ذهنی داشت. مفهوم ناکامی را نباید مترادف با شکست در کلِ مسیر زندگی دانست. ناکامی میتواند نتیجه انتخاب نادرست هدف از همان ابتدا، یا ناشی از محدودیتهای خارج از اختیارات فرد یا تلاش ناکافی باشد، بنابراین باید مسیر طیشده را ارزیابی و نقد کرد، نه این که آینده را تمامشده فرض کرد. مشورت با افرادی که تجربههای مشابه با ما داشتهاند، میتواند در تحمل و سازگارشدن با ناکامی مؤثر باشد.
آرزوها نباید فراواقعی باشند
چنان چه سطح آرزوها فراتر از وضعیت عینی فرد باشد یا برای رسیدن به آنها هیچ برنامهریزی در نظر گرفته نشود، بیانگیزگی، ناامیدی و رخوت را همراهِ همیشگی انسان خواهد کرد. در واقع آرزوهای فراواقعی، باعث میشوند شکاف میان آن چه افراد دارند و آن چه خود را مستحق آن میدانند، عمیقتر شود و همین مسئله کاهش رضایتمندی از زندگی را به دنبال خواهد داشت. احساسِ رضایت ما در ارزیابی دستاوردها و داشتههایمان قرار دارد، بنابراین اگر تا رسیدن به آرزوهایمان که همان نداشتهها هستند، فاصله زیادی باشد، در واقع بستر نارضایتی خود را فراهم کردهایم. پس بهتر است به آرزوها رنگِ هدف بدهیم. اگر آرزوهای مان را با نگاهی واقعبینانه و با در نظر گرفتنِ محدودیتهای شخصی و اجتماعی، ترسیم کنیم و متناسب با سطح آرزو ،رفتارهای برنامهریزی شده داشته باشیم، درواقع در مسیر هدفمندیِ زندگی و پیشرفت گام برداشتهایم.
آرزو باید تبدیل به هدف شود
برای موفقیت در این مسیر باید آرزو را از شکل کلی و مبهم اولیه به هدفهای واضح، کوتاهمدت و قابل اندازهگیری تبدیل کنیم. هدفهای کوچک، همان گامهای ما به سمت تحققِ آرزو هستند، بنابراین باید به صورت مداوم ارزیابی شوند تا نقصهای احتمالی برطرف شود. هدفها اگر ترجیحاً کوتاه مدت باشند، اجراییتر و ملموستر هستند. وقتی اهداف یک سال را به 12 هدف یک ماهه تقسیم میکنیم، درصد موفقیت ما بسیار بالاتر میرود، چون مسیر برای ما بسیار شفافتر میشود.
5 ویژگی یک هدف
برای تضمین موفقیت، اهداف کوتاهمدت و بلندمدت حتما باید ویژگیهایی داشته باشد که در ادامه مطرح میشود.
هدف باید روشن و واضح باشد| مثلا اگر هدف مان خرید گوشی هوشمند است، امکانات مورد نیاز، دلیل نیاز به خرید گوشی جدید، حداقل و حداکثر هزینهای که قادر به تامین آن هستیم و ... را مشخص کنیم.
هدف باید قابلاندازهگیری باشد| مثلا به جای گفتن «من باید تا پایان سال پولدار شوم» باید مقدار پول مطلوب مد نظر را به صورت واضح بیان کنیم مثل این که تا پایان سال باید ماهانه 10 میلیون تومان درآمد داشته باشم.
هدف باید قابلدسترس باشد| مثلاً منطقی نیست اگر هدف بگذاریم که با یک ساعت درس خواندن در روز، رتبه دو رقمی در کنکور به دست بیاوریم.
مسئولیت رسیدن به هدف با شخص باشد| مثلا اگر هدف ادامه تحصیل دارید، در صورتی که درآمدی ندارید و فرزند کوچک دارید، باید ابتدا راهحلی برای این موضوع پیدا کنید که مسئول آن خودتان باشید.
هدف باید زمانبندی شده باشد| صرفاً نوشتن هدف کمی مانند «داشتن درآمد 10 میلیونی» کافی نیست. باید مشخص کنیم تا چه زمانی میخواهیم به میزان مشخصی از این پول و درآمد برسیم و البته چگونه.