چه چیزها بینی!
«چشم دل بازکن که جان بینی»
آدم پیر را جوان بینی
«جان گدازی اگر به آتش عشق»
خویش را شاخِ اسکلان بینی!
اشتراکیست بینِ مسئولان:
همگی را فقط زبان بینی!
ای ضعیف، این جهان زیان دیدی
آن جهان نیز هم زیان بینی
داخل صادراتِ چین بیشک
گز و کاشی اصفهان بینی!
پشت ویترین هر فروشگاهی
جنسهای بد گران بینی
میخورد پیکرت تکان وقتی
نرخ شلوارک کتان بینی
بینِ مردم اگر کمی باشی
گرگ را همدمِ شبان بینی
و از این بدتر است روزی که
دوست را یارِ دشمنان بینی
امیرحسین خوش حال
سیگار پشت سیگار
یکشب رفیق من گفت دودش ضرر ندارد
از آن زمان کشیدم سیگار پشت سیگار
بابای من پریروز بو کرد رخت من را
پرسید و من به لکنت، انکار پشت انکار
امروز دست من را بستهست او به تختم
پیش و پسم ببینم دیوار پشت دیوار
گفتا که بیسوادی؟ جلدش نخواندهای تو؟
آنجا نوشته، داده هشدار پشت هشدار
ده روز بعد اینجا مهمان تختخوابی
ترکت دهم ولو با اجبار پشت اجبار
اما اگر پس از آن ترکش نکرده باشی
این میشود دوباره تکرار پشت تکرار
بغضم شکست و یک آن با حال زار کردم
پیش پدر پیاپی اقرار پشت اقرار
یکریز و بیتوقف توی دلم چپ و راست
گفتم به دوستم هی لیچار پشت لیچار
الهه ایزدی