پرونده
تعداد بازدید : 130
خیاط کهنهکار اهالی سیاست
گفتوگو با «محمود بصیرتی» که سالهای متمادی به تن و قامت دولتمردان و اهالی سیاست کشور لباس دوخته و ناگفتههای زیادی از حرفهاش دارد
نویسنده : صادق جهانی
شاید برای تان جالب باشد که بدانید سیاستمداران و مسئولان هم گاهی خیاط خاص خودشان را دارند. «محمود بصیرتی» که به گفته خودش یکی از کهنهکارترین و باسابقهترین خیاطهای پایتخت است، نزدیک به شصت سال در خیاطیاش واقع در یکی از نقاط غربی تهران، علاوه بر شهروندان عادی، هر روزه میزبان تعداد زیادی از اهالی سیاست است که قدم در مغازهاش می گذارند، با متر دور گردنش قدوقوارهشان را اندازه میگیرد، به پارچههایشان قیچی می اندازد و برش میزند و کتوشلوارشان را میدوزد. سالها پیش آوازه هنرش به گوش مردم و مسئولان میرسد و بهواسطه حجم زیاد سفارش ها لقب «خیاط شبانهروزی» را به وی میدهند. اما برایش مسئول و غیر مسئول فرقی ندارد، از همه به یک اندازه دستمزد میگیرد و به همه مشتریانش هم یک نوع کار تحویل میدهد. هر چند سرش شلوغ است اما گپ و گفت جالبی با ما داشت که خواندنش را به شما توصیه می کنیم.
56 سال با یک دکور
بصیرتی که متولد و بزرگ شده بروجرد و لهجه و گویش آن منطقه در کلامش پیداست، گفتوگویش را با ماجرای خیاطشدنش آغاز میکند و میگوید: «متولد 1323 هستم. تا پایان سربازی در بروجرد بودم و بعد از آن به تهران آمدم و برای همیشه ماندگار شدم. در دوران سربازی برای تمام تیمسارها و سپهبدها لباس میدوختم و برای اندازهگیری و پرو به خانههایشان میرفتم. این را هم بگویم پدرم، عمویم، داییها و پسرخالههایم همگی خیاط هستند. از دوران بچگی در کنار تحصیل، به مغازه پدرم میرفتم . همیشه میگفت خیاطی کار سختی است، اما بهخاطر علاقه شدیدم وارد این حرفه شدم. جواز کسبم را 56 سال پیش گرفتم. خوب است بدانید مغازهام را در طول این چند دهه جابهجا نکردم و حتی چیدمانش را تغییر ندادم و همان دکور قدیم را حفظ کردم.»
می خواستند پایم را به دربار باز کنند، نپذیرفتم
شاید بپرسید که برای اولینبار پای مقامات سیاسی چطور به مغازه بصیرتی باز شد و آوازه کار و فعالیتش به گوششان رسید که اینطور پاسخ میدهد: «از میان درباریها اولینبار برای گلسرخیها لباس دوختم. بعد از چند وقت یکی از آنها مرا به منزلش دعوت کرد، خدا شاهد است نمیخواستم بروم. زمانی که رفتم از تشریفاتشان خجالت کشیدم، آشپز، خدمه و... . حدود 40 نفر در آن مهمانی حضور داشتند که یکیشان همین امیرعباس هویدا بود. گلسرخی بعد از صرف غذا به حضار گفت شما را گرد هم آوردم تا سوالی بکنم. همه گفتند چه سوالی؟ گفت، دو دست کت و شلوار میپوشم و میخواهم نظرتان را درباره هر یک بگویید. کتوشلوار اول دوخت یک خیاط ایتالیایی در چهارراه طالقانی بود، با آن بین مهمانان قدم زد و گفت پشت و جلوی آن را درست ببینید. بعد گفت، یک دست کتوشلوار دیگر هم میپوشم و در آخر نظر دهید که کدام یک بهتر و زیباتر است؟ کتوشلوار دوم را هم که من دوخته بودم به تن کرد و دوباره میان جمع دوری زد و نظرخواهی کرد، همه گفتند دومی یک چیز دیگر است و با اولی خیلی فرق میکند. او گفت چون این دومی هنر یک خیاط ایرانی است. بعد از آن هر ارباب رجوعی که به مغازه میآمد اول سوال میکرد گلسرخی لباسهایش را این جا میدوزد؟ میگفتم: بله. به هوای او همه دولتمردان وقت آمدند، حتی یکی از درباریها قصد داشت مرا به دربار بکشاند ولی دوست نداشتم پایم را آن جا بگذارم و خدا را شکر یک بار هم نرفتم. اما نامم زبانزد شد و هر کسی که برایش لباس میدوختم، مشتری دیگری با خود میآورد. طوری بود که همه مرا خیاط شبانهروزی صدا میکردند و از ساعت 6 بعد از ظهر به کسی اجازه نمیدادیم وارد شود، از بس که مشتری ها منتظر بودند تا کارشان را راه بیندازیم. یکی از برادرانم که بازنشسته شرکت برق است، عصرها در مغازه میآمد و آن قدر که مغازه شلوغ میشد جلوی در مینشست و کسی را راه نمیداد تا بتوانم به مشتریان داخل رسیدگی کنم. بعدش هم به لطف خدا در سراسر ایران معروف شدم. در حدود 60 سال فعالیتم، همه کارهای خیاطی از اندازهگیری و برش تا دوخت را خودم انجام میدهم و به خاطر ندارم به شخص دیگری سپرده باشم.»
الان هم مقامات سیاسی زیادی مشتریام هستند
«حالا هم تعداد زیادی از مقامات و مسئولان سیاسی کشور برای دوخت کتوشلوار به مغازهام میآیند»، بصیرتی با این مقدمه میافزاید: «بنا به دلایلی نمیتوانم نام مسئولان فعلی را که به این جا میآیند، بگویم ولی همه جور مسئول سیاسی پایشان به این جا باز شده و هنوز که هنوز است از مشتریانم هستند، از وزیر و رئیسهای سازمانها گرفته تا نمایندگان مجلس. گرچه از شهروندان دیگر هم مشتریان زیادی دارم. این را هم بگویم از هر کسی که برای دوخت پیش من بیاید به یک اندازه اجرت میگیرم. هیچ فرقی بین مشتریانم نمیگذارم. همه را به یک چشم میبینم و سفارش همه را هم به یک شکل تحویل میدهم. بهتر بگویم فرقی بین بالا و پایین نمیگذارم. مسئولان معمولا به شاگردانم انعام میدهند ولی خودم فقط مبلغ روی قبض را دریافت میکنم و خود مسئولان مدام میگویند که شما پول کمی میگیرید.»
برخی مسئولان برای دوخت پارچههای انگلیسی و ایتالیایی میآورند!
سوال بعدی من از محمود بصیرتی درباره پارچه مورد استفاده مسئولان برای دوخت لباسهایشان است، این که بیشتر خارجی پسندند یا ایرانی؟ وی در این باره میگوید: «برخی پارچه خارجی میآورند که اغلب از برندهای انگلیسی و ایتالیایی است. البته من خودم هم پارچه خارجی دارم که آقایان مسئول پارچههای خارجی درجه یک را انتخاب میکنند. ناگفته نماند برخی هم از پارچههای ایرانی استفاده میکنند. پارچههای ایرانی هم از نظر دوخت عالی است، اما ایرادات جزئی دارد که با برطرف شدنشان نیازی به واردات پارچههای خارجی نداریم. بگذارید درباره همین پارچه خاطرهای تعریف کنم، اواخر دهه 40 خداوند توفیق زیارت خانه خدا را نصیبم کرد، رئیس کاروانمان در مکه به دنبال خرید پارچه درجه یک بود تا این که پارچهای خرید و نشانم داد. قاهقاه خندیدم، گفتم این که پارچه ایرانی خودمان است اما قبول نمیکرد. گفتم من خیاطم و وسط پارچه هابزرگ شده ام. میخواهم این را بگویم که پارچه ایرانی از همان قدیم معروف بود و در بازارهای خارجی به فروش میرسید. نمونه عینیاش هم عربستانیها بودند که پارچه ما را وارد میکردند.»
مسئولان سالی یک بار میآیند و چندین دست لباس سفارش میدهند
سوال بعدی من از بصیرتی درباره سلیقه سیاسیون در انتخاب رنگ، طرح و الگوی دوخت لباسشان و همچنین تعداد سفارش هایشان است که میگوید: «مسئولان سن بالا زیر و بم کار را به خودم واگذار میکنند، میگویند هر طور که قشنگتراست و به بدن و قامتمان مینشیند، بدوزید. زیاد پیشنهاد طرح خاصی نمیدهند. بیشترشان هم به دنبال رنگ و طرحهای سنگین هستند، یعنی مشکی، سرمهای و نوک مدادی. خیلی کم سفارش مدلهای جوان پسند میدهند ولی جوانترها گاهی الگوهای خاص خودشان را پیشنهاد میدهند. معمولا هم سالی یک بار میآیند و چند دست سفارش میدهند که خیالشان راحت باشد.»
لباس مشتریهای خارج از کشورم را بدون پرو میدوزم
بصیرتی که در طول این سالها پارچه، سوزن و چرخ خیاطی یار دیرینهاش شدهاند در ادامه به نکات جالبی اشاره میکند؛ از دوخت لباس آقازادههایی که قصد دامادی دارند تا ایرانیان مقیم خارج که کماکان از مشتریان پر و پا قرصش هستند: «بیشتر پسران مسئولان برای کتوشلوار دامادیشان پیش من میآیند. تازه بعضیشان مرا به مراسم عروسیشان هم دعوت میکنند که من نمیروم. برای برخی مسئولانی که سفارش دوخت لباس مجالس شادی میدهند، روی یقه کتشان پارچهای میدوزم که براقتر است. از خارج هم مشتریان زیادی دارم که از کشور محل اقامتشان لباسی نمیخرند و زمانی که به ایران سفر میکنند سفارش دوخت چند دست کتوشلوار هم میدهند و با خودشان میبرند، یعنی افرادیاند که پیش من الگو دارند، تماس میگیرند برایمان بدوزید و در آینده نزدیک که به ایران سفر کنیم، تحویل میگیریم. بدون پرو برایشان میدوزم و آماده تحویلشان میدهم. اگر بگویند وزنمان اضافه شده، با تجربهای که دارم اندازهشان را کمی بیشتر در نظر میگیرم و اگر هم لاغرتر شده باشند، اندازهشان را کمتر میگیرم. در ضمن بعضی از سفیران فعلی کشورهای خارجی در ایران هم از مشتریانم هستند. برای یکی از سفیران ایران در یکی از کشورهای خارجی بدون پرو لباس دوختم که همسرش برایش برد و بعدش هم آمد و کلی از من تشکر کرد.»
الگویی که به وزیر نشان میدهم به مشتری عادی هم میدهم
«بیشتر مسئولان خودشان برای اندازهگیری لباس به مغازه من میآیند»، این خیاط چیرهدست با این مقدمه کوتاه ادامه میدهد: «مسئولان معمولا تلفنی برای حضور هماهنگ میکنند. محافظانشان پایین و جلوی در میایستند، اندازهشان را میگیرم یا پرو میکنند. بقیه کاسبها، همسایگان و شهروندان هم تماشا میکنند. تمایلی ندارم به منزل و محل کارشان در وزارتخانهها، سازمانها و ادارات بروم. البته مواردی بوده که دنبالم آمدند و مرا بردند. من الگوی خاص خودم را طراحی و پیاده میکنم و به هیچ عنوان سراغ الگوی خارجی نمیروم. طرح و الگویی که به یک وزیر و نماینده نشان میدهم، همان را نشان یک کارمند و مشتری عادی هم میدهم. خدا را شکر تا به حال پیش نیا مده که مسئول و مشتریان دیگر از کارم ناراضی باشند. تازه هر کدامشان برایم مشتری هم میآورند.»
نامههای زیادی به من میدهند تا به دست مسئولان برسانم
بصیرتی به گفته خودش در طول سال های متمادی که بر تن مسئولان لباس دوخته، یک بار نشده که از آنان پیگیر کار شخصی خودش یا دیگران شود. او در این باره بیشتر توضیح میدهد: «فراوان پیش آمده که مشتریها، آشنایان و اطرافیان میگویند سفارش کارمان را بکن ولی من هیچ وقت قبول نکردم. شفاهی درخواست دادند، نامههای زیادی به دستم میرسانند که تحویل مسئولان دهم ولی چنین کاری نمیکنم. حتی برای شخص خودم به مشتریان سیاسیام رو نمیزنم و از این سوءاستفادهها به هیچ عنوان خوشم نمیآید.»
از دولت فرانسه دعوتم کردند برای کار به کشورشان بروم
چند سال بعد از انقلاب، خیاطی بصیرتی دچار آتشسوزی و به دنبال این اتفاق از سوی دولت وقت فرانسه و سفیر سابق این کشور در ایران به وی پیشنهاد کار میشود که میگوید: «نمیدانم چطور به گوش فرانسویها رسید که مغازهام آتش گرفته است. چند روز بعد از آن اتفاق از من دعوت کردند به فرانسه بروم و گفتند خودمان برایت مغازه باز میکنیم و تا یک سال همه درآمدت مال خودت. گفتم من حتی یک ثانیه هم خاک ایران را ترک نمیکنم و مملکتم را به هیچ جا نمیفروشم. بالاخره این جا بزرگ شده ام و دوست داشتم همین جا کار کنم. حتی آقای اریک که تا مدتی پیش از آتشسوزی مغازهام چند سال سفیر فرانسه در ایران بود و ماموریتش به پایان رسیده بود، از چشمش مرا بیشتر میخواست. تماس گرفت و گفت برای ادامه کار به فرانسه بیا، خودم برایت مغازه باز میکنم. مدام میگفت هر جای دنیا که بروم باید بیایم ایران تا لباسهایم را شما بدوزی. باز هم قبول نکردم. حتی در زمان حضورش در ایران یک روز سفیر استرالیا را همراه خودش آورد و او هم تا پایان حضورش در ایران از مشتریانم بود. همچنین دکتر ساجدی نامی که با فرانسویها آشنایی و ارتباط داشت و برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت، به من پیشنهاد کار داد. او دیگر به ایران بازنگشت و فقط سالی یک بار که به ایران سفر میکرد برایش چند دست کتوشلوار میدوختم. او هم تماس گرفت و گفت تعهد میدهم که بیایی این جا برایت مغازه و کارگاه باز کنیم و سرقفلیاش را هم به خودت واگذار میکنیم.»
اجازه ندادم فرزندانم وارد این کار شوند
این خیاط پیش کسوت که حتی سال 1347 برای گذراندن دوره شش ماهه آموزش خیاطی به فرانسه سفر کرده است، درباره علاقه فرزندانش به این کار هم میگوید: «صاحب دو پسر و یک دختر هستم، تحصیلات دختر و یکی از پسرانم کارشناسی برق الکترونیک است و پسر دیگرم به تازگی مدرک دکترای خودش را در رشته رایانه از مونیخ آلمان گرفت و خیلی دوست دارد برای کار به ایران بازگردد. اتفاقا فرزندانم به خیاطی و کار در کنار من خیلی علاقهمندند ولی به آنها اجازه ورود به این کار را ندادم. چون میدانم آنها مقاومتشان کم است، پشت کار را درست نمیگیرند و خیلی زود دلسرد میشوند.»