گفت و گو
تعداد بازدید : 22
موزه یعنی روزهای سخت میگذرد
گفتوگو با اولین موزهدار استان یزد که با همراهی مردم شهر قدم بزرگی در حفظ فرهنگ و میراث ملی برداشتهاست
نویسنده : الهه توانا| روزنامه نگار
سال 1370 اولین موزه استان یزد در شهر «اردکان» افتتاح شد. موزه جالبی که آن را نه یک نهاد دولتی و نه موسسهای خصوصی، بلکه یک عاشق تاریخ، دستتنها راه انداخت. آقای «علی سپهری»
69 ساله که تاریخ خوانده و بازنشسته آموزشوپرورش و مولف 40جلد کتاب تاریخی و مذهبی است، حالا دیگر تنها نیست و با همراهی و همت اهالی اردکان، از میراث این شهر و استان یزد مراقبت میکند.
ایده راهاندازی موزه از کجا در ذهنتان شکل گرفت؟
از بچگی به موزه علاقه زیادی داشتم. نوجوان که بودم، شروع کردم به مجموعه درست کردن. آلبوم تمبری داشتم که متأسفانه بهسرقت رفت. بزرگتر که شدم تصمیم گرفتم یک موزه مردمشناسی تأسیس کنم.
دلیل اش جالب است؛ مادر مرحومم یک هاون مرمر زیبا در جهیزیهاش داشت. من همیشه آرزو داشتم موزهای درست کنم و آن هاون را در موزه نگهداری کنم. قبل از انقلاب مدتی زندانی شدم. بعد از زندان، درگیر کارهای مرتبط با وقایع انقلاب بودم و فرصتی برای تأسیس موزه دست نمیداد. اشیایی را جمعآوری میکردم ولی جایی برایشان نداشتم و در منزل ازشان نگهداری میکردم. بعد از پیروزی انقلاب هم که جنگ شروع شد. همه این سالها دغدغه موزه را داشتم و بعد از پایان دفاع مقدس ، توانستم موزه مردمشناسی اردکان را بهطور رسمی افتتاح کنم که بعدها بخشهای مختلفی به آن اضافه شد؛ مثل بخش دیرینهشناسی، گیاهشناسی و جانورشناسی.
اشیای موزه چطور گردآوری شدهاست؟
بیشترش را اهالی اردکان اهدا کردهاند. یکی از ویژگیهای جالب موزه ما مردمی بودنش است؛ هرکس هرچیزی در خانهاش داشته، آورده و اسم اهداکنندگان هم زیر اشیای موزه ثبت شدهاست. از توپ جنگی گرفته تا انبر دندانکشی و یک بشقاب ساده. بخش طبیعی موزه شامل گیاهان و جانوران خاص منطقه است که خودمان پیدا کردهایم؛ مثل گوساله دو سر، گوسفند هشتپا و گوسفند پنجشاخ. تعدادی از اشیا هم وقفی است که مساجد بهصورت امانت در موزه گذاشتهاند مثل کتابهای خطی و بقیه را خریدهایم.
شما که اینهمه دلبسته گذشته هستید، از آن چه میآموزید؟
مهمترین درسی که از گذشته میگیرم نگرش مردم است که با کمترین امکانات بلد بودند چطور راحت زندگی کنند. مردم امروز امکانات زیادی دارند ولی بهدلیل تعلق به تشریفات زندگی راحتی ندارند. ما فراموش کردهایم که آسایش وابسته به امکانات نیست بلکه به نحوه نگرش بستگی دارد. نکته دیگر آنکه انسان گذشته سبک زندگیاش را متناسب با شرایط انتخاب میکرد. مثلا معماری خانهها در اردکان قدیم براساس اقلیم منطقه بود؛ در تابستان با بادگیر خنک میشد و با دیوارها و بامهای ضخیم خشت و گلی، در زمستان گرم میماند. ولی امروز اگر یک ساعت برق قطع شود، زندگی تعطیل است. در عالم انسانی، بزرگترها موزه متحرک و زنده بهشمار میروند. از دل خاطرات آنها تجربیات و اتفاقات گذشته به نسل امروز منتقل میشود.
مرور تاریخ و سرک کشیدن در گذشته چطور به زندگی امروز ما کمک میکند؟
ما امروز شرایط سختی داریم ولی تاریخ بهمان میگوید، دشواری منحصر به روزگار ما نیست. من جزو اولین مبتلایان به کرونا بودم. اسفند 98 مبتلا شدم و بیشتر از دو ماه درگیر بیماری بودم. خیلی سخت بود ولی میدانم که روزهای سختتری هم وجود داشته و همهاش گذشتهاست. مادرم تعریف میکرد سالی که وبا آمد، در اردکان طی یک شب 400نفر مردند. در جمعیت چهار، پنج هزار نفری آن موقع عدد خیلی بزرگی است. در بعضی از خانهها همه اعضای خانواده و حتی اقوام فوت میکردند و کسی نبوده که حتی در خانه را ببندد. همسایهها در این خانهها را میبستند و کلیدش را میانداختند روی پشتبام. از آنجا معروف است که میگویند کلید فلان خانه افتاد پشتبام.