نوجوان موفق
تعداد بازدید : 41
عروسک هایم از کشورهای خارجی هم مشتری دارد
گفت وگو با دختر نوجوانی که از راه عروسک سازی به درآمد مستقل رسیده است
نویسنده : زینب شفیعنادری| خبرنگار افتخاری جوانه
من بهتازگی با دوستی آشنا شدهام که در 15سالگی موفق شده است کار موردعلاقهاش را پیدا کند و درآمد مستقل داشتهباشد؛ «زهراسادات حسینی» اهل تهران و ساکن حوالی کرج، ازبین تمام کارهای روی زمین سراغ دنیای عروسکهای روسی رفتهاست تا بتواند روی پای خودش بایستد و برای خانواده و جامعه فرد مفیدی باشد. در ادامه گفتوگوی من با زهراسادات را درباره کسبوکار کوچکش میخوانید.
چطور شد که رفتی سراغ عروسک درست کردن؟
وقتی 13ساله بودم، در مدرسهمان کلاسهای تابستانی برگزار میشد. من در کلاس ساخت عروسک روسی ثبتنام کردم و خیلی به این کار علاقهمند شدم. مدتی بعد شروع کردم به درست کردن عروسک و حدود دو ماه پیش، پیشنهاد افتتاح فروشگاه اینترنتی به من داده شد و اینطوری بود که کسبوکارم را بهطور رسمی راهاندازی کردم.
وقتی ایده کار کردنت را به خانواده گفتی، چه واکنشی نشان دادند؟
والدینم خیلی استقبال کردند و اولین کارهایم را اعضای خانواده و فامیل خریدند. اوایل نگرانیهای زیادی داشتم. میترسیدم کارم نگیرد و مشکلی پیش بیاید ولی با توکل به خدا و همراهی خانوادهام توانستم کار را بهخوبی پیش ببرم. حالا هم سه تا خالهام در فروش بهم کمک میکنند.
درآمدت از عروسکسازی چقدر است؟
مواد اولیه در ساخت عروسک، هزینهبر است ولی خدا را شکر با میزان فروشم، جبران میشود. برای ساخت یک عروسک باکیفیت حداقل دو روز زمان صرف میکنم و ماهیانه 800هزار تا یک میلیون تومان درآمد دارم. با اولین دستمزدم برای یک هیئت مذهبی، قند خریدم و به مشهد سفر کردم. با سود دستمزدم هم توانستم برای خودم چرخخیاطی بخرم.
قبل از این کار در فروش و ارتباط با مشتری تجربهای داشتی؟
بله، البته خیلی حرفهای نبود. در مدرسه وقتی نمایشگاه فروش محصولات دانشآموزی بهپا میشد، من هم غرفه داشتم و گلسر و بدلیجات میفروختم. غیر از بچهها، معلمها هم برای اینکه از ما حمایت کنند، ازمان خرید میکردند. حالا من براساس تجربهام در عروسکسازی، برنامه آیندهام را هم چیدهام. حتما همین شغل را ادامه میدهم و یک کارگاه عروسکسازی مستقل برای خودم میزنم.
بهترین خاطره و سختترین بخش کارت را برایم تعریف کن.
قسمت سخت کارم وقتی است که درست کردن عروسکها بهدلایل مختلف دقیقا مطابق با طرح مدنظر مشتری پیش نمیرود و وقتهایی که کلی سفارش میگیرم و سرم خیلی شلوغ میشود. البته تا الان هیچوقت پیش نیامدهاست که شرمنده مشتریانم بشوم. خاطرههای خوبم هم مال زمانهایی است که از کشورهای مختلف مثل کانادا، عراق و ترکیه سفارش داشتم. همچنین وقتی پدرم برای کمک به کسبوکار من چندروزی کار خودش را رها کرد، از بهترین خاطرههای من در این شغل است. یکی دیگر از تجربههای شیرینم وقتی است که میتوانم با پول خودم به افراد نیازمند کمک کنم.
پیشنهادت به نوجوانهایی که میخواهند کسبوکاری برای خودشان دستوپا کنند، چیست؟
پیشنهاد میکنم کاری را انتخاب کنند که از نظر زمان و هزینه برایشان بهصرفه باشد، بودجه اولیهاش را داشتهباشند و اولویتشان را رضایت مشتری قرار دهند. در کنار اینها، توکل به خدا و کمک به همنوعان را همیشه بهیاد داشتهباشند.