
اینطورکی
تعداد بازدید : 23
زن خشمگین با مشت آهنین خود حادثه آفرید!
دانیال دایی داووداینا
طنزپرداز
سلام و خداقوت، قول و قرار قبلاً در زندگی مردم نقش مهمی داشت. قدیما اینطورکی بود که طرف میرفت قصابی یک شقه کامل میخرید و میگفت قول میدم آخرماه حساب کنم. قصاب گرامی هم میگفت: «چه حرفیه، این ساطور و چنگک و همه چی متعلق به شماست» اما الان اینطورکی شده که طرف میره نونوایی دو تا سنگک، اونم بدون کنجد می گیره و کارت میکشه و میبینه ای دل غافل کارتش خالیه. میگه فردا صبح پول میارم. اما در نهایت ناچار می شه حلقه ازدواجش رو بذاره نونوایی. بعد میره خونه خانمش میگه حلقهات کو؟ بهش مشکوک می شه. می ره گوشیش رو چک میکنه و میفهمه که پیامکی با مضمون مشترک گرامی 80 درصد بسته شما تمام شده به دست شوهرش رسیده، اونم چندبار از یک خط مشکوک به نام همراه اول، در حالی که همراه اول هر مردی باید خانمش باشه. شک میکنه و میگه حتماً کاسهای زیرنیمکاسه است و خلاصه کل زندگی طرف می ره هوا و نیم ساعت بعد آقاهه باید دندونهاش رو از تو کوچه جمع کنه، در حالی که اگه پنجره رو باز نمیذاشت با یک مشت محکم کل دندونهاش نمی ریخت تو کوچه و حالا که پول دندون پزشکی از هزینه ازدواج هم بیشتره پس باید تا آخر عمر بدون دندون با عیالش سر کنه و از این حرفها. از کجا به کجا رسیدیم. فقط میخواستم بگم به قول هم اعتماد کنیم.